متن درس
کاوش در وجود ذهنی: نقد و تبیین فلسفی در پرتو درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۳۱)
دیباچه
در گستره فلسفه اسلامی، وجود ذهنی بهسان گوهری درخشان در تاج معرفتشناسی میدرخشد، که همزمان پرسشهایی ژرف و چالشهایی پیچیده را در برابر فیلسوفان قرار میدهد. درسگفتار شماره ۱۳۱ از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با محوریت نقد شعر حاجی سبزواری در *منظومه* و استدلالهای خواجه نصیرالدین طوسی در *شرح تجرید*، به کاوشی عمیق در مفهوم وجود ذهنی و نسبت آن با ماهیتهای ممکنه میپردازد. این درسگفتار، با زبانی گفتاری اما سرشار از عمق فلسفی، ادعای بلند حاجی سبزواری را در شعر «لَشَيْءٍ غَيْرِ الْكَوْنِ فِي الْأَعْيَانِ، كَوْنٌ بِنَفْسِهِ لَدَى الْأَذْهَانِ» مورد نقد و بررسی قرار میدهد. این شعر، وجود ذهنی را بهعنوان کونی ایجابی و صدوری برای ماهیتهای ممکنه مطرح میکند، اما درسگفتار، با نگاهی موشکافانه، استدلالهای ارائهشده را ناکافی دانسته و به تبیین محدودیتهای آنها میپردازد.
بخش یکم: مفهوم وجود ذهنی در فلسفه اسلامی
شعر حاجی سبزواری و ادعای وجود ذهنی
درسگفتار با اشاره به شعر حاجی سبزواری آغاز میشود: «لَشَيْءٍ غَيْرِ الْكَوْنِ فِي الْأَعْيَانِ، كَوْنٌ بِنَفْسِهِ لَدَى الْأَذْهَانِ». این شعر ادعا میکند که اشیاء ممکنه، که در خارج دارای وجودند، در ذهن نیز کونی ایجابی و اختراعی دارند. استاد فرزانه قدسسره این ادعا را بلندپروازانه میدانند، زیرا وجود ذهنی را نهتنها بهعنوان انعکاس منفعلانه، بلکه بهسان ظهوری فعال و خلاق در نفس معرفی میکند. این کون، در صفحه ۲۱ *منظومه*، بهعنوان وجودی ربوبی و ایجادی تبیین شده که از مفاهیم صرف متمایز است.
این ادعا، چونان قلهای رفیع در فلسفه اسلامی، نیازمند استدلالهایی محکم است. شعر حاجی سبزواری، با تأکید بر وجود ذهنی ماهیتهای ممکنه، دو پرسش بنیادین را مطرح میکند: نخست، آیا ذهن ما قادر به ایجاد کونی ایجابی برای اشیاء است؟ و دوم، آیا این کون ذهنی با وجود خارجی اشیاء تطابق دارد؟ درسگفتار، با نقد استدلالهای ارائهشده، به دنبال پاسخهایی دقیق و عمیق به این پرسشهاست.
محدودیت موضوع به ماهیتهای ممکنه
استاد فرزانه قدسسره موضوع بحث را به ماهیتهای ممکنه محدود میکنند، زیرا واجبال清الوجود و عدم فاقد ماهیتاند. واجبالوجود، به دلیل فقدان ماهیت، و عدم، به دلیل فقدان وجود، از دایره وجود ذهنی خارجاند. این محدودیت، چونان خطکشی دقیق، چارچوب بحث را مشخص میکند و تمرکز را بر ماهیتهایی قرار میدهد که در خارج موجودند و قابلیت وجود ذهنی را دارند.
این انتخاب، چونان انتخاب گوهری از میان سنگریزهها، بحث را از پراکندگی نجات داده و به سوی تبیینی منسجم هدایت میکند. با حذف واجبالوجود و عدم، درسگفتار بر ماهیتهای ممکنه متمرکز میشود که هم در خارج وجود دارند و هم قابلیت ظهور در ذهن را دارا هستند.
پرسش از وجود ذهنی واجبالوجود و عدم
درسگفتار این پرسش را مطرح میکند که اگر واجبالوجود و عدم فاقد ماهیتاند، وجود ذهنی آنها چیست؟ آیا میتوان برای آنها کونی در ذهن قائل شد؟ این پرسش، چونان دریچهای به سوی معرفتشناسی پیچیده، چالشهای بنیادین وجود ذهنی را آشکار میسازد. استاد فرزانه قدسسره استدلالهای موجود را ناکافی میدانند و به دنبال تبیینی جامعترند که این موارد را نیز در بر گیرد.
این پرسش، چونان موجی که ساحل را درمینوردد، مرزهای معرفت را به چالش میکشد. واجبالوجود، که ذاتاً بینیاز از ماهیت است، و عدم، که اساساً فاقد وجود است، چگونه میتوانند در ذهن جای گیرند؟ این مسئله، نیازمند استدلالهایی فراتر از چارچوبهای متعارف است.
بخش دوم: قیام صدوری و نقد دیدگاه مشایی
تمایز لدی الأذهان و فی الأذهان
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حاجی سبزواری در شعر خود از «لَدَى الْأَذْهَانِ» به جای «فِي الْأَذْهَانِ» استفاده کرده تا به قیام صدوری وجود ذهنی اشاره کند، نه قیام حلولی مشایی. «لدی الأذهان» ظهوری فعال و ایجادی را نشان میدهد، در حالی که «فی الأذهان» به انفعال نفس در دریافت صور اشاره دارد. این تمایز، چونان خطی میان دو دریا، دیدگاه صدرایی را از مشایی متمایز میسازد.
قیام صدوری، چونان چشمهای جوشان، وجود ذهنی را ظهوری خلاق و فعال معرفی میکند که نفس آن را در خود ایجاد میکند. در مقابل، قیام حلولی مشایی، علم را بهسان نقشی منفعل بر لوح نفس میبیند، که از خلاقیت بیبهره است.
رد قیام حلولی مشایی
درسگفتار دیدگاه مشایی را که علم را کیفی منفعل و انفعال نفس میداند، رد کرده و قیام صدوری را تأیید میکند: «قِيَامٌ صَدُورِيٌّ لَا حُلُولِيٌّ». در دیدگاه مشایی، علم بهسان نقشی است که قوه دراکه آن را میپذیرد، اما قیام صدوری، نفس را قوهای خلاق و ایجادی معرفی میکند که صور را در خود میآفریند.
این نقد، چونان تیغی برنده، محدودیتهای معرفتشناسی مشایی را میشکافد. قیام حلولی، علم را به انفعال تقلیل میدهد، در حالی که قیام صدوری، نفس را چونان آفرینندهای توانمند میبیند که صور ذهنی را به وجود میآورد.
شباهت علم نفسانی به علم الهی
استاد فرزانه قدسسره علم نفسانی را به علم الهی و علم مبادی عالیه (مانند عقل اول) مشابه میدانند، زیرا قیام اشیاء در ذهن، مانند قیام آنها در مبادی عالیه است. این شباهت، نفس را بهسان مظهر علم الهی معرفی میکند که صور را بهصورت صدوری در خود ایجاد میکند.
این تبیین، چونان آینهای که نور الهی را بازمیتاباند، نفس را در جایگاهی والا قرار میدهد. علم نفسانی، بهسان شعاعی از علم الهی، صور را نه بهصورت انفعالی، بلکه بهگونهای خلاق و ایجادی در خود متجلی میسازد.
نیاز به دلیل برای ادعای بلند
درسگفتار ادعای شباهت علم نفسانی به علم الهی را بلندپروازانه میداند و خواستار دلیلی محکم برای اثبات آن است: «إِذَا أَقَمْتَ الدَّلِيلَ قَبِلْنَا». این رویکرد، بر روششناسی علمی در فلسفه تأکید دارد و هر ادعایی را در برابر آزمون دلیل میسنجد.
این تأکید، چونان ترازویی دقیق، ادعاهای بلند را در کفه استدلال میسنجد. استاد فرزانه قدسسره، بدون تعصب یا بخل فلسفی، در انتظار برهانی هستند که این شباهت را به اثبات رساند.
بخش سوم: استدلالهای وجود ذهنی و نقد آنها
دو ادعای اصلی وجود ذهنی
درسگفتار دو ادعای بنیادین را مطرح میکند: نخست، وجود ذهن (ما ذهن داریم)، و دوم، تطابق موجودات ذهنی با موجودات خارجی (آنچه در ذهن است، همان است که در خارج است). این دو ادعا، چونان دو بال معرفتشناسی، محور بحث وجود ذهنی را تشکیل میدهند.
این دوگانه، چونان دو ستون یک بنای معرفتی، وجود ذهنی را از دو زاویه بررسی میکند: وجود ذهن بهعنوان ظرف معرفت، و تطابق آن با خارج بهعنوان معیار صدق. درسگفتار، استدلالهای ارائهشده را از این منظر ارزیابی میکند.
دلیل اول: حکم ایجابی بر معدوم
استاد فرزانه قدسسره به استدلال خواجه نصیرالدین طوسی در *شرح تجرید* اشاره میکنند: «لَلْحُكْمِ إِيجَابًا عَلَى الْمَعْدُومِ». این استدلال بیان میدارد که حکم ایجابی بر معدوم، مانند «شریک الباری ممتنع است»، نیازمند موضوعی ذهنی است، زیرا در خارج وجود ندارد. برای مثال، در قضیه «دریای جیوه طبعاً بارد است» (معمولاً ممتنع) یا «اجتماع نقیضین مغایر از اجتماع ضدین است» (عقلاً ممتنع)، موضوع در خارج موجود نیست، پس باید در ذهن باشد.
این استدلال، چونان کلیدی که قفل وجود ذهن را میگشاید، نشان میدهد که ذهن ظرفی برای موضوعات معدوم است. اما این دلیل، تطابق ماهیت خارجی با ذهنی را اثبات نمیکند و از موضوع اصلی، یعنی ماهیتهای ممکنه، منحرف است.
نقد مثالهای معدوم
درسگفتار مثالهای معدوم، مانند «دریای جیوه» یا «اجتماع نقیضین»، را نامناسب میداند، زیرا اینها فاقد ماهیتاند و نمیتوانند وجود ذهنی ماهیتهای ممکنه را اثبات کنند. ماهیت معدومه، چونان سایهای بیبنیاد، وجود ندارد، زیرا ماهیت تحت ظل وجود معنا مییابد: «الْمَاهِيَّةُ مِنْ حَيْثُ هِيَ لَيْسَتْ».
این نقد، چونان تیغی که پرده توهم را میدرد، نشان میدهد که معدومات، به دلیل فقدان ماهیت، از دایره بحث خارجاند. موضوع درسگفتار، ماهیتهای موجود در خارج است، نه مفاهیم معدوم.
کاستی دلیل اول
استاد فرزانه قدسسره نتیجه میگیرند که استدلال «حکم ایجابی بر معدوم» تنها وجود ذهن را اثبات میکند، اما تطابق ماهیت خارجی با ذهنی یا کیفیت وجود ذهنی (صدوری، اختراعی، یا قیامی بودن) را نشان نمیدهد. این استدلال، از موضوع اصلی، یعنی ماهیتهای ممکنه، منحرف است.
این نقد، چونان آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، محدودیتهای استدلال خواجه را آشکار میسازد. دلیل یادشده، تنها ظرف ذهن را اثبات میکند، نه محتوای آن را.
دلیل دوم: کلیات ذهنی
درسگفتار به دلیل دوم اشاره میکند: «وَلَا نَزَاعَ شَيْءٍ ذِهْنِيٍّ لِلْعُمُومِ». مفاهیم کلی، مانند «انسان کلی»، در خارج وجود ندارند، زیرا خارج جزئی است، پس باید در ذهن باشند. این استدلال، وجود ذهن را برای کلیات اثبات میکند، زیرا کلیات از جزئیات خارجی انتزاع شده و در خارج بهصورت کلی موجود نیستند.
این دلیل، چونان پلی که از جزئیات به کلیات میرسد، نشان میدهد که ذهن ظرفی برای مفاهیم کلی است. اما این استدلال، تطابق ماهیت خارجی با ذهنی را اثبات نمیکند، زیرا کلیات مفاهیماند، نه ماهیت.
نقد دلیل کلیات
استاد فرزانه قدسسره دلیل کلیات را ناکافی میدانند، زیرا کلیات مفاهیماند، نه ماهیت، و نمیتوانند وجود ذهنی ماهیتهای ممکنه را اثبات کنند. این نقد، تمایز میان مفهوم و ماهیت را برجسته میکند و نشان میدهد که کلیات از موضوع اصلی بحث خارجاند.
این نقد، چونان خطکشی که مرزهای معرفت را مشخص میکند، کلیات را در حوزه مفاهیم قرار میدهد، نه ماهیتهای ممکنه. درسگفتار بر ماهیتهای موجود در خارج متمرکز است.
دلیل سوم: صرف الشيء
درسگفتار به دلیل سوم اشاره میکند: «صَرْفِيَّةُ الشَّيْءِ». صرف شیء، مانند سفیدی بدون قید، در خارج موجود نیست، زیرا در خارج همواره با قیدی (مانند سفیدی پنبه یا قند) ظاهر میشود. بنابراین، سفیدی صرف در ذهن است.
این استدلال، چونان چشمهای که صور ذهنی را زلال میسازد، وجود ذهن را برای مفاهیم صرف اثبات میکند. اما این دلیل، تطابق ماهیت خارجی با ذهنی را نشان نمیدهد، زیرا صرف الشيء مفهوم است، نه ماهیت.
نقد دلیل صرف الشيء
استاد فرزانه قدسسره دلیل صرف الشيء را ناکافی میدانند، زیرا صرف شیء مفهوم است، نه ماهیت، و نمیتواند ادعای وجود ذهنی ماهیتهای ممکنه را اثبات کند. این نقد، بر تمایز میان مفهوم و ماهیت تأکید دارد.
این نقد، چونان مشعلی که تاریکیهای مفهومی را روشن میکند، نشان میدهد که صرف الشيء از دایره ماهیتهای ممکنه خارج است و نمیتواند ادعای شعر حاجی را پشتیبانی کند.
بخش چهارم: محدودیتهای استدلالها و چالشهای وجود ذهنی
کاستی دلایل برای ادعای شعر
درسگفتار نتیجه میگیرد که دلایل سهگانه (حکم ایجابی بر معدوم، کلیات، و صرف الشيء) ادعای شعر حاجی سبزواری را اثبات نمیکنند. این دلایل، تنها وجود ذهن را نشان میدهند، نه تطابق ماهیتهای خارجی و ذهنی یا کیفیت صدوری وجود ذهنی.
این نقد، چونان آیینهای که حقیقت را بازمیتاباند، ضعف استدلالهای *منظومه* را آشکار میسازد. ادعای بلند شعر، نیازمند برهانهایی است که تطابق و کیفیت وجود ذهنی را به اثبات رساند.
محدودیت منظومه نسبت به تجرید
استاد فرزانه قدسسره معتقدند که *منظومه* حاجی سبزواری، از حیث دلایل، چیزی به *شرح تجرید* خواجه نصیرالدین طوسی اضافه نکرده و همان استدلالها را تکرار میکند. این نقد، به عدم نوآوری *منظومه* در بحث وجود ذهنی اشاره دارد.
این دیدگاه، چونان ترازویی که وزن معرفت را میسنجد، نشان میدهد که *منظومه* در برابر *شرح تجرید* گامی فراتر ننهاده و در همان چارچوب باقی مانده است.
نقد مفهوممحوری دلایل
درسگفتار دلایل سهگانه را مفهوممحور میداند، در حالی که موضوع بحث ماهیتهای موجود در خارج بود: «الْمَفَاهِيمُ لَا تُثْبِتُ الْمَاهِيَّاتِ». این نقد، به انحراف استدلالها از موضوع اصلی اشاره دارد.
این نقد، چونان خطی که مرزهای معرفت را مشخص میکند، نشان میدهد که مفاهیم (مانند کلیات و صرف الشيء) نمیتوانند وجود ذهنی ماهیتهای ممکنه را اثبات کنند.
نقد ماهیت بهعنوان مفهوم مندرآوردی
استاد فرزانه قدسسره ماهیت را مفهومی مندرآوردی و مشایی میدانند و تأکید دارند که باید از وجود سخن گفت، نه ماهیت: «الْمَاهِيَّةُ كَذِبٌ». این نقد، به دیدگاه صدرایی در رد اصالت ماهیت اشاره دارد.
این دیدگاه، چونان مشعلی که تاریکیهای مفهومی را روشن میکند، بر وجودمحوری تأکید دارد. ماهیت، بهسان سایهای بیبنیاد، در برابر وجود رنگ میبازد و حقیقت در ظهورات وجود نهفته است.
تراشیدن عدم از وجود
درسگفتار عدم را نتیجه تراشیدن وجود در ذهن میداند. ذهن وجودی را تصور کرده و شکل عدم به آن میدهد، مانند استفاده از کاغذ نو به جای کاغذ چکنویس: «ما با وجود شكل عدم میزنيم».
این تشبیه، چونان نقاشی که با قلم وجود، عدم را ترسیم میکند، خلاقیت نفس در ایجاد صور ذهنی را نشان میدهد. عدم، بهسان سایهای است که از نور وجود شکل میگیرد.
چالش وجود ذهنی واجب و عدم
استاد فرزانه قدسسره سؤال میکنند که اگر واجبالوجود در ذهن جا نمیگیرد و عدم فاقد وجود است، وجود ذهنی آنها چیست؟ این پرسش، به پیچیدگیهای معرفتشناسی وجود ذهنی اشاره دارد.
این پرسش، چونان موجی که ساحل معرفت را درمینوردد، محدودیتهای تبیین وجود ذهنی را آشکار میسازد. واجبالوجود و عدم، به دلیل ویژگیهایشان، چالشهایی عمیق در این بحث ایجاد میکنند.
بخش پنجم: ارجاع به فلسفه صدرایی و جمعبندی
نیاز به بررسی دیدگاه ملاصدرا
درسگفتار پیشنهاد میکند که برای فهم قیام صدوری، باید به دیدگاه ملاصدرا در *اسفار اربعه* مراجعه کرد: «يَجِبُ الرُّجُوعُ إِلَى مُلَا صَدْرَا». این ارجاع، به اهمیت فلسفه صدرایی در حل مسائل معرفتشناسی اشاره دارد.
این پیشنهاد، چونان دعوتی به سوی سرچشمه معرفت، راه را به سوی تبیینی عمیقتر هموار میکند. دیدگاه صدرایی، با تأکید بر قیام صدوری، میتواند پاسخگوی چالشهای وجود ذهنی باشد.
تفاوت آثار وجود خارجی و ذهنی
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که وجود خارجی آثار دارد، اما وجود ذهنی فاقد آثار است: «الْوُجُودُ الْخَارِجِيُّ يَتَرَتَّبُ عَلَيْهِ الْآثَارُ وَالذِّهْنِيُّ لَا». این تمایز، تفاوت بنیادین میان وجود خارجی و ذهنی را نشان میدهد.
این تمایز، چونان خطی که دو جهان را از هم جدا میکند، نشان میدهد که وجود خارجی با آثارش متمایز است، در حالی که وجود ذهنی، چونان سایهای بیاثر، تنها در ظرف ذهن موجود است.
نقد حفظ ذات در وجودات
درسگفتار ادعای حفظ ذات در وجودات خارجی و ذهنی را اثباتنشده میداند: «لَمْ يُثْبَتْ أَنَّ الذَّاتَ مَحْفُوظَةٌ». این نقد، به اهمیت اثبات تطبیق ذات در معرفتشناسی اشاره دارد.
این دیدگاه، چونان ترازویی که حقیقت را میسنجد، نشان میدهد که ادعای حفظ ذات، بدون برهان، ناپذیرفتنی است. ذات، مانند حیوان ناطق، در ذهن و خارج یکسان فرض شده، اما این فرض نیازمند دلیل است.
نقد مفهوممحوری ذات
استاد فرزانه قدسسره ادعای حفظ ذات را مفهوممحور میدانند، نه ماهیتمحور: «الذَّاتُ مَفْهُومٌ لَا مَاهِيَّةٌ». این نقد، تمایز میان مفهوم و ماهیت را برجسته میکند.
این نقد، چونان مشعلی که تاریکیهای مفهومی را روشن میکند، نشان میدهد که ذات، بهسان مفهومی ذهنی، نمیتواند وجود ذهنی ماهیتهای ممکنه را اثبات کند.
رد دیدگاه اتصالی
درسگفتار دیدگاه اتصالی، که وجود ذهنی را به انعکاسات کامپیوتری تقلیل میدهد و آن را انکار میکند، نقد کرده و دلایل آن را ناکافی میداند. این دیدگاه، وجود ذهنی را بهسان انعکاسی مادی میبیند که از حقیقت فلسفی دور است.
این نقد، چونان تیغی که پرده توهم را میدرد، از وجود ذهنی در برابر دیدگاههای مادی دفاع میکند. درسگفتار به دنبال تبیینی فلسفی است که وجود ذهنی را بهعنوان ظهوری ایجادی تأیید کند.
پیچیدگی بحث وجود ذهنی
استاد فرزانه قدسسره وجود ذهنی را مسئلهای سنگین و پیچیده میدانند که با دلایل ارائهشده حل نمیشود: «الْوُجُودُ الذِّهْنِيُّ مَسْأَلَةٌ ثَقِيلَةٌ». این تأکید، به عمق معرفتشناسی در فلسفه اسلامی اشاره دارد.
این دیدگاه، چونان قلهای رفیع، پیچیدگیهای وجود ذهنی را آشکار میسازد. درسگفتار به دنبال استدلالهایی است که این مسئله را بهصورت کامل تبیین کنند.
گستردگی معلومات ذهنی
درسگفتار تأکید دارد که معلومات ذهنی تنها به ماهیتهای ممکنه محدود نیست، بلکه واجبالوجود و معدومات را نیز شامل میشود: «الْمَعْلُومَاتُ الذِّهْنِيَّةُ تَشْمَلُ الْوَاجِبَ وَالْمَعْدُومَاتِ». این دیدگاه، به جامعیت معرفتشناسی اشاره دارد.
این تبیین، چونان دریایی وسیع، همه معلومات را در بر میگیرد. درسگفتار به دنبال تبیینی است که واجب، ممکن، و معدوم را در چارچوبی منسجم جای دهد.
نقد خیالی بودن معدومات
استاد فرزانه قدسسره معدومات را خیالی میدانند و سؤال میکنند که آیا اینها نیز قیامی صدوری دارند؟ این پرسش، به پیچیدگی وجود ذهنی معدومات اشاره دارد.
این دیدگاه، چونان موجی که ساحل معرفت را درمینوردد، نشان میدهد که معدومات، بهسان خیالاتی بیبنیاد، جایگاهشان در ذهن نیازمند تبیین است.
بخش ششم: جمعبندی و نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۱۳۱، چونان گوهری درخشان در گنجینه فلسفه اسلامی، به کاوش در مفهوم وجود ذهنی و نسبت آن با ماهیتهای ممکنه پرداخته است. شعر حاجی سبزواری، با ادعای بلندی درباره وجود ذهنی بهعنوان کونی ایجابی و صدوری، چارچوبی نوآورانه ارائه میدهد، اما استدلالهای سهگانه (حکم ایجابی بر معدوم، کلیات، و صرف الشيء) تنها وجود ذهن را اثبات میکنند و از تبیین تطابق ماهیتهای خارجی و ذهنی یا کیفیت صدوری آن ناکاماند. استاد فرزانه قدسسره، با رد قیام حلولی مشایی و تأکید بر قیام صدوری صدرایی، علم نفسانی را مشابه علم الهی میدانند، اما این شباهت را نیازمند برهان میشمارند. نقد ماهیت بهعنوان مفهومی مندرآوردی و تأکید بر وجودمحوری، به رویکرد صدرایی درسگفتار اشاره دارد. ارجاع به *اسفار اربعه* ملاصدرا، چونان دعوتی به سوی سرچشمه معرفت، راه را برای تبیینی عمیقتر هموار میسازد.
این درسگفتار، با نقد استدلالهای *منظومه* و *شرح تجرید*، نشان میدهد که این دلایل، هرچند وجود ذهن را اثبات میکنند، اما از تبیین کیفیت وجود ذهنی و تطابق آن با خارج ناتواناند. چالشهای وجود ذهنی واجبالوجود و معدومات، به پیچیدگیهای این مسئله اشاره دارد و درسگفتار را به سوی بررسی دیدگاه ملاصدرا هدایت میکند. این اثر، چونان مشعلی فروزان، مخاطبان را به تأمل در عمق معرفتشناسی فلسفه اسلامی دعوت میکند.
سخن پایانی
این اثر، چونان جویباری زلال از سرچشمه معرفت استاد فرزانه قدسسره، مفهوم وجود ذهنی را در پرتو فلسفه اسلامی کاویده است. با نقدهای عالمانه و تبیینهای دقیق، این درسگفتار دعوتی است به سوی تأمل در مرزهای معرفت و حقیقت. امید است که این بازنویسی، چونان آیینهای صیقلیافته، راهنمای طالبان علم و پژوهشگران در مسیر فهم عمیقتر این مفاهیم باشد.