در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 55

متن درس





حکمت و حکیم: تبیین معرفت و عمل در فلسفه اسلامی و عرفان نظری

حکمت و حکیم: تبیین معرفت و عمل در فلسفه اسلامی و عرفان نظری

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵)

دیباچه: درآمدی بر حکمت و حکیم در سنت اسلامی

حکمت، چونان نوری است که در قلب مؤمن می‌درخشد و او را به سوی حقیقت الهی رهنمون می‌سازد. این مفهوم بنیادین در فلسفه اسلامی و عرفان نظری، نه تنها معرفت به حقایق اشیاء، بلکه عمل به خیرات را در بر می‌گیرد. حکیم، که متخلق به این حقیقت نورانی است، با استحکام یقین و فقدان تزلزل و اضطراب، در زمره اولیاء خدا و علمای ربانی قرار می‌گیرد. این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش دقیق و علمی مفاهیم حکمت و حکیم می‌پردازد. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، روایات اسلامی، و تمثیلات عرفانی، حکمت به‌عنوان یک حقیقت وجودی معرفی می‌شود که با شک، معصیت، و بی‌عملی ناسازگار است. هدف این نوشتار، تبیین این حقیقت و تمایز آن از دانش صوری و مباحثات صرفاً عقلی است، تا راهی به سوی فهم عمیق‌تر حکمت الهی گشوده شود.

بخش نخست: تعریف و ماهیت حکمت

استحکام یقین و فقدان تزلزل

حکمت، در اصطلاح فلسفی و عرفانی، به معنای استحکام یقین و نبود تزلزل و اضطراب است. این مفهوم، که از ماده لغوی «ح‌ک‌م» به معنای محکم بودن و قوت ریشه می‌گیرد، حکمت را به‌عنوان یک حقیقت استوار معرفی می‌کند که با شک و تردید ناسازگار است. حکمت، چونان بنایی است که بر پایه‌های یقین و ثبات استوار شده و هرگونه سستی و بی‌اعتقادی را از خود دور می‌سازد.

درنگ: حکمت، استحکام یقین است که با تزلزل، اضطراب، و بی‌اعتقادی ناسازگار است.

معرفت به اشیاء و فعل خیرات

حکمت، فراتر از یک مفهوم نظری، ترکیبی از معرفت به حقایق اشیاء و عمل به خیرات است. این تعریف، حکمت را از ذهنیت صرف و مباحثات عقلی متمایز می‌کند. حکیم، کسی است که نه تنها به حقیقت اشیاء آگاه است، بلکه این معرفت را در رفتار و اعمال خیر متجلی می‌سازد. حکمت، چونان رودی است که از چشمه معرفت سرچشمه می‌گیرد و در بستر عمل جاری می‌شود.

حکمت در قرآن کریم

در قرآن کریم، حکمت به‌عنوان یک موهبت الهی معرفی شده که با صفات علم و عزت همراه است. آیه وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «و خدا دانای حکیم است») و آیه وَهُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «و او توانای حکیم است») حکمت را صفتی الهی می‌دانند که در ذات و افعال خداوند متجلی است. حکیم انسانی نیز باید به این صفات متشبه شود.

درنگ: حکمت در قرآن کریم، موهبتی الهی است که با علم و عزت همراه بوده و تنها به افراد خاص اعطا می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش نشان داد که حکمت، استحکام یقین، معرفت به اشیاء، و فعل خیرات است. این حقیقت، که橡ف> در برابر ذهنیت و مباحثه صرف قرار می‌گیرد و با شک و تزلزل ناسازگار است. آیات قرآن کریم، حکمت را به‌عنوان یک صفت الهی معرفی می‌کنند که در حکیم انسانی از طریق معرفت و عمل متجلی می‌شود.

بخش دوم: حکیم و خصوصیات او

تخلق علمی و عملی حکیم

حکیم، کسی است که متخلق به معرفت علمی و عملی است. او نه تنها از حقایق اشیاء آگاه است، بلکه با استحکام اعتقادی و عملی، به خیرات عمل می‌کند. حکیم، چونان ستاره‌ای است که با نور معرفت و عمل، در آسمان وجود می‌درخشد. بی‌اعتقادی، بی‌عملی، و معصیت، او را از مقام حکمت فرو می‌افکنند.

درنگ: حکیم، متخلق به معرفت و عمل است؛ بی‌اعتقادی و معصیت با حکمت ناسازگارند.

نقد افراد مضطرب و منکر

کسی که در شناخت حق یا حقیقت تردید دارد یا آن را انکار می‌کند، حکیم نیست. حکمت، نیازمند پذیرش حقیقت الهی و عمل به آن است. کسی که پس از تحقیق به انکار خدا یا حقیقت می‌رسد، از دایره حکمت خارج است، هرچند دانشمند یا فیلسوف نامیده شود.

