در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 184

متن درس





اتحاد وجودی در فلسفه اسلامی: بازخوانی و نقد آرای صدرایی

اتحاد وجودی در فلسفه اسلامی: بازخوانی و نقد آرای صدرایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۸۴)

مقدمه: درآمدی بر مفهوم اتحاد در فلسفه اسلامی

مفهوم اتحاد در فلسفه اسلامی، به‌سان پلی است که مراتب وجود را به یکدیگر پیوند می‌دهد و از سنگ تا دلبر، از ناسوت تا جبروت، گستره‌ای وسیع از وحدت وجودی را در بر می‌گیرد. این مفهوم، که در نگاه استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره به‌عنوان جوهری فراگیر در همه عوالم هستی معرفی شده، نه‌تنها در عالم مجردات، بلکه در مرتبه ناسوت نیز جلوه‌ای تام دارد. این کتاب، با بازنویسی و تجمیع درس‌گفتار شماره ۱۸۴ و تحلیل‌های تفصیلی آن، به کاوشی عمیق در این مفهوم می‌پردازد و با نقد آرای ملاصدرا در اسفار اربعه، به‌ویژه جلد هفتم (صفحات ۱۷۸-۱۷۹)، دیدگاهی نوین و جامع ارائه می‌دهد.

بخش نخست: شمول اتحاد در همه عوالم هستی

اتحاد به‌مثابه اصل هستی‌شناختی

اتحاد وجودی، چونان جریانی زلال، همه مراتب هستی را در بر گرفته و در ظرف وجود، اعم از مجرد یا مادی، امکان ظهور می‌یابد. این اصل، که در نگاه استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره به‌عنوان بنیادی‌ترین ویژگی هستی معرفی شده، هیچ تفاوتی میان عالم مجردات و ناسوت قائل نیست. اتحاد، در این دیدگاه، نه امری محصور در عالم روحانی، بلکه جوهری است که در همه مراتب وجود، از سنگ تا دلبر، جریان دارد. این مفهوم، به‌سان نوری است که از مبدأ واحد وجود ساطع شده و هر مرتبه‌ای را به فراخور حالش روشن می‌سازد.

درنگ: اتحاد وجودی، به‌عنوان اصلی فراگیر، همه عوالم را در بر می‌گیرد و در ظرف وجود، اعم از مجرد یا مادی، امکان تحقق دارد. این دیدگاه، اتحاد را از انحصار عالم مجردات آزاد ساخته و در عالم ناسوت نیز جاری می‌داند.

ماده و صورت: ظرف اتحاد در جسم

جسم، به‌مثابه یک حقیقت متحد، از ترکیب ماده و صورت پدید آمده و وجود واحدی را در خود متبلور ساخته است. ماده و صورت، چونان دو بال پرنده‌ای که در پرواز به یکدیگر وابسته‌اند، در ظرف جسم به وحدتی حقیقی دست می‌یابند. این ترکیب، برخلاف تراکیب اعتباری مانند خانه‌ای که اجزای آن قابل تفکیک‌اند، از نوع حقیقی است و ماده و صورت در آن به‌گونه‌ای درهم تنیده شده‌اند که جدایی آن‌ها ممتنع است. استاد فرزانه تأکید دارند که جسم، به‌مثابه یک کل، خود ظرف اتحاد است و وجود واحد آن، گواهی بر این مدعاست.

برای نمونه، جسم طبیعی، که ماده و صورتش به‌گونه‌ای غیرقابل تفکیک درهم آمیخته‌اند، با جسم تعلیمی، که صورتش قابل تصرف و تفکیک است، تفاوت دارد. این تمایز، به‌سان تفاوت میان گلی که در خاک ریشه دوانده و ساختمانی است که آجرهایش به‌آرامی از هم جدا می‌شوند. جسم طبیعی، چونان موجودی زنده، وحدتی ذاتی دارد، در حالی که جسم تعلیمی، چونان مصنوعی بشری، از وحدتی اعتباری برخوردار است.

درنگ: ترکیب ماده و صورت در جسم، از نوع حقیقی است و به‌عنوان ظرف اتحاد، وحدتی ذاتی را در جسم پدید می‌آورد. این وحدت، در جسم طبیعی غیرقابل تفکیک و در جسم تعلیمی قابل تصرف است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین اتحاد به‌عنوان اصلی هستی‌شناختی، نشان داد که این مفهوم در همه مراتب وجود، از ناسوت تا جبروت، جاری است. جسم، به‌مثابه یک حقیقت متحد، از ترکیب حقیقی ماده و صورت پدید آمده و خود ظرف اتحادی است که از تفکیک مصون است. این دیدگاه، با تأکید بر شمول اتحاد در عالم ناسوت، بنیانی برای نقد آرای صدرایی فراهم می‌آورد و نشان می‌دهد که اتحاد، نه‌تنها در عالم مجردات، بلکه در مرتبه مادی نیز امکان تحقق دارد.

بخش دوم: نقد آرای ملاصدرا در اسفار اربعه

بررسی استدلال‌های صدرایی در جلد هفتم اسفار

ملاصدرا در جلد هفتم اسفار اربعه (صفحات ۱۷۸-۱۷۹)، با استدلال‌هایی مبسوط، اتحاد در عالم اجسام را نفی کرده و معتقد است که اجزای جسم، به دلیل مفارقت ذاتی، نمی‌توانند به وحدت و وصال دست یابند. او در صفحه ۱۷۸، خط ۹، می‌فرماید: «لأنّ کلّ جزء منه مفقود عن صاحبه مفارق عنه و هذا الاتصال بین الأجزائه عین الانفصال»، بدین معنا که اتصال میان اجزای جسم، خود عین انفصال است، زیرا اجزا مانند همسایگانی‌اند که در کنار هم قرار دارند، اما وحدت حقیقی میان آن‌ها برقرار نیست.

استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نقدی دقیق، این استدلال را به چالش می‌کشند و خلطی مفهومی را در آن شناسایی می‌کنند. ایشان تأکید دارند که ملاصدرا میان جسم به‌عنوان یک کل متحد و اجزای متکثر آن تمایز قائل نشده است. جسم، به‌مثابه یک حقیقت واحد، خود ظرف اتحاد است، در حالی که اجزای آن ممکن است به‌صورت ظاهری متصل باشند. این خلط، چونان آمیختن نور خورشید با سایه‌های پراکنده‌ای است که از آن بر زمین می‌افتد.

درنگ: ملاصدرا در اسفار، با خلط میان جسم به‌عنوان یک کل متحد و اجزای متکثر آن، اتحاد در عالم اجسام را نفی کرده است. نقد استاد فرزانه، بر لزوم تفکیک میان وجود واحد جسم و اجزای آن تأکید دارد.

نقد نفی وصال در عالم ناسوت

ملاصدرا در صفحه ۱۷۸، خط ۴، ادعا می‌کند که در عالم ناسوت وصال وجود ندارد و ذات‌ها نمی‌توانند به یکدیگر برسند: «و لا یصل ذات إلی ذات فی هذه النشأة أبداً». این دیدگاه، که اتحاد را به عالم تجرد محدود می‌کند، مورد نقد استاد فرزانه قرار گرفته است. ایشان با استدلال‌هایی قاطع، نشان می‌دهند که عالم ناسوت، به‌سان باغی پربار، ظرف وصال و اتحاد است. همه موجودات، از خاک تا گُل، در پی وحدت با یکدیگرند و این وحدت، نه‌تنها در عالم روحانی، بلکه در مرتبه مادی نیز امکان‌پذیر است.

برای نمونه، تبدیل خاک به گُل یا گُل به خاک، چونان رقصی وجودی است که دو موجود را در یک حقیقت متحد می‌سازد. این فرآیند، که ملاصدرا آن را به تلاقی صفحین فروکاسته، فراتر از اتصال ظاهری است و به اتحادی حقیقی منجر می‌شود. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، این اتحاد را به آکل و مأکول تشبیه می‌کنند که خاک و گُل، در فرآیندی وجودی، یکدیگر را جذب کرده و به وحدت می‌رسند.

درنگ: ادعای ملاصدرا مبنی بر نبود وصال در عالم ناسوت نادرست است، زیرا عالم ناسوت، به‌مثابه ظرف اتحاد، امکان وحدت میان موجودات را فراهم می‌آورد، چنان‌که در تبدیل خاک به گُل مشاهده می‌شود.

نقد تلاقی صفحین و امکان اتحاد میان اجسام

ملاصدرا در صفحه ۱۷۸، خط ۱۴، وصل میان اجسام را به تلاقی صفحین محدود کرده و می‌فرماید: «لا یمکن الوصل بین الجسمین إلا بنحو تلاقی الصفحین منهما». این دیدگاه، که اتحاد میان اجسام را به تماس ظاهری فرومی‌کاهد، مورد نقد استاد فرزانه قرار گرفته است. ایشان با تمایز میان اتصال و اتحاد، تأکید دارند که اتحاد میان اجسام، مانند اتحاد گُل و خاک، فراتر از تلاقی است. برای نمونه، آجر کنار آجر تنها اتصال ایجاد می‌کند، اما گُل و خاک، چونان دو عاشق که در آغوش یکدیگر به وحدت می‌رسند، به اتحادی حقیقی دست می‌یابند.

این اتحاد، در فرآیندهای طبیعی مانند تبدیل خاک به نفت، طلا، یا مس در معادن نیز مشهود است. معادن، چونان کیمیاگران زمین، خاک را به جواهری متعالی تبدیل می‌کنند و این تبدیل، خود گواهی بر اتحاد حقیقی در عالم ناسوت است. استاد فرزانه، با این استدلال، نشان می‌دهند که عالم ناسوت، برخلاف دیدگاه صدرایی، عالم وصل است و همه موجودات در آن به سوی وحدت سیر می‌کنند.

درنگ: اتحاد میان اجسام، فراتر از تلاقی صفحین است و در فرآیندهایی مانند تبدیل خاک به گُل یا معادن به طلا، به‌صورت اتحادی حقیقی ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد آرای ملاصدرا در اسفار، نشان داد که نفی اتحاد در عالم ناسوت، ناشی از خلط میان جسم و اجزای آن و فروکاستن وصل به تلاقی صفحین است. استاد فرزانه، با استدلال‌هایی دقیق و تمثیلاتی بدیع، تأکید کردند که عالم ناسوت، ظرف اتحاد است و از ترکیب حقیقی ماده و صورت تا تبدیل خاک به گُل، همه مراتب آن گواه وحدت وجودی است. این نقد، دعوتی است به بازاندیشی در دیدگاه‌های صدرایی و بازشناسی ظرفیت‌های عالم ناسوت در تحقق اتحاد.

بخش سوم: مصادیق اتحاد در عالم ناسوت

اتحاد خاک و گُل: تمثیلی از وحدت وجودی

یکی از زیباترین مصادیق اتحاد در عالم ناسوت، فرآیند تبدیل خاک به گُل یا گُل به خاک است. این فرآیند، چونان رقص دو عاشق است که در یکدیگر محو شده و به وحدتی نوین دست می‌یابند. خاک، با جذب عصاره گُل، به گُلی معطر تبدیل می‌شود و گُل، با خوردن خاک، به رشد و بالندگی می‌رسد. این رابطه آکل و مأکول، نه‌تنها اتصال ظاهری، بلکه اتحادی حقیقی را نشان می‌دهد که در آن، دو موجود به یک حقیقت واحد مبدل می‌شوند.

استاد فرزانه، با تمثیلی شاعرانه، این اتحاد را به بوسه‌ای میان گُل و خاک تشبیه می‌کنند که در آن، خاک بوی گُل می‌گیرد و گُل، با خوردن خاک، به حیات خود ادامه می‌دهد. این فرآیند، که در آزمایشگاه‌های علمی نیز تأیید شده، نشان می‌دهد که خاک پس از مدتی دیگر خاک نیست، بلکه به عصاره‌ای پویا و متعالی تبدیل شده است. این تبدیل، به‌سان کیمیاگری طبیعت، گواهی بر اتحاد وجودی در عالم ناسوت است.

درنگ: اتحاد خاک و گُل، به‌مثابه یک فرآیند وجودی، نشان‌دهنده وحدت حقیقی در عالم ناسوت است که فراتر از اتصال ظاهری بوده و به تبدیل دو موجود به یک حقیقت واحد منجر می‌شود.

اتحاد در معادن: کیمیاگری زمین

معادن، چونان کیمیاگرانی خاموش، خاک را به جواهری چون طلا، نقره، یا مس تبدیل می‌کنند. این تبدیل، که در دل زمین و در گذر زمان رخ می‌دهد، نمونه‌ای دیگر از اتحاد حقیقی در عالم ناسوت است. خاک، که روزگاری در بستر دریا بوده، با رسوب و فسیل شدن، به ماده‌ای متعالی تبدیل می‌شود و این فرآیند، خود گواهی بر ظرفیت عالم ناسوت در تحقق وحدت وجودی است. استاد فرزانه، با اشاره به این فرآیند، تأکید دارند که همه عالم ناسوت، ظرف اتحاد است و هیچ مرتبه‌ای از آن از این جوهری وجودی محروم نیست.

این تبدیل، به‌سان سفری است که خاک را از مرتبه‌ای پست به جایگاهی والا می‌رساند. همان‌گونه که شاعر می‌فرماید: «کمال همنشین در من اثر کرد»، خاک در همنشینی با گُل یا در فرآیندهای زمین‌شناختی، به حقیقتی نوین دست می‌یابد. این حقیقت، نه‌تنها در ظاهر، بلکه در ذات خود متحد است و از ترکیب اعتباری متمایز است.

درنگ: تبدیل خاک به طلا، نقره، یا مس در معادن، نمونه‌ای از اتحاد حقیقی در عالم ناسوت است که ظرفیت کیمیاگرانه زمین را در ایجاد وحدت وجودی نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی مصادیق اتحاد در عالم ناسوت، نشان داد که این مرتبه، به‌سان باغی پربار، از ظرفیت‌های عمیقی برای تحقق وحدت وجودی برخوردار است. اتحاد خاک و گُل، و تبدیل معادن به جواهر، چونان تمثیلاتی زنده، گواه این مدعایند که عالم ناسوت، نه‌تنها ظرف اتصال، بلکه بستری برای اتحاد حقیقی است. این مصادیق، با تأیید علمی و فلسفی، دیدگاه صدرایی مبنی بر نفی اتحاد در ناسوت را به چالش می‌کشند.

بخش چهارم: اتحاد محب و محبوب در ظرف حب

وصال محب و محبوب: اتحادی روحانی و جسمانی

اتحاد محب و محبوب، چونان آینه‌ای است که وحدت وجودی را در مراتب جسمانی و روحانی بازمی‌تاباند. استاد فرزانه، با نقد دیدگاه ملاصدرا در صفحه ۱۷۸ اسفار، که وصول محب به ذات محبوب را محال می‌داند، تأکید دارند که این اتحاد، نه‌تنها ممکن، بلکه در ظرف حب آسان‌تر است. محب، در فرآیند عشق، تحت تصرف محبوب قرار می‌گیرد و نفس او، چونان پرنده‌ای که در آسمان معشوق به پرواز درمی‌آید، به وحدتی وجودی با او دست می‌یابد.

ملاصدرا، با تقسیم وصول به سه وجه (نفس، جسم، و عوارض)، هر سه را محال می‌داند. او معتقد است که عوارض (مانند رنگ) قابل انتقال نیست، تداخل اجسام ممتنع است، و اتحاد نفوس به دلیل ایجاد بدن با دو نفس غیرممکن است. استاد فرزانه، با نقدی دقیق، این استدلال‌ها را رد کرده و نشان می‌دهند که اتحاد محب و محبوب، در ظرف حب، به تسلیم وجودی یکی در برابر دیگری منجر می‌شود. این تسلیم، چونان حالتی است که نفس محب، تحت تصرف محبوب، از اراده و تصرف خویش تهی شده و به وحدتی عاشقانه دست می‌یابد.

درنگ: اتحاد محب و محبوب در ظرف حب، به تسلیم وجودی یکی در برابر دیگری منجر می‌شود و این وحدت، در مراتب جسمانی و روحانی ممکن است.

مثال سالک و حق: وحدت عرفانی

اتحاد سالک با حق، چونان قله‌ای است که محب در سلوک خویش به سوی آن می‌شتابد. استاد فرزانه، این اتحاد را به حالتی تشبیه می‌کنند که نفس سالک، تحت تصرف حق قرار گرفته و اراده، فعل، و تصرف او به حق بازمی‌گردد. این وحدت، به‌سان حالتی است که در آن، سالک چون قطره‌ای در اقیانوس حق محو می‌شود و همه حب و بغض او برای حق است. این تمثیل، که ریشه در آیات قرآن کریم دارد، به حضور وجودی حق در همه اشیاء اشاره می‌کند: وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا باشید»).

این اتحاد، می‌تواند موقت یا دائم باشد، بسته به شدت حب و قوت وجودی محب. در لحظه اتحاد، نفس محب، چونان شمعی در برابر خورشید، از تصرف خویش بازمی‌ماند و تحت اشراف محبوب قرار می‌گیرد.

درنگ: اتحاد سالک با حق، به‌مثابه تسلیم نفس در برابر اراده الهی است که در آن، محب تحت تصرف محبوب قرار گرفته و به وحدتی عرفانی دست می‌یابد.

اتحاد از طریق نگاه: سیری وجودی

یکی از بدیع‌ترین مصادیق اتحاد در عالم ناسوت، وحدتی است که از طریق نگاه به گُل یا میوه حاصل می‌شود. استاد فرزانه، با تمثیلی شاعرانه، تأکید دارند که نگاه به گُل، چونان خوردن آن است و می‌تواند به سیری وجودی منجر شود. این مفهوم، که در نگاه نخست شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد، ریشه در ظرفیت‌های عمیق عالم ناسوت دارد. همان‌گونه که گُل با جذب خاک به حیات خود ادامه می‌دهد، انسان نیز می‌تواند با نگاه به زیبایی‌های طبیعت، به وحدتی وجودی دست یابد.

این اتحاد، به‌سان نسیمی است که روح را نوازش کرده و آن را از قیود مادی آزاد می‌سازد. استاد فرزانه، با اشاره به این ظرفیت، دعوت می‌کنند که عالم ناسوت را نه‌تنها ظرف ماده، بلکه بستری برای وصال روحانی و وجودی بدانیم.

درنگ: نگاه به گُل یا میوه، می‌تواند به سیری وجودی و اتحادی روحانی منجر شود، که گواهی بر ظرفیت عالم ناسوت در تحقق وحدت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با بررسی اتحاد محب و محبوب در ظرف حب، نشان داد که این وحدت، نه‌تنها در مرتبه روحانی، بلکه در عالم ناسوت نیز ممکن است. از اتحاد سالک با حق تا وصال از طریق نگاه، همه مصادیق گواه این مدعایند که عالم ناسوت، ظرف وصال و اتحاد است. این دیدگاه، با نقد آرای صدرایی، بر ظرفیت‌های عمیق مرتبه ناسوتی در تحقق وحدت وجودی تأکید دارد.

بخش پنجم: عالم ناسوت به‌مثابه عالم وصل

هستی به‌مثابه نظام وحدت

هستی، چونان اقیانوسی بی‌کران، همه موجودات را در خود به وحدت می‌رساند. استاد فرزانه، با تأکید بر این که همه عالم، حتی ناسوت، عالم وصل است، نشان می‌دهند که موجودات، از سنگ تا دلبر، در پی وحدت با یکدیگرند. این وحدت، نه‌تنها در مرتبه مجردات، بلکه در عالم مادی نیز جریان دارد. خاک و گُل، چونان دو عاشق، در یکدیگر محو می‌شوند و معادن، چون کیمیاگران زمین، به جواهری متعالی تبدیل می‌گردند.

این دیدگاه، با استناد به قرآن کریم، که می‌فرماید: وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا باشید»)، حضور وجودی حق در همه اشیاء را تأیید می‌کند. این حضور، نه به‌صورت ممازجت، بلکه به‌سان اتحادی وجودی است که همه مراتب هستی را در بر می‌گیرد.

درنگ: عالم ناسوت، به‌مثابه عالم وصل، ظرفیت تحقق اتحاد در همه مراتب وجودی، از خاک تا دلبر، را داراست و حضور حق در اشیاء، این وحدت را تأیید می‌کند.

تمایز اتحاد و اتصال

اتحاد، چونان جریانی عمیق، از اتصال متمایز است. اتصال، مانند لمس پارچه یا قرار گرفتن دو سنگ کنار هم، امری ظاهری است، اما اتحاد، به‌سان درهم‌آمیختن دو نور، به وحدتی ذاتی منجر می‌شود. استاد فرزانه، با اشاره به این تمایز، تأکید دارند که در عالم ناسوت، جذب، خود ظرف اتحاد است و دفع، در برابر آن، به جدایی می‌انجامد. این جذب، در فرآیندهایی مانند تبدیل خاک به گُل یا وصال محب و محبوب، به‌وضوح مشاهده می‌شود.

برای نمونه، لمس دست انسان با پارچه، اتصالی ظاهری است، اما در مرتبه نفسانی، این اتصال می‌تواند به اتحادی روحانی منجر شود. این دیدگاه، عالم ناسوت را به‌سان آینه‌ای معرفی می‌کند که در آن، همه مراتب وجودی می‌توانند به وحدت دست یابند.

درنگ: اتحاد، برخلاف اتصال ظاهری، به وحدتی ذاتی منجر می‌شود و عالم ناسوت، با ظرفیت جذب، بستری برای تحقق این وحدت است.

صفا و شدت اتحاد

هرچه وجود صافی‌تر باشد، اتحاد قوی‌تر و برد آن گسترده‌تر می‌شود. استاد فرزانه، با اشاره به تفاوت مشاعر در حیوانات، نشان می‌دهند که برخی موجودات، در استشمام یا لمس، از ظرفیت‌های متفاوتی برخوردارند. این تفاوت، به‌سان مراتب نور است که در هر آینه‌ای به فراخور صیقل آن بازتاب می‌یابد. در عالم ناسوت، اتحاد از سنگ تا دلبر جریان دارد و در عالم جبروت، با صافی‌تر شدن وجود، به اوج خود می‌رسد.

این صفا، چونان جریانی زلال، اتحاد را در مراتب مختلف وجودی تقویت می‌کند. برای نمونه، حیوانی که از فاصله شصت کیلومتری بو را استشمام می‌کند، ظرفیتی تجردی دارد که در مرتبه ناسوتی نیز به اتحادی عمیق منجر می‌شود.

درنگ: صافی وجود، شدت و برد اتحاد را افزایش می‌دهد و این اصل، در مراتب ناسوتی و جبروتی به‌وضوح مشاهده می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین عالم ناسوت به‌مثابه عالم وصل، نشان داد که همه مراتب هستی، از سنگ تا دلبر، در پی وحدت با یکدیگرند. تمایز اتحاد و اتصال، نقش جذب در تحقق وحدت، و تأثیر صافی وجود بر شدت اتحاد، همگی گواه ظرفیت‌های عمیق عالم ناسوت در تحقق وحدت وجودی است. این دیدگاه، با استناد به آیات قرآن کریم، حضور حق در اشیاء را تأیید کرده و عالم ناسوت را بستری برای وصال معرفی می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با بازخوانی درس‌گفتار شماره ۱۸۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در مفهوم اتحاد وجودی در فلسفه اسلامی پرداخت و با نقد آرای ملاصدرا در اسفار اربعه، دیدگاهی نوین و جامع ارائه داد. عالم ناسوت، برخلاف نفی صدرایی، به‌سان باغی پربار، ظرف وصال و اتحاد است. از ترکیب حقیقی ماده و صورت در جسم تا تبدیل خاک به گُل، از وصال محب و محبوب تا اتحاد سالک با حق، همه مراتب ناسوت گواه ظرفیت‌های عمیق این عالم در تحقق وحدت وجودی‌اند.

تمثیلات بدیع، مانند رقص خاک و گُل یا کیمیاگری معادن، و استناد به آیات قرآن کریم، مانند وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا باشید»)، این دیدگاه را به‌گونه‌ای روشن و جذاب پرورانده است. این اثر، با دعوت به بازاندیشی در انحصار اتحاد به مجردات، منبعی ارزشمند برای پژوهشگران فلسفه و عرفان اسلامی فراهم می‌آورد و بر ضرورت بازشناسی ظرفیت‌های عالم ناسوت تأکید می‌کند.

با نظارت صادق خادمی