متن درس
علم و وجود ذهنی: نقدی بر مقولات و ماهیات در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۸)
دیباچه
علم، چون نوری که در آینه نفس میدرخشد، پیوندی ناگسستنی با وجود خارجی دارد، اما چگونگی این پیوند، چون رازی در ژرفای حکمت، نیازمند کاوشی دقیق است. درسگفتار شماره ۱۳۸ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تکیه بر حکمت متعالیه، به بررسی رابطه علم و وجود ذهنی، نقد پیشفرضهای ماهیتی حاجی سبزواری، و رد مقولات سنتی فلسفه مشائی میپردازد. این بحث، با نفی ماهیت و کيف بودن علم، علم را ظهور وجودی و انشاء تعینات نفسانی میداند که فراتر از چارچوبهای مقولهای عمل میکند.
بخش یکم: پرسش بنیادین و طرح مسئله
رابطه علم با خارج
علم، چون پلی میان ذهن و خارج، بیارتباط با واقعیت خارجی نیست، اما چگونگی این ارتباط، چون معمایی در قلب معرفتشناسی، محل تأمل است. آیا خود شیء، چون گوهری عینی، به ذهن راه مییابد؟ آیا اضافهای از نفس، مانند نگاهی از چشم، به خارج تعلق میگیرد؟ یا شبه شیء، ماهیت، یا وجود در ظرف ذهن متجلی میشود؟ این پرسشها، چون کلیدهایی به دروازههای معرفت، احتمالات گوناگون را در برابر حکما گشودهاند.
| درنگ: رابطه علم با خارج، چون رازی در آینه ذهن، قلب مسئله وجود ذهنی است که تبیین آن، معرفتشناسی فلسفی را روشن میسازد. |
طرح دعوای حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، چون نقاشی که طرحی سنتی را دنبال میکند، دعوا را اینگونه طرح میکند که ماهیت شیء در خارج و ذهن یکسان است. علم به موجودات خارجی، از طریق انتقال ماهیات تحقق مییابد، بهگونهای که جوهر در خارج، در ذهن نیز جوهر است و عرض در خارج، در ذهن نیز عرض باقی میماند. این دیدگاه، ماهیات را چون قالبهایی ثابت در هر دو ساحت میبیند.
بخش دوم: اشکالات وجود ذهنی در نگاه حاجی سبزواری
اشکال اول: جمع متقابلین
اشکال نخست، چون پارادوکسی در منطق مقولات، جمع متقابلین است: اگر علم کيف (عرض) باشد و معلوم، مانند انسان، جوهر، چگونه یک حقیقت میتواند همزمان جوهر و کيف باشد؟ این جمع، چون تلاش برای آشتی دادن نور و ظلمت، در فلسفه ارسطویی محال مینماید.
| درنگ: جمع جوهر و کيف، چون تلاش برای پیوند اضداد، پارادوکسی است که ریشه در تباین مقولهای دارد. |
اشکال دوم: کيف تحت کيف
اشکال دوم، چون چالشی عمیقتر، به قرار گرفتن جوهر تحت کيف اشاره دارد. اگر علم کيف باشد، چگونه جوهر، مانند انسان، میتواند تحت کيف (علم) قرار گیرد؟ این اشکال، به دلیل ماهیت مقولهای کيف، سختتر از اشکال نخست است، گویی جوهر، چون کوهی استوار، نمیتواند در بستر کيف جای گیرد.
پیشفرضهای اشکالات
این اشکالات، چون بنایی بر شالودهای سست، بر دو پیشفرض استوارند: نخست، علم کيف یا عرض است؛ دوم، ماهیات خارجی، مانند جوهر یا عرض، عیناً به ذهن منتقل میشوند. این پیشفرضها، ریشه در فلسفه مشائی و اصالتالماهیت دارند و زمینهساز چالشهای معرفتشناختیاند.
بخش سوم: دیدگاه ارسطو و بازاندیشی مقولات
تقسیمبندی مقولات در فلسفه ارسطو
ارسطو، چون معمار منطق، مقولات را به ده مقوله تقسیم میکند: یک مقوله جوهر و نه مقوله عرض (کيف، کم، اضافه، و غیره). جوهر، چون جنس، شامل پنج نوع است: جوهر مادی (ماده، صورت، نوع)، جوهر مجرد (ذات مجرد، فعلاً مجرد مانند عقل). عرض، برخلاف جوهر، مفهوم است و ماهیت نیست، گویی جوهر، حقیقت و عرض، سایهای از آن است.
دیدگاههای رقیب در باب مقولات
در برابر ارسطو، دو دیدگاه دیگر طرح شدهاند: نخست، جوهر و عرض هر دو ماهیتاند، پس مقولات به دو مقوله (جوهر و عرض) با فصول مختلف فروکاسته میشوند. دوم، جوهر و عرض هر دو مفهوماند، که در این صورت، مقولات به تعداد جواهر و اعراض متباین (چهارده مقوله) افزایش مییابد. این دیدگاهها، چون شاخههایی از یک درخت، از چارچوب ارسطویی فاصله میگیرند.
| درنگ: بازاندیشی مقولات، چون گشایش پنجرهای به افقهای نو، چارچوبهای سنتی را به چالش میکشد. |
بخش چهارم: نقد پیشفرضهای ماهیتی و مقولهای
رد پیشفرض ماهیت
اگر ماهیت، چون سرابی در بیابان ذهن، از ساحت ذهن حذف شود، هر دو اشکال جمع متقابلین و کيف تحت کيف برطرف میگردند. ماهیت، نه در خارج و نه در ذهن، وجود ندارد و انتقال آن به ذهن، فرضی باطل است.
رد کيف بودن علم
علم، چون نور وجود در نفس، کيف نیست. کيف، مبتنی بر ماهیت است و چون ماهیت خود فاقد حقیقت است، تعریف علم بهعنوان کيف، به محدودیتهای فلسفه مشائی بازمیگردد. علم، ظهور وجودی است، نه مقولهای.
| درنگ: علم، چون چشمهای جوشان از وجود، فراتر از کيف و مقولات، ظهور نفسانی است. |
رد مقولات مشائی
مقولات مشائی، مانند جوهر، کيف، کم، و اضافه، چون نقشهای ذهنی، مفاهیم صرفاند و فاقد حقیقت وجودی. این مقولات، ابزارهای منطقی برای تحلیلاند، اما در فلسفه وجودگرا، جایگاهی ندارند.
رد کلیات خمس
کلیات خمس (جنس، فصل، نوع، عرض، خاص)، چون شاخههایی از درخت ماهیت، مفاهیم ذهنیاند. چون ماهیت فاقد حقیقت است، این کلیات نیز به مفاهیم صرف فروکاسته میشوند، گویی سایههایی بیجسماند.
بخش پنجم: علم بهمثابه ظهور وجودی
علم و تعینات وجودی
علم، چون نقاشی چیرهدست نفس، انشاء تعینات و ظهورات وجودی است. این تعینات، با محرکی اندک، مانند نسیمی که بر دریاچهای میوزد، فعال میشوند و نیازی به ماهیت یا مقولات ندارند.
| درنگ: علم، چون نسیمی بر دریاچه نفس، تعینات وجودی را بدون نیاز به ماهیت انشا میکند. |
مثال دزدگیر
علم، مانند دزدگیری حساس، با محرکی اندک، مانند نسیم یا حرکت گربه، تعینات را تولید میکند. این مثال، خلاقیت ذاتی نفس را در انشاء علم، حتی بدون محرک خارجی قوی، نشان میدهد.
علم و خیالات
علم، حتی در خیالات، چون چشمهای بیوقفه، فعال است. ذهن در نماز، مانند فیلمی خودکار، تعینات و تصاویر تولید میکند، گویی نفس، کارگاهی است که شبانهروز در کار خلق است.
بخش ششم: نقد مفاهیم سنتی و خلاقیت نفس
رد کيف بهمثابه غول
کيف، چون غولی خیالی، وجود ندارد. این مقوله، مبتنی بر ماهیت است و چون ماهیت فاقد حقیقت است، کيف نیز بیمعناست. این تشبیه، پوچی مفاهیم سنتی را در برابر وجودگرایی آشکار میسازد.
| درنگ: کيف، چون غولی در افسانههای ذهن، فاقد حقیقت است و با رد ماهیت، از ساحت فلسفه محو میشود. |
رد تمایز یقسم و لا یقسم
تمایز میان کيف (لا یقسم) و کم (یقسم)، چون خطی در شنهای روان، بیاعتبار است. بدون ماهیت، این تمایزات مقولهای بیمعنا میشوند، گویی بنیادی سست فرو میریزد.
رفع اشکالات با رد ماهیت
با رد ماهیت، کيف، جوهر، و عرض، چون سایههایی در آفتاب وجود، محو میشوند. اشکالات جمع متقابلین و کيف تحت کيف، که بر پیشفرضهای ماهیتی استوار بودند، بیمعنا میگردند.
بخش هفتم: نقد پاسخهای سنتی و پویایی نفس
نقد پاسخهای سنتی
پاسخهای سنتی به اشکالات وجود ذهنی، چون تلاش برای مرمت بنایی فرسوده، ناکافیاند. این پاسخها، به دلیل وابستگی به پیشفرضهای نادرست کيف بودن علم و وجود ماهیت، نمیتوانند چالشها را رفع کنند.
علم بهمثابه کارخانه خودکار
علم، چون کارگاهی خودکار، شبانهروز تعینات تولید میکند، حتی در خواب، مانند اضغاث احلام. این پویایی، نشاندهنده خلاقیت بیوقفه نفس است که مستقل از مقولات، ظهورات وجودی را انشا میکند.
| درنگ: نفس، چون کارگاهی بیوقفه، تعینات علم را حتی در خواب انشا میکند، گویی چشمهای است که هرگز نمیخشکد. |
اراده و کنترل علم
اراده، چون سکانداری در دریای علم، گاه قوی و گاه ضعیف است. اراده ضعیف، نمیتواند تعینات خودکار علم را مهار کند، اما این تعینات، به واقعیات خارجی مرتبطاند، گویی علم، حتی در خیالات، ریشه در وجود دارد.
جمعبندی و نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۱۳۸ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چون مشعلی در تاریکی پیشفرضهای سنتی، به نقد دیدگاه حاجی سبزواری و مقولات مشائی میپردازد. اشکالات جمع متقابلین و کيف تحت کيف، ریشه در ماهیتی دانستن علم و انتقال ماهیات به ذهن دارند. با رد ماهیت، کيف، جوهر، و مقولات، این اشکالات محو میشوند و علم، به ظهور وجودی و انشاء تعینات نفسانی فروکاسته میشود. تشبیه علم به دزدگیر حساس یا کارگاهی خودکار، خلاقیت ذاتی نفس را برجسته میکند که فراتر از مقولات، تعینات را تولید میکند. این درسگفتار، دعوتی است به بازاندیشی در معرفتشناسی و حرکت به سوی تبیینی وجودگرایانه که علم را نور نفسانی و رویت حقیقت میداند.
| با نظارت صادق خادمی |