در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 993

متن درس





شرح فصوص الحکم: تجلیات الهی و مراتب سلوک عرفانی در فص الیاسی (جلسه نهصد و نود و سوم)

شرح فصوص الحکم: تجلیات الهی و مراتب سلوک عرفانی در فص الیاسی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۹۳)

مقدمه: تبیین فص الیاسی در چارچوب عرفان نظری و عملی

فص الیاسی کتاب فصوص الحکم، اثر گران‌سنگ ابن‌عربی، چونان گوهری در عرفان نظری و عملی می‌درخشد که به تبیین مراتب سلوک عرفانی و تجلیات الهی می‌پردازد. این فص، با تمرکز بر رابطه میان حق و خلق، مراتب عارفان، و تفاوت‌های وجودی میان اولیای الهی و مردم عادی، دریچه‌ای به سوی فهم حقیقت توحید و ظهورات الهی می‌گشاید. شرح حاضر، با بهره‌گیری از درس‌گفتار جلسه نهصد و نود و سوم، به تحلیل عمیق مفاهیم عرفانی این فص می‌پردازد و با افزودن تبیین‌های دقیق، تمثیلات ادبی، و چارچوبی علمی، محتوایی جامع برای پژوهشگران عرفان اسلامی ارائه می‌دهد. هدف این نوشتار، تبیین مراتب سلوک، نقش تجلیات الهی، و اهمیت هدایت مربی در مسیر معرفت است، در حالی که از خیالات و ادعاهای غیرواقعی تمایز قائل شده و بر حقیقت عرفانی تأکید می‌ورزد.

بخش نخست: مراتب عارفان و تجلیات الهی

مراتب عارفان در سلوک عرفانی

عارفان، بر اساس سیر و سلوکشان در عوالم وجودی، در مراتب متفاوتی از تجلیات الهی قرار می‌گیرند: وَإِنَّمَا قَالَ مِنْ حَيْثِ التَّجَلِّي الإِلَهِي لِأَنَّ الْعَارِفِينَ لَهُمْ مَرَاتِبُ بِحَسَبِ سَيْرِهِمْ فِي الْمَلَكُوتِ وَالْجَبَرُوتِ وَالْمِثَالِ الْمُقَيَّدِ وَالْمُطْلَقِ. این مراتب، به عوالم جبروت (عالم عقل محض)، ملكوت (عالم روح و لطافت)، و عالم مثال (چه مقید و چه مطلق) وابسته است. عالم جبروت، چونان قله‌ای استوار و رفیع، نیازمند تجرد کامل از مادیات است. ملكوت، مانند جویباری زلال، عالم لطافت و معنویت است، و عالم مثال، چونان آیینه‌ای است که خیال و تشکلات را بازمی‌تاباند. عالم مثال خود به دو نوع متصل (درون انسان، مانند خواب و تخیل) و منفصل (خارج از انسان، مانند عالم برزخ) تقسیم می‌شود. این نظام‌مندی، چونان نقشه‌ای است که مسیر سلوک عارف را در عوالم وجودی روشن می‌سازد.

درنگ: مراتب عارفان در سلوک عرفانی، به سیر آن‌ها در عوالم جبروت، ملكوت، و مثال وابسته است.

عرفان علمی مجرد و جایگاه آن

پایین‌ترین مرتبه عرفان، به عارفانی تعلق دارد که به معرفت علمی و نظری دست یافته‌اند: وَأَدْنَى هُمْ صَاحِبُ الْعِرْفَانِ الْعِلْمِي الْمُجَرَّدِ. این مرتبه، هرچند ارزشمند، به معنای معرفت نظری و انتزاعی است که از طریق مطالعه و تأمل در مفاهیم عرفانی حاصل می‌شود. بااین‌حال، این مرتبه نباید با حکمت نظری والا، مانند معرفت حضرت لقمان، خلط شود. قرآن کریم از لقمان چنین یاد می‌کند: وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ (سوره لقمان، آیه ۱۲: و به‌راستی به لقمان حکمت عطا کردیم). معرفت لقمان، چونان گوهری تابناک، حکمت نظری را در بالاترین مرتبه خود نشان می‌دهد که فراتر از علوم متعارف است و با تجرد کامل همراه است.

درنگ: عرفان علمی مجرد، پایین‌ترین مرتبه عرفان است، اما نباید با حکمت نظری والای حضرت لقمان خلط شود.

نقد برداشت از عرفان علمی

برخی برداشت‌ها از عرفان علمی مجرد، آن را به علوم متعارف و معلومات محدود می‌کنند، حال آنکه معرفت تجردی، چونان آسمانی است که فراتر از علوم نظری محض قرار دارد. این مرتبه، اگرچه زمینه‌ساز سلوک عملی است، اما خود به تنهایی نمی‌تواند سالک را به قله‌های شهود برساند. تفاوت میان حکمت نظری لقمان و عرفان علمی مجرد، مانند تفاوت میان نور خورشید و بازتاب آن در آیینه است؛ اولی ذاتی و کامل، و دومی محدود و وابسته به ظرف ادراک است.

درنگ: عرفان علمی مجرد، زمینه‌ساز سلوک عملی است، اما به تنهایی برای وصول به شهود کافی نیست.

بخش دوم: تفاوت حشر و رشد عارفان و مردم عادی

حشر و رشد در دنیا و آخرت

مردم عادی در قیامت به حشر و در برزخ به رشد می‌رسند: حَشْرُ النَّاسِ الْعَادِيِّ فِي الْقِيَامَةِ وَرُشْدُهُمْ فِي الْبَرْزَخِ. اما اولیای الهی، چونان پرندگان سبک‌بال، در همین دنیا به حشر و رشد دست می‌یابند، هرچند این امر در برزخ و قیامت نیز ادامه دارد. این تفاوت، مانند فاصله میان زمین و آسمان است؛ عارفان در عالم ناسوت، مرگ و حیات معنوی را تجربه می‌کنند و به شهودی می‌رسند که معادل قیامت است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا (سوره غافر، آیه ۴۶: آتش [جهان برزخ است که] بامدادان و شامگاهان بر آن عرضه می‌شوند).

درنگ: اولیای الهی در دنیا به حشر و رشد می‌رسند، در حالی که مردم عادی این مراتب را در برزخ و قیامت تجربه می‌کنند.

محدودیت‌های ادراکی مردم عادی

مردم عادی در عالم ناسوت، به حواس ظاهری و خصوصیات مادی محدودند: النَّاسُ الْعَادِيُّ فِي ظَرْفِ النَّاسُوتِ إِلَّا الْحَوَاسُّ وَالْخَصَائِصُ الْمَادِّيَّةُ. نفسانیات، مانند پرده‌ای سنگین، مانع از دسترسی آن‌ها به معارف غیبی می‌شود. این محدودیت، چونان قفسی است که انسان را در تنگنای مادیات محبوس می‌کند، مگر در لحظاتی که به‌صورت اتفاقی به معارف غیبی نزدیک شوند.

درنگ: مردم عادی در عالم ناسوت، به حواس مادی و نفسانیات محدودند و از معارف غیبی محرومند.

نزدیکی اتفاقی به معارف غیبی

برخی افراد عادی، گاه در خواب یا بیداری، به معارف غیرعادی نزدیک می‌شوند: گَاهًا يَكُونُ أَنْ يَقْتَرِبُوا فِي النَّوْمِ أَوِ الْيَقَظَةِ إِلَى مَعَارِفَ غَيْرِ عَادِيَّةٍ. این نزدیکی، مانند استشمام عطر حقیقت، با تلنگری می‌تواند به ادراک کامل منجر شود. این ظرفیت نهفته، چونان جرقه‌ای است که در نهاد هر انسانی وجود دارد، اما نیازمند هوشیاری و توجه است تا به شعله‌ای فروزان بدل شود.

درنگ: افراد عادی گاه به‌صورت اتفاقی به معارف غیبی نزدیک می‌شوند، اما این نزدیکی نیازمند هوشیاری است.

دسترسی اولیا به امور غیبی

اولیای الهی، به همان سهولتی که مردم عادی امور حسی را درک می‌کنند، به امور غیبی و باطنی دسترسی دارند: الْأَوْلِيَاءُ يَجِدُونَ الْأُمُورَ الْغَيْبِيَّةَ بِرَاحَةٍ كَمَا يَجِدُ النَّاسُ الْعَادِيُّونَ الْحَوَاسَّ. این توانایی، مانند آینه‌ای صیقل‌یافته، بازتابی از تجرد و سلوک آن‌هاست که عوالم جبروت، ملكوت، و مثال را برایشان به وضوح عالم ناسوت نمایان می‌سازد.

درنگ: اولیای الهی، به سهولت امور غیبی را درک می‌کنند، مانند درک امور حسی توسط مردم عادی.

بخش سوم: تفاوت مراتب در عوالم وجودی

تنوع در ادراکات حسی و تجردی

همان‌گونه که درک حسی در افراد متفاوت است، ادراکات در مراتب تجرد نیز متنوع‌اند: كَمَا أَنَّ الْحَوَاسَّ مُخْتَلِفَةٌ فِي النَّاسِ، كَذَلِكَ الْخَصَائِصُ فِي التَّجَرُّدِ مُخْتَلِفَةٌ. این تفاوت، مانند رنگ‌های گوناگون در یک نقاشی، به ظرفیت وجودی و میزان سلوک عارف بستگی دارد. هر عارف، بر اساس مرتبه‌اش، در عالمی خاص قرار می‌گیرد و تجلیات الهی را به فراخور حال خویش دریافت می‌کند.

درنگ: ادراکات تجردی، مانند ادراکات حسی، در افراد مختلف متفاوت است و به ظرفیت سلوک آن‌ها بستگی دارد.

حشر و قیامت اولیا در دنیا

اولیای الهی در دنیا به مرتبه حشر و قیامت می‌رسند: حَتَّى إِنَّ حَشْرَهُمْ وَقِيَامَتَهُمْ فِي الدُّنْيَا. این تجربه، مانند مرگ و حیات معنوی در عالم ناسوت، آن‌ها را از محدودیت‌های زمانی و مکانی آزاد می‌کند. عارفان، چونان مسافرانی که پیش از دیگران به مقصد می‌رسند، در همین دنیا عوالم برزخی و قیامتی را شهود می‌کنند.

درنگ: اولیای الهی در دنیا حشر و قیامت را تجربه می‌کنند و از محدودیت‌های ناسوتی رها می‌شوند.

نقش اولیا در عالم برزخ

برخی اولیا در عالم برزخ، وظیفه هدایت و تربیت نفوس را بر عهده دارند: بَعْضُ الْأَوْلِيَاءِ فِي الْبَرْزَخِ يَتَصَدَّوْنَ لِهِدَايَةِ أَهْلِ الْبَرْزَخِ. این نقش، مانند چراغی است که در تاریکی برزخ راهنمایی می‌کند، و نشان‌دهنده تداوم تأثیرگذاری معنوی اولیا پس از مرگ است. آن‌ها از مشکلات تکلیف و مشقت آزادند و تنها به ارشاد و ترفیع نفوس می‌پردازند.

درنگ: اولیای الهی در برزخ، وظیفه هدایت و تربیت نفوس را بر عهده دارند و از مشقت تکلیف آزادند.

بخش چهارم: حقیقت عرفانی و تمایز آن از خیال

تمایز حقیقت و خیال در عرفان

حقیقت عرفانی از خیالات و ادعاهای غیرواقعی متمایز است: الْحَقِيقَةُ تَفْتَرِقُ عَنِ الْخَيَالَاتِ وَالدَّعَاوَى. این تمایز، مانند خط‌کشی است که مرز میان نور حقیقت و سایه‌های خیال را روشن می‌سازد. در تاریخ عرفان، برخی مخلصین به دلیل محدودیت‌های معرفتی، به خیالات گرفتار شدند، اما سالوس‌بازان با ادعاهای بی‌اساس، از حقیقت دور بودند.

درنگ: حقیقت عرفانی از خیالات و ادعاهای غیرواقعی متمایز است و نیازمند تشخیص دقیق است.

مخلصین و سالوس‌بازان در تاریخ عرفان

در تاریخ عرفان، دو گروه وجود داشته‌اند: مخلصینی که گاه به خیالات گرفتار شدند و سالوس‌بازانی که ادعاهای بی‌اساس داشتند: فِي التَّارِيخِ، قِسْمٌ مِنَ الْمُخْلِصِينَ ابْتُلُوا بِالْخَيَالَاتِ وَقِسْمٌ مِنَ السَّالُوسِينَ ادَّعَوْا دَعَاوَى بِلَا أَسَاسٍ. مخلصین، مانند باغبانانی بودند که گاه در میان گل‌ها به علف‌های هرز گرفتار شدند، اما سالوس‌بازان، چونان بازیگرانی بودند که تنها نمایش حقیقت را به صحنه آوردند.

درنگ: مخلصین گاه به خیالات گرفتار شدند، اما سالوس‌بازان با ادعاهای بی‌اساس از حقیقت دور بودند.

آمیختگی کشف و خیال

در برخی موارد، مکاشفات و معارف عرفانی با خیالات آمیخته شده و به انحراف منجر شده است: الْكَشْفُ وَالْمَعَارِفُ قَدْ امْتَزَجَتْ بِالْخَيَالَاتِ. این آمیختگی، مانند آمیزه‌ای از آب زلال و گل است که تشخیص حقیقت را دشوار می‌سازد. تنها با هدایت مربی معصوم یا عالم می‌توان از این انحراف پرهیز کرد.

درنگ: آمیختگی کشف و خیال، بدون هدایت مربی، به انحراف در سلوک عرفانی منجر می‌شود.

تفاوت سالوس در علما و دراویش

سالوس در علما غالباً درونی و نفسانی بود، اما در میان برخی دراویش، به نفوذ خارجی و وابستگی‌های غیراصیل مرتبط بود: السَّالُوسُ فِي الْعُلَمَاءِ كَانَ نَفْسَانِيًّا، وَفِي الدَّرَاوِيشِ كَانَ نَفُوذِيًّا وَمُعْتَمِدًا عَلَى الْغَيْرِ. این تفاوت، مانند تفاوت میان ریشه‌های درونی یک درخت و شاخه‌های تحمیلی بر آن است. علما، حتی در صورت سالوس، از انگیزه‌های درونی تأثیر می‌پذیرفتند، اما برخی دراویش به دلیل وابستگی‌های خارجی، از اصالت عرفانی دور شدند.

درنگ: سالوس علما درونی و نفسانی بود، اما سالوس برخی دراویش به نفوذ خارجی و وابستگی مرتبط بود.

بخش پنجم: نقش مربی و تجلیات الهی

اهمیت مربی در سلوک عرفانی

سلوک عرفانی بدون هدایت مربی معصوم یا عالم، به انحراف و مشکلات منجر می‌شود: بِدُونِ مُرَبٍّ لَا يُمْكِنُ السُّلُوكُ. مربی، مانند سکان‌داری است که کشتی سالک را در دریای پرتلاطم عرفان هدایت می‌کند. بدون او، سالک ممکن است در دام خیالات یا خطاهای معرفتی گرفتار شود، به‌ویژه در مواجهه با تجارب پیچیده مانند شهود مرگ و برزخ.

درنگ: سلوک عرفانی بدون مربی معصوم یا عالم، به انحراف و مشکلات معرفتی منجر می‌شود.

تجلی الهی و اعطای جلا

تجلی الهی نتیجه ریاضت و تلاش سالک است، اما بدون اعطای جلا از سوی خداوند، وصول به حقیقت ممکن نیست: التَّجَلِّي الإِلَهِي يَحْتَاجُ إِلَى رِيَاضَةٍ وَعِنَايَةٍ إِلَهِيَّةٍ. این جلا، مانند نوری است که قلب سالک را روشن می‌کند و او را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. ریاضت، شرط لازم است، اما عنایت الهی، مانند کلیدی است که درهای وصول را می‌گشاید.

درنگ: تجلی الهی نیازمند ریاضت است، اما بدون اعطای جلا از سوی خداوند، وصول ممکن نیست.

نماز و تعقیبات به‌عنوان تمرین عرفانی

نوافل و تعقیبات نماز، ابزارهایی برای نرم کردن روح و آماده‌سازی آن برای دریافت معارف الهی‌اند: التَّعَقُّبَاتُ وَالنَّوَافِلُ تُعِدُّ الرُّوحَ لِقَبُولِ الْمَعَارِفِ الإِلَهِيَّةِ. نوافل، مانند نرمشی است که ورزشکار را برای مسابقه آماده می‌کند، و تعقیبات، مانند لحظه‌ای است که کارگر برای دریافت مزد خود توقف می‌کند. این اعمال، روح را برای عبادت اصلی آماده می‌کنند و آثار معنوی نماز را در قلب سالک متجلی می‌سازند.

درنگ: نوافل و تعقیبات، روح را برای دریافت معارف الهی آماده می‌کنند و آثار معنوی نماز را متجلی می‌سازند.

بخش ششم: دنیا، مزرعه یا مزبله آخرت

دنیا به‌عنوان مزرعه آخرت

دنیا مزرعه آخرت است: إِنَّ الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ. عارفان در این مزرعه، با اعمال صالح، بهشتی می‌کارند، در حالی که دیگران ممکن است با اعمال ناصالح، مزبله‌ای برای عذاب فراهم کنند. این تشبیه، مانند دانه‌ای است که در خاک دنیا کاشته می‌شود و در آخرت به بار می‌نشیند.

درنگ: دنیا مزرعه آخرت است و عارفان با اعمال صالح، بهشتی در آن می‌کارند.

استشمام مرگ و برزخ توسط عارف

عارف پیش از مرگ، مرگ، ملک‌الموت، و عالم برزخ را حس می‌کند: الْعَارِفُ يَسْتَشِمُّ الْمَوْتَ وَمَلَكَ الْمَوْتِ وَعَالَمَ الْبَرْزَخِ. این استشمام، مانند بوی عطری است که پیش از ورود مهمان به مشام می‌رسد. عارف، با شهود عرفانی، ابعاد غیبی مرگ و عوالم پس از آن را در همین دنیا درک می‌کند.

درنگ: عارف با شهود عرفانی، مرگ و عالم برزخ را پیش از وقوع حس می‌کند.

مزرعه و مزبله آخرت

دنیا یا مزرعه‌ای برای آخرت است یا مزبله‌ای برای آن: الدُّنْيَا إِمَّا مَزْرَعَةٌ وَإِمَّا مَزْبَلَةٌ. همان‌گونه که انسان می‌کارد، درو می‌کند. عارفان با کاشتن اعمال صالح، مزرعه‌ای بهشتی می‌سازند، اما دیگران با اعمال ناصالح، مزبله‌ای برای عذاب فراهم می‌کنند. این اصل، مانند ترازویی است که هر کس را به قدر کشت او می‌سنجد.

درنگ: دنیا یا مزرعه‌ای برای بهشت است یا مزبله‌ای برای عذاب، بسته به اعمال انسان.

بخش هفتم: نقد شطحیات و نقش مربی معصوم

شطحیات و فقدان مربی معصوم

برخی عارفان بزرگ، به دلیل فقدان مربی معصوم، به شطحیات و انحرافات گرفتار شدند: بَعْضُ الْعُرَفَاءِ بِسَبَبِ عَدَمِ الْمُرَبِّي الْمَعْصُومِ ابْتُلُوا بِالشَّطَحِيَّاتِ. این انحرافات، مانند کشتی بدون سکان در طوفان است که به صخره‌ها برخورد می‌کند. مربی معصوم، چونان ستاره‌ای است که راه را در تاریکی نشان می‌دهد و از گمراهی جلوگیری می‌کند.

درنگ: فقدان مربی معصوم، برخی عارفان را به شطحیات و انحرافات معرفتی سوق داد.

نقد علم دینی و ابتکارات عرفانی

در علم دینی، برخی عالمان تنها مقلد بودند و ابتکاری نداشتند: بَعْضُ الْعُلَمَاءِ كَانُوا مُقَلِّدِينَ بِدُونِ ابْتِكَارٍ. این گروه، مانند کاتبانی بودند که تنها نسخه‌ای از استاد را بازنویسی کردند. در عرفان نیز، برخی عارفان تنها مقلد بودند و از خود چیزی به حقیقت نیفزودند. ابتکار در عرفان، مانند گلی است که در خاک معرفت می‌روید و نیازمند عنایت الهی است.

درنگ: برخی عالمان و عارفان، به دلیل فقدان ابتکار، تنها مقلد بودند و به حقیقت وصول نیافتند.

شهود مرگ و قیامت در دنیا

عارف سالک می‌تواند مرگ و قیامت خود را در دنیا بارها تجربه کند: الْعَارِفُ يُشَاهِدُ الْمَوْتَ وَالْقِيَامَةَ فِي الدُّنْيَا. این تجربه، مانند تشریف جنازه‌ای است که عارف خود را در آن غسل می‌دهد، کفن می‌کند، و به خاک می‌سپارد. او چونان بازیگری است که نقش مرگ و حیات را بارها تمرین می‌کند تا به حقیقت آن دست یابد.

درنگ: عارف سالک با شهود مرگ و قیامت در دنیا، به حقیقت این عوالم دست می‌یابد.

جمع‌بندی

شرح فص الیاسی در جلسه نهصد و نود و سوم، با تمرکز بر تجلیات الهی و مراتب سلوک عرفانی، به تبیین تفاوت‌های بنیادین میان عارفان و مردم عادی پرداخت. عارفان، با سیر در عوالم جبروت، ملكوت، و مثال، به مراتبی از شهود دست می‌یابند که در دنیا معادل حشر و قیامت است. این شرح، با تأکید بر اهمیت مربی معصوم، نقش تجلیات الهی، و تمایز میان حقیقت و خیال، نشان داد که سلوک عرفانی نیازمند ریاضت، عنایت الهی، و هدایت صحیح است. آیات قرآنی مانند وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ و النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا ارتباط عمیق عرفان نظری و عملی با تعالیم قرآنی را برجسته می‌کنند. دنیا، مزرعه یا مزبله آخرت است و عارفان با کاشتن اعمال صالح، بهشتی در آن می‌سازند. برای پژوهش‌های آتی، پیشنهاد می‌شود این مباحث با دیدگاه‌های دیگر شارحان فصوص الحکم، مانند قیصری و جندی، تطبیق گردد تا زوایای جدیدی از عرفان نظری روشن شود.

با نظارت صادق خادمی