در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 173

متن درس





نفس‌الامر و چالش‌های معرفتی آن در فلسفه اسلامی

نفس‌الامر و چالش‌های معرفتی آن در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۷۳)

دیباچه

در گستره‌ی فلسفه‌ی اسلامی، مفهوم نفس‌الامر به‌سان مشعلی فروزان، روشنگر مسیر معرفت‌شناسی و قضایای فلسفی است. درس‌گفتار شماره‌ی ۱۷۳ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ هجدهم آبان‌ماه ۱۳۷۸ ایراد شده، به کاوشی عمیق در چیستی نفس‌الامر، رابطه‌ی آن با قضایای حقیقیه، و چالش‌های معرفتی مرتبط با آن اختصاص دارد.

بخش نخست: چیستی نفس‌الامر و جایگاه آن در قضایای حقیقیه

نفس‌الامر و واقع هستی

نفس‌الامر، در فلسفه‌ی اسلامی، چونان آینه‌ای مطلق، حقیقت هر قضیه را در ظرف وجودی‌اش بازمی‌تاباند. استاد فرزانه در این درس‌گفتار، نفس‌الامر را به‌عنوان واقع هستی معرفی می‌کنند که قضایای حقیقیه نیز به آن وابسته‌اند. این مفهوم، معیار بنیادین صدق و کذب قضایاست و به وجود خارجی و افراد آن متکی است، اما نه به‌گونه‌ای که افراد در حکم قضیه دخالت داشته باشند.

درنگ: نفس‌الامر، واقع هستی است که قضایای حقیقیه به آن وابسته‌اند، اما افراد تنها در تحقق طبیعت دخیل‌اند، نه در حکم قضیه.

این دیدگاه، به روشنی تمایز میان تحقق وجودی و حکم فلسفی را نشان می‌دهد. برای مثال، در قضیه‌ی «الإنسان حیوان ناطق»، طبیعت انسان به‌عنوان موضوع قضیه مطرح است، اما این طبیعت به افراد خاص وابسته نیست، بلکه به سعه‌ی وجودی انسان دلالت دارد.

طبیعت، ماهیت، و کلی طبیعی

استاد فرزانه، طبیعت را به‌عنوان کلی طبیعی یا ماهیت در فلسفه‌ی سنتی تعریف می‌کنند، اما در چارچوب حکمت متعالیه، که ماهیت را نفی می‌کند، طبیعت به سعه‌ی وجودی غیرتشخصی تبدیل می‌شود. ماهیت، در این دیدگاه، مفهومی ذهنی است و هیچ نقشی در تحقق خارجی طبیعت ندارد. این تمایز، چونان خطی روشن میان فلسفه‌ی مشائی و حکمت متعالیه، مرزهای معرفتی را ترسیم می‌کند.

برای نمونه، طبیعت انسان، چونان جریانی زلال، سعه‌ی وجودی است که همه‌ی افراد انسانی را در بر می‌گیرد، بدون آنکه به ماهیت یا کلیات خمس وابسته باشد. این دیدگاه، به استقلال طبیعت از ماهیت تأکید دارد و نشان می‌دهد که نفی ماهیت، خللی به مفهوم طبیعت وارد نمی‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

در این بخش، نفس‌الامر به‌عنوان واقع هستی و معیار صدق قضایای حقیقیه معرفی شد. طبیعت، به‌سان سایه‌ای از وجود، فارغ از ماهیت، موضوع این قضایاست. افراد، تنها در تحقق طبیعت نقش دارند، نه در حکم قضیه. این اصول، چونان ستون‌هایی استوار، بنیاد معرفت‌شناسی حکمت متعالیه را شکل می‌دهند و راه را برای بررسی چالش‌های فلسفی در بخش‌های بعدی هموار می‌کنند.

بخش دوم: نوعیت، طبیعت، و شخصیت در حکمت متعالیه

تعریف سه‌گانه‌ی نوعیت، طبیعت، و شخصیت

استاد فرزانه، با نگاهی نو به مفاهیم سنتی، سه مرتبه‌ی وجودی را معرفی می‌کنند: نوعیت (لحاظ ذهنی)، طبیعت (لحاظ خارجی)، و شخصیت (لحاظ فردی). این سه، بدون نیاز به ماهیت، تعریف می‌شوند و مقسم آن‌ها وجود است. نوعیت، چونان نقشی بر لوح ذهن، مفهوم کلی طبیعت را بازمی‌تاباند؛ طبیعت، سعه‌ی وجودی غیرتشخصی در عالم خارج است؛ و شخصیت، چونان گوهری یگانه، به افراد خاص اشاره دارد.

