متن درس
کتاب اصالت وجود و ماهیت: کاوشی در منشأ و تبیین فلسفی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۸۱)
دیباچه
بحث اصالت وجود و ماهیت، چونان گوهری گرانبها در گنجینه فلسفه اسلامی، به کاوش در حقیقت اشیاء و تقدم وجود یا ماهیت در عالم خارج میپردازد. این موضوع، که از پرسشهای بنیادین متافیزیک است، با بررسی منشأ آن و نقش حکمایی چون ملاصدرا، شیخ اشراق و میرداماد، پرده از پیچیدگیهای تاریخی و مفهومی این مسئله برمیدارد. همانند باغبانی که نهالی را با دقت در خاک معرفت میکارد،
بخش یکم: منشأ بحث اصالت وجود و ماهیت
ریشههای تاریخی بحث
پرسش از منشأ بحث اصالت وجود و ماهیت، چونان کلیدی است که دروازههای تاریخ فلسفه اسلامی را میگشاید. این مسئله، که به تحلیل تقدم وجود یا ماهیت در عالم خارج میپردازد، از دیدگاه استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با ملاصدرا آغاز شده است. پیش از او، در آثار حکمایی چون میرداماد، شیخ اشراق و حتی ابنسینا، این موضوع بهصورت مستقل و نظاممند مطرح نبوده است. گویی پیشینیان، این پرسش را در حاشیه دیگر مباحث فلسفی بررسی کردهاند، اما ملاصدرا آن را چونان ستارهای درخشان در مرکز فلسفه خود قرار داد.
نفی نسبتهای سنتی
نسبت دادن اصالت وجود به مشائیان و اصالت ماهیت به اشراقیان، چونان برچسبی است که بدون دقت بر متون اصلی الصاق شده است. این نسبتها، که در برخی روایات فلسفی رایجاند، فاقد شواهد صریح در آثار حکمای پیشیناند. گویی این برداشتها، از اشارات پراکنده در متون استخراج شده، اما بهعنوان یک نظریه منسجم و مستقل مطرح نبودهاند. این نقد، بر ضرورت بازخوانی دقیق متون فلسفی تأکید دارد تا از نسبتهای بیاساس پرهیز شود.
اشارات پراکنده در آثار پیشینیان
اگرچه در آثار حکمایی چون ابنسینا، شیخ اشراق و میرداماد، اشاراتی به تمایز وجود و ماهیت دیده میشود، اما این اشارات، چونان جرقههایی پراکندهاند که به شعلهای نظاممند تبدیل نشدهاند. این عبارات، گاه به تمایز مفهومی وجود و ماهیت در ذهن اشاره دارند، اما هیچگاه بهصورت بحثی مستقل در باب اصالت طرح نشدهاند. این نکته، نشاندهنده آن است که پیش از ملاصدرا، این موضوع در حاشیه دیگر مسائل متافیزیکی بررسی شده است.
نقش محوری ملاصدرا
ملاصدرا، چونان معماری که بنایی نو از مصالح پیشینیان میسازد، بحث اصالت وجود و ماهیت را در آثار خود، بهویژه در «اسفار اربعه»، بهصورت نظاممند مطرح کرده است. او نهتنها این پرسش را به مرکز فلسفه خود آورد، بلکه با الهام از عبارات میرداماد و دیگر حکما، آن را به نظریهای منسجم تبدیل نمود. این نقش، ملاصدرا را بهعنوان نظریهپرداز اصلی این بحث در فلسفه اسلامی معرفی میکند.
جمعبندی بخش یکم
در این بخش، به منشأ تاریخی بحث اصالت وجود و ماهیت پرداخته شد. این موضوع، بهعنوان یک مسئله نظاممند، از ملاصدرا آغاز شده و پیش از او، در آثار حکما بهصورت پراکنده و غیرمستقل مطرح بوده است. نسبتهای سنتی به مشائیان و اشراقیان، به دلیل فقدان شواهد صریح، نادرست است. ملاصدرا، با تکیه بر عبارات پیشینیان، بهویژه میرداماد، این بحث را بهصورت منسجم تبیین کرد و جایگاه ویژهای در فلسفه اسلامی به آن بخشید.
بخش دوم: تحلیل عبارات حکما در باب وجود و ماهیت
دیدگاه بهمنیار در «التحصیل»
بهمنیار، شاگرد ابنسینا، در کتاب «التحصیل» (صفحه ۲۸۶) میفرماید: «الوجود حقیقه أنه فی الأعیان»، یعنی حقیقت وجود، حضور آن در عالم خارج است. این عبارت، چونان چراغی است که واقعیت خارجی وجود را روشن میکند و آن را از مفهوم ذهنی متمایز میسازد. بهمنیار تأکید دارد که وجود، منشأ آثار است و نمیتواند غیرخارجی باشد. در صفحه ۲۸۴ نیز میافزاید: «والفاعل إذا أفاد وجوداً، فإنما یفیض حقیقه»، یعنی فاعل، حقیقت شیء را افاده میکند، نه مفهوم آن. این عبارات، حقیقت وجود را در خارج و بهعنوان منشأ آثار معرفی کرده و آن را از مفهوم ذهنی جدا میسازند.
تمایز وجود و عرض در بهمنیار
بهمنیار، در ادامه، وجود شیء را حضور آن در خارج میداند، نه چیزی که به واسطه آن در خارج قوام یافته، مانند عرض. این تمایز، چونان خطی است که میان وجود و عرض کشیده شده و نشان میدهد که وجود، حقیقت شیء است، نه چیزی زائد بر آن. او تأکید دارد که حقیقت شیء، وجودیت خارجی آن است، نه مفهوم وجود که در ذهن شکل میگیرد. این دیدگاه، به تحقق خارجی وجود پرداخته، اما به بحث اصالت وجود یا ماهیت وارد نشده است.
نفی اصالت در عبارات بهمنیار
عبارات بهمنیار، هرچند وجود را بهعنوان حقیقت خارجی معرفی میکنند، اما به بحث اصالت وجود یا ماهیت وارد نشدهاند. گویی او، چونان کاوشگری که به شناسایی حقیقت خارجی بسنده کرده، از ورود به پرسشهای اصالت پرهیز کرده است. این نکته نشان میدهد که بحث او محدود به تمایز ذهنی و خارجی است و به صراحت از اصالت وجود یا ماهیت سخن نگفته است.
امکان تحقق خارجی بدون اصالت
حضور در خارج، لزوماً به معنای اصالت نیست. همانگونه که خداوند، واجبالوجود و در خارج است، اشیاء دیگر ممکن است در خارج باشند، اما اصیل یا واجب نباشند. این تمایز، چونان تفکیک میان نور خورشید و سایههای آن است که هرچند هر دو در عالم خارج دیده میشوند، اما یکی اصیل و دیگری تبعی است. این دیدگاه، امکان تحقق خارجی بدون اصالت را تأیید میکند.
دیدگاه شیخ اشراق
شیخ اشراق، در «حکمه الاشراق» و «تنبیهات»، میفرماید: «لا یجوز أن یقال الوجود فی الأعیان زائد علی الماهیه»، یعنی وجود در خارج زائد بر ماهیت نیست. این عبارت، چونان آینهای است که وحدت وجود و ماهیت در عالم خارج را منعکس میکند. او وجود و ماهیت را در ذهن متمایز میداند، اما در خارج، آنها را یک حقیقت واحد میبیند. این دیدگاه، به نفی دوئیت در خارج و تأکید بر تمایز مفهومی در ذهن اشاره دارد.
نفی اصالت ماهیت در شیخ اشراق
برخلاف برخی برداشتها، شیخ اشراق صراحتاً خود را طرفدار اصالت ماهیت معرفی نکرده است. نسبت دادن اصالت ماهیت به او، چونان لباسی است که دیگران بر تن او کردهاند، اما با متون او سازگار نیست. او در بحث زیاده وجود بر ماهیت، به تمایز مفهومی آنها در ذهن پرداخته، اما این به معنای اصالت ماهیت نیست. این نقد، بر ضرورت دقت در تفسیر متون اشراقی تأکید دارد.
سوءتفاهم از عبارات شیخ اشراق
چون شیخ اشراق وجود را مفهومی و در خارج غیرزائد بر ماهیت دانسته، برخی بهاشتباه او را طرفدار اصالت ماهیت پنداشتهاند. این سوءتفاهم، مانند خواندن کتابی در تاریکی است که به برداشتهای نادرست منجر میشود. حقیقت این است که شیخ اشراق، بر وحدت حقیقت خارجی تأکید دارد و از بحث اصالت ماهیت فاصله گرفته است.
دیدگاه میرداماد در «قبسات»
میرداماد، در «قبسات» (صفحه ۳۹)، میفرماید: «الوجود فی نفس الأمر هو ثبوت شیء و تحققه فی نفسه لا بتأمل العقل»، یعنی وجود در نفسالامر، ثبوت و تحقق شیء است، نه به تأمل عقل. در جای دیگر (صفحه نامشخص) میافزاید: «الوجود فی الأعیان هو تحقق متأصل فی متن الواقع خارج عنها»، یعنی وجود در خارج، تحقق متأصل در واقعیت خارجی است. این عبارات، چونان ستونهایی استوار، وجود را بهعنوان حقیقت نفسالامری و متأصل در خارج معرفی میکنند.
تفاوت عبارات میرداماد
عبارات میرداماد، گاه به تحقق متأصل وجود و گاه به ثبوت شیء اشاره دارند. این تفاوت، چونان دو شاخه از یک درخت است که هرچند از یک ریشهاند، اما در ظاهر متفاوتاند. عبارت «ثبوت شیء» ممکن است به ماهیت تفسیر شود، اما این تفسیر، به دلیل عدم صراحت، نادرست است. میرداماد به تمایز ذهنی و خارجی پرداخته، نه به اصالت وجود یا ماهیت.
نقد نسبت اصالت ماهیت به میرداماد
نسبت دادن اصالت ماهیت به میرداماد، مانند نوشتن نام نویسندهای دیگر بر کتاب اوست. عبارات او، بهویژه تأکید بر تحقق متأصل وجود، به اصالت وجود نزدیکتر است تا ماهیت. این نقد، بر ضرورت انطباق نسبتها با متون اصلی تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
در این بخش، عبارات حکمایی چون بهمنیار، شیخ اشراق و میرداماد تحلیل شد. بهمنیار، وجود را بهعنوان حقیقت خارجی و منشأ آثار معرفی کرده، اما به بحث اصالت وارد نشده است. شیخ اشراق، وجود و ماهیت را در خارج یک حقیقت واحد دانسته و تمایز آنها را به ذهن محدود کرده، اما صراحتاً از اصالت ماهیت سخن نگفته است. میرداماد، با تأکید بر تحقق متأصل وجود، به اصالت وجود نزدیکتر است. این تحلیلها، نشاندهنده پیچیدگیهای مفهومی و ضرورت دقت در تفسیر متون فلسفیاند.
بخش سوم: اصالت وجود در فلسفه صدرایی
تحول فکری ملاصدرا
ملاصدرا، در «اسفار اربعه» (جلد اول، صفحه ۴۹)، تجربه فکری خود را چنین شرح میدهد: ابتدا به اعتباری بودن وجود و اصالت ماهیت معتقد بود، اما سپس، به هدایت الهی، به اصالت وجود رسید. این تحول، چونان سفری است از تاریکی تردید به روشنایی یقین. او با بازخوانی عبارات پیشینیان، بهویژه میرداماد، نظریه اصالت وجود را نظاممند کرد و آن را به رکن اصلی فلسفه خود تبدیل نمود.
ملاصدرا بهعنوان شارح
ملاصدرا، نهتنها مبتکر فلسفه، بلکه چونان شارحی توانمند، سخنان حکمای پیشین را جمعآوری و تبیین کرد. او، مانند کشاورزی که دانههای پراکنده را در زمینی واحد میکارد، آرای پیشینیان را در نظام فلسفی خود به بار نشاند. این نقش، جایگاه او را بهعنوان جامعالحکمه در فلسفه اسلامی تثبیت کرد.
الهام از میرداماد
ملاصدرا، نظریه اصالت وجود را از عبارات میرداماد، بهویژه «الوجود فی الأعیان هو تحقق متأصل فی متن الواقع خارج عنها»، الهام گرفت. این الهام، مانند جریانی است که از چشمه میرداماد به رودخانه فلسفه صدرایی ریخت و آن را سیراب کرد. با این حال، برخی بهاشتباه میرداماد را طرفدار اصالت ماهیت پنداشتهاند.
ابهام در عبارات صدرایی و سبزواری
عبارات ملاصدرا و حاجی سبزواری، گاه به نفی وجود خارجی ماهیت و گاه به فرعیت آن در خارج اشاره دارند. این ابهام، چونان مهی است که بر منظر فلسفه صدرایی سایه افکنده و تفسیرهای متفاوتی را برانگیخته است. گاه ماهیت بهعنوان مفهومی دروغین و گاه بهعنوان حقیقتی تبعی در خارج معرفی شده است.
دیدگاه پیشنهادی در اصالت وجود
وجود، چونان حقیقت اصیلی است که در عالم خارج تحقق دارد، و ماهیت، مانند سایهای است که از آن انتزاع میشود. ماهیت، مفهومی نفسالامری است که از حدود، هویت و تعینات وجودی شیء استخراج میشود، اما حقیقتی مستقل در خارج ندارد. این دیدگاه، مانند جداسازی گندم از کاه، وجود را بهعنوان تنها حقیقت خارجی معرفی کرده و ماهیت را به ذهن محدود میکند.
مثالهای سرانگشت و انسان شکیل
ماهیت، مانند سرانگشت است که از انگشت انتزاع میشود، اما حقیقتی جدا از آن نیست. یا مانند «انسان شکیل» است که شکیل، حثیتی مستقل از انسان ندارد. این مثالها، چونان آینههاییاند که انتزاعی بودن ماهیت و وحدت آن با وجود در خارج را نشان میدهند. گویی ماهیت، نامی است که عقل بر حدود و تعینات وجود مینهد، اما در خارج، جز وجود نیست.
واقعیت انتزاعات
انتزاعاتی مانند گرد یا دراز، واقعیاند، اما حقیقتی مستقل در خارج ندارند. این انتزاعات، چونان نقشهاییاند که عقل از حقیقت وجود ترسیم میکند. برای مثال، وقتی از آب سخن میگوییم، غیرآب یا خصوصیاتی چون رطوبت، انتزاعاتی ذهنیاند که از وجود آب استخراج میشوند، اما حثیتی جداگانه ندارند.
نفی دوئیت و اتحاد هویت
در عالم خارج، جز یک وجود نیست، و ماهیت، مفهومی انتزابی است، نه حثیتی مستقل. اتحاد هویت، که وجود و ماهیت را دو چیز متحد میداند، نادرست است، زیرا ماهیت، مانند سایهای است که از وجود برمیخیزد و حقیقتی جداگانه ندارد. این دیدگاه، مانند جداسازی نور از سایه، بر وحدت حقیقت خارجی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
در این بخش، به تحلیل نظریه اصالت وجود در فلسفه صدرایی پرداخته شد. ملاصدرا، با تحول فکری و الهام از میرداماد، وجود را بهعنوان حقیقت اصیل معرفی کرد. عبارات او و حاجی سبزواری، گاه به نفی وجود خارجی ماهیت و گاه به فرعیت آن اشاره دارند، اما دیدگاه پیشنهادی، ماهیت را مفهومی انتزاعی و نفسالامری میداند که در خارج حثیتی ندارد. مثالهای سرانگشت و انسان شکیل، این انتزاعی بودن را روشن میسازند. این تحلیل، بر وحدت حقیقت خارجی و تقلیل ماهیت به مفهوم ذهنی تأکید دارد.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
بحث اصالت وجود و ماهیت، چونان دریچهای به سوی حقیقت هستی، در فلسفه ملاصدرا بهصورت نظاممند طرح شد. پیش از او، حکمایی چون بهمنیار، شیخ اشراق و میرداماد، به تمایز ذهنی و خارجی وجود و ماهیت پرداخته بودند، اما به صراحت از اصالت سخن نگفتهاند. بهمنیار، وجود را حقیقت خارجی و منشأ آثار دانست، و شیخ اشراق، بر وحدت وجود و ماهیت در خارج تأکید کرد. میرداماد، با عباراتی چون تحقق متأصل وجود، به اصالت وجود نزدیک شد. ملاصدرا، با الهام از این عبارات، نظریه اصالت وجود را تبیین کرد، اما در تعیین جایگاه ماهیت (دروغ یا فرعی) ابهامی باقی گذاشت. دیدگاه پیشنهادی، وجود را اصیل و ماهیت را مفهومی انتزاعی از حدود و هویت شیء میداند.