در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 975

متن درس





تحلیل تجلیات الهی و رویت حق در فصوص الحکم: رویکردی عرفانی-فلسفی

تحلیل تجلیات الهی و رویت حق در فصوص الحکم: رویکردی عرفانی-فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۷۵)

دیباچه

فصوص الحکم، اثر سترگ محیی‌الدین ابن‌عربی، چونان گوهری درخشان در عرفان نظری، به کاوش در مفاهیم ژرف الهیاتی و عرفانی، از جمله تجلیات الهی و رویت حق در عوالم گوناگون، به‌ویژه در خواب، می‌پردازد. این اثر، با طرح مباحثی چون تفاوت تجلیات بر اساس مراتب وجودی افراد، نقش معبر در تعبیر رؤیاها، و ضرورت رعایت حرمت کلام در توصیف تجلیات الهی، پرسش‌هایی بنیادین در عرفان و الهیات اسلامی مطرح می‌سازد. متن حاضر، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۹۷۵ استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی عقلانی و نقادانه، این موضوعات را تحلیل کرده و با تأکید بر استناد به دلیل و پرهیز از ساده‌انگاری، برخی تفاسیر سنتی و عرفانی را نقد می‌کند. ساختار این نوشتار، مانند چراغی که تاریکی‌های ابهام را می‌زداید، با بخش‌بندی‌های دقیق، تمثیلات ادبی، و استدلال‌های علمی، به تبیین حقایق و رفع شبهات می‌پردازد. آیات قرآن کریم با فونت “Traditional Arabic” و ترجمه‌ای دقیق ارائه شده‌اند تا هدایت الهی بر این تأملات سایه افکند. هدف، ارائه تحلیلی جامع، منسجم، و مبتنی بر اصول قرآنی و عقلانی است که راه را برای فهم عمیق‌تر عرفان نظری هموار می‌سازد.

بخش نخست: تجلیات الهی و تفاوت مراتب وجودی

تنوع تجلیات بر اساس مراتب افراد

تجلیات الهی، مانند نوری که در آیینه‌های گوناگون بازتاب می‌یابد، به دلیل تفاوت در مراتب وجودی افراد، متجلی در اشکال مختلف می‌گردد: «تجلیات که مختلف است در انسان‌ها به اعتبار تفاوت مراتب افراد است». حقیقت الهی، چونان خورشیدی واحد است، اما بازتاب آن در نفوس انسانی، به سبب تفاوت استعدادها و مراتب وجودی، گوناگون می‌نماید. این تنوع، مانند شاخه‌های درختی است که هر یک، با وجود ریشه واحد، میوه‌ای متفاوت می‌آورد.

درنگ: تجلیات الهی، چونان نوری است که در آیینه‌های استعدادهای انسانی، به رنگ‌های گوناگون بازتاب می‌یابد.

پیوند با نظریه تجلی ابن‌عربی

این دیدگاه، با نظریه تجلی در عرفان ابن‌عربی همخوانی دارد که بر تنوع مظاهر حق تأکید می‌ورزد. هر فرد، مانند آیینه‌ای با صیقل خاص، تجلی الهی را به فراخور ظرفیت خویش دریافت می‌کند. این اصل، مانند پلی است که عالم واحد الهی را به کثرت مظاهر انسانی متصل می‌سازد.

درنگ: تجلیات، چونان پلی است که وحدت الهی را به کثرت مظاهر انسانی پیوند می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین تنوع تجلیات الهی بر اساس مراتب وجودی افراد، بر وحدت حقیقت الهی و کثرت مظاهر آن تأکید کرد. این تحلیل، مانند کلیدی است که درهای فهم عرفانی را به روی سالکان معرفت می‌گشاید.

بخش دوم: رویت حق در خواب

امکان رویت حق در رؤیا

رویت حق در خواب، مانند رودی که گاه زلال و گاه گل‌آلود است، ممکن است به‌صورت خدا یا غیر خدا ظاهر شود: «مثل اینکه کسی خدا را در خواب ببیند… خدا باشد، خدا را ببیند و غیر خدا باشد». این تفاوت، به ماهیت رؤیا بستگی دارد که می‌تواند رحمانی یا غیررحمانی باشد. رؤیای صادقه، مانند مشعلی است که حقیقت الهی را روشن می‌کند، در حالی که رؤیای غیرصادقه، مانند سایه‌ای است که حقیقت را مخدوش می‌سازد.

درنگ: رؤیای صادقه، چونان مشعلی است که حقیقت الهی را روشن می‌کند، و رؤیای غیرصادقه، سایه‌ای است که آن را مخدوش می‌سازد.

مشروعیت رویت در خواب

رویت حق در خواب، اگر با رعایت حرمت کلام باشد، عیبی ندارد: «ولاینکر هذا عیبی هم ندارد». این اصل، مانند گوهری است که در روایات اسلامی درباره رؤیای صادقه درخشش دارد. ادعای دیدن خدا در خواب، با رعایت ادب و احترام، از منظر شرعی پذیرفتنی است.

درنگ: رویت حق در خواب، چونان گوهری است که با رعایت حرمت کلام، در روایات اسلامی می‌درخشد.

نقد ساده‌انگاری در ادعای رویت

ادعای رویت خدا در خواب، نباید ساده‌انگارانه باشد: «انگار با پسرخاله عموش دارد حرف می‌زند». این ادعا، مانند سخنی است که بدون رعایت عظمت ذات الهی، چون نسیمی بی‌وزن در برابر طوفان حقیقت فرو می‌ریزد. کاربرد واژه «خدا» در توصیف رؤیا، نیازمند دقتی است که حرمت مقام الهی را حفظ کند.

درنگ: ادعای رویت خدا، چونان سخنی است که بدون رعایت حرمت الهی، در برابر حقیقت فرو می‌ریزد.

تمثلات نفسانی در رؤیا

آنچه در خواب دیده می‌شود، اغلب تمثلات نفسانی است: «در واقع تمثلات و تعینات نفسی انسان است». رؤیاها، مانند آیینه‌ای هستند که حالات نفسانی و استعدادهای فرد را بازتاب می‌دهند، نه لزوماً تجلی مستقیم ذات الهی. این دیدگاه، مانند کلیدی است که قفل روان‌شناسی عرفانی را می‌گشاید.

درنگ: رؤیاها، چونان آیینه‌ای‌اند که حالات نفسانی را بازتاب می‌دهند، نه لزوماً ذات الهی.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین امکان رویت حق در خواب و نقد ساده‌انگاری در این ادعا، بر تفاوت رؤیای صادقه و غیرصادقه و نقش تمثلات نفسانی تأکید کرد. این تحلیل، مانند راهنمایی است که سالک را از تاریکی‌های ابهام به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند.

بخش سوم: رویت حق در قیامت

امکان رویت در آخرت

در قیامت، رویت خدا ممکن است به اشکال گوناگون باشد: «در قیامت هم انسان خدا را می‌بیند، چه جور خدا را می‌بینی». این رویت، مانند ستارگانی است که در آسمان آخرت، به فراخور مراتب افراد، درخششی متفاوت دارند. این اصل با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:

يَوْمَ يَكْشِفُ عَنْ سَاقٍ

روزى كه پرده از ساق برگرفته شود (قلم: ۴۲).

این آیه، مانند مشعلی است که حقیقت رویت الهی در آخرت را روشن می‌سازد.

درنگ: رویت در قیامت، چونان ستارگانی است که به فراخور مراتب افراد، در آسمان آخرت می‌درخشند.

نقد ساده‌انگاری در رویت آخرتی

رویت خدا در قیامت، نباید ساده‌انگارانه مطرح شود: «در قیامت چی می‌بینی، کی می‌بینی». این پدیده، مانند اقیانوسی ژرف است که نمی‌توان آن را با تعابیر عادی و سطحی توصیف کرد. این نقد، مانند سدی است که از انحراف در فهم الهیات آخرت جلوگیری می‌کند.

درنگ: رویت آخرتی، چونان اقیانوسی ژرف است که از تعابیر ساده‌انگارانه به دور است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین امکان رویت خدا در قیامت و نقد ساده‌انگاری در این موضوع، بر پیچیدگی این پدیده تأکید کرد. این تحلیل، مانند آیینه‌ای است که حقیقت الهیات آخرت را بازتاب می‌دهد.

بخش چهارم: نقش معبر در تعبیر رؤیا

وابستگی تعبیر به دیدگاه معبر

تعبیر رؤیاها، مانند کلیدی که قفل حقیقت را می‌گشاید، به دیدگاه و توانایی معبر بستگی دارد: «معبر هر جور که دلش بخواهد تعبیر می‌کند». این فرآیند، مانند تشخیص طبیب است که گاه به درمان و گاه به خطا می‌انجامد. معبر، مانند ناجی‌ای است که تلاش می‌کند حقیقت رؤیا را از آب‌های پرتلاطم ذهن بیرون کشد.

درنگ: معبر، چونان ناجی‌ای است که حقیقت رؤیا را از آب‌های پرتلاطم ذهن بیرون می‌کشد.

تشبیه معبر به طبیب

معبر، مانند طبیبی است که تشخیص‌های متفاوت می‌دهد: «دکترها با هم تفاوت دارند». همان‌گونه که پزشکان در تشخیص بیماری اختلاف دارند، معبران نیز در تعبیر رؤیاها متفاوت عمل می‌کنند. این تشبیه، مانند چراغی است که پیچیدگی فرآیند تعبیر را روشن می‌سازد.

درنگ: معبر، چونان طبیبی است که با تشخیص‌های متفاوت، حقیقت رؤیا را کاوش می‌کند.

استقلال واقعیت رؤیا

رؤیا، مانند پولی در کیسه، واقعیتی خارجی دارد و معبر تنها آن را تحلیل می‌کند: «حقیقت بستگی به آن رؤیا و رائی دارد نه بستگی به این معبر». معبر، مانند شمارشگری است که نمی‌تواند به اصل پول چیزی بیفزاید یا بکاهد. این اصل، مانند سدی است که از خلط واقعیت و ذهنیت جلوگیری می‌کند.

درنگ: رؤیا، چونان پولی در کیسه است که معبر تنها آن را شمارش می‌کند، نه می‌آفریند.

خطای معبر

معبر ممکن است در تعبیر خطا کند: «ممکن است این معبر هم اشتباه بکند». این خطا، مانند لغزش قلم در نوشتن است که به حقیقت متن لطمه نمی‌زند. صحت یا خطای معبر، به توانایی و دقت او بستگی دارد.

درنگ: خطای معبر، چونان لغزش قلمی است که به حقیقت رؤیا خدشه‌ای وارد نمی‌کند.

تنزیه و تشبیه در تعبیر

معبر ممکن است رؤیا را تنزیهی یا تشبیهی تعبیر کند: «یک وقت خواب را تنزیه می‌کند… یک وقت تشبیه می‌کند». این انعطاف، مانند دو بال پرنده‌ای است که معبر را در آسمان معرفت رؤیا به پرواز درمی‌آورد. تعبیر تنزیهی، خدا را از صورت تجرید می‌کند، و تعبیر تشبیهی، آن را به مظاهر محسوس پیوند می‌زند.

درنگ: تعبیر تنزیهی و تشبیهی، چونان دو بال پرنده‌ای است که معبر را در آسمان معرفت رؤیا به پرواز درمی‌آورد.

نقد تحمیل مزاج معبر

معبر نباید مزاج خود را بر رؤیا تحمیل کند: «طبیب مرض را باید دنبال کند، نه مزاج خودش را القا کند». تعبیر، مانند نقشی است که باید بر اساس حقیقت رؤیا ترسیم شود، نه گرایش‌های شخصی معبر.

درنگ: معبر، چونان نقاشی است که باید حقیقت رؤیا را ترسیم کند، نه مزاج خویش را.

تعادل بین تنزیه و تشبیه

معبر باید بین تنزیه و تشبیه تعادل برقرار کند: «حق قابل بالتنزیه والتشبیه». این تعادل، مانند ترازویی است که حقیقت الهی را در دو کفه تنزیه و تشبیه می‌سنجد، تا نه ذات الهی محدود شود و نه مظاهر آن نفی گردد.

درنگ: تعادل تنزیه و تشبیه، چونان ترازویی است که حقیقت الهی را به درستی می‌سنجد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین نقش معبر در تعبیر رؤیا، بر استقلال واقعیت رؤیا، امکان خطای معبر، و ضرورت تعادل بین تنزیه و تشبیه تأکید کرد. این تحلیل، مانند نقشه‌ای است که مسیر درست تعبیر را برای معبر روشن می‌سازد.

بخش پنجم: انواع رؤیاها و عوامل مؤثر بر آن

تقسیم‌بندی رؤیاها

رؤیاها به سه دسته یقعی، درمانی، و تعبیری تقسیم می‌شوند: «یه دسته خواب‌ها یقعی است، یه دسته درمانی است». رؤیاهای یقعی، مانند آینه‌ای هستند که واقعیت خارجی را بازتاب می‌دهند؛ رؤیاهای درمانی، مانند دارویی برای بیماری‌های نفسانی‌اند؛ و رؤیاهای تعبیری، نیازمند تحلیل معبر هستند.

درنگ: رؤیاها، چونان آینه، دارو، و معما، در سه نوع یقعی، درمانی، و تعبیری ظاهر می‌شوند.

بیماری‌های رؤیاها

اکثر رؤیاها از بیماری‌های نفسانی یا جسمانی ناشی می‌شوند: «هفتاد درصد خواب‌ها خواب‌های بیماری است». این رؤیاها، مانند علف‌های هرزی هستند که در زمین ذهن بیمار روییده و نیازمند درمان‌اند، نه تعبیر.

درنگ: رؤیاهای بیمارگونه، چونان علف‌های هرزی‌اند که در زمین ذهن بیمار می‌رویند.

تأثیر رسانه بر رؤیاها

رسانه‌ها، مانند طوفانی که آب زلال ذهن را گل‌آلود می‌کند، رؤیاها را مختل می‌کنند: «تلویزیون پانزده بیست درصد خواب‌ها را خراب می‌کند». تصاویر و محتوای رسانه‌ای، ذهن را آشوبناک کرده و رؤیاهای غیرصادقه ایجاد می‌کنند.

درنگ: رسانه‌ها، چونان طوفانی‌اند که آب زلال ذهن را گل‌آلود می‌کنند.

نقد پر کردن ذهن با امور غیرضروری

ذهن نباید با امور غیرضروری پر شود: «مغز و کامپیوتر ذهن تو هی پر اشغال نکن». ذهن، مانند باغی است که باید از علف‌های هرز اطلاعات غیرمفید پالایش شود تا برای معرفت الهی آماده گردد.

درنگ: ذهن، چونان باغی است که باید از علف‌های هرز اطلاعات غیرمفید پالایش شود.

ذهن به‌عنوان انبار ضایعات

ذهن نباید انبار ضایعات شود: «بسیاری مغزها انبار ضایعات است». ذهن آشوبناک، مانند انباری پر از خرت‌وپرت است که مانع درک حقایق الهی و تولید رؤیاهای صادقه می‌شود.

درنگ: ذهن آشوبناک، چونان انباری پر از خرت‌وپرت است که مانع معرفت الهی می‌شود.

کنترل ورودی‌های ذهن

ورودی‌های ذهن باید کنترل شوند: «عالم، عارف، حکیم باید تمام ورودی‌های ذهنش را کنترل کند». این کنترل، مانند دروازه‌بانی است که از ورود اطلاعات غیرضروری به شهر ذهن جلوگیری می‌کند.

درنگ: کنترل ورودی‌های ذهن، چونان دروازه‌بانی است که شهر ذهن را از آشوب حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تقسیم‌بندی رؤیاها و تبیین عوامل مؤثر بر آنها، بر ضرورت پالایش ذهن از اطلاعات غیرضروری و درمان بیماری‌های نفسانی تأکید کرد. این تحلیل، مانند راهنمایی است که ذهن را برای دریافت معارف الهی آماده می‌سازد.

بخش ششم: نقد ساده‌انگاری و یقین‌های غیرمستند

نقد کاربرد بی‌احتیاط واژه‌ها

واژه‌های الهی، مانند گوهری گران‌بها، نباید بی‌احتیاط استعمال شوند: «انسان راحت این واژه‌ها را استعمال نکند». کاربرد واژه «خدا» در توصیف رؤیاها، مانند ریختن مروارید در ظرف شکسته است که نیازمند دقت و احترام است.

درنگ: واژه‌های الهی، چونان مرواریدی‌اند که نباید در ظرف شکسته بی‌احتیاط ریخته شوند.

نقد ادعای رویت عین حق

ادعای رویت عین حق در خواب، مانند تلاش برای دربرگرفتن اقیانوس در کاسه‌ای کوچک است: «وانه لاشک الحق عینه خود خودش است». این ادعا، با ساده‌انگاری، از پیچیدگی تجلیات الهی غفلت می‌کند.

درنگ: ادعای رویت عین حق، چونان تلاش برای دربرگرفتن اقیانوس در کاسه‌ای کوچک است.

نقد یقین‌های غیرمستند

یقین‌های غیرمستند در علم دینی، مانند شاخه‌های خشکیده‌ای هستند که از درخت معرفت جدا می‌شوند: «یه رساله را بردار، ده هزار تا یقین توشه». استفاده بیش از حد از عباراتی مانند «یقین» و «بداهت»، به ضعف استدلالی منجر می‌شود.

درنگ: یقین‌های غیرمستند، چونان شاخه‌های خشکیده‌ای‌اند که از درخت معرفت جدا می‌شوند.

نقد ساده‌انگاری اجتماعی

جامعه نباید به‌سادگی باور کند: «جامعه عوام‌زده است، زود اعتقاد و باور می‌کنیم». پذیرش سریع و بدون تأمل، مانند بنایی است که بر شالوده‌ای سست استوار شده و در برابر طوفان انحرافات فرو می‌ریزد.

درنگ: ساده‌انگاری اجتماعی، چونان بنایی است که بر شالوده‌ای سست فرو می‌ریزد.

نقد انتخاب‌های غیرشایسته

انتخاب افراد بدون شایستگی، مانند سپردن کشتی به ناخدایی ناآزموده است: «به همین راحتی می‌شود شهردار». این رویکرد، به کاستی و بی‌نظمی اجتماعی منجر می‌شود.

درنگ: انتخاب‌های غیرشایسته، چونان سپردن کشتی به ناخدایی ناآزموده است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد ساده‌انگاری در کاربرد واژه‌ها، یقین‌های غیرمستند، و انتخاب‌های غیرشایسته، بر ضرورت تفکر نقادانه و استدلال در علم دینی تأکید کرد. این تحلیل، مانند تیغی است که غبار ابهام را از چهره حقیقت می‌زداید.

بخش هفتم: عرفان و فلسفه به‌عنوان ابزار معرفت

نقش ابزاری عرفان و فلسفه

عرفان و فلسفه، مانند ابزارهایی‌اند که سالک را در مسیر معرفت یاری می‌کنند: «عرفان و فلسفه مثل یک ادبیات می‌ماند». این علوم، مانند چکشی‌اند که برای شکستن سنگ‌های جهل به کار می‌روند، اما خود هدف نیستند.

درنگ: عرفان و فلسفه، چونان چکشی‌اند که سنگ‌های جهل را در مسیر معرفت می‌شکنند.

استقلال تعبیر از مبانی معرفتی

تعبیر رؤیا، مانند نقشی است که باید بر اساس حقیقت رؤیا ترسیم شود، نه وابسته به مبانی فلسفی یا عرفانی معبر: «معبر ربطی به عرفان و معقول و فلسفه ندارد». این استقلال، مانند سدی است که از تحمیل گرایش‌های شخصی جلوگیری می‌کند.

درنگ: تعبیر رؤیا، چونان نقشی است که باید از حقیقت رؤیا سرچشمه گیرد، نه از مبانی معرفتی معبر.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین نقش ابزاری عرفان و فلسفه و تأکید بر استقلال تعبیر رؤیا، بر ضرورت بی‌طرفی معبر تأکید کرد. این تحلیل، مانند راهنمایی است که مسیر معرفت را از انحرافات حفظ می‌کند.

بخش هشتم: حالات اولیا در برابر ذکر خدا

تأثر اولیا از ذکر الهی

اولیا، مانند درختی که با نسیم الهی به لرزه می‌افتد، از ذکر خدا متأثر می‌شوند: «امیرمؤمنان وقتی اسم خدا می‌آمد، مو به تنش راست می‌شده». این حالات، مانند شعله‌ای است که از معرفت عمیق الهی برمی‌خیزد.

درنگ: حالات اولیا، چونان شعله‌ای است که از معرفت عمیق الهی برمی‌خیزد.

پیوند با روایات اسلامی

این دیدگاه، با روایات درباره حالات عبادی معصومین، مانند خاک‌نشینی و سجده‌های طولانی امیرمؤمنان علیه‌السلام، همخوانی دارد. این حالات، مانند آیینه‌ای است که عظمت ذکر الهی را بازتاب می‌دهد.

درنگ: حالات اولیا، چونان آیینه‌ای است که عظمت ذکر الهی را بازتاب می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین حالات عرفانی اولیا در برابر ذکر خدا، بر عمق معرفتی و عظمت این حالات تأکید کرد. این تحلیل، مانند مشعلی است که راه سلوک عرفانی را روشن می‌سازد.

بخش نهم: نقد ذهن آشوبناک و ضرورت تهذیب نفس

نقد ذهن پراکنده

ذهن نباید مانند گنجشکی پراکنده باشد: «عین یک گنجشک، آدم‌ها عین گنجشک می‌پرند». ذهن پراکنده، مانند بازاری است که از هر سو آشوبناک شده و مانع تمرکز بر حقایق الهی می‌گردد.

درنگ: ذهن پراکنده، چونان بازاری آشوبناک است که مانع تمرکز بر حقایق الهی می‌شود.

تشخص عالم در رؤیاها

تمام عالم تشخص دارد و این تشخص در رؤیاها آشکار می‌شود: «تمام عالم تشخص دارد و این شخصیتش یه جایی ظاهر می‌شود». رؤیاها، مانند پرده‌ای هستند که گوشه‌ای از حقیقت عالم را نمایان می‌کنند.

درنگ: رؤیاها، چونان پرده‌ای‌اند که گوشه‌ای از حقیقت عالم را نمایان می‌کنند.

ضرورت تهذیب نفس

ذهن باید از اطلاعات غیرضروری پالایش شود: «خیلی چیزها را نشنود، نبینند». این تهذیب، مانند باغبانی است که زمین نفس را برای رویش معرفت الهی آماده می‌سازد.

درنگ: تهذیب نفس، چونان باغبانی است که زمین ذهن را برای معرفت الهی آماده می‌کند.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد ذهن پراکنده و تأکید بر تشخص عالم در رؤیاها، بر ضرورت تهذیب نفس برای دریافت معارف الهی تأکید کرد. این تحلیل، مانند نسیمی است که غبار آشوب را از ذهن می‌زداید.

بخش دهم: جمع‌بندی و نتایج

مبحث تجلیات الهی و رویت حق در فصوص الحکم، مانند دریایی ژرف است که رابطه بین ذات الهی و مظاهر آن را در عوالم گوناگون، از جمله خواب و قیامت، کاوش می‌کند. این نوشتار، با تحلیل تنوع تجلیات، امکان رویت حق، نقش معبر در تعبیر رؤیا، و ضرورت پالایش ذهن، بر اصول عقلانی و شرعی تأکید کرد. نقد ساده‌انگاری در ادعای رویت عین حق، یقین‌های غیرمستند، و خلط واقعیت و ذهنیت، مانند تیغی است که شاخه‌های انحراف را از درخت معرفت جدا می‌سازد. تأکید بر کنترل ورودی‌های ذهن و تهذیب نفس، مانند راهنمایی است که سالک را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند. توصیه برای پژوهش‌های آتی: بررسی تطبیقی این دیدگاه با سایر شارحان فصوص الحکم، مانند جندی و قونوی، می‌تواند زوایای جدیدی از تجلیات الهی و رویت حق را آشکار سازد.

با نظارت صادق خادمی