متن درس
کاوش در حقیقت علم و وجود ذهنی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۸)
دیباچه
حوزه معرفتشناسی در فلسفه اسلامی، بهویژه در چارچوب حکمت متعالیه، از پیچیدهترین و عمیقترین مباحث فلسفی است که به کاوش در ماهیت علم، وجود ذهنی، و رابطه میان ذهن و واقعیت میپردازد. درسگفتار شماره ۱۲۸ از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تمرکز بر ظرافتهای معرفتشناختی تصورات، وجود ذهنی، و حقیقت علم، به یکی از دشوارترین پرسشهای فلسفی ورود میکند: چگونه ذهن انسان قادر به ادراک موجوداتی است که فاقد ماهیتاند، مانند خدا و عدم؟ این متن، تلاشی است برای ارائه اثری جامع که همچون دریایی ژرف، معانی عمیق فلسفی را در خود جای داده و برای پژوهشگران و دانشپژوهان حوزه فلسفه و الهیات، راهنمایی روشن و متین باشد.
بخش نخست: ظرافتهای معرفتشناختی در تصورات و وجود ذهنی
اندیشه و ظرافتهای آن
اندیشه، چونان آینهای است که حقیقت را در خود بازمیتاباند، اما ظرافت آن، نیازمند دقتی است که از سطح ظاهری فراتر رود. استاد فرزانه، با تأکید بر پیچیدگیهای معرفتشناختی، اندیشه را جولانگاه مفاهیمی میدانند که از سادگی عوامانه به دور است. این ظرافت، تمایز فلسفه حکمی از رویکردهای کلامی را آشکار میسازد. متکلمان، به دلیل فقدان توجه به این پیچیدگیها، در تحلیل تصور عدم دچار کاستی شدند و نتوانستند عمق معرفتشناختی این مفهوم را درک کنند.
درنگ: ظرافت اندیشه، چونان نخی باریک است که تنها با دقت عقلانی میتوان آن را به رشته کشید. این ظرافت، فلسفه را از رویکردهای کلامی متمایز میسازد و بر ضرورت تحلیل عمیق معرفتشناختی تأکید دارد.
نقد رویکرد متکلمان
متکلمان، با رویکردی عاميانه و بهدور از عمق فلسفی، در تبیین وجود ذهنی و تصور عدم ناکام ماندند. استاد فرزانه تأکید دارند که فقدان ظرافت در اندیشه متکلمان، تحلیلهای آنان را به سطحینگری و سادهانگاری فروکاست. این کاستی، ضرورت رویکردی فلسفی را برجسته میکند که با دقتی عقلانی، به ژرفای مفاهیم نفوذ کند.
درنگ: متکلمان، به دلیل دوری از ظرافتهای فلسفی، در تبیین تصور عدم به خطا رفتند. این کاستی، دعوتی است به سوی فلسفهای عمیقتر که از سطح ظاهر به عمق حقیقت راه یابد.
تمایز حمل اولی و حمل شایع
استاد فرزانه، با پیروی از ملاصدرا، تمایز میان حمل اولی و حمل شایع را بهعنوان مبنای نظریه وجود ذهنی تبیین میکنند. حمل اولی، به اتحاد مفهومی میان موضوع و محمول اشاره دارد، در حالی که حمل شایع، به اتحاد وجودی در ظرف ذهن دلالت میکند. برای مثال، در قضیه «زید قائم»، حمل اولی به ایستادگی زید در خارج حکایت میکند، اما حمل شایع، وجود این مفهوم را در ذهن، بهعنوان علم، نشان میدهد.
درنگ: حمل اولی، چونان پلی است میان ذهن و واقعیت خارجی، و حمل شایع، چونان آینهای است که وجود ذهنی را در خود بازمیتاباند. این تمایز، کلید فهم وجود ذهنی در حکمت متعالیه است.
نقد عینیت مفهومی
ملاصدرا در اسفار، گاه از عینیت مفهومی در حمل اولی سخن گفته است، اما استاد فرزانه این بیان را اهمال کلامی و فاقد دقت میدانند. اتحاد مفهومی، بدون نیاز به ترادف یا عینیت، برای تبیین حمل اولی کافی است. برای نمونه، مفاهیم «انسان» و «بشر» اتحاد مفهومی دارند، اما ترادف ندارند، و این تمایز ظریف، تحلیل حمل اولی را دقیقتر میسازد.
درنگ: اتحاد مفهومی، نه عینیت، مبنای حمل اولی است. این نقد، دقت در تبیین معرفتشناختی را به مثابه نوری در تاریکی تحلیلهای فلسفی میگستراند.