حکیم و اولیاء خدا

حکیم، در زمره اولیاء خدا، انبیا، و علمای ربانی است که صاحب یقین، اعتقاد، و عمل‌اند. این افراد، چونان چشمه‌های نور، حکمت را در قلب و رفتار خود متجلی می‌سازند. قلب روشن، اشک سوزان، و سلوک متعبدانه، نشانه‌های حکیم حقیقی‌اند.

درنگ: حکیم، اولیاء خدا و علمای ربانی‌اند که معرفت و عمل را در خود جمع کرده‌اند.

نقد دانشمند بی‌عمل

دانشمندانی که کتب فلسفی نوشته‌اند اما به اعمال صالح پایبند نیستند، حکیم نیستند. حکمت، چونان گلی حقیقی است که آب معرفت و عمل در آن جاری است، نه پلاستیکی که تنها رنگ و بوی ظاهری دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش نشان داد که حکیم، کسی است که معرفت و عمل را توأمان دارد. او از شک، تزلزل، و معصیت به دور است و در زمره اولیاء خدا قرار می‌گیرد. دانش بدون عمل، حکمت نیست، و حکیم حقیقی، با یقین و تقوا شناخته می‌شود.

بخش سوم: حکمت و آثار آن

حکمت و مباحثه

حکمت، مباحثه صرف نیست. مباحثه حکیم، حکایت از حکمت اوست، نه خود حکمت. حکمت، حقیقت نوری است که در قلب حکیم متجلی است و در کلام و رفتار او بروز می‌یابد، مانند آبی که از کوزه سرریز می‌شود اما خود کوزه نیست.

درنگ: حکمت، حقیقت نوری در قلب حکیم است؛ مباحثه و کلام، تنها حکایت از آن می‌کنند.

تمثیل کوزه آب

حکمت، مانند کوزه‌ای است که آب معرفت و عمل در آن است. سخنان حکیم، چونان ریختن آب از کوزه، حکایت از حکمت است، اما خود حکمت نیست. این تمثیل، حکمت را به‌عنوان یک حقیقت درونی معرفی می‌کند که در اعمال و سخنان حکیم ظاهر می‌شود.

حکمت و اخلاص

روایت «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحًا، ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» (ترجمه: هر کس چهل روز برای خدا خالص شود، چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود) بر نقش اخلاص در ظهور حکمت تأکید دارد. قلب پاک و خالص، چونان زمینی مساعد است که چشمه‌های حکمت از آن می‌جوشند.

درنگ: حکمت در قلب خالص ظهور می‌یابد؛ اخلاص، شرط لازم برای جاری شدن چشمه‌های حکمت است.

حکمت و سکوت

حکیم ممکن است سکوت کند یا سخن بگوید، اما حکمت در سکوت یا سخن نیست، بلکه در معرفت و عمل است. حکیم، چونان درختی است که میوه‌های حکمت را در سکوت یا کلام به دیگران عرضه می‌کند، اما حقیقت حکمت در ریشه‌های وجودی اوست.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش نشان داد که حکمت، حقیقت نوری در قلب حکیم است که در کلام و رفتار او حکایت می‌شود. اخلاص، شرط ظهور حکمت است، و سکوت یا کلام حکیم، تنها بازتاب این حقیقت‌اند. حکمت، فراتر از مباحثه، یک سلوک وجودی است.

بخش چهارم: نقد موانع حکمت و مراتب آن

نقد معصیت و فسق

اهل معصیت، فسق، و فجور، حکیم نیستند، هرچند دانشمند یا فیلسوف نامیده شوند. معصیت، چونان سایه‌ای است که نور حکمت را در قلب محو می‌کند. حکمت، نیازمند تقوا و پاکی است.

درنگ: معصیت، فسق، و فجور با حکمت ناسازگارند؛ حکمت، نیازمند تقوا و پاکی است.

نقد شک و انکار

کسی که به شک یا انکار حقیقت می‌رسد، مانند فخر رازی، حکیم نیست. حکمت، با یقین و پذیرش حقیقت الهی تعریف می‌شود. شک و انکار، چونان غباری‌اند که آیینه حکمت را تیره می‌کنند.

مثال لقمان

خداوند به لقمان حکمت اعطا کرد، و او با صبر، شکر، صلاة، و فروتنی متخلق بود. لقمان، چونان نمونه‌ای است که حکمت را در وحدت معرفت و عمل نشان می‌دهد.

مراتب حکمت

حکمت دارای مراتب است. حکیم در مرتبه عالی، یقین کامل دارد و می‌گوید: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً» (اگر پرده برداشته شود، یقینم افزون نمی‌شود). در مراتب دانی، حکیم یقین رو به رشد دارد و با برداشتن پرده، یقینش افزون می‌شود. این مراتب، چونان پله‌های نردبانی‌اند که به سوی حقیقت الهی صعود می‌کنند.

درنگ: حکمت دارای مراتب است؛ حکیم عالی، یقین کامل دارد، و حکیم دانی، یقین رو به رشد.

حکیم و معصوم

حکیم، معصوم نیست، اما متخلق به حقیقت و خیرات است. اشتباه در مسائل جزئی، مانع حکمت نیست، اما انکار حقیقت یا معصیت مداوم، او را از حکمت محروم می‌کند. مثال ابن‌سینا نشان می‌دهد که خطاهای جزئی، مادامی که حقیقت پذیرفته شده، خللی به حکمت وارد نمی‌کنند.

نقد حکیم کافر,فاسق و نادان

حکمت با کفر، فسق، یا نادانی سازگار نیست. حکیم، صاحب معرفت به حقایق و عدالت است. برخلاف حرفه‌هایی مانند پزشکی که با کفر جمع می‌شوند، حکمت یک صفت ربانی است که تنها در افراد متشبه به خدا متجلی می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش نشان داد که حکمت، با معصیت، شک، و کفر ناسازگار است. حکمت، صفتی ربانی است که در اولیاء خدا و با مراتب مختلف ظهور می‌یابد. لقمان و ابن‌سینا نمونه‌هایی از حکما هستند که با وجود خطاهای جزئی، به دلیل پذیرش حقیقت و عمل به خیرات، حکیم‌اند.

بخش پنجم: حکمت و ظهور آن

ظهور حکمت در کلام و رفتار

حکمت، مانند کوزه‌ای است که با ظهور در کلام و رفتار، خالی نمی‌شود، بلکه جلاء می‌یابد. سخنان حکیم، چونان سرریز آب از کوزه، حکایت از حکمت است، اما خود حکمت نیست. این ظهور، حکمت را تقویت می‌کند، نه اینکه آن را کاهش دهد.

درنگ: حکمت با ظهور در کلام و رفتار، جلاء می‌یابد، اما این ظهور، خود حکمت نیست.

سخن عیسی بن مریم و ابن‌سینا

عیسی بن مریم علیه‌السلام فرمود: حکمت را به اهلش عرضه کنید و از نااهل پنهان دارید. ابن‌سینا در «اشارات» نیز توصیه می‌کند که حکمت را از نااهل پنهان کنید و به اهلش بخل نورزید. این سخنان، چونان مشعل‌هایی‌اند که راه عرضه حکمت به شایستگان را روشن می‌کنند.

تمثیل گل حقیقی

حکمت، مانند گلی حقیقی است که آب معرفت و عمل در آن جاری است. گل پلاستیکی، هرچند رنگ و بو داشته باشد، حقیقت ندارد. حکمت، چونان گلی است که عطر حقیقت از آن برمی‌خیزد.

حکمت و بیماری

بیماری یا مرگ، مانع حکمت نیست، اما اضطراب، تزلزل، و معصیت مانع آن‌اند. حکمت، در قلب و نفس حکیم است و موانع آن معنوی‌اند، نه جسمانی.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش نشان داد که حکمت، با ظهور در کلام و رفتار، جلاء می‌یابد، اما حقیقت آن در قلب حکیم است. عرضه حکمت به اهلش و پنهان داشتن آن از نااهل، نشانه حکمت است. حکمت، چونان گلی حقیقی است که با معرفت و عمل زنده می‌ماند.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، حکمت را به‌عنوان استحکام یقین، معرفت به اشیاء، و فعل خیرات تعریف کرد. حکیم، کسی است که با قلب پاک و خالص، این حقیقت نوری را در خود متجلی می‌سازد. آیات قرآن کریم، مانند وَمَنْ يُؤْتَ ٱلْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «و هر کس حکمت داده شود، خیری بسیار داده شده است»)، حکمت را موهبتی عظیم الهی می‌دانند. حکمت، با شک، معصیت، و کفر ناسازگار است و تنها در اولیاء خدا، انبیا، و علمای ربانی ظهور می‌یابد. حکمت، چونان گلی حقیقی است که با اخلاص و تقوا شکوفا می‌شود، و حکیم، با استحکام اراده و عمل صالح، به حقیقت الهی متصل می‌گردد.

با نظارت صادق خادمی