درنگ: نوعیت، طبیعت، و شخصیت، سه مرتبه‌ی وجودی‌اند که بدون ماهیت تعریف می‌شوند و مقسم آن‌ها وجود است.

برای مثال، در قضیه‌ی «الإنسان حیوان ناطق»، نوعیت به مفهوم ذهنی «حیوان ناطق» اشاره دارد، طبیعت به سعه‌ی وجودی انسان در خارج، و شخصیت به افراد خاصی چون زید و عمر. این تمایز، به روشنی نشان می‌دهد که حکمت متعالیه، با نفی ماهیت، ساختار جدیدی برای فهم قضایا ارائه می‌دهد.

جنس و فصل در ذهن و خارج

استاد فرزانه، جنس و فصل را در دو ظرف ذهن و خارج بررسی می‌کنند. در ذهن، جنس و فصل لا به شرط‌اند، یعنی فارغ از قیود خارجی؛ اما در خارج، به شرط لا، یعنی مقید به تحقق خارجی‌اند. این تمایز، چونان پلی میان ذهن و خارج، نشان‌دهنده‌ی پیوند عمیق میان مفاهیم ذهنی و وجود خارجی است.

برای نمونه، مفهوم «حیوان ناطق» در ذهن، لا به شرط است و به‌عنوان نوعیت مطرح می‌شود، اما در خارج، به شرط لا، یعنی به‌عنوان طبیعت انسان در افراد محقق می‌گردد. این دیدگاه، به بازسازی مفاهیم سنتی در چارچوب وجودمحور حکمت متعالیه اشاره دارد.

نفی کلیات خمس

در حکمت متعالیه، کلیات خمس، از جمله کلی طبیعی، نفی می‌شوند و تنها وجود به‌عنوان مقسم و مبنای معرفتی مطرح است. استاد فرزانه تأکید دارند که طبیعت، نوعیت، و شخصیت، همگی ظهورات وجودند و هیچ نیازی به ماهیت ندارند. این دیدگاه، چونان نسیمی تازه، مفاهیم منطقی سنتی را بازسازی می‌کند و راه را برای فهمی نوین از قضایا هموار می‌سازد.

برای مثال، طبیعت انسان، نه به‌عنوان کلی طبیعی سنتی، بلکه به‌سان سعه‌ی وجودی تعریف می‌شود که افراد را در بر می‌گیرد، بدون آنکه به ماهیت وابسته باشد. این اصل، به روشنی استقلال معرفتی حکمت متعالیه را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تبیین نوعیت، طبیعت، و شخصیت به‌عنوان سه مرتبه‌ی وجودی در حکمت متعالیه اختصاص داشت. نوعیت، چونان آیینه‌ی ذهن، طبیعت را بازمی‌تاباند؛ طبیعت، سعه‌ی وجودی غیرتشخصی در خارج است؛ و شخصیت، به افراد خاص اشاره دارد. نفی ماهیت و کلیات خمس، به روشنی نشان‌دهنده‌ی محوریت وجود در این فلسفه است. این مفاهیم، چونان ستارگانی در آسمان حکمت، راه را برای بررسی چالش‌های معرفتی نفس‌الامر روشن می‌کنند.

بخش سوم: چالش‌های معرفتی نفس‌الامر در علوم ریاضی و تاریخی

اشکال ریاضیات و فقدان وجود خارجی

یکی از چالش‌های مطرح‌شده در درس‌گفتار، فقدان نفس‌الامر در علوم ریاضی به دلیل نبود وجود خارجی است. استاد فرزانه، با اشاره به این اشکال، تأکید دارند که نفس‌الامر مساوی با خارج خارجی نیست، بلکه خارج در معنای اطلاقی آن، شامل ذهن نیز می‌شود. ریاضیات، به‌عنوان معقول ثانی، دارای عروض ذهنی و اتصاف ذهنی یا خارجی است و از این‌رو، نفس‌الامر دارد.

درنگ: ریاضیات، به‌عنوان معقول ثانی، دارای نفس‌الامر است، زیرا اتصاف آن، چه ذهنی و چه خارجی، در ظرف وجود محقق می‌شود.

برای مثال، قضیه‌ی «دو دو تا چهار تا» معقول ثانی است؛ عروض آن ذهنی است، اما اتصاف آن می‌تواند در خارج نیز باشد، مانند شمارش گردوها. این دیدگاه، به روشنی اشکال فقدان نفس‌الامر در ریاضیات را رفع می‌کند و نشان می‌دهد که معقولات ثانی، اعم از منطقی و فلسفی، در ظرف وجود دارای نفس‌الامرند.

معقول اولی و ثانی

استاد فرزانه، با تمایز میان معقول اولی و ثانی، به تحلیل این چالش می‌پردازند. معقول اولی، از خارج اخذ می‌شود، مانند مفهوم انسان که از افراد خارجی گرفته شده است. اما معقول ثانی، مانند «حیوان ناطق» یا «دو دو تا چهار تا»، عروض ذهنی دارد و اتصاف آن می‌تواند ذهنی یا خارجی باشد. این تمایز، چونان کلیدی طلایی، خلط میان معقولات را برطرف می‌کند.

برای نمونه، در قضیه‌ی «الإنسان حیوان ناطق»، «حیوان ناطق» معقول ثانی است که عروضش ذهنی و اتصافش در خارج (در افراد انسان) محقق می‌شود. این اصل، به روشنی جایگاه ریاضیات را در معرفت‌شناسی اسلامی روشن می‌سازد.

حمل شایع و اولی

استاد فرزانه، با اشاره به حمل شایع و اولی، توضیح می‌دهند که قضایای کاذب، مانند «دو دو تا سه تا»، به حمل شایع خارجی‌اند، اما به حمل اولی فاقد اتصاف‌اند. این تمایز، نشان‌دهنده‌ی پیچیدگی صدق و کذب در قضایاست و به رفع اشکال ریاضیات کمک می‌کند.

برای مثال، قضیه‌ی «دو دو تا سه تا» به حمل شایع کاذب است، زیرا اتصاف آن در نفس‌الامر محقق نمی‌شود. اما قضیه‌ی «دو دو تا چهار تا»، به دلیل اتصاف در ظرف ذهن یا خارج، صادق است و نفس‌الامر دارد. این تحلیل، به روشنی جایگاه معقولات ثانی را در معرفت‌شناسی نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به بررسی اشکال فقدان نفس‌الامر در ریاضیات و پاسخ به آن اختصاص داشت. استاد فرزانه، با تمایز میان معقول اولی و ثانی و تأکید بر اتصاف ذهنی یا خارجی معقولات ثانی، نشان دادند که ریاضیات، برخلاف تصور اولیه، دارای نفس‌الامر است. این دیدگاه، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت، خلط میان خارج و نفس‌الامر را برطرف می‌سازد و جایگاه علوم ریاضی را در فلسفه‌ی اسلامی تثبیت می‌کند.

بخش چهارم: چالش نفس‌الامر در قضایای تاریخی

اشکال تاریخی و معدومیت موضوع

استاد فرزانه، اشکال دوم را به قضایای تاریخی اختصاص می‌دهند که به دلیل معدومیت موضوعاتشان، مانند «ابراهیم مقدم بر عیسی»، فاقد نفس‌الامر تلقی می‌شوند. این اشکال، به فقدان وجود کنونی موضوعات تاریخی و ظرف زمان گذشته اشاره دارد، که مانع تحقق نفس‌الامر می‌گردد.

درنگ: قضایای تاریخی، به دلیل معدومیت موضوع و ظرف زمان گذشته، فاقد نفس‌الامر تلقی می‌شوند، زیرا نفس‌الامر به وجود وابسته است.

برای نمونه، در قضیه‌ی «ابراهیم مقدم بر عیسی»، هرچند این قضیه صادق است، اما چون موضوعات آن (ابراهیم و عیسی) و ظرف زمانشان معدوم‌اند، نفس‌الامر ندارند. این چالش، به پیچیدگی معیار صدق در قضایای تاریخی اشاره دارد.

زمان و تسرم

استاد فرزانه، با اشاره به تسرم زمان، تأکید دارند که تنها لحظه‌ی کنونی دارای وجود است و گذشته و آینده، فاقد وجود و نفس‌الامرند. زمان، چونان جریانی متسرم، تنها در لحظه‌ی حال حقیقت وجودی دارد و قضایای تاریخی، به دلیل وابستگی به زمان گذشته، فاقد نفس‌الامر تلقی می‌شوند.

برای مثال، وقتی گفته می‌شود «سلیمان در زمان خود سلطان بود»، این قضیه در ظرف زمان خودش صادق است، اما چون زمان گذشته معدوم است، نفس‌الامر کنونی ندارد. این دیدگاه، به نقش زمان به‌عنوان ظرف وجود تأکید دارد.

معیار صدق و تناقض

استاد فرزانه، با بررسی معیار صدق، به تناقض ظاهری در قضایای تاریخی می‌پردازند. اگر معیار صدق، نفس‌الامر باشد و نفس‌الامر به وجود وابسته باشد، قضایای تاریخی صادق، مانند «ابراهیم مقدم بر عیسی»، فاقد نفس‌الامرند، زیرا وجود کنونی ندارند. این تناقض، ضرورت بازنگری در تعریف نفس‌الامر را مطرح می‌کند.

برای نمونه، قضیه‌ی «زید بزرگ‌تر از عمر است» به دلیل وجود کنونی موضوعاتش، نفس‌الامر دارد و صادق است. اما در قضایای تاریخی، فقدان وجود کنونی، معیار صدق را به چالش می‌کشد. استاد فرزانه پیشنهاد می‌کنند که صدق قضایای تاریخی، مستقل از وجود کنونی است و به واقع در ظرف زمان خود وابسته است.

درنگ: صدق قضایای تاریخی، مستقل از وجود کنونی است و به واقع در ظرف زمان خود وابسته است، که این امر معیار نفس‌الامر را بازتعریف می‌کند.

دسترسی به نفس‌الامر

استاد فرزانه، فقدان دسترسی به زمان گذشته را مانع تحقق نفس‌الامر در قضایای تاریخی می‌دانند. این فقدان دسترسی، چونان پرده‌ای میان ما و حقیقت گذشته، مانع از اتصاف قضایا در ظرف کنونی می‌شود.

برای مثال، در قضیه‌ی «آدم مقدم بر ابراهیم است»، هرچند این قضیه صادق است، اما چون دسترسی به ظرف زمان گذشته ممکن نیست، نفس‌الامر آن در دسترس نیست. این دیدگاه، به اهمیت دسترسی معرفتی در تعریف نفس‌الامر تأکید دارد.

واقعیت و وجود

استاد فرزانه، با تأکید بر اینکه واقعیت به وجود وابسته است، معدومات را فاقد واقعیت و نفس‌الامر می‌دانند. این اصل، به روشنی نشان می‌دهد که قضایای تاریخی، به دلیل فقدان وجود کنونی، نمی‌توانند نفس‌الامر داشته باشند.

برای نمونه، در قضیه‌ی «سلیمان سلطان بود»، واقعیت سلطنت سلیمان در زمان خودش وجود داشت، اما چون اکنون معدوم است، نفس‌الامر کنونی ندارد. این دیدگاه، به محوریت وجود در تعریف واقعیت و نفس‌الامر تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به بررسی چالش نفس‌الامر در قضایای تاریخی اختصاص داشت. استاد فرزانه، با اشاره به معدومیت موضوعات تاریخی و تسرم زمان، نشان دادند که این قضایا، هرچند صادق‌اند، فاقد نفس‌الامر کنونی‌اند. این تناقض، ضرورت بازتعریف معیار صدق و نفس‌الامر را مطرح می‌کند. فقدان دسترسی به زمان گذشته و وابستگی واقعیت به وجود، چونان موانعی در مسیر معرفت، جایگاه پیچیده‌ی قضایای تاریخی را در فلسفه‌ی اسلامی روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با بازآفرینی درس‌گفتار شماره‌ی ۱۷۳ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در مفهوم نفس‌الامر و چالش‌های معرفتی آن در فلسفه‌ی اسلامی پرداخت. نفس‌الامر، به‌عنوان واقع هستی، معیار صدق قضایای حقیقیه است، اما در حکمت متعالیه، که ماهیت را نفی می‌کند، طبیعت به‌سان سعه‌ی وجودی تعریف می‌شود. نوعیت، طبیعت، و شخصیت، سه مرتبه‌ی وجودی‌اند که بدون نیاز به ماهیت، موضوع قضایای نفس‌الامریه را تشکیل می‌دهند.

اشکال ریاضیات، با تکیه بر معقول ثانی و اتصاف ذهنی یا خارجی، رفع شد و نشان داده شد که ریاضیات دارای نفس‌الامر است. اما اشکال قضایای تاریخی، به دلیل معدومیت موضوع و ظرف زمان گذشته، پیچیده‌تر است. این قضایا، هرچند صادق‌اند، به دلیل فقدان وجود کنونی، فاقد نفس‌الامر تلقی می‌شوند، که این امر معیار صدق را به چالش می‌کشد. استاد فرزانه پیشنهاد می‌کنند که صدق قضایای تاریخی، مستقل از وجود کنونی و وابسته به واقع در ظرف زمان خود است.

با نظارت صادق خادمی