در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 2

متن درس





تحلیل و بازسازی علوم عقلی اسلامی

تحلیل و بازسازی علوم عقلی اسلامی: تأملی در فلسفه، کلام و عرفان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله العظمی محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه دوم)

مقدمه: درآمدی بر بازسازی علوم عقلی اسلامی

علوم عقلی اسلامی، شامل فلسفه، کلام و عرفان، چونان گوهری درخشان در گنجینه‌ی معرفت بشری، از دیرباز نقشی بی‌بدیل در تبیین حقیقت و تعالی اندیشه ایفا کرده‌اند. این علوم، که ریشه در ژرفای تفکر اسلامی دارند، در گذر تاریخ با چالش‌هایی مواجه شده‌اند که گاه از درخشش و اصالت آنها کاسته است. انتقال بی‌ضابطه‌ی مفاهیم میان این علوم، دخالت افراد فاقد صلاحیت، نفوذ عوامل سیاسی و استعماری، و انباشت مطالب غیرمعتبر در متون، از جمله موانعی هستند که پویایی این علوم را به مخاطره انداخته‌اند. این اثر، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله العظمی محمدرضا نکونام قدس‌سره، می‌کوشد با زبانی فاخر و علمی، به تحلیل این چالش‌ها پرداخته و راهکارهایی برای بازسازی و احیای این علوم ارائه دهد. همانند باغبانی که شاخه‌های زائد را هرس می‌کند تا درخت معرفت به بار نشیند، این نوشتار در پی تصفیه‌ی میراث عقلی اسلامی و افزودن شاخسارهای نوین به آن است.

بخش اول: چالش‌های ساختاری در علوم عقلی اسلامی

1.1. اختلاط مفاهیم میان علوم عقلی

یکی از دشواری‌های بنیادین در علوم عقلی اسلامی، انتقال بی‌ضابطه‌ی مفاهیم از یک رشته به رشته‌ای دیگر است. کلام، که در پی دفاع از عقاید دینی است، فلسفه، که به تحلیل عقلی وجود و کلیات می‌پردازد، و عرفان، که در ساحت شهود و تجربه‌ی معنوی سیر می‌کند، هر یک قلمرویی متمایز دارند. با این حال، گاه مفاهیم کلامی به فلسفه راه یافته، یا مباحث عرفانی در کلام رخنه کرده‌اند. این جابه‌جایی، چونان آمیختن آب‌های گوناگون در یک جویبار، به هرج‌ومرج علمی منجر شده و هویت مستقل هر علم را مخدوش ساخته است. برای مثال، مفهومی که در کلام برای تبیین یک اعتقاد دینی طرح شده، در فلسفه ممکن است به‌گونه‌ای دیگر تفسیر شود که با روش‌شناسی آن سازگار نیست. این اختلاط، گاه به سردرگمی در استدلال‌ها و کاهش دقت علمی انجامیده است.

درنگ: انتقال بی‌ضابطه‌ی مفاهیم میان کلام، فلسفه و عرفان، به دلیل تفاوت در روش‌شناسی و موضوعات، به اختلاط مباحث و کاهش استحکام علمی منجر شده است. تفکیک دقیق قلمرو هر علم، گامی اساسی در احیای علوم عقلی است.

1.2. ضرورت تمایز روش‌شناختی علوم

تمایز میان کلام، فلسفه و عرفان، نه تنها از منظر موضوعات، بلکه از حیث روش‌شناسی نیز ضروری است. کلام، با تکیه بر استدلال‌های نقلی و عقلی، به دفاع از اصول اعتقادی می‌پردازد؛ فلسفه، با رویکردی عقلی و عام، به تحلیل مفاهیم کلی وجود می‌نشیند؛ و عرفان، با شهود و تجربه‌ی درونی، در پی کشف حقیقت است. اما آمیختگی این علوم، چونان درهم‌تنیدگی شاخه‌های درختان در جنگلی انبوه، به دشواری در شناسایی ریشه‌ها و میوه‌های هر علم منجر شده است. این اختلاط، گاه مباحث کلامی را به فلسفه کشانده یا شهودات عرفانی را در قالب استدلال‌های فلسفی عرضه کرده است. برای اصلاح این وضعیت، باید مرزهای روش‌شناختی هر علم به‌دقت ترسیم شود تا هر یک در قلمرو خویش به کمال رسند.

1.3. استخراج اصول معتبر: ماء القراء علوم عقلی

برای رفع آشوب ناشی از اختلاط علوم، استخراج اصول معتبر هر رشته، چونان جداسازی گوهر از سنگ، ضروری است. این فرایند، که به «ماء القراء» تعبیر شده، مستلزم تحلیل تاریخی و منطقی متون است تا مباحث ریشه‌ای از فرعی و غیرمعتبر تفکیک شوند. همانند کاوشگری که در پی یافتن رگه‌های طلا در معدن است، باید جوهره‌ی علمی هر رشته شناسایی و از مطالب زائد پالایش گردد. این کار، نه تنها به نظام‌مندی علوم عقلی یاری می‌رساند، بلکه از انباشت مباحث غیرضروری جلوگیری می‌کند.

درنگ: استخراج اصول معتبر هر علم، با تحلیل تاریخی و منطقی متون، به نظام‌مندی علوم عقلی و حذف مطالب غیرضروری کمک می‌کند.

بخش دوم: چالش ورود غیرمتخصصان به علوم عقلی

2.1. کلام و دخالت افراد فاقد صلاحیت

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های کلام اسلامی، ورود افرادی است که فاقد صلاحیت علمی برای بحث در این حوزه بوده‌اند. کلام، به‌عنوان علمی تخصصی که نیازمند تسلط بر منطق، اصول عقاید و روش‌شناسی است، گاه به دست افرادی افتاده که دانش کافی نداشته‌اند. این افراد، چونان مسافرانی بی‌راهنما در بیابانی ناشناخته، با طرح مباحث غیرمستدل، به آشوب علمی دامن زده‌اند. برای مثال، افرادی با پیشه‌های غیرمرتبط، مانند نجاری یا تجارت، بدون تخصص وارد مباحث کلامی شده و با دیدگاه‌های ناپخته، به پیدایش فرقه‌های غیرمعتبر و انشعابات بی‌اساس منجر شده‌اند. این مشکل، در کلام بیش از فلسفه و عرفان رخ نموده، زیرا کلام به دلیل ارتباط با عقاید دینی، جذابیت بیشتری برای عموم داشته است.

درنگ: ورود غیرمتخصصان به کلام، به دلیل فقدان صلاحیت علمی، به پیدایش فرقه‌های غیرمعتبر و کاهش اعتبار علمی این رشته منجر شده است.

2.2. عرفان و نفوذ ادعاهای بی‌اساس

عرفان اسلامی نیز از گزند دخالت غیرمتخصصان در امان نمانده است. افرادی که خود را مرشد، قلندر یا شیخ می‌خواندند، بدون برخورداری از دانش یا مسئولیت معنوی، به طرح ادعاهای بی‌پایه پرداخته‌اند. این افراد، چونان ابرهایی بی‌باران، با سخنان غیرمطابق با عقل، دین و وجدان، به انباشت خرافات در متون عرفانی کمک کرده‌اند. برای نمونه، برخی با ادعای مرشدی، بدون پایه‌های علمی یا معنوی، گروه‌های زیادی را به دنبال خود کشانده و گاه به بت‌هایی در میان پیروان بدل شده‌اند. این آشوب، به کاهش اعتبار عرفان و آمیختگی آن با خرافات انجامیده است.

درنگ: دخالت غیرمتخصصان در عرفان، با طرح ادعاهای بی‌اساس، به انباشت خرافات و کاهش اعتبار علمی و معنوی این رشته منجر شده است.

2.3. مصونیت نسبی فلسفه از دخالت غیرمتخصصان

فلسفه اسلامی، به دلیل ماهیت مدرسه‌ای و تخصصی‌تر، کمتر از کلام و عرفان از دخالت غیرمتخصصان آسیب دیده است. فلسفه، چونان قله‌ای رفیع که تنها با تلاش و آموزش قابل فتح است، نیازمند تسلط بر منطق و استدلال بوده و از این رو، کمتر در معرض ورود افراد ناآگاه قرار گرفته است. این ویژگی، به حفظ اعتبار علمی فلسفه کمک کرده، هرچند مواردی از دخالت غیرمتخصصان در آن نیز دیده شده است. تقویت نظام آموزشی فلسفه و تأکید بر صلاحیت علمی، می‌تواند این علم را از آسیب‌های احتمالی مصون نگه دارد.

2.4. تفاوت ماهیت عمومی کلام و عرفان با فلسفه

کلام و عرفان، به دلیل ارتباط مستقیم با عقاید و تجارب دینی مردم، چونان دریایی گشاده که همگان را به سوی خود می‌خواند، جذابیت بیشتری برای عموم داشته‌اند. این ویژگی، زمینه را برای ورود غیرمتخصصان فراهم کرده است. در مقابل، فلسفه، با ماهیت انتزاعی و نیاز به آموزش تخصصی، چونان کتابخانه‌ای محفوظ، کمتر مورد توجه عامه قرار گرفته و از این آسیب مصون مانده است. این تفاوت، نشان‌دهنده‌ی نیاز به رویکردهای متفاوت در اصلاح هر یک از این علوم است.

بخش سوم: تأثیرات سیاسی و انحرافات در علوم عقلی

3.1. نقش دولت‌ها و استعمار در انحراف علوم

نفوذ سیاسی و استعماری، به‌ویژه در دوره‌های خلفای جور، چونان سمی مهلک در رگ‌های علوم عقلی رخنه کرده و به انحراف و انحطاط آنها انجامیده است. دولت‌ها، با طرح مباحثی مانند جبر، به‌منظور توجیه سلطه و مشغول‌سازی جوامع فکری، به انباشت مطالب انحرافی در متون کمک کرده‌اند. این مباحث، که گاه با دستور حکومتی وارد متون شده‌اند، نه تنها از استحکام علمی برخوردار نبوده‌اند، بلکه به کاهش پویایی فکری جوامع اسلامی منجر شده‌اند.

درنگ: نفوذ سیاسی و استعماری در علوم عقلی، با طرح مباحث انحرافی مانند جبر، به کاهش اعتبار علمی و پویایی فکری جوامع اسلامی منجر شده است.

3.2. تأثیر مباحث انحرافی بر جوامع فکری

مباحث انحرافی، چونان علف‌های هرز در مزرعه‌ی معرفت، با مشغول‌سازی اذهان، از تمرکز بر مسائل اصلی باز داشته‌اند. این مباحث، که گاه با هدف تأمین منافع سیاسی طرح شده‌اند، به کاهش پویایی فکری و انحطاط علوم عقلی انجامیده‌اند. برای مثال، بحث جبر، با ایجاد اشتغال ذهنی، جوامع را از پرداختن به موضوعات طبیعی و مورد نیاز باز داشته است. شناسایی و حذف این مباحث، گامی در جهت احیای پویایی فکری است.

desemple

بخش چهارم: اختلاط موضوعات غیرمرتبط و ضرورت استدلال محکم

4.1. ورود موضوعات غیرمرتبط به علوم عقلی

ورود موضوعات غیرمرتبط، مانند طب، نجوم یا رمل، به علوم عقلی، چونان افزودن ادویه‌های نامتناسب به طعامی لذیذ، به اختلاط و کاهش دقت علمی منجر شده است. در برخی متون فلسفی، این علوم به‌عنوان مثال یا مبحث اصلی وارد شده‌اند، در حالی که با قلمرو فلسفه، که به تحلیل کلیات و استدلال‌های اثباتی می‌پردازد، ارتباط مستقیمی ندارند. این اختلاط، به کاهش تمرکز بر مباحث اصلی و آشوب در ساختار علمی انجامیده است. برای اصلاح، باید موضوعات هر علم به‌دقت مشخص و از ورود مباحث غیرمرتبط جلوگیری شود.

درنگ: ورود موضوعات غیرمرتبط، مانند طب و نجوم، به علوم عقلی، به کاهش تمرکز و دقت علمی منجر شده است. تفکیک دقیق موضوعات هر علم، ضروری است.

4.2. ضرورت استدلال‌های محکم و استقلال علمی

علوم عقلی، چونان بنایی استوار، نیازمند استدلال‌های محکم، جهت‌گیری دقیق و استقلال از نفوذ سیاسی هستند. فقدان این شروط، به تضعیف مباحث و انباشت مطالب غیرمعتبر منجر شده است. برای مثال، نفوذ سیاسی در طرح مباحث، به کاهش استقلال علمی انجامیده و علوم را به ابزاری برای توجیه قدرت بدل کرده است. اصلاح این وضعیت، مستلزم تدوین معیارهای استدلالی و تأکید بر استقلال علمی است تا علوم عقلی در مسیر حقیقت‌جویی خویش استوار بمانند.

بخش پنجم: بازسازی علوم عقلی: رویکرد وارث و نوظهور

5.1. تمایز مباحث ریشه‌ای و فرعی

تفکیک مباحث ریشه‌ای از فرعی، چونان جداسازی ریشه‌های درخت از شاخه‌های فرعی، به نظام‌مندی علوم عقلی کمک می‌کند. مباحث ریشه‌ای، مانند وجود و ماهیت در فلسفه، از مباحث فرعی، مانند جزئیات انشعابات کلامی، متمایزند. عدم این تمایز، به انباشت مطالب غیرضروری و کاهش تمرکز بر اصول منجر شده است. برای اصلاح، باید معیارهایی برای شناسایی مباحث ریشه‌ای تدوین و متون بر اساس آن تصفیه شوند.

درنگ: تفکیک مباحث ریشه‌ای از فرعی، به نظام‌مندی علوم عقلی و حذف مطالب غیرضروری کمک می‌کند.

5.2. دو رویکرد وارث و نوظهور

علوم عقلی باید از دو منظر بررسی شوند: نخست، به‌عنوان وارث میراث تاریخی، که به تحلیل متون و شناسایی مباحث معتبر می‌پردازد؛ و دوم، به‌عنوان رویکرد نوظهور، که به تولید مباحث زنده و متناسب با نیازهای معاصر متمرکز است. این دو رویکرد، چونان دو بال پرنده‌ای که به سوی قله‌های معرفت پرواز می‌کند، مکمل یکدیگرند. رویکرد وارث، متون کهن را تصفیه می‌کند، و رویکرد نوظهور، افق‌های نوین را می‌گشاید.

5.3. ضرورت تاریخ‌نگاری فلسفه و کلام

تاریخ‌نگاری فلسفه و کلام، چونان نقشه‌ای که راه را در بیابانی ناشناخته نشان می‌دهد، به شناسایی متون و افراد شاخص کمک می‌کند. این بررسی، به تفکیک مباحث معتبر از غیرمعتبر و شناخت سیر تحول علوم عقلی منجر می‌شود. برای مثال، تحلیل «شفاء» ابن‌سینا یا «اسفار» ملاصدرا، به درک مباحث ریشه‌ای و حذف تکرارهای بی‌فایده یاری می‌رساند.

