متن درس
تحلیل عرفانی و فلسفی شرک و ظلم عظیم در فصوص الحکم
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسههای هزار و پانزدهم و هزار و بیست و هفتم)
دیباچه
فصوص الحکم، اثر بیمانند شیخ محییالدین ابنعربی، چونان گوهری در آسمان عرفان نظری میدرخشد و به کاوش در ژرفای مفاهیم توحیدی و معرفتی میپردازد. فص لقمانی و فص هارونیه، دو فصل برجسته این اثر، به ترتیب به تبیین حکمت وصیت لقمان حکیم در نهی از شرک و حکمت امامیه در کسوت هارون علیهالسلام اختصاص دارند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسات هزار و پانزدهم و هزار و بیست و هفتم، به تحلیل عمیق و فلسفی مفاهیم شرک، ظلم عظیم، و نسبت آنها با توحید، نبوت، و ولایت میپردازد. هدف، ارائه متنی جامع، علمی، و متین است که با زبانی فصیح و استعاراتی دلنشین، معارف عرفانی را برای پژوهشگران و جویندگان حقیقت روشن سازد. تمامی جزئیات درسگفتارها، با حفظ امانت به متن اصلی، در ساختاری منظم و شمارهگذاریشده ارائه شده تا نقشهای کامل از این معارف والا ترسیم گردد.
بخش یکم: شرک و ظلم عظیم در فص لقمانی
وصیت لقمان و نهی از شرک
لقمان حکیم، در وصیت به فرزند خویش، او را از شرک برحذر میدارد و این نهی را با استناد به آیه شریفه وَلَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ («و به خدا شرك مورز، زيرا شرك، ستمى بزرگ است»، لقمان: 13) بیان میکند. این وصیت، هشداری همگانی به همه شنوندگان کلام الهی است که شرک، بهعنوان ظلم عظیم، بنیان توحید را متزلزل میسازد.
درنگ: وصیت لقمان، نهی از شرک است که در آیه وَلَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان: 13) بهعنوان ظلم عظیم معرفی شده و هشداری همگانی است.
معنای شرک و شراکت
شرک، در لغت و مفهوم، به شراکت میان دو یا چند موجود در مال، عمل، یا امری دیگر اشاره دارد و مستلزم تعدد موضوع است. همانگونه که قیاس به مقایسه میان دو چیز نیاز دارد، شرک نیز بدون کثرت تحقق نمییابد. این مفهوم، چونان پیوندی است که میان دو یا چند طرف در امری مشترک شکل میگیرد.
درنگ: شرک، به معنای شراکت در مال یا عمل، مستلزم تعدد موضوع است و بدون کثرت، مفهومی ندارد.
تمایز واژههای وحدتی و تعددی
واژهها در زبان به دو دسته وحدتی و تعددی تقسیم میشوند. واژههای وحدتی، مانند تشخص، به یک موضوع واحد اشاره دارند، درحالیکه واژههای تعددی، مانند شرک، قیاس، و تقسیم، به کثرت وابستهاند. تشخص، چونان نوری است که هویت یگانه یک موجود را روشن میسازد، اما شرک، خطی است که میان چند موجود کشیده میشود.
درنگ: واژههای وحدتی، مانند تشخص، به یک موضوع واحد اشاره دارند، درحالیکه واژههای تعددی، مانند شرک، به کثرت وابستهاند.
وحدت الهی و نفی شرک
خداوند، به دلیل وحدت ذاتی و احدیت، از هرگونه شراکت مبراست. شرک، به دلیل نیاز به تعدد، در ذات یگانه الهی محال است. این وحدت، چونان خورشیدی است که هیچ سایهای از کثرت در آن راه ندارد، و شرک، در برابر این حقیقت، چونان سرابی است که محو میشود.
درنگ: وحدت ذاتی خداوند، شرک را در ظرف حقیقت محال میسازد، زیرا شرک به تعدد نیاز دارد که در ذات الهی منتفی است.
شرک بهعنوان امر نفسانی
شرک، برخلاف حقیقت وحدانی خداوند، امری نفسانی و ذهنی است که در تخیلات و اعتقادات انسان شکل میگیرد. مشرکان، گاه به چند خدا اعتقاد دارند یا خدای بزرگ و کوچک قائلاند، مانند فرعون که خود را رَبُّكُمُ الْأَعْلَى («پروردگار برتر شما»، نازعات: 24) خواند. این شرک، چونان سایهای است که در ذهن انسان نقش میبندد و در خارج، هیچ واقعیتی ندارد.
