متن درس
کاوش در توان تعریف وجود: بازنمایی درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۴)
دیباچه
فلسفه اسلامی، چونان دریایی ژرف و بیکران، از دیرباز به کاوش در بنیادیترین مسائل هستیشناختی، از جمله مفهوم وجود و توان تعریف آن، پرداخته است. این سنت فکری، که در آثار متفکرانی چون ابنسینا، ملاصدرا، و حاجی سبزواری تبلور یافته، با تکیه بر عقل و استدلال، راه را برای فهم حقیقت وجود هموار ساخته است. بااینحال، پیچیدگیهای مفهوم وجود و چالشهای روششناختی در تعریف آن، همواره پرسشهایی بنیادین را پیش روی فیلسوفان قرار داده است. درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان مشعلی فروزان، این مسائل را با نگاهی نقادانه و عمیق بررسی میکند. این نوشتار، با بازنمایی درسگفتار بیستوچهارم و تحلیلهای تفصیلی مرتبط، به تبیین موضوع توان تعریف وجود، روششناسی فلسفی، و نقد دیدگاههای ملاصدرا و حاجی سبزواری میپردازد.
بخش یکم: امتناع بحث از موضوع فلسفه
امتناع منطقی بحث از موضوع
فلسفه، بهعنوان علمی که به بررسی احوال موجود بما هو موجود میپردازد، موضوع خود را مفروض و بدیهی میانگارد. استاد فرزانه تأکید دارند که بحث از موضوع فلسفه، یعنی وجود، محال، غیرممکن، ناصحیح، و ناجایز است. این دیدگاه، ریشه در منطق ارسطویی دارد که موضوع علم را پیشاپیش روشن فرض میکند تا بتوان عوارض ذاتی آن را بررسی نمود. بحث از خود موضوع، چونان چرخیدن در دایرهای بیفرجام، به دور منطقی منجر میشود، زیرا موضوع باید مبنای مسائل باشد، نه خود مسئله.
این اصل، چونان بنیانی استوار، فلسفه را از علوم جزئی متمایز میسازد. موضوع فلسفه، وجود در کلیترین معنای آن است، و هرگونه تلاش برای تعریف یا اثبات آن، به فروافتادن در ورطه تناقض میانجامد. استاد فرزانه، این امتناع را به رودخانهای تشبیه میکنند که سرچشمهاش پیش از هر چیز مفروض است و نیازی به کاوش در خاستگاه خود ندارد.
درنگ: بحث از موضوع فلسفه (وجود) محال است، زیرا موضوع باید مفروض و بدیهی باشد تا عوارض آن بررسی گردد.
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، با تبیین امتناع بحث از موضوع فلسفه، بر ضرورت مفروض گرفتن وجود بهعنوان موضوع علم تأکید کرد. این دیدگاه، فلسفه را از فروافتادن در دور منطقی مصون میدارد و بنیانی استوار برای بررسی عوارض وجود فراهم میسازد.
بخش دوم: بینیازی وجود از تعریف و اثبات
دیدگاه ملاصدرا درباره بینیازی وجود
ملاصدرا در *اسفار اربعه*، فلسفه را علمی تعریف میکند که به بررسی «احوال الموجود بما هو موجود» میپردازد و تأکید دارد که این موجود، مستغني عن التعریف و الاثبات است. به بیان استاد فرزانه، این بینیازی، ریشه در بداهت ذاتی وجود دارد، زیرا وجود، بدیهیترین مفهوم است و هر تعریفی خود متکی به وجود است. این دیدگاه، وجود را از هرگونه تعریف ماهوی یا اثبات خارجی بینیاز میداند، چونان آفتابی که خود دلیل روشنی خویش است.
ملاصدرا با این تعریف، فلسفه را بهعنوان علمی عام معرفی میکند که موضوع آن وجود در کلیترین معنای آن است. تأکید بر «احوال»، به عوارض ذاتی وجود، مانند وحدت، کثرت، و علّیت، اشاره دارد. این رویکرد، با سنت فلسفی ابنسینا و فارابی همخوانی دارد و فلسفه را از علوم جزئی متمایز میسازد.
درنگ: وجود بما هو موجود، به دلیل بداهت ذاتی، از تعریف و اثبات بینیاز است و موضوع فلسفه را تشکیل میدهد.
ابهام در معنای بینیازی
استاد فرزانه پرسشی بنیادین مطرح میکنند: آیا بینیازی وجود از تعریف به معنای ناتوانی در تعریف، امتناع تعریف، عدم خواست تعریف، یا عدم انجام تعریف است؟ هر یک از این معانی، پیامدهای فلسفی متفاوتی دارد. برای نمونه، اگر بینیازی به معنای ناتوانی باشد، به محدودیت معرفتی اشاره دارد، اما اگر به معنای امتناع باشد، به ماهیت وجود مرتبط است. این پرسش، چونان کلیدی است که درهای تأمل در بداهت وجود را میگشاید.
این ابهام، به پیچیدگی مفهوم وجود اشاره دارد و فیلسوف را به دقت در اصطلاحات و استدلالها دعوت میکند. استاد فرزانه، این سؤال را به دو راهی تشبیه میکنند که فیلسوف را میان احتمالات مختلف سرگردان میسازد، اما در عین حال، راه را برای بررسی عمیقتر هموار میکند.
درنگ: ابهام در معنای بینیازی وجود از تعریف، به ضرورت دقت در اصطلاحات فلسفی و پیامدهای آنها اشاره دارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین دیدگاه ملاصدرا درباره بینیازی وجود از تعریف و اثبات، بر بداهت ذاتی وجود تأکید کرد. پرسش درباره معنای این بینیازی، به پیچیدگیهای مفهوم وجود و لزوم دقت در اصطلاحات فلسفی اشاره دارد. این بخش، بنیانی برای نقد دیدگاههای بعدی فراهم میسازد.
بخش سوم: نقد دیدگاه حاجی سبزواری درباره بداهت وجود
خلط مفهوم و مصداق وجود
حاجی سبزواری در *غرر* اظهار میدارد که وجود بدیهی است و غنی عن التعریف الحقیقی است، اما در ادامه، با آوردن مفهوم وجود، دچار اهمال میشود. استاد فرزانه این اهمال را به سواری تشبیه میکنند که اگر لحظهای غفلت کند، ممکن است به تصادف بینجامد. تأکید بر مفهوم وجود، به جای وجود واقعی، فلسفه را از قلمرو حقیقت به حوزه ادبیات و لغتشناسی میکشاند.
حاجی سبزواری در شعری میسراید: «معرف الوجود شرح الاسمی، و لیس بالحد و لا بارسم، مفهومه من اعرف الاشیائی، و کنهه فی غایة الخفائی». این شعر، مفهوم وجود را بدیهی و کنه وجود را مخفی میداند. استاد فرزانه نقد میکنند که موضوع فلسفه، وجود یا موجود بما هو موجود است، نه مفهوم وجود. آوردن مفهوم، چونان انحرافی است که فیلسوف را از مسیر حقیقتجویی دور میسازد.
این خلط، به تمایز میان مفهوم (امر ذهنی) و مصداق (امر عینی) اشاره دارد. مفهوم وجود، امری ثانوی است که در منطق بررسی میشود، اما فلسفه به حقیقت وجود میپردازد. استاد فرزانه تأکید دارند که فیلسوف، چونان کاوشگری است که به دنبال گوهر وجود است، نه سایههای ذهنی آن.
درنگ: خلط مفهوم و مصداق وجود توسط حاجی سبزواری، فلسفه را از حقیقت وجود به حوزه ادبیات میکشاند.
نقد شعر حاجی سبزواری
شعر حاجی سبزواری، اگرچه از نظر ادبی فاخر است، اما از منظر فلسفی مشکلساز است. استاد فرزانه استدلال میکنند که گفتن «مفهومه من اعرف الاشیائی» به جای «الوجود من اعرف الاشیاء» خطاست، زیرا فلسفه با وجود واقعی سروکار دارد، نه مفهوم ذهنی. این انحراف، چونان نقشهای نادرست است که راهنما را به بیراهه میبرد.
حاجی سبزواری با تأکید بر مفهوم، از شأن فیلسوف که کاوش در حقیقت وجود است، فرومیافتد. استاد فرزانه پیشنهاد میکنند که به جای مفهوم، باید گفت: «الوجود من اعرف الاشیاء و الوجود فی غایة الخفاء». این اصلاح، بر وجود واقعی تمرکز دارد و از خلط با مفهوم پرهیز میکند.
درنگ: شعر حاجی سبزواری با تأکید بر مفهوم وجود، از حقیقت فلسفی دور شده و نیازمند اصلاح به «الوجود من اعرف الاشیاء» است.
تمایز مفهوم، کنه، و مصداق
استاد فرزانه توضیح میدهند که مفهوم وجود، امری ذهنی و غیرمصداقی است، در حالی که کنه وجود، مصداقی است و خود وجود، اطلاقی. برای تبیین این تمایز، تمثیلی از خانه و آشپزخانه آورده میشود: مفهوم وجود، مانند قباله خانه است که خود خانه نیست، اما کنه وجود، مانند آشپزخانه، بخشی از حقیقت وجود است. همچنین، با مثال نیت و رکوع در صلاة، تفاوت میان شرط (نیت) و جزء (رکوع) روشن میشود. مفهوم، مانند نیت، خارج از حقیقت وجود است، اما کنه، مانند رکوع، بخشی از آن است.
این تمایز، به روششناسی فلسفی در تفکیک امور ذهنی و عینی اشاره دارد. وجود، چونان حقیقتی پیشازبانی، پیش از هر مفهوم یا زبانی قرار دارد و فلسفه باید به این حقیقت بپردازد، نه به سایههای ذهنی آن.
درنگ: مفهوم وجود، امری ذهنی و غیرمصداقی است، در حالی که کنه وجود، مصداقی و خود وجود، اطلاقی است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد دیدگاه حاجی سبزواری درباره بداهت وجود، بر خلط مفهوم و مصداق تأکید کرد. شعر حاجی سبزواری، با تمرکز بر مفهوم، از حقیقت فلسفی دور شده و نیازمند اصلاح است. تمایز میان مفهوم، کنه، و مصداق، روششناسی فلسفی را روشن میسازد و فیلسوف را به تمرکز بر حقیقت وجود دعوت میکند.
بخش چهارم: صحت و برتری دیدگاه ملاصدرا
صحت عبارت ملاصدرا
ملاصدرا در *اسفار*، با تأکید بر اینکه «هذا العلم باعث عن احوال الموجود بما هو موجود» و «مستغني عن التعریف»، از خلط مفهوم و مصداق پرهیز کرده و فلسفه را در قلمرو حقیقت وجود نگه میدارد. استاد فرزانه این عبارت را چونان نقشهای دقیق میدانند که مسیر فلسفه را بهدرستی ترسیم میکند. برخلاف حاجی سبزواری، ملاصدرا موضوع فلسفه را وجود واقعی میداند، نه مفهوم ذهنی.
این صحت، نشاندهنده برتری روششناسی ملاصدرا در تبیین موضوع فلسفه است. وجود، به دلیل بداهت ذاتی، نیازی به تعریف ندارد و هرگونه تلاش برای تعریف آن، به دور باطل میانجامد.
درنگ: عبارت ملاصدرا، با تأکید بر وجود واقعی بهعنوان موضوع فلسفه، از خلط مفهوم و مصداق پرهیز کرده و صحیح است.
برتری عرفان حاجی سبزواری بر فلسفه او
استاد فرزانه اظهار میدارند که عرفان و اخلاق حاجی سبزواری قویتر از فلسفه اوست. هرگاه حاجی سبزواری از ملاصدرا فاصله گرفته، دچار اشکال شده است. این ارزیابی، چونان آیینهای است که جایگاه حاجی سبزواری را بهعنوان شارح ملاصدرا نشان میدهد. انحراف از نظام صدرایی، به ضعف در استدلالهای فلسفی او منجر شده است.
بااینحال، استاد فرزانه یادآور میشوند که در برخی موارد، ممکن است حق با حاجی سبزواری باشد، اما بهطور کلی، پایبندی به نظام صدرایی، استدلالهای او را استوارتر ساخته است.
درنگ: عرفان حاجی سبزواری از فلسفه او قویتر است و انحراف از نظام صدرایی، به ضعف در استدلالهای فلسفی او منجر شده است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تأیید صحت عبارت ملاصدرا و نقد انحرافات حاجی سبزواری، بر برتری روششناسی صدرایی تأکید کرد. عرفان حاجی سبزواری، اگرچه قوی است، اما در فلسفه، پایبندی به نظام صدرایی، استدلالها را استوارتر میسازد.
بخش پنجم: نقد تعریف ماهوی وجود
امتناع تعریف ماهوی وجود
حاجی سبزواری در *غرر* میگوید: «معرف الوجود شرح الاسمی، و لیس بالحد و لا بارسم». وجود، به دلیل بسیط بودن، نه با حد (جنس و فصل) و نه با رسم (عرض عام و خاص) قابل تعریف نیست، زیرا این تعاریف نیازمند ماهیتاند و وجود، ماهیت ندارد. استاد فرزانه این دیدگاه را تأیید میکنند، اما تأکید دارند که این تنها امتناع تعریف ماهوی را ثابت میکند، نه غنای کامل وجود از تعریف.
وجود، چونان گوهری بسیط، از تقسیم به جنس و فصل یا عرض عام و خاص مصون است. تعریف ماهوی، که متکی به کلیات خمس (جنس، فصل، نوع، عرض عام، و عرض خاص) است، برای وجود که فاقد ماهیت است، ممکن نیست. استاد فرزانه این را به بنایی تشبیه میکنند که بدون اجزای مرکب، تنها با ذات خود شناخته میشود.
درنگ: وجود، به دلیل بسیط بودن و فقدان ماهیت، قابل تعریف ماهوی نیست، اما این به معنای غنای کامل از تعریف نیست.
امکان تعریف وجودی وجود
استاد فرزانه پیشنهاد میکنند که وجود را میتوان با خود وجود تعریف کرد: «دلّ علی ذاته بذاته». این تعریف وجودی، نیازی به ماهیت ندارد و با بداهت وجود سازگار است. برای تبیین این دیدگاه، به آیه کریم «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا [مطلب حذف شد] : خداوند گواهی داد که جز او هیچ معبودی نیست) استناد میشود. این آیه، به توحید وجودی اشاره دارد که وجود واجبالوجود خود مبین ذات خویش است.
این تعریف، چونان آفتابی است که با نور خود، خود را آشکار میسازد. وجود، به دلیل خودبسندگی، نیازی به واسطههای ماهوی ندارد و میتواند با ذات خود تعریف شود.
درنگ: وجود را میتوان با خود وجود تعریف کرد («دلّ علی ذاته بذاته»), که با بداهت وجود و توحید وجودی سازگار است.
نقد عدم تطابق دلیل و مدعا
استاد فرزانه استدلال میکنند که دلیل حاجی سبزواری (عدم ماهیت وجود) تنها امتناع تعریف ماهوی را ثابت میکند، اما نمیرساند که وجود کاملاً غنی از تعریف است. این عدم تطابق، چونان پلی شکسته است که دلیل را از مدعا جدا میسازد. اگر وجود قابل تعریف وجودی باشد، ادعای غنای کامل از تعریف نادرست است.
ملاصدرا نیز، اگرچه ادعا میکند که وجود مستغني عن التعریف است، دلیل کافی برای این مدعا ارائه نکرده است. استاد فرزانه این را به ادعایی تشبیه میکنند که بدون پشتوانه استدلالی، چونان کاخی بیبنیان است.
درنگ: دلیل حاجی سبزواری و ملاصدرا تنها امتناع تعریف ماهوی را ثابت میکند، نه غنای کامل وجود از تعریف.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تبیین امتناع تعریف ماهوی وجود و امکان تعریف وجودی آن، بر تمایز میان تعریف ماهوی و وجودی تأکید کرد. نقد عدم تطابق دلیل و مدعا، به ضعف استدلالی حاجی سبزواری و ملاصدرا اشاره دارد و راه را برای تعریف وجودی وجود هموار میسازد.
بخش ششم: اختلافات درباره وجود و نقد جمع تبرئی
اختلافات درباره وجود
استاد فرزانه به اختلافنظرها درباره وجود اشاره میکنند: برخی وجود را بدیهی، برخی غیرقابل تصور، برخی غنی از تعریف، و برخی قابل تعریف میدانند. این اختلافات، چونان شاخههای درختی پراکنده، نشاندهنده پیچیدگی مفهوم وجود در فلسفه است. استاد تأکید دارند که جمع تبرئی (سازگار کردن دیدگاههای متعارض) در اینجا مناسب نیست، زیرا فلسفه به دنبال حقیقت است، نه مصالحه ظاهری.
این دیدگاه، به اهمیت مناظره و نقد در فلسفه اشاره دارد. اختلافات باید حفظ شوند تا حقیقت از طریق بررسی دقیق آشکار گردد. استاد فرزانه این را به میدان نبردی تشبیه میکنند که فیلسوفان در آن با استدلالهایشان به جستوجوی حقیقت میپردازند.
درنگ: اختلافات درباره وجود باید حفظ شوند تا حقیقت از طریق نقد و مناظره آشکار گردد، نه با جمع تبرئی.
نقد جمع تبرئی حاجی سبزواری
حاجی سبزواری تلاش میکند میان دو دیدگاه متعارض (وجود بدیهی است و وجود غیرقابل تصور است) جمع کند، اما استاد فرزانه این جمع را تبرعی و غیرمنطقی میدانند. این جمع، چونان تلاشی است برای آشتی دادن دو روایت متعارض بدون حل ریشهای تعارض. فلسفه، به دنبال حقیقت است، نه رفع اختلافات به هر قیمت.
استاد فرزانه این را به حکمی تشبیه میکنند که دو طرف دعوا را بدون بررسی دقیق، به صلح ظاهری دعوت میکند. چنین رویکردی، از شأن فلسفه که حقیقتجویی است، فرومیکاهد.
درنگ: جمع تبرئی حاجی سبزواری، به دلیل فقدان استدلال منطقی، از حقیقتجویی فلسفی دور است.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با تبیین اختلافات درباره وجود و نقد جمع تبرئی، بر ضرورت حقیقتجویی در فلسفه تأکید کرد. اختلافات، بهعنوان بخشی از پویایی فلسفه، باید حفظ شوند تا از طریق نقد و استدلال، حقیقت آشکار گردد.
بخش هفتم: اهمیت دقت در عبارات فلسفی
اهمیت انسجام عبارات
استاد فرزانه تأکید دارند که عبارات فلسفی باید دقیق و منسجم باشند، زیرا اهمال در عبارات، چونان لحظهای غفلت در رانندگی، میتواند به خطاهای فلسفی منجر شود. اگر صدر و ذیل عبارات با هم نخواند، کل استدلال بیاعتبار میشود. این دقت، چونان ترازویی است که سخنان فیلسوف را وزن میکند.
حاجی سبزواری، با آوردن مفهوم به جای وجود، صدر و ذیل سخنانش را ناسازگار کرده است. استاد فرزانه این را به بنایی تشبیه میکنند که پایههایش با سقفش همخوانی ندارد.
درنگ: دقت و انسجام در عبارات فلسفی، شرط لازم برای استدلال صحیح است.
وجود بهعنوان حقیقت پیشازبانی
استاد فرزانه تأکید میکنند که فلسفه به حقیقت وجود میپردازد، نه به زبان یا مفهوم. وجود، حقیقتی پیشازبانی است که پیش از هر مفهوم یا زبانی قرار دارد. این دیدگاه، چونان چشمهای زلال، فلسفه را از علوم دیگر (مانند لغتشناسی) متمایز میسازد.
وجود، به دلیل بداهت ذاتی، نیازی به تعریف ندارد و هرگونه تلاش برای تعریف آن با مفاهیم زبانی، به انحراف میانجامد. این حقیقت، مانند گوهری است که در ژرفای هستی میدرخشد و نیازی به تزیینات زبانی ندارد.
درنگ: وجود، حقیقتی پیشازبانی است که فلسفه باید به آن بپردازد، نه به مفاهیم زبانی.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم، با تأکید بر اهمیت دقت در عبارات فلسفی و حقیقت پیشازبانی وجود، روششناسی صحیح فلسفه را روشن ساخت. انسجام عبارات و تمرکز بر حقیقت وجود، فیلسوف را از خطا مصون میدارد.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با بازنمایی درسگفتار بیستوچهارم استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در یکی از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی، یعنی توان تعریف وجود، پرداخت. ملاصدرا با تأکید بر بداهت وجود و بینیازی آن از تعریف، فلسفه را علمی معرفی کرد که به احوال موجود بما هو موجود میپردازد. اما حاجی سبزواری، با خلط مفهوم و مصداق وجود، از این مسیر منحرف شده و به حوزه ادبیات نزدیک شد. نقد اصلی بر این است که ادعای غنای وجود از تعریف، بدون دلیل کافی ارائه شده است. دلیل حاجی سبزواری (عدم ماهیت وجود) تنها امتناع تعریف ماهوی را ثابت میکند، نه غنای مطلق از تعریف. پیشنهاد استاد فرزانه، تعریف وجودی وجود («دلّ علی ذاته بذاته») است که با بداهت وجود و توحید وجودی، بهویژه با استناد به آیه کریم «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ» (آل عمران: ۱۸)، سازگار است.
اختلافات درباره وجود، از بدیهی بودن تا غیرقابل تصور بودن، نشاندهنده پیچیدگی این مفهوم است. جمع تبرئی، به دلیل فقدان استدلال منطقی، در فلسفه جایگاهی ندارد، زیرا فلسفه به دنبال حقیقت است، نه مصالحه. تأکید بر دقت در عبارات و تمرکز بر حقیقت پیشازبانی وجود، روششناسی صحیح فلسفه را روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی