در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 91

متن درس





وحدت وجود و ظهورات متعدد: تبیین فلسفی و عرفانی

وحدت وجود و ظهورات متعدد: تبیین فلسفی و عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۱)

دیباچه: درآمدی بر وحدت وجود و کثرت ظهورات

در سپهر اندیشه اسلامی، بحث وحدت وجود و ظهورات متعدد آن، چونان گوهری گران‌بها، در کانون تأملات فلسفی و عرفانی جای دارد. این موضوع، که از پیچیده‌ترین و ژرف‌ترین مسائل حکمت متعالیه و عرفان نظری است، به پرسش از چگونگی سازگاری وحدت شخصی وجود با کثرت مظاهر و تعینات آن می‌پردازد. چگونه ممکن است وجود، که یگانه و بسیط است، در قلمروهای متعدد و متکثر ظهور یابد؟ این پرسش، چونان موجی که بر ساحل معرفت می‌کوبد، فیلسوفان و عارفان را به چالشی عمیق فراخوانده است.

بخش نخست: اشکال بنیادین در وحدت وجود و ظهورات

بیان اشکال وحدت و کثرت

پرسش محوری این بحث، چونان کلیدی که قفل معرفت را می‌گشاید، این است: چگونه وجود، که وحدتی شخصی و حقیقتی یگانه دارد، می‌تواند ظهوراتی متعدد و متکثر داشته باشد؟ اگر وجود یکی است، چرا قلمروهای ظهور آن یکی نیست؟ این تناقض ظاهری، به دو راه‌حل ممکن اشاره دارد: یا وجود باید متکثر شود، که با وحدت شخصی آن منافات دارد، یا قلمروهای ظهور باید واحد گردند، که با تنوع مظاهر سازگار نیست. این اشکال، به ضرورت تبیین دقیق رابطه میان مُظهر (حقیقت وجود) و مَظهر (ظهورات وجود) تأکید می‌ورزد. حقیقت وجود، چونان خورشیدی بی‌غروب، یگانه است، اما ظهورات آن، مانند پرتوهای نور، در قلمروهای گوناگون پراکنده می‌شوند.

درنگ:

اشکال بنیادین وحدت وجود این است که چگونه وجود یگانه می‌تواند ظهورات متعدد و متکثر داشته باشد، بدون آنکه وحدت آن نقض شود یا کثرت آن به غیریت منجر گردد.

پیچیدگی و ماهیت عرفانی بحث

بحث وحدت شخصی وجود و قلمروهای آن، از دشوارترین مسائل معرفتی و عرفانی است که فراتر از گفتار صرف، به ساحت شهود، سلوک و تجربه دینی گام می‌نهد. این موضوع، چونان قله‌ای رفیع، تنها با دیدن، رفتن و زیستن در ساحت دیانت فهمیده می‌شود. با این حال، گرچه بیان کامل حقیقت آن ممکن نیست، اما امکان تقریر آن وجود دارد. این تقریر، مانند نقشی بر آب، بخشی از حقیقت را نمایان می‌سازد، اما هرگز تمامی آن را دربرنمی‌گیرد. این محدودیت، نه از ناتوانی زبان، بلکه از عظمت حقیقت وجود سرچشمه می‌گیرد که فراتر از قیود مفاهیم است.

درنگ:

وحدت شخصی وجود، موضوعی عرفانی است که نیازمند شهود و سلوک است، اما امکان تقریر آن در قالب مفاهیم فلسفی وجود دارد، هرچند بیان کامل حقیقت ممکن نیست.

روش‌شناسی تبیین

برای تبیین این مسئله، رویکردی اصولی و نظام‌مند اتخاذ شده است. اصول متعددی، چونان ستون‌های بنایی استوار، ارائه می‌شوند که در کنار هم، پیکره‌ای منسجم از اندیشه وحدت وجود را شکل می‌دهند. این اصول، مانند نقشه‌ای دقیق، مخاطب را به سوی فهمی عمیق‌تر از حقیقت وجود هدایت می‌کنند و زمینه را برای تأملات بعدی فراهم می‌سازند. این روش، با دعوت به پیگیری مستمر، چونان مشعلی فروزان، راه را برای کاوشگران معرفت روشن می‌کند.

بخش دوم: اصول تبیین وحدت وجود و ظهورات

اصل اول: فقدان غیریت در تعینات حق

نخستین اصل این است که تعینات حق، خود حق‌اند و غیریتی با او ندارند. برخلاف لباس زید که از زید جدا و غیر اوست، تعینات حق، مانند نفس وجود، از حق جدا نیستند. حقیقت وجود، چونان دریایی بی‌کران، تعینات خود را دربرمی‌گیرد بدون آنکه غیریتی میان آنها پدید آید. این فقدان غیریت، مانند وحدت موج و دریا، نشان‌دهنده یگانگی ذاتی حق و مظاهر اوست. گرچه تعینات، لزوماً عین حق نیستند، اما غیر او نیز نمی‌باشند، زیرا وجود، یگانه و بسیط است.

درنگ:

تعینات حق، خود حق‌اند و غیریتی با او ندارند، زیرا نفس وجود، یگانه است و تعینات، ظهورات آن‌اند، نه غیر آن.

اصل دوم: ظهورات و وحدت وجود

ظهورات وجود، مانند تجلی، فعل، خلق یا یقین، همگی از حقیقت وجود سرچشمه می‌گیرند و غیر وجود نیستند. این ظهورات، مانند پرتوهای نور از یک منبع، نه عین وجودند و نه غیر آن، بلکه جلوه‌های آن‌اند. تفاوت آنها در خصوصیات ظاهری است، نه در ذات. حق، غیر حق نیست، اما هر ظهوری لزوماً عین حق نیست. این تمایز، مانند تفاوت رنگ‌های نور در منشور، نشان‌دهنده کثرت در ظهورات بدون نقض وحدت حقیقت است.

اصل سوم: نامحدود بودن حقیقت و محدودیت مظاهر

حقیقت وجود، مانند آسمانی بی‌کران، حد ندارد و یقین (ظهور وجود) نیز ذاتاً نامحدود است. اما مصادیق یقین، مانند یقین زید، به دلیل تعلقات خاص، محدود می‌شوند. هر نفس器材ید که مانند جویبارهای باریک از رودخانه وجود سرچشمه می‌گیرند، در ظروف خاص خود متمایز می‌شوند. این محدودیت، ناشی از ظرف تعین است، نه از حقیقت وجود. این اصل، مانند تفاوت میان دریا و جویبارهای آن، نشان‌دهنده رابطه میان حقیقت نامحدود و مظاهر محدود است.

درنگ:

حقیقت وجود و یقین آن نامحدود است، اما مصادیق آن به دلیل ظروف تعین، محدود می‌شوند، بدون آنکه وحدت حقیقت نقض گردد.

اصل چهارم: اختصاص ظهورات و مظاهر

هر یقین (ظهور وجود)، خاص و متمایز است و در ظرف خاص خود معنا می‌یابد. هر مظهر، مُظهر خاص خود را دارد و هیچ مظهری دو مُظهر یا دو مظهر یک مُظهر ندارد. این اختصاص، مانند امواج متمایز دریا، کثرت را در عین وحدت نشان می‌دهد. حقیقت وجود، محدود به این خصوصیات نیست، اما مظاهر آن، به دلیل ظروف تعین، متمایز می‌گردند. این اصل، مانند نقشی بر بوم، تمایز مظاهر را در عین اشتراک در حقیقت وجود ترسیم می‌کند.

اصل پنجم: وحدت اطلاقی و کثرت ظهورات

وحدت وجود، نه وحدت عددی، بلکه وحدتی اطلاقی و حقیقی است که با کثرت تعینات منافاتی ندارد. کثرت در ظهورات است، اما این کثرت، غیریت نیست. آنچه با وحدت منافات دارد، غیریت است، نه تعدد. مظاهر، مانند برگ‌های درختی واحد، همگی از حقیقت وجود سرچشمه می‌گیرند و با آن تنافی ندارند. این اصل، مانند پلی میان وحدت و کثرت، هماهنگی آنها را نشان می‌دهد.

درنگ:

وحدت وجود، اطلاقی و حقیقی است و کثرت ظهورات، به دلیل فقدان غیریت، با این وحدت منافاتی ندارد.

بخش سوم: تبیین قرآنی و عرفانی وحدت و کثرت

آیه قرآنی و شئونات حق

قرآن کریم، در آیه کُلَّ یَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است»)، به پویایی و تنوع شئونات حق اشاره دارد. این شئونات، مانند امواج اقیانوس وجود، با حقیقت منافاتی ندارند، زیرا حقیقت وجود فراتر از حد و غیریت است. اختلافات در مراتب ظهورات است، نه در ذات حقیقت. این آیه، چونان مشعلی فروزان، نشان‌دهنده هماهنگی وحدت و کثرت در تجلیات حق است.

پویایی و بی‌پایانی ظهورات

ظهورات وجود، مانند انفجار نور، بی‌ابتدا و بی‌انتها هستند. هر تعین، خود به تعینات جدید می‌انجامد و این فرایند، چونان رودی جاری، بی‌پایان است. این پویایی، با وحدت حقیقت منافاتی ندارد، زیرا حقیقت وجود، مانند منبعی بی‌کران، مدام متجلی می‌شود. وجود، نه از عدم پدید می‌آید و نه معدوم می‌شود، بلکه موجودتر می‌گردد و عالم را در ساحت کثرت گسترش می‌دهد.

درنگ:

ظهورات وجود، مانند انفجار نور، بی‌پایان‌اند و با وحدت حقیقت منافاتی ندارند، زیرا حقیقت وجود حد و غیریت ندارد.

تبیین عرفانی انا الحق

مفهوم «انا الحق»، چونان آینه‌ای روشن، وحدت وجودی انسان با حقیقت را نشان می‌دهد. سخن امام سجاد علیه‌السلام که فرمود: «أنا أبي مکة و المعنى، أنا ابن زمزم و صفا، أنا ابن محمد المصطفى، أنا ابن علی المرتضى»، به این وحدت وجودی اشاره دارد. این بیان، مانند شعله‌ای درخشان، نشان‌دهنده نفی هویت محدود و اتصال به حقیقت الهی است. این وحدت، نه به معنای هویت شخصی، بلکه به معنای اشتراک در حقیقت وجود است.

شعر عرفانی و تجلی بی‌پایان

شعر عرفانی «یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد / که این همه نقش در آینه او هام افتاد»، مانند نقاشی‌ای بدیع، تجلی واحد و بی‌پایان حق را به تصویر می‌کشد. این «یک»، نه عددی و نه تدریجی، بلکه تجلی ابدی و بی‌ابتدا و انتها است. تعینات، مانند نقش‌های آینه، همگی از این فروغ سرچشمه می‌گیرند و با حقیقت سازگارند، اما با غیریت و تعدد ناسازگارند.

بخش چهارم: نقد اشکال و تبیین نهایی

استقلال نسبی ظهورات

هر مظهر، مانند درختی با ریشه‌ای مستقل، ظهور خاص خود را دارد. این استقلال نسبی، مانند شاخه‌های درختی که از ریشه‌ای واحد تغذیه می‌کنند، با وحدت حقیقت وجود منافاتی ندارد. اگر ظهورات را یک ظهور واحد بدانیم، مانند آن است که هزار درخت را یک درخت با شاخه‌های متعدد تلقی کنیم، که این تشبیه به دلیل استقلال ریشه‌ها نادرست است. زید، خالد، زمین و آسمان، هر یک ظهورات متمایزی هستند که از حقیقت واحد سرچشمه می‌گیرند.

درنگ:

هر مظهر، ظهور مستقل خود را دارد، اما همگی از حقیقت وجود واحد سرچشمه می‌گیرند، مانند درخت‌هایی با ریشه‌های مستقل اما متصل به یک منبع.

اسماء و صفات الهی

اسماء و صفات الهی، چونان تجلیات عشق الهی، مظاهر ظهورات حق‌اند. این تجلیات، نه از سر غلبه یا دعوی، بلکه از اقتضای ذاتی حق سرچشمه می‌گیرند. هر مظهر، مانند گلی در باغ الهی، مُظهر خاص خود را دارد و این کثرت، با وحدت حقیقت منافاتی ندارد. باغبان (حق) از درخت‌ها (مظاهر) متمایز است، اما آنها را پرورش می‌دهد. این تمایز، مانند تفاوت میان خالق و مخلوق، وحدت وجودی را نقض نمی‌کند.

نفی حد و غیریت در ظهورات

حقیقت وجود، مانند اقیانوسی بی‌کران، حد و غیریت ندارد. کثرت ظهورات، ناشی از مراتب تجلی است، نه جدایی ذاتی از حقیقت. این کثرت، مانند امواج مختلف اقیانوس، با وحدت حقیقت هماهنگ است. با نفی حد و غیریت، تنافی میان وحدت و کثرت از میان می‌رود و ظهورات، به‌عنوان جلوه‌های حقیقت، در هماهنگی کامل با آن قرار می‌گیرند.

اقتضای ذاتی وجود

وجود، مانند چشمه‌ای جوشان، اقتضای ذاتی تجلی دارد. مظاهر، ظهورات این اقتضا هستند و غیر وجود نیستند. عدم، چیزی نیست و ماهیت، قید وجود است. وجود، حقیقتی است که اقتضای آن، ظهورات بی‌پایان است. این ظهورات، مانند اعداد دو و چهار، در حقیقت وجود اشتراک دارند، اما در مراتب متمایزند. این تمایز، مانند نقش‌های مختلف بر یک بوم، کثرت را بدون غیریت نشان می‌دهد.

جمع‌بندی: هماهنگی وحدت و کثرت در ساحت وجود

بحث وحدت وجود و ظهورات متعدد آن، مانند دریایی ژرف، از عمیق‌ترین مسائل فلسفه و عرفان اسلامی است. اشکال بنیادین این است که چگونه وجود یگانه می‌تواند ظهورات متکثر داشته باشد؟ پاسخ در اصول نظام‌مندی نهفته است که حقیقت وجود را بسیط، نامحدود و فاقد غیریت می‌داند. ظهورات، مانند پرتوهای نور از خورشید، نه عین وجودند و نه غیر آن، بلکه جلوه‌های آن‌اند. کثرت در مراتب تجلی است، نه در ذات حقیقت. آیات قرآنی، مانند کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ، و اشارات عرفانی، مانند انا الحق و سخن امام سجاد علیه‌السلام، پویایی و هماهنگی این تجلیات را نشان می‌دهند.

با نظارت صادق خادمی