درنگ: شرک، امری نفسانی و ذهنی است که در تخیلات انسان شکل میگیرد و در خارج، به دلیل وحدت وجود، غیرممکن است.
بتپرستی و تقرب به خدا
مشرکان، بتها را بهعنوان اهرمی برای تقرب به خدای بزرگ میپرستند، گویی این بتها واسطهای برای رسیدن به حقیقت الهیاند. این دیدگاه، چونان تلاشی است برای پل زدن میان زمین و آسمان با ابزارهای خیالی که به سراب میانجامد.
درنگ: مشرکان، بتها را برای تقرب به خدای بزرگ میپرستند، اما این تلاش، به دلیل غیرحقیقی بودن، به سراب میانجامد.
شرک در توحید مفضل
در توحید مفضل، آمده است: «این بتهایی که میپرستید، مخلوق ذهن شماست و به کار خودتان میآید، مانند مورچهای که خدای خود را با شاخ تصور میکند.» این کلام، چونان مشعلی است که تاریکی ذهنیتهای شرکآلود را روشن میسازد.
درنگ: بتها، مخلوق ذهن انساناند، مانند تصور مورچه از خدایی با شاخ، که در توحید مفضل بهعنوان شرک ذهنی معرفی شده است.
تصورات کودکانه و شرک
کودکی که خدا را در خواب به شکل پدرش میبیند، نمونهای از شرک ذهنی است که از محدودیتهای ادراکی انسان سرچشمه میگیرد. این تصورات، چونان نقاشیهایی کودکانهاند که حقیقت الهی را در قالبی محدود و نادرست به تصویر میکشند.
درنگ: تصور کودک از خدا به شکل پدر، نمونهای از شرک ذهنی است که از محدودیتهای ادراکی سرچشمه میگیرد.
تمایز حقیقت و عقیده
حقیقت، وحدانی است و شرک در آن ممکن نیست، زیرا خداوند یگانه است و لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ («هيچ معبودى جز او نيست»، بقره: 255). اما عقیده، به دلیل نفسانی بودن، به شرک آلوده میشود. این تمایز، چونان خطی است که میان واقعیت و تصورات ذهنی انسان کشیده شده است.
درنگ: حقیقت، وحدانی است و شرک در آن محال است، اما عقیده، به دلیل نفسانی بودن، به شرک آلوده میشود.
خداانگاری و شرک نفسانی
خداانگاری، یعنی تصور نادرست خدا در دل، شرک نفسانی است که با حقیقت الهی سازگار نیست. این تصورات، چونان آینههای شکستهای هستند که چهره حقیقت را مخدوش نشان میدهند.
درنگ: خداانگاری، تصور نادرست خدا در دل است که به شرک نفسانی منجر میشود.
شرک در مؤمنان
شرک در مؤمنان، بهصورت ذاتی، فعلی، یا صوری بروز میکند. حتی مؤمنان از شرک مصون نیستند، زیرا ذهنیتهای نفسانی میتوانند ایمان را آلوده کنند. این شرک، چونان خاری است که در باغ ایمان میروید و نیاز به تصفیه دارد.
درنگ: شرک در مؤمنان، بهصورت ذاتی، فعلی، یا صوری بروز میکند و حتی ایمان را از آلودگی مصون نمیدارد.
شرک فعلی و عملی
شرک فعلی، در رفتارهای متغیر با شرایط افراد نمود مییابد؛ مانند احترام به ثروتمند و بیتوجهی به فقیر. این رفتارها، چونان نقابیاند که شرک را در اعمال روزمره پنهان میکنند.
درنگ: شرک فعلی، در رفتارهای متغیر با شرایط افراد، مانند احترام به ثروتمند و بیتوجهی به فقیر، متجلی میشود.
نقد محدودیتهای علم دینی در تبیین شرک
در برخی مطالعات علم دینی، حقیقت خدا مورد توجه کافی قرار نمیگیرد و به باطن شرک توجه لازم نمیشود. این غفلت، چونان مهی است که حقیقت توحید را پنهان میکند و شرک را در ذهنیتها تقویت مینماید.
درنگ: برخی مطالعات علم دینی، به باطن شرک توجه کافی ندارند و حقیقت توحید را در پس غفلت پنهان میکنند.
ظلم عظیم در شرک
شرک، ظلم عظیم است، زیرا هم به خود (از دست دادن خدا) و هم به خدا (شکستن حرمت او) ظلم میکند. این ظلم، چونان پردهای است که نور توحید را میپوشاند و انسان را از حقیقت الهی محروم میسازد.
درنگ: شرک، ظلم عظیم است، زیرا به خود (از دست دادن خدا) و به خدا (شکستن حرمت او) ظلم میکند.
فطرت توحیدی و پرده عفاف
انسان با فطرت توحیدی به دنیا میآید، چنانکه قرآن کریم میفرماید: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا («سرشت خدايى كه مردم را بر آن سرشته است»، روم: 30). اما شرک، این پرده عفاف را پاره میکند و انسان را از فطرت الهی دور میسازد.
درنگ: فطرت توحیدی انسان، با شرک پاره میشود و او را از سرشت الهی دور میسازد.
معصوم و حفظ توحید
معصوم، کسی است که پرده عفاف میان خود و خدا را حفظ میکند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ («از خدا در آنچه به آنها فرمان داده سرپيچى نمىکنند»، تحریم: 6). این عصمت، چونان سپری است که رابطه توحیدی را از گزند شرک مصون میدارد.
درنگ: معصوم، با حفظ پرده عفاف، رابطه توحیدی با خدا را از شرک مصون میدارد.
تمایز شرک و گناه
گناه، هرچند بزرگ، ظلم عظیم نیست، اما شرک، به دلیل شکستن حرمت خدا، نابخشودنی است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ («خداوند شرك ورزيدن به او را نمىبخشد»، نساء: 48). این تمایز، چونان خطی است که شرک را از سایر گناهان جدا میسازد.
درنگ: شرک، به دلیل شکستن حرمت خدا، نابخشودنی است، برخلاف گناه که ظلم عظیم نیست.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، به تبیین شرک و ظلم عظیم در فص لقمانی پرداخت. شرک، امری نفسانی و غیرحقیقی است که در ذهن انسان شکل میگیرد و در ظرف حقیقت، به دلیل وحدت الهی، محال است. وصیت لقمان، هشداری همگانی برای دوری از شرک و حفظ توحید است. شرک، با شکستن حرمت خدا و پاره کردن پرده عفاف، ظلم عظیم است که هم به خود و هم به خدا ستم میکند. فطرت توحیدی انسان، با شرک مخدوش میشود، اما معصوم، با حفظ عصمت، این رابطه را مصون میدارد.
بخش دوم: حکمت امامیه و مواجهه با شرک در فص هارونیه
تعریف عارف و رؤیت حق
در فص هارونیه، عارف کسی است که حق را در هر چیز میبیند و حتی آن را عین هر چیز میداند، چنانکه آمده است: فَإِنَّ الْعَارِفَ مَنْ يَرَى الْحَقَّ فِي كُلِّ شَيْءٍ بَلْ يَرَاهُ عَيْنَ كُلِّ شَيْءٍ. این تعریف، به وحدت وجود اشاره دارد که همه موجودات را مظهر حق میداند، اما نیازمند تمییز بین ظهور بسیط (وجودی) و ترکیبی (ارادی) است.
درنگ: عارف، حق را در هر چیز و عین هر چیز میبیند، اما باید بین ظهور بسیط و ترکیبی تمییز قائل شود.
نقد ادعای تربیت علمی هارون توسط موسی
در فص هارونیه ادعا شده که موسی علیهالسلام، هارون را با تربیت علمی پرورش داد: فَكَانَ مُوسَى يُرَبِّي هَارُونَ تَرْبِيَةَ عِلْمٍ حَالًا. اما این ادعا مورد نقد قرار گرفته، زیرا رفتار موسی با هارون در ماجرای گوسالهپرستی، نه از جنس تربیت علمی، بلکه از سر غیرت و جلالت الهی برای مدیریت بحران بود.
درنگ: رفتار موسی با هارون، نه تربیت علمی، بلکه از جنس غیرت و جلالت الهی برای حفظ دین بود.
سعه صدر هارون و صبر او
برخلاف برخی تفاسیر که هارون را فاقد سعه صدر دانستهاند، قرآن کریم از صبر و سعه صدر او در مواجهه با گوسالهپرستی بنیاسرائیل سخن میگوید. هارون برای جلوگیری از تفرقه، سکوت کرد و این صبر، نشانه حکمت او بود، چنانکه در آیه قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا («ای هارون، چون ديدى كه گمراه شدند چه چيز تو را باز داشت»، اعراف: 90) آمده است.
درنگ: هارون با صبر و سعه صدر، برای حفظ وحدت امت در برابر گوسالهپرستی سکوت کرد.
جلال موسی و مدیریت بحران
موسی علیهالسلام، با جلال و قدرت نبوی، بحران گوسالهپرستی را حل کرد. او با گرفتن یقه و ریش هارون، بنیاسرائیل را تثبیت کرد و از کودتای دینی جلوگیری نمود. این اقدام، چونان رعد و برقی بود که تاریکی انحراف را در هم شکست.
درنگ: موسی با جلال نبوی، بحران گوسالهپرستی را مدیریت کرد و امت را از انحراف نجات داد.
نقد تفکیک ولایت و نبوت در توجیه شرک
برخی شارحان ادعا کردهاند که گوسالهپرستی از منظر ولایت صحیح، اما از منظر نبوت نادرست است. این تفکیک، باطل است، زیرا ولایت و نبوت در راستای واحدی هستند و نمیتوانند احکام متفاوتی داشته باشند. ولایت، ذیل نبوت قرار دارد و هر ادعایی در طریقت که با شریعت مغایرت داشته باشد، گمراهی است.
درنگ: ولایت و نبوت در راستای واحدی هستند و تفکیک آنها برای توجیه شرک، باطل است.
وحدت شرع و طریقت
شریعت، سند و نقشه طریقت است و بدون آن، طریقت و حقیقت بیمعنا میشوند. همانگونه که خانهای بدون سند، مالکیت ندارد، طریقت بدون شریعت، گمراهی است. این وحدت، چونان بنیانی است که بنای معرفت الهی بر آن استوار میگردد.
درنگ: شریعت، سند طریقت است و بدون آن، طریقت و حقیقت بیمعنا میشوند.
رابطه نبوت و ولایت
ولایت و امامت، تابع و ذیل نبوت هستند. ائمه معصومین علیهمالسلام، همواره به قرآن کریم و سنت نبوی استناد میکنند و هیچگاه حکمی مغایر با شریعت ارائه نمیدهند. این رابطه، چونان شاخهای است که از تنه نبوت روییده و از آن تغذیه میکند.
درنگ: ولایت و امامت، ذیل نبوت هستند و هیچگاه حکمی مغایر با شریعت ارائه نمیدهند.
غیرت موسی در برابر شرک
رفتار موسی با هارون، از سر غیرت الهی و برای نهی از شرک و تحذیر امت بود. این اقدام، نه تربیت علمی، بلکه واکنشی قاطع برای قلع و قمع گوسالهپرستی و تثبیت دین بود. این غیرت، چونان تیغی بران بود که ریشههای انحراف را برید.
درنگ: رفتار موسی، از سر غیرت الهی برای نهی از شرک و حفظ دین بود.
تمییز بین ظهور بسیط و ترکیبی
عارف، حق را در هر چیز میبیند، اما باید بین ظهور بسیط (وجودی) و ترکیبی (ارادی) تمییز قائل شود. گوسالهپرستی، از حیث وجودی مظهر حق است، اما از حیث ارادی، معصیت و شرک محسوب میشود. این تمییز، چونان خطکشی است که مرز توحید و شرک را روشن میسازد.
درنگ: عارف باید بین ظهور بسیط (وجودی) و ترکیبی (ارادی) تمییز قائل شود تا شرک را از توحید جدا کند.
معصیت و ظهور حق
معصیت، از حیث تعین وجودی، مظهر حق است، اما از حیث اراده و فعل، طغیان و شرک محسوب میشود. این دو چهره، چونان مو و پیچش مو هستند که یکی وجودی و دیگری ارادی است. خلط این دو، به توجیه نادرست شرک در عرفان منجر میشود.
درنگ: معصیت، از حیث وجودی مظهر حق است، اما از حیث ارادی، طغیان و شرک محسوب میشود.
نقد خلط بین مومن و کافر
بدون تمییز بین ظرف بسیط و ترکیبی، تفاوت بین مومن و کافر از بین میرود. عرفان حقیقی، تفاوت بین عالم و جاهل، مومن و کافر را حفظ میکند. این تمییز، چونان آیینهای است که حقیقت را از باطل جدا میسازد.
درنگ: عرفان حقیقی، با تمییز بین ظرف بسیط و ترکیبی، تفاوت بین مومن و کافر را حفظ میکند.
مدیریت بحران توسط موسی
موسی علیهالسلام، با اقدام قاطع در برابر هارون، بنیاسرائیل را تثبیت کرد و از کودتای دینی جلوگیری نمود. این اقدام، برای حفظ دین و جلوگیری از قتل هر دو (موسی و هارون) ضروری بود. این رفتار، چونان صاعقهای بود که رعب در دلهای گمراه افکند.
درنگ: موسی با اقدام قاطع، بحران گوسالهپرستی را مدیریت کرد و امت را از انحراف نجات داد.
ضرورت اقدام قاطع در بحران
مدیریت بحرانهای دینی، نیازمند شخصیتی با جلال و اقتدار الهی است. موسی، به دلیل جایگاه نبوی، تنها کسی بود که توانست بحران را حل کند. این ضرورت، چونان کلیدی است که قفلهای انحراف را میگشاید.
درنگ: مدیریت بحرانهای دینی، نیازمند شخصیتی با جلال و اقتدار الهی است.
مثال فقهی باب تترس
در علم فقه، باب تترس به ضرورت اقدام قاطع در برابر دشمن برای حفظ دین اشاره دارد. اقدام موسی، مشابه این اصل فقهی، برای حفظ دین و امت بود. این اصل، چونان ستونی است که بنای دین را در برابر هجوم حفظ میکند.
درنگ: اقدام موسی، مشابه اصل فقهی تترس، برای حفظ دین و امت ضروری بود.
واکنش هارون به رفتار موسی
هارون در پاسخ به رفتار موسی، گفت: لَا تَشْمَتْ بِي الْأَعْدَاءُ («ای برادرم، مرا در برابر دشمنان رسوا نکن»، اعراف: 150). این درخواست، نشانه عظمت روحی هارون و تلاش او برای حفظ وحدت امت بود.
درنگ: واکنش هارون، نشانه حکمت و تلاش او برای حفظ وحدت امت بود.
ضرورتهای بحرانی و اقدامات خاص
مدیریت بحرانهای دینی، نیازمند اقدامات خاص و قاطع است. موسی، با ایجاد رعب در بنیاسرائیل، آنها را از ادامه شرک بازداشت. این اقدام، چونان طوفانی بود که گرد و غبار انحراف را فرو نشاند.
درنگ: مدیریت بحرانهای دینی، نیازمند اقدامات قاطع و خاص است.
مثالهای تاریخی از مدیریت بحران
برخی عالمان دینی، در شرایط بحرانی، با اقدامات قاطع، نظام و دین را حفظ کردند. برای نمونه، یکی از رجال دینی در مواجهه با بحران، با اقدام قاطع، نظم را برقرار کرد. این اقدامات، اگرچه ممکن است خشن به نظر آیند، برای حفظ دین لازم هستند.
درنگ: اقدامات قاطع در بحران، برای حفظ دین و نظام ضروری است.
نقد سادهانگاری در تحلیل اقدامات انبیاء
نقد سادهانگارانه رفتار انبیاء، بدون توجه به شرایط بحرانی، نادرست است. درک اقدامات انبیاء، نیازمند شناخت موقعیتها و ضرورتهای زمانی و مکانی است. این نقد، چونان آیینهای است که حقیقت را از سادهلوحی جدا میسازد.
درنگ: درک اقدامات انبیاء، نیازمند شناخت شرایط بحرانی و ضرورتهای زمانی و مکانی است.
ضرورت فداکاری برای دین
انبیاء و اولیاء برای حفظ دین، از جان، حیثیت، و آبروی خود مایه گذاشتند. این فداکاری، در برابر تنبلی و بیتفاوتی برخی افراد قرار دارد. این کنتراست، چونان نوری است که تاریکی بیتفاوتی را آشکار میسازد.
درنگ: انبیاء و اولیاء برای حفظ دین، از جان و حیثیت خود مایه گذاشتند.
نقد بیتوجهی به مشکلات جامعه
نقد سادهلوحانه رفتار انبیاء، بدون توجه به مشکلات و بحرانهای جامعه، نادرست است. درک این اقدامات، نیازمند حضور در معرکه و فهم ضرورتهاست. این نقد، چونان زنگ بیداری است که انسان را به مسئولیت اجتماعی فرا میخواند.
درنگ: نقد رفتار انبیاء، بدون توجه به بحرانهای جامعه، نادرست است.
نقد دیدگاه شارح در مورد نبوت و ولایت
برخی شارحان ادعا کردهاند که شرک از منظر ولایت صحیح، اما از منظر نبوت نادرست است: وَاعْلَمْ أَنَّ هَذَا الْكَلَامَ وَإِنْ كَانَ حَقًّا… مِنْ حَيْثُ الْوَلَايَةِ وَالْبَاطِنِ لَكِنْ لَا يَصِحُّ مِنْ حَيْثُ النُّبُوَّةِ وَالظَّاهِرِ. این ادعا باطل است، زیرا انبیاء و اولیاء در انکار شرک متفقاند.
درنگ: انبیاء و اولیاء در انکار شرک متفقاند و تفکیک ولایت و نبوت برای توجیه شرک باطل است.
تمییز بین ظهور حق و خباثت عبد
خباثت ارادی عبد، باید از ظهور وجودی حق متمایز شود. خلط این دو، به توجیه شرک و گناه در عرفان منجر میشود. این تمییز، چونان مشعلی است که راه توحید را از گمراهی جدا میسازد.
درنگ: خباثت ارادی عبد باید از ظهور وجودی حق متمایز شود تا شرک توجیه نشود.
نقد توجیه شرک در عرفان
عبادت هر چیزی جز خدا، حتی بهصورت مطلق، شرک است. توحید، در عبادت خدای واحد (لَا مَعْبُودَ سِوَاهُ) محقق میشود. این دیدگاه، چونان صخرهای است که هر موج شرک را در هم میشکند.
درنگ: توحید، در عبادت خدای واحد محقق میشود و هرگونه عبادت دیگر، شرک است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به تبیین حکمت امامیه در فص هارونیه و نقد تفاسیر نادرست پرداخت. رفتار موسی، از سر غیرت الهی برای مدیریت بحران بود، نه تربیت علمی. هارون با صبر و سعه صدر، وحدت امت را حفظ کرد. ولایت و نبوت در راستای واحدی هستند و تفکیک آنها برای توجیه شرک باطل است. تمییز بین ظهور بسیط و ترکیبی، برای حفظ توحید و دوری از شرک ضروری است.
بخش سوم: شرک، توحید و سلوک عرفانی
شرک و کفر در قرآن کریم
قرآن کریم، کفر و شرک را در احکام و اوصاف نزدیک به هم میداند، زیرا هر دو انحراف از توحیدند. این نزدیکی، چونان دو شاخه از یک ریشه است که از حقیقت الهی فاصله میگیرند.
درنگ: کفر و شرک، به دلیل انحراف از توحید، در احکام و اوصاف نزدیک به هماند.
نقد کفر واقعی
کافر واقعی یافت نمیشود، زیرا حتی مادیگرایان به نوعی اصل (مانند طبیعت یا ماده) را میپرستند. این نقد، چونان آیینهای است که شرک را بهعنوان چالش اصلی در برابر توحید نشان میدهد.
درنگ: کافر واقعی یافت نمیشود، زیرا حتی مادیگرایان به نوعی اصل را میپرستند.
توحید در منازل السائرین
در کتاب منازل السائرین، توحید بهعنوان هدف نهایی سالک معرفی شده و شرک، مانع اصلی آن است. توحید، چونان قلهای است که سالک با تجرید و تفرید از شرک به آن میرسد.
درنگ: توحید، هدف نهایی سلوک عرفانی است و شرک، مانع اصلی آن است.
تبیین توحید در عرفان
توحید، با تدرج و تصفیه نفس، سالک را از شرک پاک میکند. این فرآیند، چونان نمدمالی است که نفس را از آلودگیهای شرکآلود صیقل میدهد.
درنگ: توحید، با تدرج و تصفیه نفس، سالک را از شرک پاک میکند.
آیه ایمان به مؤمنان
قرآن کریم در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا («اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ايمان بياوريد»، نساء: 136) مؤمنان را به تصفیه ایمان از شرک فرا میخواند. این آیه، چونان هشداری است که ایمان را از آلودگی شرک پاک میسازد.
درنگ: آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا (نساء: 136) مؤمنان را به تصفیه ایمان از شرک فرا میخواند.
محال بودن شرک در ظرف حقیقت
در ظرف حقیقت، به دلیل لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ («هيچ معبودى جز او نيست»، بقره: 255) شرک محال است. این محال بودن، چونان صخرهای است که هر موج شرک را در هم میشکند.
درنگ: شرک در ظرف حقیقت، به دلیل وحدت الهی، محال است.
شغل انسان و دفع شرک
شغل اصلی انسان، کاهش تدریجی شرک از نفس است، مانند محاسبه روزانه قند یا وزن. این تلاش، چونان قطرهقطره جمع شدن آبی است که به دریای توحید میریزد.
درنگ: شغل انسان، کاهش تدریجی شرک از نفس است، مانند محاسبه روزانه قند یا وزن.
اخلاص در عبادت
عبادت، به معنای اخلاص است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ («و به آنها فرمان داده نشده بود جز اينكه خدا را با اخلاص كامل در دين بپرستند»، بینه: 5). اخلاص، چونان جوهرهای است که عبادت را از شرک پاک میکند.
درنگ: عبادت، با اخلاص کامل، به معنای دفع شرک از نفس است.
محاسبه روزانه شرک
انسان باید روزانه شرک خود را محاسبه کند تا به تدریج آن را کاهش دهد. این محاسبه، چونان ترازویی است که میزان توحید و شرک را در نفس میسنجد.
درنگ: محاسبه روزانه شرک، به تصفیه نفس از شرک کمک میکند.
نقد غفلت از شرک
غفلت از شرک، به دلیل اشتغال به امور ظاهری، انسان را از توحید دور میکند. این غفلت، چونان پردهای است که نور حقیقت را از دید انسان پنهان میسازد.
درنگ: غفلت از شرک، به دلیل اشتغال به امور ظاهری، انسان را از توحید دور میکند.
تنبیه لقمان و دفع شرک
لقمان، با نهی از شرک، انسان را به سوی توحید فرا میخواند. این تنبیه، چونان زنگ بیداری است که شرک را در حقیقت منتفی میداند.
درنگ: تنبیه لقمان، هشداری است که شرک را در حقیقت منتفی میداند و به توحید فرا میخواند.
ضرورت عرفان حقیقی شیعی
عرفان حقیقی شیعی، باید بر پایه ولایت علوی و نبوی تدوین شود. این عرفان، چونان نوری است که راه توحید را از گمراهی شرک جدا میسازد.
درنگ: عرفان حقیقی شیعی، باید بر پایه ولایت علوی و نبوی تدوین شود.
دعا برای تدوین عرفان علمی
تدوین متون عرفانی علمی و سنگین، نیازمند توفیق الهی است. این متون، باید جایگزین تفاسیر نادرست شوند. این دعا، چونان بذری است که در زمین معرفت کاشته میشود تا درختی تناور از عرفان حقیقی برویاند.
درنگ: تدوین متون عرفانی علمی، نیازمند توفیق الهی است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به بررسی شرک و توحید در سلوک عرفانی پرداخت. شرک و کفر، انحراف از توحیدند و عرفان حقیقی، با تمییز بین ظهور بسیط و ترکیبی، توحید را حفظ میکند. شغل انسان، کاهش تدریجی شرک از نفس است و اخلاص در عبادت، راه رسیدن به توحید است. عرفان شیعی، باید بر پایه ولایت علوی و نبوی تدوین شود.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تحلیل عمیق شرک و ظلم عظیم در فصهای لقمانی و هارونیه فصوص الحکم پرداخت. شرک، امری نفسانی و غیرحقیقی است که در ظرف حقیقت، به دلیل وحدت الهی، محال است. وصیت لقمان، هشداری همگانی برای دوری از شرک و حفظ توحید است. رفتار موسی علیهالسلام در فص هارونیه، از سر غیرت الهی برای مدیریت بحران بود، و هارون با صبر و سعه صدر، وحدت امت را حفظ کرد. ولایت و نبوت، در راستای واحدی هستند و تفکیک آنها برای توجیه شرک باطل است. عرفان حقیقی، با تمییز بین ظهور بسیط و ترکیبی، توحید را حفظ میکند و شیعه باید عرفانی مبتنی بر ولایت علوی و نبوی تدوین کند. این اثر، با بهرهگیری از زبانی متین و تمثیلات ادبی، مفاهیم عمیق عرفانی را برای پژوهشگران روشن ساخت.
با نظارت صادق خادمی