در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 136

متن درس





علم و وجود در فلسفه اسلامی: نقدی بر ماهیت‌باوری در معرفت‌شناسی

علم و وجود در فلسفه اسلامی: نقدی بر ماهیت‌باوری در معرفت‌شناسی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۶)

دیباچه: کاوشی در معرفت‌شناسی وجودگرایانه

علم، چونان نوری که از ژرفای وجود نفس می‌تابد، در فلسفه اسلامی جایگاهی بنیادین دارد. درس‌گفتار شماره ۱۳۶ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در نسبت علم با وجود و نقد پیش‌فرض‌های ماهیت‌باور در معرفت‌شناسی می‌پردازد. این درس‌گفتار، با رد وابستگی معرفت به ماهیت و تأکید بر ظهور وجودی نفس، چارچوب‌های سنتی فلسفه مشائی را به چالش می‌کشد و رویکردی وجودگرایانه را در حکمت متعالیه پیش می‌نهد. عبارتی منسوب به حاجی سبزواری («لشیءٍ غیر الکون فی الأعیان کونٌ بنفسه لدی الأذهان») محور نقد قرار می‌گیرد، که مدعی انتقال ماهیات از خارج به ذهن است. استاد فرزانه، با استدلال‌هایی منطقی و فلسفی، این دیدگاه را ناکافی دانسته و علم را ظهوری نفسانی معرفی می‌کنند که از قید ماهیت آزاد است.

بخش نخست: نسبت علم و وجود خارجی

ادراک نفس و تجزیه‌پذیری اشیاء

استاد فرزانه بحث را با این اصل بنیادین آغاز می‌کنند که نفس نمی‌تواند چیزی را ادراک کند مگر آنکه در خارج وجود داشته باشد، اما این ادراک به‌صورت تجزیه‌ای است، نه لزوماً ترکیبی. هر آنچه در خارج ترکیبی دارد، تجزیه‌پذیر است، اما هر تجزیه‌ای لزوماً به ترکیب خارجی منجر نمی‌شود. به‌عنوان مثال، اگر زید در خارج موجود باشد، ذهن قادر به ادراک اوست، اما ترکیبی خیالی مانند اسب دم‌طلا، هرچند در ذهن تجزیه‌پذیر است، در خارج مصداقی ندارد. این تمایز، مانند خطی که مرز واقعیت و خیال را جدا می‌کند، نشان‌دهنده قلمرو گسترده ذهن در بازنمایی اشیاء است.

درنگ: ادراک نفس از اشیاء خارجی، به‌صورت تجزیه‌ای است. ذهن، چونان آیینه‌ای که اشکال را بازمی‌تاباند، قادر به بازنمایی اجزای اشیاء است، اما این بازنمایی لزوماً به ترکیب خارجی منجر نمی‌شود.

مثال زید و اسب دم‌طلا

استاد فرزانه، با تمثیلی روشن، این اصل را تبیین می‌کنند: زید، به‌عنوان موجودی خارجی، در ذهن قابل ادراک است، زیرا وجود خارجی او مبنای ادراک ذهنی قرار می‌گیرد. اما اسب دم‌طلا، که ترکیبی ذهنی است، در خارج مصداقی ندارد، هرچند اجزای آن (اسب و دم) به‌صورت تجزیه‌ای در خارج موجودند. این مثال، چونان کلیدی که قفل تمایز وجود ذهنی و خارجی را می‌گشاید، نشان‌دهنده تفاوت میان ادراکات واقعی و خیالی است.

درنگ: وجود خارجی زید، ادراک ذهنی او را ممکن می‌سازد، اما ترکیبات خیالی مانند اسب دم‌طلا، تنها در ذهن تحقق می‌یابند و فاقد مصداق خارجی‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تأکید بر تجزیه‌پذیری ادراکات و تمایز میان وجود خارجی و ذهنی، بستری برای نقد دیدگاه‌های ماهیت‌باور فراهم می‌آورد. استاد فرزانه، با تمثیلات روشن، نشان می‌دهند که ذهن، قوه‌ای خلاق است که فراتر از بازنمایی صرف اشیاء خارجی عمل می‌کند. این مباحث، زمینه‌ساز بررسی نقادانه نظریه‌های سنتی در بخش بعدی است.

بخش دوم: نقد ماهیت‌باوری در معرفت‌شناسی

وابستگی معرفت به ماهیت: دیدگاه سنتی

استاد فرزانه به نقد عبارتی منسوب به حاجی سبزواری می‌پردازند: «لشیءٍ غیر الکون فی الأعیان کونٌ بنفسه لدی الأذهان». این عبارت، که ریشه در فلسفه مشائی دارد، مدعی است که معرفت به موجودات خارجی از طریق انتقال ماهیات به ذهن ممکن می‌شود. حکمای سنتی، مانند مرحوم مطهری، ماهیت را پل ارتباط ذهن و خارج می‌دانند، که بدون آن، علم به خارج ناممکن است. این دیدگاه، چونان پلی که بر پایه‌های سست بنا شده، معرفت را به ماهیت وابسته می‌کند و فقدان ماهیت را به قطع ارتباط با خارج و تبدیل علم به جهل مرکب منجر می‌داند.

درنگ: دیدگاه سنتی، معرفت را به انتقال ماهیات از خارج به ذهن وابسته می‌داند. ماهیت، به‌عنوان پل ارتباط ذهن و خارج، در فلسفه مشائی جایگاهی محوری دارد.

چالش‌های ماهیت‌باوری

استاد فرزانه، این دیدگاه را به چالش می‌کشند و ماهیت را مفهومی «من‌درآوردی» و فاقد حقیقت وجودی می‌دانند، مانند غول یا شریک‌البارئ. ایشان استدلال می‌کنند که علم، ظهور وجودی نفس است و نیازی به واسطه‌گری ماهیتی ندارد. ماهیت، چونان لباسی که بر تن وجود خارجی یا ذهنی پوشانده می‌شود، در فلسفه مشائی به‌عنوان جوهر مشترک میان خارج و ذهن تلقی شده است. اما این تشبیه، مانند نقشی خیالی بر آب، ناکافی است، زیرا انتقال ماهیت از خارج به ذهن، با پیچیدگی‌های معرفت‌شناختی سازگار نیست.

درنگ: ماهیت، مفهومی ذهنی و فاقد حقیقت وجودی است. علم، به‌عنوان ظهور نفسانی، از قید ماهیت آزاد است و نیازی به واسطه‌گری ماهیتی ندارد.

نقد دیدگاه مرحوم مطهری

استاد فرزانه، با اشاره به آرای مرحوم مطهری، دو مشکل اساسی را در دیدگاه ایشان برجسته می‌کنند: نخست، وابستگی معرفت به ماهیت، و دوم، معکوس‌سازی مسئله وجود ذهنی به وجود عینی. مطهری، با تکیه بر چارچوب‌های مشائی، معرفت را به انتقال ماهیات وابسته می‌داند و پیشنهاد می‌دهد که به‌جای بررسی انتقال ماهیات از خارج به ذهن، پرسیده شود که آیا ادراکات ذهنی در خارج مصداق دارند یا خیر. این معکوس‌سازی، مانند تلاش برای دیدن سایه در آفتاب، مسئله معرفت‌شناختی را به وجودشناسی فرومی‌کاهد و از پرسش اصلی دور می‌شود.

درنگ: دیدگاه مرحوم مطهری، با وابستگی به ماهیت و معکوس‌سازی مسئله وجود ذهنی، از تبیین دقیق معرفت‌شناختی ناتوان است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد دیدگاه‌های ماهیت‌باور، نشان داد که وابستگی معرفت به ماهیت، پیش‌فرضی ناکارآمد است. استاد فرزانه، با رد حقیقت ماهیتی و تأکید بر ظهور وجودی نفس، بستری برای تبیین معرفت‌شناسی وجودگرایانه فراهم می‌آورند. این نقد، زمینه‌ساز بررسی امکان معرفت بدون ماهیت در بخش بعدی است.

بخش سوم: معرفت بدون ماهیت: شواهد و استدلال‌ها

علم حضوری و ادراک بی‌واسطه

استاد فرزانه، علم حضوری را به‌عنوان نمونه‌ای از معرفت بدون نیاز به ماهیت معرفی می‌کنند. علم حضوری، ادراک بی‌واسطه نفس از خود است که فاقد ماهیت است. این ادراک، چونان نوری که از ژرفای وجود می‌تابد، نشان‌دهنده امکان معرفت بدون واسطه‌گری ماهیتی است. ایشان استدلال می‌کنند که اگر علم حضوری معرفت است، پس معرفت منحصر به ماهیات نیست.

درنگ: علم حضوری، به‌عنوان ادراک بی‌واسطه نفس، نشان‌دهنده امکان معرفت بدون نیاز به ماهیت است.

ادراک عدم و واجب‌الوجود

استاد فرزانه، با اشاره به ادراک عدم و واجب‌الوجود، که هر دو فاقد ماهیت‌اند، دامنه معرفت را فراتر از ماهیات می‌گستراند. ادراک عدم، مانند «عدم مطلق» یا «شریک‌البارئ»، و ادراک واجب‌الوجود (خدا)، که ماهیتی ندارد، نشان می‌دهد که معرفت به موجوداتی محدود نیست که ماهیت دارند. این استدلال، مانند کلیدی که قفل پیش‌فرض‌های مشائی را می‌گشاید، ضرورت بازاندیشی در معرفت‌شناسی را برجسته می‌کند.

درنگ: ادراک عدم و واجب‌الوجود، که فاقد ماهیت‌اند، امکان معرفت غیرماهیتی را اثبات می‌کند.

نقد انحصار معرفت به ماهیت

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که ادراک نفس، خدا، عدم، و حتی زید، همگی معرفت‌اند، اما هیچ‌یک به ماهیت وابسته نیستند. حتی زید، که در دیدگاه سنتی دارای ماهیت تلقی می‌شود، از منظر وجودگرایانه فاقد ماهیت است. ایشان ماهیت را مفهومی خیالی، مانند غول یا شریک‌البارئ، می‌دانند و استدلال می‌کنند که معرفت، ظهور وجودی نفس است، نه وابسته به ماهیات. این دیدگاه، مانند نسیمی که پرده‌های پیش‌فرض‌های سنتی را کنار می‌زند، معرفت را از قید ماهیت آزاد می‌کند.

درنگ: معرفت، به‌عنوان ظهور وجودی نفس، از وابستگی به ماهیت آزاد است. حتی ادراک زید، که در دیدگاه سنتی ماهیتی تلقی می‌شود، به تعینات نفسانی بازمی‌گردد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با ارائه شواهد علم حضوری، ادراک عدم، و واجب‌الوجود، نشان داد که معرفت منحصر به ماهیات نیست. استاد فرزانه، با رد حقیقت ماهیتی و تأکید بر خلاقیت نفس، معرفت‌شناسی را به سوی رویکردی وجودگرایانه هدایت می‌کنند. این مباحث، زمینه‌ساز نقد معکوس‌سازی مسئله وجود ذهنی در بخش بعدی است.

بخش چهارم: نقد معکوس‌سازی مسئله وجود ذهنی

طرح معکوس‌سازی توسط مرحوم مطهری

مرحوم مطهری پیشنهاد می‌دهند که به‌جای بررسی انتقال ماهیات از خارج به ذهن، پرسیده شود که آیا ادراکات ذهنی در خارج مصداق دارند یا خیر. این معکوس‌سازی، به زعم ایشان، مسئله را ساده‌تر می‌کند، زیرا به‌جای اثبات وجود ذهنی، وجود عینی ادراکات را مورد پرسش قرار می‌دهد. استاد فرزانه، این پیشنهاد را مانند تلاش برای یافتن راه در تاریکی بی‌فانوس می‌دانند، زیرا مسئله معرفت‌شناختی را به وجودشناسی فرومی‌کاهد.

درنگ: معکوس‌سازی مسئله وجود ذهنی به وجود عینی، تلاشی برای ساده‌سازی است، اما مسئله معرفت‌شناختی را به وجودشناسی تغییر می‌دهد.

اشکالات منطقی معکوس‌سازی

استاد فرزانه، از منظر منطقی، معکوس‌سازی را نقد می‌کنند. در منطق، هر آنچه در خارج است، در ذهن قابل ادراک است، اما هر آنچه در ذهن است، لزوماً در خارج نیست. این رابطه عام و خاص، مانند رودی که از سرچشمه به دریا می‌ریزد، نشان می‌دهد که ذهن قلمرو وسیع‌تری دارد. معکوس‌سازی، این رابطه را نادیده می‌گیرد، زیرا ادراکاتی مانند عدم یا شریک‌البارئ، که در ذهن موجودند، در خارج مصداق ندارند. بنابراین، پرسش از وجود عینی ادراکات، مسئله وصول به خارج را حل نمی‌کند.

درنگ: معکوس‌سازی، با نادیده گرفتن رابطه عام و خاص میان ذهن و خارج، از تبیین منطقی مسئله معرفت‌شناختی ناتوان است.

اشکالات فلسفی معکوس‌سازی

از منظر فلسفی، استاد فرزانه استدلال می‌کنند که پرسش اصلی معرفت‌شناسی، وصول به خارج است، نه وجود عینی ادراکات ذهنی. معکوس‌سازی، مانند تغییر مسیر رود به سوی سرچشمه، مسئله را از معرفت‌شناسی به وجودشناسی می‌کشاند. ایشان تأکید می‌کنند که بحث سوفسطائی‌گری (انکار وجود خارجی) پیش‌تر حل شده و فرض بر وجود خارج است. پرسش این است که آیا ذهن به این خارج وصول دارد یا خیر، نه اینکه ادراکات ذهنی در خارج موجودند یا خیر.

درنگ: معکوس‌سازی، با تغییر پرسش از وصول به خارج به وجود عینی ادراکات، از حل مسئله معرفت‌شناختی بازمی‌ماند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد معکوس‌سازی مسئله وجود ذهنی، نشان داد که این رویکرد، چه از منظر منطقی و چه فلسفی، ناکارآمد است. استاد فرزانه، با تأکید بر پرسش بنیادین وصول به خارج، معرفت‌شناسی را از فروکاستن به وجودشناسی حفظ می‌کنند. این نقد، ضرورت تبیینی وجودگرایانه از علم را برجسته می‌سازد.

بخش پنجم: فلسفه و قلمرو وجود و عدم

فلسفه، متکفل وجود و عدم

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که فلسفه، متکفل وجود و عدم است، نه ماهیت. ماهیت، مانند غولی خیالی، فاقد حقیقت وجودی است و نمی‌تواند مبنای معرفت باشد. ایشان استدلال می‌کنند که فیلسوف، چونان کاوشگری که در قلمرو وجود و عدم سیر می‌کند، باید به پرسش‌های بنیادین «چه هست» و «چه نیست» پاسخ دهد. ماهیت، به‌عنوان مفهومی ذهنی، از این قلمرو خارج است.

درنگ: فلسفه، قلمرو وجود و عدم را کاوش می‌کند. ماهیت، به‌عنوان مفهومی ذهنی، فاقد حقیقت وجودی و ناکافی برای تبیین معرفت است.

رد ملازمه میان ماهیت و علم

استاد فرزانه، ملازمه میان انکار ماهیت و انکار علم را رد می‌کنند. ایشان استدلال می‌کنند که علم، به‌عنوان ظهور نفسانی، بدون ماهیت ممکن است. ادراک نفس، خدا، عدم، و زید، همگی معرفت‌اند، اما هیچ‌یک به ماهیت وابسته نیستند. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکی پیش‌فرض‌های مشائی را می‌شکافد، استقلال معرفت از ماهیت را اثبات می‌کند.

درنگ: علم، به‌عنوان ظهور وجودی نفس، از ملازمه با ماهیت آزاد است. ادراکات غیرماهیتی، حقیقت معرفت را حفظ می‌کنند.

نقد آثار مرحوم مطهری

استاد فرزانه، با اشاره به آثار مرحوم مطهری، به مشکلات علمی این آثار اشاره می‌کنند و پیشنهاد می‌دهند که این آثار نیازمند ویرایش و تحقیق بیشترند. اگرچه زحمات ایشان ارزشمند است، اما پیش‌فرض‌های ماهیت‌باور و برخی کاستی‌های تحلیلی، ضرورت بازنگری انتقادی را آشکار می‌سازد. این نقد، مانند دعوتی به بازاندیشی، بر ضرورت پالایش معرفت‌شناسی تأکید دارد.

درنگ: آثار مرحوم مطهری، هرچند ارزشمند، به دلیل پیش‌فرض‌های ماهیت‌باور، نیازمند ویرایش و تحقیق بیشترند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر قلمرو وجود و عدم در فلسفه، ماهیت را مفهومی خیالی و ناکافی برای معرفت‌شناسی دانست. استاد فرزانه، با رد ملازمه میان ماهیت و علم و نقد آثار مرحوم مطهری، معرفت را به ظهور وجودی نفس نسبت می‌دهند و دعوتی به بازاندیشی در چارچوب‌های سنتی ارائه می‌کنند.

نتیجه‌گیری کلی: علم، ظهور نفسانی وجود

علم، چونان جویباری که از چشمه وجود نفس جاری می‌شود، در فلسفه اسلامی جایگاهی والا دارد. درس‌گفتار شماره ۱۳۶ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نقد پیش‌فرض‌های ماهیت‌باور، به‌ویژه دیدگاه منسوب به حاجی سبزواری و مرحوم مطهری، معرفت را از قید ماهیت آزاد می‌کند. وابستگی علم به ماهیت، که ماهیات را پل ارتباط ذهن و خارج می‌داند، به دلیل فقدان حقیقت ماهیتی رد می‌شود. علم حضوری، ادراک عدم، و واجب‌الوجود، نشان‌دهنده امکان معرفت بدون واسطه‌گری ماهیتی‌اند. معکوس‌سازی مسئله وجود ذهنی به وجود عینی، به دلیل اشکالات منطقی و فلسفی، ناکارآمد است. فلسفه، متکفل وجود و عدم است، و ماهیت، چونان سایه‌ای خیالی، از قلمرو حقیقت خارج است. این کتاب، با کاوش در این مباحث، خواننده را به تأمل در ماهیت علم و ادراک دعوت می‌کند و با تمثیلات و استدلال‌های دقیق، افقی نو در معرفت‌شناسی وجودگرایانه می‌گشاید.

آیه شریفه: وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ [مطلب حذف شد] : و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است) (قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۸۵)

با نظارت صادق خادمی