5.4. شناسایی افراد و کتب شاخص

شناخت افراد شاخص، مانند ابن‌سینا و ملاصدرا، و کتب معتبر، مانند «شفاء» و «اسفار»، چونان یافتن ستارگان راهنما در آسمان معرفت، به تصفیه‌ی علوم عقلی کمک می‌کند. این شناسایی، به حذف مطالب تکراری و غیرمعتبر و گزینش متون اصیل منجر می‌شود. برای مثال، «شفاء» به‌عنوان متنی جامع، از متون تکراری متمایز است.

درنگ: شناخت افراد و کتب شاخص، به حذف مطالب تکراری و غیرمعتبر و گزینش متون اصیل کمک می‌کند.

بخش ششم: تصفیه‌ی تاریخی و احیای علوم عقلی

6.1. چالش انباشت متون غیرمعتبر

انباشت متون غیرمعتبر، چونان گرد و غباری که بر آینه‌ی معرفت نشسته، به کاهش اعتبار علوم عقلی و دشواری ارائه‌ی آنها به جهان منجر شده است. این متون، با اختلاط مطالب خوب و بد، به کاهش کیفیت علمی و دینی علوم انجامیده‌اند. برای اصلاح، باید متون معتبر را گزینش و غیرمعتبر را بایگانی کرد تا گوهری ناب از این میراث به جهانیان عرضه شود.

6.2. تلاش ابن‌سینا و ملاصدرا برای تصفیه

ابن‌سینا و ملاصدرا، چونان باغبانانی که شاخه‌های زائد را هرس می‌کنند، با تألیف آثاری مانند «شفاء» و «اسفار»، به تصفیه‌ی علوم عقلی کوشیدند. با این حال، به دلیل انفرادی بودن تلاش‌هایشان و شتاب در کار، این آثار خالی از اشکال نیستند. این تجربه، نشان‌دهنده‌ی نیاز به تلاش گروهی و نظام‌مند برای تصفیه‌ی علوم است.

6.3. ضرورت تصفیه‌ی تاریخی متون

تصفیه‌ی تاریخی متون، چونان پالایش آبی زلال از ناخالصی‌ها، به ارائه‌ی علوم عقلی معتبر به جهان کمک می‌کند. این فرایند، با حذف مطالب غیرمعتبر و گزینش مباحث ریشه‌ای، به بازسازی علوم و افزایش اعتبار آنها یاری می‌رساند. برای مثال، گزینش آثار ابن‌سینا و ملاصدرا، به‌عنوان مباحث اصلی، از این نوع است.

درنگ: تصفیه‌ی تاریخی متون، با حذف مطالب غیرمعتبر و گزینش مباحث ریشه‌ای، به ارائه‌ی علوم عقلی معتبر به جهان کمک می‌کند.

6.4. چالش معرفی کتاب بی‌عینوار

فقدان کتابی کاملاً بی‌عینوار در علوم عقلی، چونان جست‌وجوی گوهری بی‌عیب در میان سنگ‌ها، به دشواری معرفی متون منجر شده است. اختلاط مطالب معتبر و غیرمعتبر، انتخاب متنی جامع و بی‌اشکال را ناممکن ساخته است. برای حل این مشکل، باید مطالب معتبر گزینش و غیرمعتبر حذف شوند تا متون قابل اعتمادی به جهان عرضه گردد.

بخش هفتم: نقد مبانی فلسفی و راهکارهای اصلاح

7.1. نقد تکیه بر مفاهیم بدیهی

اتکای فلسفه به مفاهیم بدیهی، مانند «الوجود من أعرف الأشياء»، چونان بنایی که بر پایه‌ای سست استوار شده، به تضعیف استدلال و گرایش به تقلید منجر شده است. این رویکرد، فلسفه را از حقیقت‌جویی دور کرده و در مواجهه با شبهات ناکارآمد ساخته است. برای مثال، ادعای بدیهی بودن وجود، بدون استدلال محکم، در برابر دیدگاه‌های طبیعی‌گرا که عالم را خودکفا می‌دانند، ناتوان است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

(سوره‌ی [مطلب حذف شد] : «این جز زندگی دنیای ما نیست، می‌میریم و زنده می‌شویم و برانگیخته نمی‌شویم»)

این آیه، دیدگاه طبیعی‌گرایان را به تصویر می‌کشد که عالم را بدون نیاز به فاعل خارجی می‌دانند. فلسفه باید با استدلال‌های محکم، وجود فاعل خارجی را اثبات کند، نه اینکه به مفاهیم بدیهی تکیه نماید.

درنگ: تکیه بر مفاهیم بدیهی، مانند وجود، فلسفه را به تقلید سوق داده و در برابر شبهات ناکارآمد کرده است. استدلال‌های محکم، لازمه‌ی احیای فلسفه است.

7.2. چالش اثبات فاعل خارجی

اثبات فاعل خارجی برای عالم، در برابر دیدگاه‌های طبیعی‌گرا، چونان نبردی فکری در میدان معرفت، نیازمند استدلال‌های قوی است. طبیعی‌گرایان، با استناد به نظم درونی طبیعت، نیاز به فاعل خارجی را نفی می‌کنند. فلسفه اسلامی، برای پاسخ به این شبهه، باید استدلال‌هایی محکم ارائه دهد که وجود قیوم خارجی را اثبات کند. فقدان این استدلال‌ها، فلسفه را در برابر شبهات ناتوان می‌سازد.

7.3. ضرورت بازسازی مباحث فلسفی

فلسفه اسلامی کنونی، که به موضوعاتی مانند وجود و ماهیت محدود شده، چونان باغی که تنها چند گونه گیاه در آن روییده، نیازمند بازسازی است. این محدودیت، به کاهش پویایی فلسفه و ناتوانی در پاسخ به نیازهای معاصر منجر شده است. برای احیای فلسفه، باید مباحث زنده و انسانی، که با مسائل روز بشر پیوند دارند، به آن افزوده شود.

7.4. تخريج و تدخيل: راهی به سوی احیای فلسفه

فلسفه نیازمند دو فرایند اساسی است: تخريج، یعنی حذف مباحث زائد و بی‌اساس، و تدخيل، یعنی افزودن مباحث زنده و متناسب با نیازهای معاصر. تخريج، چونان هرس شاخه‌های خشکیده، به پالایش فلسفه کمک می‌کند، و تدخيل، چونان کاشت نهال‌های نو، به پویایی آن یاری می‌رساند. برای مثال، حذف موضوعات غیرمرتبط مانند نجوم از فلسفه، نمونه‌ای از تخريج است، و افزودن مباحث انسانی و معاصر، نمونه‌ای از تدخيل.

درنگ: تخريج و تدخيل، با حذف مباحث زائد و افزودن مباحث زنده، به احیای فلسفه و افزایش کارآمدی آن کمک می‌کنند.

جمع‌بندی: به سوی احیای علوم عقلی اسلامی

علوم عقلی اسلامی، چونان گنجینه‌ای گرانبها، با چالش‌هایی چون اختلاط مفاهیم، دخالت غیرمتخصصان، نفوذ سیاسی و انباشت متون غیرمعتبر مواجه بوده‌اند. این موانع، به کاهش اعتبار علمی و دشواری ارائه‌ی این علوم به جهان انجامیده است. برای احیای این علوم، باید متون به‌صورت تاریخی تصفیه شوند، مباحث ریشه‌ای با استدلال‌های محکم تبیین گردند، و مباحث جدید و زنده وارد شوند. وارثان این علوم، چونان نگهبانان گنجی کهن، موظف‌اند با تصفیه‌ی میراث و تولید مباحث نو، به حفظ پویایی و خدمت به آیندگان بپردازند. این فرایند، که نیازمند تلاش گروهی و نظام‌مند است، به بازسازی علوم عقلی و درخشش دوباره‌ی آنها در آسمان معرفت بشری منجر خواهد شد.

با نظارت صادق خادمی