متن درس
کتاب نقد اعاده معدوم و تبیین معرفتشناختی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۴)
دیباچه
این اثر، تدوینی علمی و آکادمیک از درسگفتار یکصد و بیست و چهارم استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، است که به بررسی عمیق و نقادانه مسئله اعاده معدوم در چارچوب حکمت متعالیه و نقد معرفتشناختی دیدگاه متکلمان میپردازد. محور این درسگفتار، تحلیل فلسفی امتناع اعاده معدوم به دلیل بطلان ذاتی موضوع آن و نقد رویکرد غیرعلمی متکلمان در برابر استدلالهای منطقی و فنی فلاسفهای چون ابنسینا، ملاصدرا، و حاجی سبزواری است. استاد فرزانه، با بهرهگیری از دو مسیر معتبر کشف حقیقت – سلوک علمی-فلسفی و سلوک عبادی-عرفانی – نشان میدهند که سخنان متکلمان، به دلیل فقدان مبنای عقلی و تکیه بر اوهام، از اعتبار معرفتی برخوردار نیست. این کتاب، با زبانی فاخر و ساختاری منسجم، درصدد است تا با تبیین دقیق مفاهیم وجودشناختی و معرفتشناختی، چارچوبی علمی برای پژوهشگران فلسفه و الهیات ارائه دهد. متن حاضر، مانند چراغی در تاریکی معرفت، راه را برای فهم حقیقت وجودی و نقد رویکردهای غیرمنطقی روشن میسازد.
بخش اول: تبیین مسئله اعاده معدوم و فقدان موضوع
مفهوم اعاده معدوم و بطلان ذاتی آن
اعاده معدوم، به معنای بازگرداندن چیزی است که وجودش بهکلی زایل شده باشد. استاد فرزانه تأکید دارند که این مسئله، به دلیل فقدان موضوع، باطلالذات است. معدوم، به دلیل نبود وجود، نمیتواند محملی برای اعاده داشته باشد، مانند تلاش برای بازسازی سایهای که هیچ نور آن را پدید نیاورده است. این فقدان موضوع، بنیان استدلال فلاسفه در امتناع اعاده معدوم را تشکیل میدهد. معدوم، چون فاقد هرگونه وجود است، نمیتواند بهعنوان موضوعی برای بازگشت مطرح شود، و این امر، مانند جستوجوی آبی در بیابانی خشک و بیانتها، بیمعناست.
اختلاف فلاسفه و متکلمان در تعدد موضوع
اختلاف میان فلاسفه و متکلمان، در اصل موضوع اعاده معدوم ریشه دارد، نه در وحدت آن. فلاسفه، با استناد به بطلان ذاتی معدوم، هرگونه اعاده را نفی میکنند، در حالی که متکلمان، با فرض وجود موضوعی برای معدوم، جواز آن را مطرح میسازند. این اختلاف، مانند تفاوت میان دو مسافر است که یکی به مقصدی خیالی میرود و دیگری مسیر را بر اساس نقشهای دقیق طی میکند. متکلمان، با تکیه بر نقل و قواعد کلامی، به توهم وجود موضوع گرفتار شدهاند، در حالی که فلاسفه، با استدلال عقلی، این توهم را نفی میکنند.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با تبیین مفهوم اعاده معدوم و تأکید بر فقدان موضوع، نشان داد که این مسئله، به دلیل بطلان ذاتی، از اساس محال است. اختلاف میان فلاسفه و متکلمان، ریشه در مبانی معرفتشناختی دارد؛ فلاسفه، با استدلال عقلی، امتناع اعاده را اثبات میکنند، در حالی که متکلمان، با فرض نادرست وجود موضوع، به خطا میروند. این تحلیل، مانند کلیدی است که قفل پیچیدگیهای وجودشناختی را میگشاید و راه را برای بررسی دلایل امتناع هموار میسازد.
بخش دوم: نقد دلایل متکلمان و برتری استدلالهای فلاسفه
دلایل متکلمان و فقدان اعتبار علمی
متکلمان، با استناد به نقل و قواعد کلامی، جواز اعاده معدوم را مطرح میکنند، اما این دلایل، به دلیل فقدان مبنای عقلی، عاميانه و بیاعتبارند. استاد فرزانه تأکید دارند که نیازی به بررسی این دلایل نیست، زیرا موضوع اعاده، از اساس باطل است. سخنان متکلمان، مانند داستانهایی خیالی است که در برابر نور عقل، رنگ میبازد. این رویکرد، به دلیل تکیه بر اوهام و فقدان تحلیل منطقی، از اعتبار معرفتی برخوردار نیست.
برتری استدلالهای فلاسفه
در مقابل، استدلالهای فلاسفه، از جمله ابنسینا، ملاصدرا، و حاجی سبزواری، چه در اثبات امتناع اعاده و چه در نقد متکلمان، فنی، منطقی، و مبتنی بر قواعد عقلی است. این استدلالها، مانند بنایی استوار بر پایههای عقل و منطق، در برابر نقدهای سطحی متکلمان پایدار میمانند. استاد فرزانه، با اشاره به آثار ملاصدرا در «اسفار اربعه» (صفحه ۳۶۴) و حاجی سبزواری در «منظومه»، نشان میدهند که دلایل فلاسفه، چه بدیهی باشند و چه نظری، تنبیهی و روشنگرانهاند.
خشم ملاصدرا و نقد سخنان متکلمان
ملاصدرا، در «اسفار» (صفحه ۳۶۴)، با شدت به متکلمان پرخاش میکند و سخنانشان را فاقد حقیقت و محصول اوهام میداند. این خشم، مانند فریاد حقیقتی است که در برابر تاریکی اوهام بلند میشود. استاد فرزانه تأکید دارند که سخنان متکلمان، به دلیل قباحت و فقدان عقلانیت، مانند قصههایی است که برای کودکان سرگرمکننده است، اما برای جویندگان حقیقت، بیارزش و گمراهکنندهاند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد دلایل عاميانه متکلمان و تأکید بر برتری استدلالهای فنی فلاسفه، نشان داد که رویکرد کلامی، به دلیل فقدان مبنای عقلی، از اعتبار معرفتی برخوردار نیست. سخنان ملاصدرا و دیگر فلاسفه، مانند مشعلی است که تاریکی اوهام متکلمان را روشن میکند. این تحلیل، زمینه را برای بررسی مسیرهای معتبر کشف حقیقت فراهم میسازد.
بخش سوم: مسیرهای معتبر کشف حقیقت
دو مسیر سلوک علمی و عرفانی
استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا، تأکید دارند که حقایق دینی تنها از دو مسیر قابل کشفاند: سلوک علمی-فلسفی و سلوک عبادی-عرفانی. حکما و عرفا، با تکیه بر عقل و شهود، به حقیقت دست مییابند، در حالی که متکلمان، به دلیل روش غیرعلمی، از این مسیرها محرومند. این انحصار، مانند تعیین دو دروازه برای ورود به شهر حقیقت است که جز عقل و شهود، هیچ راه دیگری به آن منتهی نمیشود.
نقد انحراف معرفتشناختی متکلمان
متکلمان، با طرح مباحث بیاساس و خیالی، از مسیر حقیقت منحرف شدهاند. استاد فرزانه، با نقل از ملاصدرا در «اسفار» (صفحه ۳۶۴)، تأکید دارند که سخنان متکلمان، به دلیل عدم مطابقت با واقع، مانند سرابهایی است که در بیابان معرفت، رهگذران را گمراه میکنند. این انحراف، نتیجه تکیه بر نقل و فقدان درایت عقلی است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین دو مسیر معتبر کشف حقیقت – سلوک علمی و عرفانی – نشان داد که متکلمان، به دلیل روش غیرعلمی، از دستیابی به حقیقت محرومند. سخنان آنها، مانند سایههایی بیریشه است که در برابر نور عقل و شهود، محو میشوند. این تحلیل، راه را برای بررسی وجودشناختی و عرفانی اعاده معدوم هموار میکند.
بخش چهارم: وجودشناختی و عرفانی: نفی معدومیت مطلق
تبدل موجودات و نفی معدومیت
استاد فرزانه تأکید دارند که موجودات، معدوم نمیشوند، بلکه تبدل و تبدیل مییابند. از منظر علمی، این دیدگاه با قانون بقای ماده و انرژی همخوانی دارد؛ موجودات، به اشکال دیگر تبدیل میشوند و معدومیت مطلق، منتفی است. این اصل، مانند جریانی است که از رودی به رودی دیگر میریزد، اما هرگز ناپدید نمیشود.
نقد تعریف متکلمان از مرگ
متکلمان، مرگ را به تفريق اجزاء یا بلعیده شدن توسط فانی تعریف میکنند، که استاد فرزانه آن را نادرست میدانند. مرگ، نه زوال اجزاء، بلکه انتقال وجود به مرتبهای دیگر است، مانند پرندهای که از قفسی به قفسی دیگر پرواز میکند. این تعریف متکلمان، مانند قصهای خیالی است که با حقیقت وجودشناختی سازگار نیست.
ظهورات اسماء و صفات الهی
از منظر عرفانی، موجودات، ظهورات اسماء و صفات الهیاند و نه ابقاء میشوند و نه افناء. مظاهر، به بقای اسماء الهی وابستهاند و فنا، به معنای خروج از ظرف وجود است، نه بطلان ذاتی. استاد فرزانه، با استناد به آیه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ [مطلب حذف شد] است فانی است»)، تأکید دارند که فنا، به معنای خروج از عالم دنیاست، نه زوال کامل. این دیدگاه، مانند نگریستن به آینهای است که نور الهی را در مراتب مختلف بازمیتاباند.
ظهورات تدریجی و بقای مظاهر
ظهورات الهی، تدریجی و در ظرف خاص خود تحقق مییابند. مظاهر، به بقای اسماء و صفات الهی وابستهاند و نه به ابقاء یا افناء ذاتی. این اصل، مانند درختی است که شاخههایش در فصلهای مختلف به بار مینشینند، اما ریشهاش در خاک الهی استوار است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین وجودشناختی و عرفانی، نشان داد که معدومیت مطلق منتفی است و موجودات، یا تبدل مییابند یا بهعنوان مظاهر الهی، در بقای اسماء پایدارند. نقد تعریف متکلمان از مرگ و تأکید بر معنای قرآنی فنا، این تحلیل را غنیتر کرده است. این دیدگاه، مانند پلی است که میان علم، فلسفه، و عرفان پیوند برقرار میکند.
بخش پنجم: معاد و تمایز آن از اعاده معدوم
تمایز معاد و اعاده معدوم
متکلمان، اعاده معدوم را به معاد ربط میدهند، اما فلاسفه، از جمله استاد فرزانه، آن را جدا میدانند. معاد، به اعاده معدوم وابسته نیست، بلکه تحقق وجودی جدید است. این تمایز، مانند تفاوت میان بازسازی بنایی ویران و آفرینش بنایی نوین است. فلاسفه، معاد جسمانی را با نظریه «حقیقت شیء صورته» تبیین میکنند، که به حفظ جوهر وجودی شیء در مرتبه آخرت اشاره دارد.
نقد معاد صدرایی
استاد فرزانه، معاد ملاصدرا را با معاد قرآنی متفاوت میدانند، زیرا قرآن کریم، فراتر از صورت مثالی، به مراتب متعالیتر اشاره دارد. معاد صدرایی، اگرچه از نظر علمی بیاشکال است، اما با عمق معاد قرآنی سازگار نیست. این نقد، مانند اشاره به تفاوت میان سایه و نور اصلی است که سایه، هرچند واقعی، از عمق نور برخوردار نیست.
تبدل در آخرت
معاد جسمانی، به دلیل تبدل ظرف وجود، عین دنیا نیست. آخرت، ظرف متفاوتی با قوانین خاص خود دارد، مانند لباسی که در هر محیط، متناسب با آن تغییر میکند. استاد فرزانه تأکید دارند که عالم آخرت، نه مانند زمستان دنیاست و نه مانند بهارش، بلکه مرتبهای متمایز است.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین تمایز معاد و اعاده معدوم، نشان داد که معاد، تحقق وجودی جدید است و ربطی به اعاده ندارد. نقد معاد صدرایی و تأکید بر تبدل ظرف وجود، این تحلیل را تکمیل کرده است. این دیدگاه، مانند نقشهای است که مسیر آخرت را از مسیر دنیای فانی جدا میسازد.
بخش ششم: قاعده امکان و سوءفهم متکلمان
قاعده امکان ابنسینا
متکلمان، از قاعده امکان ابنسینا (فَذَرْهُمْ فِي بَقْعَةِ الْإِمْكَانِ) برای جواز اعاده استفاده میکنند، اما این استناد، نادرست است. استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا در «اسفار» (صفحه ۳۶۴)، تأکید دارند که امکان عقلی، به معنای توقف در قضاوت و «نمیدانم» است، نه حکم به امکان ذاتی. این قاعده، مانند درنگی عقلانی است که انسان را از قضاوت شتابزده بازمیدارد.
سوءفهم متکلمان از امکان
متکلمان، امکان را به معنای عدم وجوب یا امتناع (مواد ثلاث) میگیرند، که سوءفهمی معرفتشناختی است. امکان در مواد ثلاث، حکم به امکان ذاتی است، اما امکان عقلی، صرفاً احتمال بدون قضاوت است. استاد فرزانه، با مثال آتش، این تمایز را روشن میکنند: اگر گفته شود خانه آتش گرفته، امکان عقلی یعنی «نمیدانم»، نه حکم به امکان. این سوءفهم، مانند گمراهی مسافری است که نشانههای راه را با مقصد اشتباه میگیرد.
نقد قضاوت بیدلیل
ابنسینا تأکید دارد که قضاوت بدون دلیل، خلاف فطرت انسانی است. استاد فرزانه، با نقل از «اسفار» (صفحه ۳۶۴)، میفرمایند که امکان عقلی، عدم قضاوت است، نه حکم به امکان. قضاوت بیدلیل، انسان را از قوه مميزه محروم میکند، مانند جدایی گوهر عقل از وجود انسانی. این اصل، متکلمان را به دلیل قضاوتهای بیمبنا مورد سرزنش قرار میدهد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تبیین قاعده امکان ابنسینا و نقد سوءفهم متکلمان، نشان داد که امکان عقلی، به معنای توقف در قضاوت است. متکلمان، با تحریف این قاعده، به خطا رفتند و قضاوتهای بیمبنا ارائه کردند. این تحلیل، مانند آینهای است که حقیقت عقلانیت را در برابر اوهام متکلمان بازمیتاباند.
نتیجهگیری نهایی
این کتاب، با تدوین درسگفتار یکصد و بیست و چهارم استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق مسئله اعاده معدوم و نقد معرفتشناختی دیدگاه متکلمان پرداخت. اعاده معدوم، به دلیل بطلان ذاتی و فقدان موضوع، محال است، و دلایل متکلمان، به دلیل فقدان مبنای عقلی، عاميانه و بیاعتبارند. فلاسفه، با استدلالهای فنی و منطقی، امتناع اعاده را اثبات کردهاند، و ملاصدرا، با تأکید بر دو مسیر معتبر کشف حقیقت – سلوک علمی و عرفانی – متکلمان را به دلیل انحراف از عقلانیت سرزنش میکند. از منظر علمی، معدومیت مطلق منتفی است و موجودات تبدل مییابند؛ از منظر عرفانی، مظاهر اسماء الهی، در بقای الهی پایدارند. معاد، تحقق وجودی جدید است و ربطی به اعاده معدوم ندارد. سوءفهم متکلمان از قاعده امکان ابنسینا، به ضعف معرفتشناختی آنها اشاره دارد. این اثر، مانند دری گرانبها، حقیقت وجودشناختی و معرفتی را در برابر جویندگان معرفت میگشاید و دعوتی است به بازاندیشی در روشهای عقلانی و شهودی کشف حقیقت.