در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فصوص الحکم 1022

متن درس





تحلیل فص هارونی در فصوص الحکم: تبیین مراتب نبوت و عصمت

تحلیل فص هارونی در فصوص الحکم: تبیین مراتب نبوت و عصمت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۰۲۲)

دیباچه

فصوص الحکم، اثر بی‌بدیل محیی‌الدین ابن‌عربی، چونان گوهری در عرفان نظری می‌درخشد و فص هارونی آن، به تبیین مراتب نبوت و عصمت انبیا در پرتو مقایسه میان حضرت موسی و هارون علیهما‌السلام می‌پردازد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی عقلانی، فلسفی و عرفانی، به تحلیل و نقد دیدگاه‌های ابن‌عربی و دیگر شارحان، از جمله علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، می‌پردازد. متن، مانند رودی زلال، از چشمه حکمت عرفانی سرچشمه می‌گیرد و با استناد به آیات قرآن کریم، تحلیل‌های منطقی و تمثیلات فاخر، به کاوش در مفاهیم عصمت، تفضیل و مراتب وجودی انبیا می‌نشیند. ساختار علمی و دانشگاهی این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، تمثیلات ادبی و جمع‌بندی‌های تفصیلی، راه را برای پژوهشگران و جویندگان معرفت هموار می‌سازد. هدف، ارائه تحلیلی جامع و عمیق است که هم برای مخاطبان آکادمیک و هم برای سالکان حقیقت، روشنگر و راهگشا باشد.

بخش نخست: مقایسه موسی و هارون در مراتب سنی و نبوی

تفاوت سنی و مرتبه نبوت

فص هارونی فصوص الحکم، با مقایسه‌ای میان حضرت موسی و هارون علیهما‌السلام، به تبیین جایگاه این دو پیامبر الهی می‌پردازد. ابن‌عربی، هارون را از نظر سنی برتر و موسی را از منظر مرتبه نبوت والاتر می‌داند. این تمایز، مانند دو شاخه از یک درخت است که هر یک در جایگاهی خاص از ریشه واحد نبوت روییده‌اند.

وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا

و از رحمت خویش، برادرش هارون را که پیامبر بود به او بخشیدیم (مریم: ۵۳).

این آیه، مانند مشعلی است که رابطه برادری و همکاری این دو پیامبر را در مسیر هدایت الهی روشن می‌سازد.

درنگ: هارون از نظر سنی بر موسی برتری دارد، اما موسی در مرتبه نبوت، چونان خورشیدی است که نورش بر آسمان رسالت می‌تابد.

نقد استناد ابن‌عربی

ابن‌عربی، با تأکید بر برتری سنی هارون، مرتبه نبوت موسی را والاتر می‌داند و این تفاوت را به اقتدار و وسعت رسالت موسی نسبت می‌دهد. این دیدگاه، مانند نوری است که بر تمایزات ظاهری می‌تابد، اما نیازمند تبیینی عمیق‌تر است که مراتب وجودی را نیز در بر گیرد.

درنگ: تمایز سنی و نبوی، چونان شاخه‌هایی است که از ریشه واحد وجود سرچشمه می‌گیرند، اما تفاوت در اقتدار و وسعت رسالت است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با بررسی مقایسه موسی و هارون در فص هارونی، مانند آیینه‌ای است که جایگاه این دو پیامبر را در مراتب سنی و نبوی بازتاب می‌دهد. هارون، برادر بزرگ‌تر، و موسی، پیامبر برتر، هر یک در جایگاهی خاص، جلوه‌ای از فیض الهی‌اند.

بخش دوم: رحمت الهی و خطاب «یابن أم»

رحمت در نبوت هارون

ابن‌عربی معتقد است که نبوت هارون از حضرة الرحمة نشئت گرفته و به همین دلیل، هارون، موسی را با لقب «یابن أم» (ای پسر مادرم) خطاب کرده، نه «یابن أب» (ای پسر پدرم). این خطاب، مانند نسیمی است که از لطافت رحمت مادری خبر می‌دهد و به زعم ابن‌عربی، نشان‌دهنده غلبه صفت رحمت در هارون است.

درنگ: خطاب «یابن أم»، چونان آینه‌ای است که لطافت رحمت الهی را در هارون بازتاب می‌دهد.

نقد دیدگاه ابن‌عربی

دیدگاه ابن‌عربی مبنی بر اینکه هارون صرفاً مظهر رحمت است، محل تأمل است. همه انبیا از رحمت خاصه الهی برخوردارند و نمی‌توان رحمت را به هارون منحصر دانست. این دیدگاه، مانند کاشتن بذری در خاکی نامناسب است که از ریشه‌های حکمت الهی دور می‌افتد. تفاوت میان موسی و هارون، نه در ماهیت رحمت، بلکه در مراتب تجلی صفات جلال و جمال است.

درنگ: رحمت خاصه الهی، چونان جریانی است که همه انبیا را سیراب می‌کند، نه صرفاً هارون را.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین خطاب «یابن أم» و نقد دیدگاه ابن‌عربی، مانند مشعلی است که حقیقت رحمت الهی را از خلط‌های مفهومی پالایش می‌دهد. رحمت، صفتی عام در همه انبیاست، اما تجلی آن در مراتب گوناگون، تفاوت‌های ظاهری را پدید می‌آورد.

بخش سوم: مراتب جلال و جبروت در انبیا

جلال موسی و جبروت سلیمان

موسی، مظهر جلال قدرت است که گاه با مغلوبیت همراه می‌شود، در حالی که سلیمان، مظهر جبروت قدرت است که همواره غالب است. هارون، نه در مرتبه جلال و نه در جبروت، بلکه در جایگاهی فروتر قرار دارد. این تمایز، مانند نردبانی است که هر پله‌اش مرتبه‌ای از تجلیات الهی را نشان می‌دهد.

وَلَقَدْ آتَيْنَا سُلَيْمَانَ حُكْمًا وَعِلْمًا

و به سلیمان، داوری و دانش عطا کردیم (انبیاء: ۷۹).

درنگ: جلال موسی و جبروت سلیمان، چونان دو قله‌اند که در آسمان نبوت، مراتب گوناگون اقتدار الهی را بازتاب می‌دهند.

نقد نسبت دادن تقصیر به موسی

ابن‌عربی، در مواردی مانند مواجهه با فرعون یا هارون، موسی را مقصر می‌داند. این دیدگاه، مانند سایه‌ای است که نور عصمت انبیا را مخدوش می‌کند. انبیا، به دلیل عصمت، از گناه و تقصیر منزه‌اند، و تفاوت میان آنها در تفضیل مراتب است، نه در خطا.

لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا

میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی‌گذاریم و گفتند: شنیدیم و فرمان بردیم (بقره: ۲۸۵).

وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ

و برخی را بر برخی برتری دادیم (اسراء: ۵۵).

درنگ: عصمت انبیا، چونان گوهری است که از هر عیب و نقص منزه است، و تفاوت آنها در مراتب فضیلت است، نه تقصیر.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین مراتب جلال و جبروت و نقد نسبت تقصیر به موسی، مانند آیینه‌ای است که حقیقت عصمت و تفضیل انبیا را بازتاب می‌دهد. موسی، هارون و سلیمان، هر یک در مرتبه‌ای از تجلیات الهی، جلوه‌ای از رحمت خاصه‌اند.

بخش چهارم: نقد دیدگاه علامه طباطبایی

اختلاف در سلیقه

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، تفاوت میان موسی و هارون را به اختلاف در سلیقه نسبت داده و معتقد است که این تفاوت، عصمت آنها را خدشه‌دار نمی‌کند. این دیدگاه، مانند بذری است که در خاکی نامناسب کاشته شده و از حقیقت مراتب وجودی انبیا دور می‌افتد. تفاوت میان انبیا، نه در سلیقه، بلکه در مراتب اقتدار و تفضیل است.

درنگ: تفاوت انبیا، چونان مراتب نور است که در ظهورات گوناگون تجلی می‌یابد، نه در سلیقه‌های بشری.

عملکرد بر اساس مشیت الهی

انبیا، مظاهر اراده الهی‌اند و عملکردشان بر اساس مشیت الهی و مراتب وجودی‌شان تنظیم می‌شود. نسبت دادن تفاوت به سلیقه، مانند آمیختن نور با سایه است که حقیقت توحیدی را مخدوش می‌کند.

درنگ: عملکرد انبیا، چونان جریانی است که از چشمه مشیت الهی سرچشمه می‌گیرد، نه از سلیقه‌های بشری.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد دیدگاه علامه طباطبایی، مانند تیغی است که شاخه‌های انحراف را از درخت حقیقت جدا می‌سازد. تفاوت میان انبیا، در مراتب اقتدار و مشیت الهی است، نه در سلیقه‌های بشری.

بخش پنجم: تفضیل به جای تنزیه

نقد سنت تنزیه انبیا

سنت هزارساله تنزیه انبیا، که به منزه دانستن آنها از گناه پرداخته، ناکافی است، زیرا به‌نوعی به وجود عیب اشاره دارد. به جای تنزیه، باید تفضیل انبیا، یعنی برتری برخی بر برخی دیگر در مراتب عبودیت، نبوت، ولایت یا رسالت، مورد توجه قرار گیرد.

وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ

و برخی را بر برخی برتری دادیم (اسراء: ۵۵).

درنگ: تفضیل انبیا، چونان نردبانی است که مراتب کمال الهی را نشان می‌دهد، بدون آنکه به عیب اشاره کند.

تفضیل در برابر تقصیر

تفاوت میان موسی و هارون، نه در تقصیر یا سلیقه، بلکه در تفضیل مراتب است. موسی، در جلال قدرت، و هارون، در جمال رحمت، هر یک در جایگاهی خاص از فیض الهی قرار دارند. این دیدگاه، مانند آیینه‌ای است که حقیقت عصمت را از خلط‌های مفهومی پالایش می‌دهد.

درنگ: تفضیل، چونان مشعلی است که مراتب کمال انبیا را روشن می‌سازد، بدون آنکه سایه تقصیر بر آن افتد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تأکید بر تفضیل به جای تنزیه، مانند کلیدی است که درهای معرفت توحیدی را می‌گشاید. انبیا، در مراتب عبودیت و رسالت، از هر عیب منزه‌اند و تفاوت‌هایشان در فضیلت‌های الهی است.

بخش ششم: نقد روان‌شناختی نسبت رحمت به مادر

رحمت مادر و پدر

ابن‌عربی، رحمت را به مادر بیش از پدر نسبت می‌دهد، زیرا مادر را مظهر شفقت و تربیت می‌داند. این دیدگاه، از منظر روان‌شناختی و شرعی، محل تأمل است. رحمت در پدر، به دلیل برد بلندتر و دوراندیشی، و در مادر، به دلیل عواطف و قرب نزدیک‌تر، متفاوت است.

درنگ: رحمت پدر، چونان افقی وسیع است که دوراندیشی را در بر می‌گیرد، و رحمت مادر، چونان نسیمی است که با عاطفه قرب می‌آفریند.

تحلیل روان‌شناختی

از منظر روان‌شناختی، عاطفه مادری گاه به خطا می‌انجامد، زیرا بر اساس احساسات عمل می‌کند، در حالی که درایت پدری، هدایت بلندمدت را تضمین می‌کند. آزمایش‌هایی مانند تجربه میمون‌ها نشان می‌دهد که در شرایط دشوار، عاطفه مادری ممکن است به حب نفس تبدیل شود، در حالی که اولیای خدا، با وفاداری حقیقی، دیگران را بر خود مقدم می‌دارند.

وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ

و دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان در تنگدستی باشند (حشر: ۹).

درنگ: وفاداری حقیقی، چونان گوهری است که تنها در اولیای خدا می‌درخشد، نه در عواطف بشری.

شواهد شرعی

احکام شرعی، مانند عدم قصاص پدر در برابر قتل فرزند و تکلیف فرزندان به انجام عبادات پدر، تقدم پدر را نشان می‌دهد. این احکام، مانند رشته‌ای است که قرب و احاطه پدر به فرزند را به حقیقت الهی پیوند می‌دهد.

وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ

و مادران، فرزندان خود را دو سال تمام شیر می‌دهند (بقره: ۲۳۳).

درنگ: احکام شرعی، چونان آیینه‌ای است که تقدم پدر را در دوراندیشی و احاطه بازتاب می‌دهد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد نسبت رحمت به مادر و تبیین تفاوت‌های روان‌شناختی و شرعی، مانند مشعلی است که حقیقت رحمت را از خلط‌های عاطفی پالایش می‌دهد. پدر، با برد بلندتر، و مادر، با قرب عاطفی، هر یک در جایگاهی خاص از فیض الهی قرار دارند.

بخش هفتم: نقد باورهای عامیانه درباره مهر مادری

مهر مادری و حقیقت وفاداری

باورهای عامیانه درباره برتری مهر مادری، مانند سایه‌ای است که حقیقت وفاداری را پنهان می‌کند. وفاداری حقیقی، تنها در اولیای خدا یافت می‌شود که دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، حتی در تنگدستی.

درنگ: وفاداری، چونان گوهری است که در دل اولیای خدا می‌درخشد، نه در عواطف عادی بشری.

نقد روان‌شناختی مهر مادری

آزمایش‌هایی مانند تجربه میمون‌ها، که مادر در شرایط دشوار فرزند خود را قربانی می‌کند تا خود نجات یابد، نشان می‌دهد که مهر مادری گاه به حب نفس تبدیل می‌شود. این حقیقت، مانند تیغی است که پرده‌های توهم را از حقیقت وفاداری کنار می‌زند.

درنگ: مهر مادری، چونان نسیمی است که گاه در طوفان منافع شخصی محو می‌شود.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد باورهای عامیانه و تبیین حقیقت وفاداری، مانند آیینه‌ای است که نور حقیقت را از سایه‌های توهم جدا می‌سازد. وفاداری، تنها در اولیای خدا متجلی است که با ایثار، حقیقت رحمت الهی را نشان می‌دهند.

بخش هشتم: نقد ضعف علم دینی در تبیین عصمت

ضعف تبیین عصمت در علم دینی

علم دینی، در تبیین دقیق عصمت انبیا، گاه به دلیل ضعف در ادبیات و استدلال، دچار کاستی‌هایی است. این ضعف، مانند سایه‌ای است که بر نور معرفت افتاده و فهم حقیقت عصمت را دشوار ساخته است.

درنگ: ضعف در تبیین عصمت، چونان سایه‌ای است که نور حقیقت انبیا را کم‌فروغ می‌سازد.

نیاز به تبیین تفضیل

به جای تنزیه، که گاه به وجود عیب اشاره دارد، باید تفضیل انبیا مورد توجه قرار گیرد. این دیدگاه، مانند کلیدی است که درهای معرفت توحیدی را می‌گشاید و از خلط‌های مفهومی جلوگیری می‌کند.

درنگ: تفضیل، چونان مشعلی است که مراتب کمال انبیا را بدون اشاره به عیب روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد ضعف علم دینی در تبیین عصمت و تأکید بر تفضیل، مانند تیغی است که شاخه‌های انحراف را از درخت معرفت جدا می‌سازد. تفضیل، راهگشای فهم صحیح مراتب انبیاست.

بخش نهم: تبیین تفاوت‌های موسی و هارون

تفاوت در مراتب اقتدار

تفاوت میان موسی و هارون، نه در تقصیر یا سلیقه، بلکه در مراتب اقتدار و تجلیات الهی است. موسی، در جلال قدرت، و هارون، در جمال رحمت، هر یک در جایگاهی خاص از فیض الهی قرار دارند.

قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا

گفت: ای هارون، چون دیدی که گمراه شدند، چه چیز تو را بازداشت؟ (طه: ۹۲).

درنگ: تفاوت موسی و هارون، چونان دو شاخه از درخت نبوت است که هر یک در مرتبه‌ای خاص از تجلیات الهی روییده‌اند.

عملکرد بر اساس تناسب

هر پیامبر، بر اساس مرتبه وجودی و مشیت الهی، عملکردی متناسب دارد. موسی، با جلال قدرت، و هارون، با جمال رحمت، هر یک وظایفی را به انجام رسانده‌اند که با مرتبه‌شان همخوانی دارد.

درنگ: عملکرد انبیا، چونان جریانی است که از چشمه مشیت الهی سرچشمه می‌گیرد و با تناسب مراتبشان جاری می‌شود.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین تفاوت‌های موسی و هارون در مراتب اقتدار و عملکرد، مانند نقشه‌ای است که مسیر حقیقت نبوت را ترسیم می‌کند. تفاوت‌ها، در مراتب تجلیات الهی است، نه در تقصیر یا سلیقه.

بخش دهم: جمع‌بندی و نتایج

فص هارونی فصوص الحکم، مانند دریایی ژرف، به کاوش در مراتب نبوت و عصمت انبیا می‌پردازد. این نوشتار، با تحلیل مقایسه موسی و هارون، نقد دیدگاه‌های ابن‌عربی و علامه طباطبایی، و تأکید بر تفضیل به جای تنزیه، مانند مشعلی است که مسیر حقیقت را روشن می‌سازد. نکات کلیدی این تحلیل عبارت‌اند از: تفاوت موسی و هارون در مراتب جلال و جمال است، نه در سلیقه یا تقصیر؛ همه انبیا از رحمت خاصه الهی برخوردارند و نسبت دادن رحمت صرف به هارون نادرست است؛ تفضیل انبیا، به جای تنزیه، راهگشای فهم صحیح مراتب کمال الهی است؛ و از منظر روان‌شناختی و شرعی، رحمت پدر به دلیل برد بلندتر، بر رحمت مادر که مبتنی بر عاطفه است، تقدم دارد. این تحلیل، با رویکردی عرفانی و علمی، بنیانی برای بازنگری سنت‌های تفسیری فراهم می‌آورد و راه را برای پژوهش‌های آتی در تبیین مراتب انبیا هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی