در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 984

متن درس





شرح عرفانی و فلسفی فصوص الحکم: تأملی در ذات، صفات و مظاهر الهی

شرح عرفانی و فلسفی فصوص الحکم: تأملی در ذات، صفات و مظاهر الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۸۴)

مقدمه: درآمدی بر عرفان نظری و جایگاه فصوص الحکم

فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ محیی‌الدین ابن‌عربی، چون گوهری درخشان در آسمان عرفان نظری می‌درخشد و هر فص آن، آیینه‌ای است که جلوه‌ای از حقیقت الهی را بازمی‌تاباند. این اثر، با تبیین رابطه میان ذات، صفات، و مظاهر الهی، راهی به سوی فهم وحدت وجود و کثرت تعینات می‌گشاید. استاد فرزانه قدس‌سره، در درس‌گفتار جلسه ۹۸۴، با نگاهی نقادانه و مبتنی بر معارف قرآنی، به شرح و تحلیل این اثر پرداخته و مفاهیمی چون وحدت ذات، کثرت مظاهر، و نقش اسماء الهی را بررسی کرده‌اند. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، به بازنویسی این معارف در قالبی علمی، دانشگاهی، و فاخر می‌پردازد. متن حاضر، گویی مشعلی است که راه را از تاریکی جهل به سوی نور معرفت می‌گشاید، و با بهره‌گیری از تمثیلات ادبی و استدلال‌های فلسفی، مفاهیم عمیق عرفانی را برای پژوهشگران و طالبان حقیقت روشن می‌سازد.

بخش نخست: ذات، صفات، و مظاهر در ساحت توحید

مبنای توحیدی: بسمله و رحمانیت الهی

هر تأمل عرفانی، چون جویباری زلال، از چشمه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ («به نام خداوند بخشنده مهربان») سرچشمه می‌گیرد. این آیه، چون کلیدی الهی، هر بحثی را در چارچوب رحمانیت و رحیمیت حق تعالی قرار می‌دهد. بسمله، نه‌تنها نشانه‌ای تشریفاتی، بلکه آیینه‌ای است که وحدت ذات و ظهور صفات الهی را بازمی‌تاباند. این مبنا، گویی مشعلی است که راه تأمل در ذات و صفات را روشن می‌سازد.

درنگ: بسمله، چون آیینه‌ای زلال، وحدت ذات و ظهور رحمانیت الهی را در ساحت توحید متجلی می‌سازد.

رابطه ذات و صفات: احدیت و واحدیت

حق تعالی، از حیث ذات، چون گوهری غیرمرئی است که از هر تعین و محدودیت مبراست و به دلیل بساطت، دیده نمی‌شود. اما از منظر صفات، چون خورشیدی است که پرتوهایش در مظاهر متجلی می‌گردد. این تمایز، میان احدیت (وحدت ذاتی) و واحدیت (وحدت در کثرت صفات) است. ذات الهی، چون دریایی بی‌کران، از هرگونه تعین عاری است، اما صفات، چون جویبارهایی زلال، مجالی برای ظهور حق در مراتب وجودی فراهم می‌کنند.

درنگ: ذات الهی، چون گوهری غیرمرئی، از تعین مبراست، و صفات، چون پرتوهایی، تجلی حق را در مظاهر آشکار می‌سازند.

نقد کثرت در اسماء و صفات

برخی شارحان، کثرت را به اسماء و صفات الهی نسبت داده‌اند، گویی که اسماء، چون آیینه‌هایی متکثر، جدا از ذات‌اند. این دیدگاه، چون سایه‌ای غبارآلود، حقیقت توحید را مخدوش می‌سازد. اسماء و صفات الهی، عین ذات‌اند و کثرت در آن‌ها، به تناقض در وحدت ذاتی می‌انجامد. کثرت، تنها در مظاهر و تعینات خارجی پدیدار می‌شود، نه در ذات یا صفات. این نقد، گویی خطی است که مرز میان حقیقت و خلط را ترسیم می‌کند.

درنگ: کثرت، نه در اسماء و صفات، بلکه در مظاهر و تعینات است، و اسماء، چون آیینه‌های ذات، وحدت را حفظ می‌کنند.

تمثیل آینه: وحدت ذات و کثرت مظاهر

حق تعالی، چون آیینه‌ای واحد است که تصاویر متکثر را بازمی‌تاباند. این آیینه، به‌خودی‌خود نمی‌بیند، بلکه ظرف رؤیت است، گویی مرعی است و نه راعی. اما حق تعالی، هم راعی (بیننده) و هم مرعی (دیده‌شده) است. آیینه، تصاویر بلند، کوتاه، سفید، یا سیاه را نشان می‌دهد، اما این کثرت، به مظاهر نسبت دارد، نه به خود آیینه. این تمثیل، چون گوهری است که وحدت ذات و کثرت مظاهر را به زیبایی بازمی‌تاباند.

درنگ: آیینه، چون نماد وحدت ذات، کثرت مظاهر را نشان می‌دهد، اما خود واحد است و از کثرت مبرا.

نقد تمثیل آینه

هرچند تمثیل آیینه، وحدت ذات و کثرت مظاهر را به‌خوبی نشان می‌دهد، اما محدودیت‌هایی دارد. آیینه، فاقد شعور و ادراک است، حال آنکه حق تعالی، هم مدرِک است و هم مدرَک. این نقص، گویی سایه‌ای است که بر روشنایی تمثیل می‌افتد. با این حال، تمثیل، از آن‌رو که وحدت را در برابر کثرت مظاهر برجسته می‌سازد، ارزشمند است، مشروط بر آنکه در تطبیق، دقت لازم به کار رود.

درنگ: تمثیل آیینه، گرچه وحدت ذات را نشان می‌دهد، به دلیل فقدان شعور در آیینه، از بیان جامعیت حق ناتوان است.

تمثیل هیولا و نقد آن

تمثیل دیگر، حق تعالی را به هیولای اولیه تشبیه می‌کند که صورت‌های متکثر را می‌پذیرد، اما خود واحد است. هیولا، چون ماده‌ای بی‌صورت، وحدت زیرین را نشان می‌دهد، اما ناتوان از بیان اسماء الهی است. این محدودیت، گویی پرده‌ای است که حقیقت اسماء را می‌پوشاند. برخلاف آیینه، که اسماء را به‌صورت تمثیلی بازمی‌تاباند، هیولا تنها به ذات وحدانی اشاره دارد.

درنگ: هیولا، چون ماده‌ای بی‌صورت، وحدت ذات را نشان می‌دهد، اما از بیان اسماء الهی ناتوان است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین رابطه ذات، صفات، و مظاهر، بر وحدت ذاتی و کثرت در تعینات تأکید کرد. نقد کثرت در اسماء و صفات، گویی مشعلی است که تاریکی خلط را می‌زداید. تمثیل‌های آیینه و هیولا، هرچند ارزشمند، محدودیت‌هایی دارند که با دقت در تطبیق، می‌توان از آن‌ها بهره برد. آیات قرآنی، چون بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، این معارف را تأیید می‌کنند و راه را برای فهم عمیق‌تر توحید هموار می‌سازند.

بخش دوم: علم الهی و نقد دیدگاه‌های فلسفی

علم الهی: جامعیت کلی و جزئی

علم الهی، چون دریایی بی‌کران، هم کلیات و هم جزئیات را در بر می‌گیرد، بدون آنکه به کثرت منجر شود. برخی فیلسوفان، علم خدا به جزئیات را به‌صورت کلی دانسته‌اند تا از کثرت در علم الهی پرهیز کنند. این دیدگاه، گویی سایه‌ای است که بر جامعیت علم الهی می‌افتد. در عرفان نظری، علم الهی، متحد با ذات است و هرگونه تعین، به مظاهر نسبت داده می‌شود.

درنگ: علم الهی، چون گوهری یکپارچه، کلی و جزئی را در بر می‌گیرد، بدون آنکه به کثرت در ذات منجر شود.

نقد دیدگاه‌های محدودگرا

برخی، شناخت کُنه ذات الهی را ناممکن دانسته‌اند، گویی ذات، چون قلعه‌ای دست‌نیافتنی است. اما از منظر عرفانی، ذات الهی، نه‌تنها برای خود خدا، بلکه برای دیگران نیز قابل شناخت است. محدودیت معرفت انسان، به دوری از حق بازمی‌گردد، نه به ذات الهی. این دیدگاه، گویی دریچه‌ای است که به سوی امکان معرفت الهی گشوده می‌شود.

درنگ: ذات الهی، چون گوهری قابل شناخت، برای خدا و دیگران در دسترس است، و محدودیت معرفت، به دوری انسان بازمی‌گردد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر جامعیت علم الهی و نقد دیدگاه‌های محدودگرا، بر要件

System:

بخش سوم: خودشناسی و خداشناسی در عرفان نظری

حدیث خودشناسی: من عرف نفسه فقد عرف ربه

حدیث شریف «هرکس خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است»، چون گوهری ناب، خودشناسی را کلید خداشناسی می‌داند. انسان، چون آیینه‌ای است که تجلی حق را در خود بازمی‌تاباند. کافر، کسی است که از شناخت خود محروم مانده و در نتیجه، از معرفت الهی بی‌بهره است. این حدیث، گویی مشعلی است که راه از خود به سوی خدا را روشن می‌سازد.

درنگ: خودشناسی، چون کلیدی الهی، دروازه معرفت پروردگار را می‌گشاید.

نقش جهل به نفس در کفر

کفر، چون سایه‌ای از جهل به نفس است. کسی که خود را نمی‌شناسد، گویی در تاریکی جهل گرفتار است و از نور معرفت الهی محروم می‌ماند. این جهل، می‌تواند از غفلت یا طبیعت جبلی ناشی شود، گویی پرده‌ای است که نور حقیقت را می‌پوشاند.

درنگ: کفر، چون سایه جهل به نفس، انسان را از نور معرفت الهی محروم می‌سازد.

حجت بالغه الهی

در روز قیامت، خداوند با حجت بالغه، انسان را مورد پرسش قرار می‌دهد: «آیا شناختی یا نشناختی؟» اگر شناختی، چرا عمل نکردی؟ و اگر نشناختی، چرا در پی شناخت نرفتی؟ این حجت، چون آیینه‌ای است که حقیقت اعمال و ادراکات انسان را بازمی‌تاباند.

درنگ: حجت بالغه الهی، چون آیینه‌ای، حقیقت شناخت و عمل انسان را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تکیه بر حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، خودشناسی را دروازه خداشناسی دانست. کفر، نتیجه جهل به نفس است، و حجت بالغه الهی، انسان را به پاسخگویی در برابر شناخت و عمل فرامی‌خواند. این معارف، گویی پل‌هایی هستند که از ناسوت به سوی ملکوت معرفت کشیده شده‌اند.

بخش چهارم: شجاعت در سلوک عرفانی

شجاعت در برابر احتجاب و فنا

آیه وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ («و پروردگارت را بپرست تا یقین به سویت آید») شجاعت عرفانی را ستایش می‌کند. سالک، در مواجهه با احتجاب و فنا، باید شجاع باشد و از جزع و ترس بپرهیزد. شجاعت، گویی بال‌هایی است که سالک را به سوی یقین پرواز می‌دهد.

درنگ: شجاعت عرفانی، چون بال‌هایی، سالک را از احتجاب و فنا به سوی یقین می‌برد.

محبت الهی به شجاعت

خداوند شجاعت را دوست دارد، گویی این صفت، چون گوهری است که قلب سالک را به نور الهی پیوند می‌دهد. شجاعت در سلوک، به معنای استقامت در برابر موانع و پایداری در مسیر حقیقت است.

درنگ: شجاعت، چون گوهری مورد محبت الهی، قلب سالک را به نور حقیقت متصل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر شجاعت در سلوک عرفانی، بر ضرورت استقامت در برابر احتجاب و فنا تأکید کرد. آیه وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ، شجاعت را کلید رسیدن به یقین می‌داند. این معارف، گویی مشعل‌هایی هستند که راه سالک را در مسیر سلوک روشن می‌سازند.

بخش پنجم: نقد تمثیل‌ها و دیدگاه‌های عرفانی

نقد تمثیل‌های ناقص

چهار تمثیل (زید و دست‌وپا، انسان و افراد، آیینه و صورت‌ها، هیولا) برای تبیین رابطه حق و مخلوقات ارائه شده‌اند، اما هر یک ناقص‌اند. تمثیل زید و دست‌وپا، گویی به انکار خدا می‌انجامد. تمثیل انسان و افراد، نادرست است، زیرا انسان‌ها افراد خدا نیستند، بلکه تعینات و مظاهر اویند. تمثیل آیینه، به دلیل فقدان شعور، ناتوان از بیان جامعیت حق است. تمثیل هیولا نیز، از نشان‌دادن اسماء عاجز است.

درنگ: تمثیل‌ها، چون آیینه‌های شکسته، تنها بخشی از حقیقت الهی را بازمی‌تابانند و نیازمند دقت در تطبیق‌اند.

تأکید بر حرکت به سوی حق

تمثیل‌ها، هرچند ناقص، می‌توانند راهنمایی به سوی حق باشند، مشروط بر آنکه سالک، از تمثیل فراتر رود و به سوی حقیقت حرکت کند. آیه وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ، این حرکت را ستایش می‌کند، گویی پلی است که از ناسوت به ملکوت کشیده شده است.

درنگ: سالک باید از تمثیل‌ها فراتر رود و به سوی حقیقت الهی حرکت کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نقد تمثیل‌های ناقص، بر ضرورت دقت در تطبیق و حرکت به سوی حقیقت تأکید کرد. تمثیل‌ها، گرچه راهنما هستند، اما نمی‌توانند جامعیت حقیقت الهی را بیان کنند. آیه وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ، سالک را به سوی یقین فرا می‌خواند.

بخش ششم: الحمدلله و تمامیت حق

تفسیر الحمدلله

آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ («ستایش خجاست را که به خداوند است») بر تمامیت حق تأکید دارد. الف و لام در «الحمد»، به معنای تمامیت است، نه جنس یا عهد ذهنی. این تفسیر، گویی گوهری است که کمال و شمول الهی را بازمی‌تاباند.

درنگ: الحمدلله، چون آیینه‌ای، تمامیت و کمال الهی را بازمی‌تاباند.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تفسیر آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ، بر تمامیت و کمال الهی تأکید کرد. این آیه، گویی دریچه‌ای است که نور کمال حق را به سوی طالبان حقیقت می‌گشاید.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار جلسه ۹۸۴، به شرح و تحلیل فصوص الحکم پرداخت و مفاهیم ذات، صفات، مظاهر، خودشناسی، شجاعت عرفانی، و تمامیت حق را بررسی کرد. نقد تمثیل‌ها و دیدگاه‌های فلسفی، گویی مشعلی است که تاریکی خلط را می‌زداید. آیات قرآنی، مانند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ، و حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، این معارف را تأیید می‌کنند. این متن، چون پلی است که از ناسوت به سوی ملکوت معرفت کشیده شده، و برای پژوهشگران عرفان نظری و فلسفه اسلامی، راهنمایی جامع و عمیق ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی