متن درس
وحدت وجودی در ظرف ناسوت: تأملاتی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۸۳)
دیباچه
در سپهر حکمت اسلامی، مسأله اتحاد وجودی بهسان نگینی درخشان در تاج فلسفه متعالیه میدرخشد. این نوشتار، که برآمده از درسگفتار شماره ۱۸۳ استاد فرزانه قدسسره در تاریخ سوم اسفند ۱۳۷۸ است، به کاوش عمیق در مفهوم اتحاد در ظرف ناسوت میپردازد. محوریت این تأملات، تبیین وحدت وجودی است که در مراتب نفسی و عینی، محب و محبوب، ماده و صورت، و تحولات وجودی در عالم طبیعت جلوهگر میشود. بحث با استناد به آرای ملاصدرا در «اسفار اربعه» و ابنسینا، و نقد دیدگاههای مشائی، ناسوت را نهتنها ظرف اتحاد، بلکه بستری برای وصول و ظهورات وجودی معرفی میکند.
بخش نخست: تبیین مفهوم اتحاد در حکمت متعالیه
ماهیت اتحاد و محوریت وجود
اتحاد، در نگاه حکمت متعالیه، چون جویباری زلال از سرچشمه وجود جاری میشود و موضوع آن، حقیقت وجود است. این اتحاد، که در وصول و وحدت تجلی مییابد، از قید ماهیت و امکان بالمعنیالاخص آزاد است. وجود، بهسان روحی حیاتبخش، تمامی مراتب هستی را در بر گرفته و اتحاد را در دو ساحت نفسی و عینی ممکن میسازد. در مرتبه نفسی، محب در ظرف حب با محبوب خویش یگانه میشود، چنانکه عالم در علم با معلوم متحد میگردد. این وحدت، نه در جثه مادی، بلکه در ساحت نفس و وجود رخ میدهد، مانند آینهای که حقیقت محبوب را در خود منعکس میسازد.
مراتب اتحاد: نفسی و عینی
اتحاد، چونان درختی تناور، دو شاخه اصلی دارد: مرتبه نفسی و مرتبه عینی. در مرتبه نفسی، محب با محبوب در ظرف حب و علم متحد میشود، مانند عالمی که معلوم خویش را در آینه نفس خویش متحد میسازد. این وحدت، نه در پیوند گوشت و استخوان، بلکه در ساحت وجودی نفس تحقق مییابد. محب، محبوب را در حقیقت وجودی خویش جای میدهد، چنانکه عاشق در سوز دل، معشوق را در جان خویش میبیند. در مرتبه عینی، این اتحاد به ظرف جسم سرایت میکند، اما نه به معنای ترکیب مادی، بلکه بهصورت وحدت وجودی میان ماده و صورت. این وحدت، چون نسیمی که در برگهای درخت میپیچد، حقیقتی واحد را در ظرف جسم آشکار میسازد.
محب و محبوب در ظرف ناسوت
محب و محبوب، چون دو مرغ عاشق در آسمان وجود، در ظرف ناسوت به وحدت میرسند. این وحدت، نه در جثه ظاهری، بلکه در حقیقت وجودی محبوب است که در ظرف حب متجلی میشود. محبوب حقیقی، مانند پدر، مادر یا دلبر، حقیقتی است که در ساحت نفس محب جای میگیرد. این اتحاد، مشابه وحدت عالم و معلوم در علم است، جایی که عالم، معلوم خویش را بالذات در نفس خود متحد میسازد. در این نگاه، ظرف ناسوت، چون بستری حاصلخیز، زمینهساز وحدت وجودی میان محب و محبوب میشود.
جمعبندی بخش نخست
اتحاد در حکمت متعالیه، حقیقتی وجودی است که در دو مرتبه نفسی و عینی ظهور مییابد. در مرتبه نفسی، محب و محبوب در ظرف حب و علم متحد میشوند، و در مرتبه عینی، این وحدت به ظرف جسم سرایت میکند. موضوع اتحاد، وجود است و ناسوت، بستری پویا برای تحقق این وحدت معرفی میگردد. این تبیین، با نفی قیود ماهوی و تأکید بر وجود، بنیان تمامی تحولات و ارتقاءات وجودی را در ظرف ناسوت استوار میسازد.
بخش دوم: ماده و صورت در وحدت وجودی
جسم بهمثابه وحدت ماده و صورت
جسم، چونان گوهری که از پیوند ماده و صورت پدید آمده، حقیقتی وجودی است که با وحدت این دو جوهر شکل میگیرد. ماده و صورت، هر یک بهسان جوهری مستقل، در ظرف وجود واحد به وحدت میرسند و جسم را پدید میآورند. این وحدت، نه انضمامی و نه سطحی، بلکه وجودی است، چنانکه آب و خاک در هم آمیخته و گلی خوشبو میسازند. ارسطو جسم را مرکب از ماده و صورت میداند، حال آنکه افلاطون آن را بسیط و فارغ از حیثیت ماده و صورت میشمارد. در حکمت متعالیه، جسم بهسان حقیقتی واحد، از وحدت وجودی ماده و صورت پدید میآید.
نقد دیدگاه مشائی
ملاصدرا، با نگاهی ژرف به حکمت مشائی، دیدگاه کون و فساد ارسطو و ابنسینا را نقد میکند. در نگاه مشائی، صورت پیشین با پدید آمدن صورت پسین فاسد میشود، اما ملاصدرا این فساد را نفی کرده و معتقد است حقیقت وجودی صورت پیشین در صورت پسین محفوظ میماند. برای مثال، نطفه که به علقه و سپس مضغه تبدیل میشود، حقیقت وجودی خود را حفظ میکند، نه آنکه جثهای مادی از میان برود. این دیدگاه، چون چراغی در تاریکی، تحولات وجودی را در پرتو وحدت وجود روشن میسازد.
جوهر و تقسیمات آن
جوهر، چونان بنیادی استوار در هستیشناسی اسلامی، به پنج قسم تقسیم میشود: عقل، نفس، ماده، صورت و جسم. ماده و صورت، هر یک جوهری مستقلاند که در ظرف وحدت وجودی، جسم را پدید میآورند. این تقسیمبندی، جایگاه جسم را در سلسله مراتب وجودی مشخص کرده و آن را حقیقتی مرکب اما واحد میداند. ماده و صورت، نه عرض، بلکه جواهریاند که لا فی موضوع بوده و در وحدت وجودی، جسم را بهسان گوهری یکپارچه شکل میدهند.
جمعبندی بخش دوم
جسم، در حکمت متعالیه، حقیقتی وجودی است که از وحدت ماده و صورت پدید میآید. این وحدت، نه انضمامی، بلکه وجودی است و با نفی کون و فساد مشائی، تداوم حقیقت وجودی در تحولات را تأیید میکند. تقسیم جوهر به عقل، نفس، ماده، صورت و جسم، جایگاه وحدت وجودی جسم را در مراتب هستی روشن میسازد. این تبیین، ناسوت را بستری پویا برای اتحاد و وصول معرفی میکند.
بخش سوم: تحولات وجودی در ظرف ناسوت
حرکت جوهری و ارتقاء وجودی
حرکت جوهری، چونان رودی خروشان، وجود را از مرتبه ماده به سوی تجرد رهنمون میشود. ملاصدرا، با تکیه بر این اصل، تحولات وجودی را در ظرف ناسوت ممکن میداند: از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، و از مضغه به انسان، عالم و نبی. این تحولات، نه بهواسطه ماهیت، بلکه از طریق وحدت وجودی رخ میدهند. برای مثال، خاک با آب، هوا و حرارت متحد شده و گلی خوشبو میسازد، چنانکه غذا در بدن انسان تلطیف شده و به خون، نطفه و مغز تبدیل میشود.
ناسوت بهمثابه ظرف وصول
برخلاف ادعای اولیه ملاصدرا که ناسوت را فاقد وصول میدانست، حکمت متعالیه ناسوت را بستری برای وصول و اتحاد معرفی میکند. ماده و صورت، چون عاشق و معشوق، در این ظرف به وحدت میرسند و جسم را پدید میآورند. این وحدت، مانند پیوند لیلی و مجنون، نه در جثه، بلکه در حقیقت وجودی است: «أَنَا لَيْلَى وَلَيْلَى أَنَا». ناسوت، چون باغی حاصلخیز، زمینهساز ظهورات وجودی است که از خاک به گل، و از گل به دل و دلبر ارتقا مییابد.
تمثیلات وحدت وجودی
درسگفتار، با تمثیلاتی دلانگیز، وحدت وجودی را در ظرف ناسوت به تصویر میکشد. خاک که بوی گل میگیرد، چونان عاشقی است که در همنشینی با معشوق، کمال مییابد. سعدی، در بیت «کمال همنشین در من اثر کرد»، این وحدت را به زیبایی به تصویر میکشد. خاک، با اتحاد با آب و حرارت، گل میشود، و گل، با ارتقاء وجودی، به دل و دلبر تبدیل میگردد. این تمثیلات، چون نوری بر تاریکی مفاهیم فلسفی، وحدت وجودی را در مراتب طبیعی و نفسی روشن میسازند.
جمعبندی بخش سوم
حرکت جوهری، بنیان تحولات وجودی در ظرف ناسوت است که از ماده به تجرد رهنمون میشود. ناسوت، بستری پویا برای وصول و اتحاد است که ماده و صورت را در وحدتی وجودی به جسم تبدیل میکند. تمثیلات ادبی، مانند خاک و گل یا لیلی و مجنون، این وحدت را بهگونهای روشن و دلانگیز به تصویر میکشند. این بخش، با تأکید بر پویایی ناسوت، آن را ظرف ظهورات وجودی معرفی میکند.
بخش چهارم: پیوند وجودی میان ماده و روح
روح و تلطیف ماده
روح، چون گوهری آسمانی، از تلطیف ماده در ظرف ناسوت پدید میآید. نطفه، که به مغز و سپس به روح تبدیل میشود، نشاندهنده وحدت وجودی میان ماده و تجرد است. این تلطیف، مانند صیقل یافتن آینهای زنگارگرفته، ماده را به سوی تجرد رهنمون میسازد. انزال مکرر، که مغز را سست میکند، نشاندهنده پیوند وجودی میان نطفه و عقل است، چنانکه ابنسینا به تعادل در این امر توصیه میکند.
امکان خلق انسان
درسگفتار، با نگاهی بدیع، امکان خلق انسان خارج از رحم را ممکن میداند. ترکیباتی که خصوصیات نطفه را داشته باشند، میتوانند در ظرف ناسوت، حیات و انسانیت را پدید آورند. این دیدگاه، چون دریچهای به آینده، پویایی وجود را در علوم تجربی و فلسفی به تصویر میکشد. قرآن کریم، در توصیف خلقت انسان، میفرماید:
﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ﴾
(المؤمنون: ۱۲). این آیه، خلقت انسان از گِل را تأیید کرده و امکان تحولات وجودی را در ظرف ناسوت نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
روح، حقیقتی است که از تلطیف ماده در ظرف ناسوت پدید میآید و پیوند وجودی میان نطفه، مغز و تجرد را نشان میدهد. امکان خلق انسان خارج از رحم، پویایی وجود در ناسوت را تأیید میکند. این بخش، با استناد به قرآن کریم و تحلیلهای فلسفی، ناسوت را بستری برای ظهورات وجودی و تحولات عمیق معرفی میکند.
بخش پنجم: کاربردهای فلسفه وجودی در علوم
اتحاد و تحولات علمی
فلسفه وجودی، چون مشعلی فروزان، میتواند مسائل علمی و اجتماعی را روشن سازد. با تکیه بر وحدت وجودی، میتوان جوامع را تحول بخشید، حیوان وحشی را اهلی کرد، و حتی انسان را از ماده به تجرد رهنمون ساخت. این دیدگاه، چون پلی میان فلسفه و علوم تجربی، امکان تحولات عمیق را در جهان ماده فراهم میآورد. برای مثال، ماست در شرایط خاص حیات مییابد و موجودات زنده تولید میکند، که نشاندهنده پویایی وجود در ناسوت است.
تأثیر مزاج و شعور
موجودات، چونان باغی پر از گلهای گوناگون، دارای مزاجهای متفاوتاند که شعور و تحولات آنها را تعیین میکند. این مزاجها، مانند رنگهای نقاشی، در ظهورات وجودی نقش میبایند و اتحاد را در مراتب مختلف ممکن میسازند. نگاه به طبیعت، قرائت قرآن کریم، یا تأمل در چهرهها، خوراک وجودی انسان را تشکیل داده و در تحولات او اثر میگذارد.
جمعبندی بخش پنجم
فلسفه وجودی، با تکیه بر وحدت و تحولات وجودی، راهگشای مسائل علمی و اجتماعی است. مزاجهای متفاوت موجودات، شعور و تحولات آنها را شکل میدهند، و ناسوت، بستری برای این ظهورات معرفی میشود. این بخش، با تأکید بر کاربردهای عملی فلسفه، آن را ابزاری برای تحول جوامع و علوم معرفی میکند.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با کاوش در مسأله اتحاد در حکمت متعالیه، ناسوت را بستری پویا برای وحدت و وصول وجودی معرفی کرد. اتحاد، چون نوری که از وجود ساطع میشود، در مراتب نفسی و عینی، ماده و صورت، و محب و محبوب تجلی مییابد. حرکت جوهری، تحولات وجودی را از خاک به گل، از نطفه به انسان، و از ماده به تجرد ممکن میسازد. ناسوت، برخلاف دیدگاههای اولیه، نهتنها ظرف اتحاد، بلکه ظرف ظهورات وجودی است که تمامی موجودات را در سیر وجودی خویش به وحدت میرساند. تمثیلات ادبی، مانند لیلی و مجنون یا خاک و گل، این وحدت را بهگونهای روشن و دلانگیز به تصویر میکشند.
با نظارت صادق خادمی