بخش دوم: ساختار معرفتشناختی تصورات
حیثیات سهگانه تصور
تصورات، چونان قضایایی مانند «الانسان ناطق» یا «زید قائم»، دارای سه حیثیتاند: حاککی، محکی، و نفسانی. حیثیت حاککی، به حکایت مفهوم از واقعیت خارجی (محکی) اشاره دارد، و حیثیت نفسانی، به وجود مفهوم در ذهن بهعنوان علم دلالت میکند. برای مثال، در «زید قائم»، حاکیت به ایستادگی زید در خارج اشاره دارد، در حالی که نفسانی، وجود این مفهوم را در ذهن نشان میدهد.
درنگ: حیثیات سهگانه تصور، چونان سه شاخه از یک درخت معرفتاند که هر یک، جنبهای از رابطه ذهن و واقعیت را روشن میسازد.
معلوم بالعرض و استقلال واقعیت
معلوم بالعرض، مانند ایستادگی زید در خارج، مستقل از ذهن است و در اختیار آن نیست. این استقلال، به جدایی وجود خارجی از ادراک ذهنی اشاره دارد. ذهن، تنها به واقعیت خارجی حکایت میکند، نه آن را در خود محصور میسازد.
درنگ: معلوم بالعرض، چونان سایهای است که بر دیوار واقعیت خارجی میافتد، اما خود آن دیوار نیست. این استقلال، بنیان معرفتشناسی واقعگرایانه است.
وحدت مفاهیم در ذهن
مفاهیم گوناگون، از «زید قائم» تا «شریک البارئ معدوم» و «واجب موجود»، در ظرف ذهن همگی علماند و تفاوتی در ماهیت ذهنی آنها نیست. این وحدت، نشاندهنده اقتدار ذهن در آفرینش وجود ذهنی است که مفاهیم را، فارغ از محکی خارجی، در خود متحد میسازد.
درنگ: ذهن، چونان کیمیاگری است که مفاهیم گوناگون را در کوره علم ذوب کرده و به وحدت وجودی میرساند.
بخش سوم: چالشهای ادراک عدم و واجبالوجود
تصور عدم و محدودیتهای آن
عدم، به قول استاد فرزانه، فاقد شیئیت خارجی است و تصور آن، تنها از طریق تخیل و توهم ذهنی ممکن میشود. قاعده «العَدَمُ لَا یُخْبَرُ عَنْهُ» (عدم، خبری از آن نیست) به این معناست که عدم، در خارج فاقد معلومیت است و تنها در ذهن، بهعنوان مفهومی ساختهشده، وجود ذهنی مییابد.
درنگ: تصور عدم، چونان نقشی است که ذهن بر لوح خیال میکشد، اما این نقش، هیچ محکی در خارج ندارد.
رفع تناقض در ادراک عدم
عدم، بهطور پارادوکسیکال، در ذهن موجود است، اما در خارج معدوم. استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا، این تناقض را با تمایز حمل اولی و شایع رفع میکنند. بهعنوان مثال، «شریک البارئ ممتنع» به حمل اولی (در خارج) و «ممکن» به حمل شایع (در ذهن) صادق است.
درنگ: تمایز حمل اولی و شایع، چونان کلیدی است که قفل تناقضات معرفتشناختی را میگشاید و راه را برای فهم وجود ذهنی هموار میسازد.
تصور واجبالوجود
خدا، به دلیل فقدان ماهیت، در ذهن احاطه نمیشود. مفهوم خدا، تنها حکایتی است از محکی خارجی، اما خود او نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که واژه «خدا»، نه مشتق است و نه قابلتعریف دقیق، بلکه مفهومی ذهنی ایجاد میکند که فراتر از زبان و تعریف است.
درنگ: مفهوم خدا، چونان شعلهای است که در آینه ذهن میدرخشد، اما خود آن شعله نیست و تنها حکایتی از حقیقت بیکران واجبالوجود دارد.
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، وجود ذهنی را به تحقق ماهیت در ذهن فرومیکاهد و هر شیء را دارای دو کون (خارجی و ذهنی) میداند. اما این دیدگاه، برای خدا و عدم، که فاقد ماهیتاند، قابلاعمال نیست. استاد فرزانه، این نظریه را ناکافی میدانند و بر ضرورت تبیینی فراتر از ماهیت تأکید میکنند.
درنگ: نظریه حاجی، چونان لباسی است که تنها بر قامت ممکنات مینشیند، اما برای خدا و عدم، که از ماهیت بریاند، ناکارآمد است.
بخش چهارم: حقیقت علم و چالشهای معرفتشناختی
حقیقت علم و پرسشهای بنیادین
حقیقت علم چیست؟ آیا مفاهیم در ذهن ساخته میشوند یا از خارج وارد ذهن میگردند؟ استاد فرزانه، با طرح این پرسش بنیادین، به پیچیدگی معرفتشناسی اشاره دارند. اگر همه مفاهیم ساخته ذهن باشند، علم به تخیل فروکاسته میشود، و اگر بازتاب واقعیت خارجی باشند، رابطه ذهن و معلوم چگونه تبیین میگردد؟
درنگ: حقیقت علم، چونان گوهری است که در ژرفای ذهن نهفته است. آیا این گوهر، آفریده ذهن است یا بازتابی از حقیقت خارجی؟ این پرسش، قلب معرفتشناسی است.
تنوع معلومات و وحدت علم
معلومات، از عدم تا ممکنات و واجبالوجود، متنوعاند. آیا علم، به ماهیت معلوم وابسته است یا مستقل؟ استاد فرزانه، با تقسیم متصورات به سه قسم (عدم، ممکنات، و واجب)، به چالش وحدت یا کثرت علم اشاره دارند. این تنوع، پرسش از ماهیت علم را عمیقتر میکند.
درنگ: معلومات، چونان ستارگان آسمان معرفتاند که هر یک نوری متفاوت دارند، اما علم، آیا چون خورشیدی یکسان بر همه میتابد یا خود متنوع است؟
خلاقیت عقل و اقتدار ذهن
عقل، با اقتدار خود، حتی عدم نفس خویش را تصور میکند. این اقتدار، ذهن را به کیمیاگری تبدیل میکند که مفاهیم را، از عدم تا واجب، در ظرف وجود ذهنی میآفریند. استاد فرزانه تأکید دارند که این خلاقیت، علم را از تخیل متمایز میسازد.
درنگ: عقل، چونان نقاشی است که با قلم خیال، حتی عدم را بر لوح ذهن نقش میبندد، اما این نقش، حقیقتی است که در ظرف علم میدرخشد.
بخش پنجم: نقد سادهانگاری و دعوت به حقیقتجویی
نقد سادهانگاری متکلمان
فلسفه اسلامی، گاه با اختلاط با دیدگاههای عوامانه متکلمان، از عمق علمی خود فاصله گرفته است. استاد فرزانه، با نقد این سادهانگاری، بر ضرورت رویکردی حقیقتجویانه تأکید دارند که از اقناع سطحی فراتر رود.
درنگ: سادهانگاری متکلمان، چونان غباری است که بر آینه حقیقت مینشیند. فلسفه حکمی، با زدودن این غبار، راه را به سوی حقیقت هموار میسازد.
اقناع یا حقیقتجویی
فیلسوفان، گاه به جای حقیقتجویی، به اقناع بسنده کردهاند. استاد فرزانه، این رویکرد را ناکافی میدانند و بر روش علمی و حقیقتمحور تأکید دارند که از سطح ظاهر به عمق معرفت راه یابد.
درنگ: حقیقتجویی، چونان سفری است به سوی قلههای معرفت. اقناع، توقفی است در دامنه، اما فلسفه، دعوتی است به فتح قله.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۲۸، چونان دریایی ژرف، به کاوش در حقیقت علم، وجود ذهنی، و رابطه ذهن و واقعیت پرداخته است. تمایز حمل اولی و شایع، مبنای تحلیل وجود ذهنی را تشکیل میدهد، اما نقد عینیت مفهومی، دقت این تحلیل را افزون کرده است. متصورات، در سه قسم (عدم، ممکنات، واجب) دستهبندی شدند که هر یک چالشهای معرفتشناختی خاص خود را دارند. عدم، بهعنوان مفهومی ذهنی، محصول تخیل است؛ خدا، فاقد ماهیت، در ذهن احاطه نمیشود؛ و ممکنات، بهزعم حاجی سبزواری، با ماهیت در ذهن تحقق مییابند. اما نقد دیدگاه حاجی، محدودیت نظریه ماهیتمحور را آشکار میسازد. پرسش بنیادین این است: علم چیست؟ آیا ذهن، مفاهیم را میسازد یا آنها را دریافت میکند؟ اگر همه مفاهیم ساخته ذهن باشند، علم به تخیل فروکاسته میشود. این درسگفتار، دعوتی است به بازاندیشی در حقیقت علم، جایی که ذهن، نه بسازوبفروش، بلکه قوهای خلاق در آفرینش وجود ذهنی است که با واقعیت خارجی رابطهای پیچیده دارد. این اثر، چونان چراغی در مسیر معرفت، راه را برای پژوهشگران و حقیقتجویان روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی