در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 985

متن درس





عرفان معرفت و شجاعت در فصوص الحکم

عرفان معرفت و شجاعت در فصوص الحکم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه نهصد و هشتاد و پنج)

مقدمه: کاوشی در معرفت و شجاعت عرفانی

کتاب شریف فصوص الحکم، اثر سترگ ابن‌عربی، چون گوهری در عرفان نظری می‌درخشد و دریچه‌ای به سوی فهم حقیقت الهی می‌گشاید. این اثر، با تبیین مفاهیم معرفت، شجاعت، و فنا، راهنمای سالکان در مسیر وصول به حق است. درس‌گفتار حاضر، با تکیه بر حکمت عرفانی، به بررسی رابطه آینه‌وار انسان و خدا، نقش شجاعت در سلوک، و جایگاه نفس در عرفان می‌پردازد. این نوشتار، با نگاهی علمی و عرفانی، مفاهیم را با شرح و تفصیل ارائه کرده و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و روایات، به تبیین و تحلیل آن‌ها همت گمارده است. ساختار این متن، با بخش‌بندی‌های دقیق و افزودن توضیحات تکمیلی، راه را برای فهم عمیق‌تر این معارف هموار می‌سازد.

بخش نخست: معرفت الهی و رابطه آینه‌وار انسان و حق

معرفت، کلید فهم حقیقت

معرفت به خداوند، چونان کلیدی است که درهای حکمت را می‌گشاید. شناخت حق، راه را برای فهم موجودات هموار می‌کند و بالعکس، شناخت موجودات، دریچه‌ای به سوی معرفت الهی می‌گشاید. این رابطه دوسویه، چون آیینه‌ای است که در آن، انسان با خدا، خود را می‌شناسد و با خود، خدا را. حق، مستقل و قائم به ذات است، در حالی که موجودات، چون آیینه‌هایی‌اند که تجلیات او را بازمی‌تابانند. این آیینه، اگرچه وابسته به نور حق است، اما در پرتو آن، حقیقت موجودات و ذات الهی نمایان می‌شود.

درنگ: معرفت الهی، چون آیینه‌ای دوسویه، انسان را به شناخت خود و خدا رهنمون می‌سازد، مشروط بر آنکه در پرتو تجلیات حق دیده شود.

تفاوت حق و آیینه

حق، قائم به ذات و مستقل از هر قید و شرط است، در حالی که آیینه وجودی انسان، وابسته به تجلیات الهی است. این تفاوت، نه در ذات معرفت، بلکه در استقلال وجودی حق و وابستگی مخلوق نهفته است. انسان، چون آیینه‌ای صیقل‌یافته، تنها در پرتو نور الهی می‌تواند حقیقت را بازتاب دهد. این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری ابن‌عربی دارد که جهان را مظهر اسما و صفات الهی می‌داند.

وصول به ذات الهی

ذات الهی، فراتر از ادراک عقلانی است، اما وصول به آن، در معنای شهود و قرب، برای سالک ممکن است. ادراک کامل ذات، که به اکتناه (احاطه تام) تعبیر می‌شود، ناممکن است، اما وصول به معنای نزدیکی و شهود، در سایه سلوک عرفانی دست‌یافتنی است. این وصول، نیازمند گذر از مظاهر ناسوتی، عالم مثال، و اسما و صفات الهی است، مسیری که تنها با معرفت و شجاعت طی می‌شود.

درنگ: وصول به ذات الهی، در معنای شهود و قرب، ممکن است، اما ادراک کامل آن، فراتر از ظرفیت عقلانی انسان است.

احدیت و تجلیات الهی

در مرتبه احدیت، کثرت وجود ندارد، اما حقیقت تمامی هستی در ذات الهی حاضر است. احدیت، چون چشمه‌ای زلال، مظهر همه صور عالم از طریق اسما و صفات است. این مرتبه، خالی از کثرت است، اما تمامی حقایق وجودی را بالقوه در بر دارد. تجلیات الهی، چون نوری از این چشمه، در آیینه موجودات متجلی می‌شود و عالم را به ظهور می‌رساند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین معرفت الهی به‌عنوان کلید فهم حقیقت، رابطه انسان و خدا را چون آیینه‌ای دوسویه توصیف کرد. تفاوت حق و آیینه، در استقلال ذاتی حق و وابستگی مخلوق نهفته است. وصول به ذات الهی، هرچند نه به معنای ادراک کامل، برای سالک ممکن است و احدیت، مظهر تمامی صور عالم از طریق اسما و صفات است. این مفاهیم، زمینه را برای بررسی شجاعت و فنا در سلوک عرفانی فراهم می‌سازد.

بخش دوم: شجاعت و فنا در مسیر سلوک

شجاعت، لازمه مقام فنا

سالک در مقام فنا، به غربت و تنهایی می‌رسد، جایی که همه تعلقات ناسوتی از او سلب می‌شود. در این مقام، شجاعت، چون سپری است که عارف را در برابر وسوسه‌های نفسانی و ترس‌های وجودی حفظ می‌کند. خداوند شجاعت را دوست دارد، چنان‌که در روایتی فرموده است: «خداوند شجاعت را دوست دارد، حتی اگر در کشتن ماری باشد.» این شجاعت، نه تنها در مواجهه با خطرات ظاهری، بلکه در استقامت در برابر تنهایی و غربت عرفانی نیز متجلی می‌شود.

درنگ: شجاعت در مقام فنا، عارف را از ضعف و عجز در برابر تنهایی و غربت حفظ می‌کند و نشانه‌ای از معرفت الهی است.

ترس، نشانه جهل و مانع شجاعت

ترس از موجودات کوچک، مانند موش یا مار، ریشه در توهم و خیالات نفسانی دارد و نشانه فقدان معرفت است. شجاعت، چون نوری از معرفت، این تاریکی‌های نفسانی را زایل می‌سازد. فردی که گرفتار ترس است، از اعتماد به توحید و معرفت الهی محروم است، در حالی که عارف شجاع، با اتکا به حق، از هراس‌های نفسانی آزاد می‌شود.

شجاعت و معرفت، دو بال سلوک

شجاعت و معرفت، چون دو بال، سالک را در مسیر عرفان به پرواز درمی‌آورند. شجاعت، عارف را در برابر سختی‌های سلوک استوار نگه می‌دارد و معرفت، او را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. این دو، مکمل یکدیگرند؛ شجاعان به معرفت والاتر می‌رسند و عارفان به شجاعت بیشتر دست می‌یابند. این پیوند، عرفان نظری و عملی را به هم گره می‌زند.

درنگ: شجاعت و معرفت، چون دو بال، سالک را در مسیر سلوک به سوی وحدت با حق رهنمون می‌سازند.

تمثیل گنج پنهان

استاد فرزانه قدس‌سره نقل می‌فرمایند که یک وجب آن‌سوی ترس، گنجی نهفته است. ترس، چون دیواری بلند، انسان را در مشکلات خفه می‌کند، اما شجاعت، چون کلیدی، این دیوار را فرومی‌ریزد و راه به سوی موفقیت و معرفت می‌گشاید. این تمثیل، اهمیت غلبه بر ترس‌های نفسانی را در مسیر سلوک نشان می‌دهد.

شجاعت، حد وسط بین بی‌باکی و ترس

شجاعت، چون فضیلتی میانه، بین دو افراط بی‌باکی و ترس قرار دارد. شجاع، کسی است که بر اساس معرفت عمل می‌کند، نه از روی جهل (بی‌باکی) یا ترس. این تعریف، ریشه در فلسفه اخلاق اسلامی و ارسطویی دارد که فضیلت را حد وسط می‌داند. شجاعت، با معرفت گره خورده و عارف را از افراط و تفریط مصون می‌دارد.

امتحان الهی در مقام فنا

در مقام فنا، خداوند عارف را با سلب همه تعلقات ناسوتی، از زن و فرزند گرفته تا آبرو و مقام، امتحان می‌کند. سالک باید در این آزمون، شجاعت و صبر نشان دهد و جز به خدا به چیزی پناه نبرد. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:

وَلَا تَجْزَعْ وَلَا تَخَفْ

جزع نکن و نترس.

این آیه، عارف را به صبر و شجاعت در برابر سختی‌های سلوک فرا می‌خواند.

شجاعت اولیای خدا

اولیای الهی، در برابر فشارهای غربت و سختی‌ها، شجاعت نشان می‌دهند و حتی در برابر شمشیرها، به خدا پناه می‌برند. عبارتی منسوب به یکی از اولیا که در لحظه شهادت فرمود: «به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم»، نشان‌دهنده این شجاعت والاست. این کلام، مرگ در راه خدا را رستگاری می‌داند و عارف را از هراس آزاد می‌سازد.

درنگ: اولیای الهی، با شجاعت در برابر سختی‌ها، به رستگاری ابدی در راه خدا دست می‌یابند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، شجاعت را به‌عنوان لازمه مقام فنا معرفی کرد که عارف را در برابر تنهایی و غربت سلوک استوار می‌دارد. ترس، نشانه جهل و مانع معرفت است، در حالی که شجاعت، چون نوری از معرفت، سالک را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. معرفت و شجاعت، دو بال سلوک‌اند که عارف را به وحدت با حق می‌رسانند. امتحان الهی در فنا و شجاعت اولیای خدا، این مسیر را روشن‌تر می‌سازد.

بخش سوم: نفس، دشمن درون و رام کردن آن

نفس، بزرگ‌ترین دشمن

نفس، چون ماری در کمین، بزرگ‌ترین دشمن انسان است. روایتی می‌فرماید: «بزرگ‌ترین دشمن تو، نفست است که بین دو پهلویت قرار دارد.» شجاعت در مهار و کنترل نفس نهفته است، نه در نابودی آن. نفس باید رام و مطیع شود تا در خدمت معرفت و سلوک قرار گیرد.

درنگ: نفس، بزرگ‌ترین دشمن انسان است که باید با شجاعت و معرفت، رام و مطیع شود.

نفس به مثابه مرکب

نفس، چون اسبی سرکش است که باید رام و آماده حرکت در مسیر معرفت شود. نابودی نفس، نه ممکن است و نه مطلوب. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:

إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ

اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد.

این آیه، بر اطاعت نفس در همسویی با اراده الهی تأکید دارد، نه نابودی آن.

کنترل نفس، نه قتل آن

هدف عرفان عملی، تهذیب نفس و هدایت آن به سوی حق است، نه نابودی کامل آن. نفس، چون مرکبی است که باید تحت کنترل عقل و معرفت قرار گیرد تا سالک را در مسیر سلوک یاری دهد. این دیدگاه، با زهد افراطی که به ترک دنیا و نابودی نفس منجر می‌شود، تفاوت دارد.

نفس به مثابه مار

نفس، چون ماری موذی است که اگر مهار نشود، به انسان آسیب می‌رساند. شجاعت در کشتن این مار نفسانی، به معنای کنترل و رام کردن آن است. روایتی می‌فرماید: «موذی را پیش از آنکه به تو آسیب برساند، نابود کن.» این موذی، نفس سرکش است که باید پیش از آسیب‌رساندن، مهار شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، نفس را به‌عنوان بزرگ‌ترین دشمن انسان معرفی کرد که باید با شجاعت و معرفت، رام و مطیع شود. نفس، چون مرکبی است که باید در خدمت سلوک قرار گیرد، نه نابود شود. این دیدگاه، با تأکید بر تهذیب نفس و همسویی آن با اراده الهی، راه را برای وصول به حق هموار می‌سازد.

بخش چهارم: عرفان حقیقی در برابر تملق و دنیا

عرفان حقیقی و زندگی لوکس

عرفان حقیقی، در گرو رهایی از تعلقات دنیوی و استقامت در برابر سختی‌هاست. زندگی لوکس و پرزرق‌وبرق، با عرفان سازگار نیست. عارف حقیقی، در برابر تنهایی و غربت شجاعت نشان می‌دهد و به غیر خدا وابسته نیست. این دیدگاه، عرفان را از زندگی مرفه و ظاهری متمایز می‌سازد.

درنگ: عرفان حقیقی، در رهایی از تعلقات دنیوی و شجاعت در برابر سختی‌ها متجلی می‌شود، نه در زندگی لوکس.

عارف و عدم تملق به اهل دنیا

عارف شجاع، به اهل دنیا تملق نمی‌گوید و قالب دهانش تنها با حق جفت می‌شود. تملق به اهل دنیا، نشانه فقدان معرفت است. عارف، در برابر دنیا لکنت زبان می‌یابد، زیرا زبانش تنها برای خدا سخن می‌گوید. روایتی می‌فرماید: «هنگامی که عقل کامل شود، کلام کم می‌شود.» این لکنت، نشانه تمرکز عارف بر حق و بی‌اعتنایی به دنیاست.

شجاعت و بقای ابدی

شجاعت، عارف را به بقای ابدی می‌رساند، زیرا با فنا در صفات و افعال حق، به وجود حقیقی دست می‌یابد. این بقا، نتیجه اتحاد عارف با ذات الهی در مقام فناست. شجاعت، چون پلی است که سالک را از ترس‌های نفسانی به سوی وحدت با حق هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، عرفان حقیقی را در رهایی از تعلقات دنیوی و شجاعت در برابر سختی‌ها توصیف کرد. عارف شجاع، از تملق به اهل دنیا پرهیز می‌کند و زبانش تنها برای حق سخن می‌گوید. شجاعت، عارف را به بقای ابدی می‌رساند و او را از ترس‌های نفسانی آزاد می‌سازد.

بخش پنجم: حقیقت و صورت در فلسفه و عرفان

حقیقت و صورت در فلسفه

حقیقت هر چیز، در صورت نوعی آن نهفته است. صورت حسی فاسد می‌شود، اما صورت نوعی و حقیقت کلی باقی می‌ماند. این دیدگاه، با فلسفه صدرالمتألهین همخوانی دارد که حقیقت اشیا را در صورت نوعی آنها می‌داند. صورت حسی، چون جامه‌ای فانی، از بین می‌رود، اما حقیقت کلی، چون گوهری جاودان، باقی است.

درنگ: حقیقت هر چیز، در صورت نوعی آن است که جاودان باقی می‌ماند، در حالی که صورت حسی فانی است.

انتقال وجود، نه نابودی

هیچ چیز در عالم نابود نمی‌شود، بلکه از صورتی به صورت دیگر منتقل می‌گردد. قرآن کریم می‌فرماید:

لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ

هیچ ذره‌ای از علم خدا غایب نیست.

این آیه، بر حفظ وجود در نظام الهی تأکید دارد. وجود، چون جریانی زلال، از صورتی به صورت دیگر جاری می‌شود و هیچ‌گاه معدوم نمی‌گردد.

رد نظریه اعاده معدوم

بحث اعاده معدوم، بی‌معناست، زیرا هیچ چیز معدوم نمی‌شود. وجود، جا به جا می‌شود و صورت حسی به صورت دیگر تبدیل می‌گردد. این دیدگاه، با فلسفه اسلامی که وجود را دائمی می‌داند، سازگار است. بحث اعاده معدوم، چون موضوعی زایل‌شده، از فلسفه کنار گذاشته می‌شود.

نقد نظریه تبدیل ادریس به الیاس

نظریه تبدیل ادریس به الیاس، فاقد سند تاریخی و علمی است. مخلوقات خدا، هویت مستقل خود را حفظ می‌کنند و جای یکدیگر را نمی‌گیرند. این نقد، بر حفظ هویت هر مخلوق در نظام الهی تأکید دارد و نظریه‌های بی‌اساس را رد می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، حقیقت اشیا را در صورت نوعی آنها دانست که جاودان باقی می‌ماند، در حالی که صورت حسی فانی است. هیچ چیز در عالم نابود نمی‌شود، بلکه از صورتی به صورت دیگر منتقل می‌گردد. رد نظریه اعاده معدوم و نقد تبدیل ادریس به الیاس، بر حفظ وجود و هویت مستقل مخلوقات تأکید دارد.

جمع‌بندی نهایی

کتاب عرفان معرفت و شجاعت در فصوص الحکم، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی پرداخت. معرفت الهی، چون کلیدی است که حقیقت انسان و خدا را می‌گشاید و رابطه آینه‌وار انسان و حق را نمایان می‌سازد. شجاعت، لازمه مقام فنا و استقامت در برابر غربت و سختی‌هاست. نفس، چون دشمن درون، باید رام و مطیع شود تا در خدمت سلوک قرار گیرد. عرفان حقیقی، در رهایی از تعلقات دنیوی و پرهیز از تملق به اهل دنیا متجلی می‌شود. حقیقت اشیا، در صورت نوعی آنهاست که جاودان باقی می‌ماند و هیچ چیز در عالم نابود نمی‌شود. این نوشتار، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، راهنمای سالکان در مسیر وصول به حق است و با نگاهی علمی و عرفانی، معارف را برای جویندگان حقیقت روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی