در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 185

متن درس





اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی: نقدی بر رابطه مفهوم و مصداق

اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی: نقدی بر رابطه مفهوم و مصداق

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۸۵)

دیباچه

در سپهر اندیشه اسلامی، مسأله اتحاد عاقل و معقول چونان نگینی درخشان در فلسفه مشاء، اشراق و حکمت متعالیه می‌درخشد. این بحث، که ریشه در تأملات عمیق فلسفی دارد، به کاوش در رابطه میان مفهوم و مصداق پرداخته و پرسشی بنیادین را پیش می‌نهد: آیا تعدد مفاهیم، چون عاقل و معقول، لاجرم به تعدد مصادیق می‌انجامد، یا وحدت مصداق در عین کثرت مفهوم ممکن است؟ این پرسش، چونان کلیدی است که درهای فهم عمیق‌تر وجود، وحدت و معقولات ثانویه را می‌گشاید. متن پیش‌رو، به تبیین دقیق اختلاف‌نظر میان شیخ اشراق و ملاصدرا، و استناد به آرای ابن‌سینا، می‌پردازد.

بخش یکم: مبانی نظری اتحاد عاقل و معقول

پرسش بنیادین: رابطه مفهوم و مصداق

در سپهر فلسفه اسلامی، یکی از مسائل بنیادین، رابطه میان تعدد مفهوم و تعدد مصداق است. آیا کثرت در مفاهیم، چون عاقل و معقول، به کثرت در مصادیق منجر می‌شود، یا این دو سطح از وجود، چون دو شاخه از یک ریشه، می‌توانند در مصداقی واحد به وحدت رسند؟ این پرسش، چونان بذری است که در خاک اندیشه فلسفی کاشته شده و میوه‌های معرفتی آن در آرای فلاسفه بزرگ چون ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا به بار نشسته است. در این بخش، با کاوش در مبانی نظری این مسأله، به تبیین دقیق آن می‌پردازیم.

درنگ: پرسش محوری اتحاد عاقل و معقول، کاوش در این است که آیا تعدد مفاهیم لاجرم تعدد مصادیق را به دنبال دارد، یا وحدت مصداق در عین کثرت مفهوم ممکن است. این پرسش، بنیان تحلیل‌های فلسفی در این اثر را تشکیل می‌دهد.

تمایز مفهوم و مصداق در فلسفه اسلامی

مفهوم، چونان سایه‌ای است که ذهن بر واقعیت می‌افکند، و مصداق، چونان حقیقت وجودی است که در خارج از ذهن تحقق می‌یابد. در بحث اتحاد عاقل و معقول، عاقل (آنکه ادراک می‌کند) و معقول (آنچه ادراک می‌شود) دو مفهوم متمایزند. پرسش این است: آیا این تمایز مفهومی، به تمایز مصداقی منجر می‌شود، یا این دو، چون دو نام برای یک حقیقت، در مصداقی واحد متحدند؟ این تمایز، چونان خطی است که میان ذهن و خارج کشیده شده و فهم آن، نیازمند تأمل در مبانی وجودشناختی است.

پیش‌نیازهای فهم اتحاد عاقل و معقول

پیش از ورود به ژرفای بحث اتحاد عاقل و معقول، باید رابطه میان مفهوم و مصداق روشن شود. این پیش‌نیاز، چونان پایه‌ای است که بنای استدلال‌های فلسفی بر آن استوار می‌گردد. بدون فهم این رابطه، تحلیل اتحاد عاقل و معقول، چونان ساختمانی بدون بنیاد، فرو می‌ریزد. از این‌رو، بررسی دقیق این رابطه، گامی ضروری در مسیر فهم این مسأله است.

بخش دوم: اختلاف‌نظر شیخ اشراق و ملاصدرا

دیدگاه شیخ اشراق: تعدد مفهوم و تعدد مصداق

شیخ اشراق، سهروردی، با تکیه بر قاعده اشراقیه، معتقد است که تعدد مفهوم لاجرم به تعدد مصداق می‌انجامد. او مفاهیمی چون وجوب، امکان، امتناع و وحدت را اوصاف عقلی محض می‌داند که صورتی در اعیان (خارج) ندارند. به سخن او:
«لَا صُورَةَ لَهَا [مطلب حذف شد] : «برای آن‌ها صورتی در اعیان نیست»). این دیدگاه، معقولات ثانویه فلسفی را به ذهنیت صرف فرو می‌کاهد و وجود خارجی آن‌ها را نفی می‌کند. از نظر شیخ، اگر وحدت و وجود در خارج تحقق یابند، به تسلسل می‌انجامند؛ زیرا وحدت نیازمند وحدتی دیگر و وجود نیازمند وجودی دیگر است، و این سلسله، چونان زنجیری بی‌پایان، به تعدد سلاسل می‌انجامد.

درنگ: شیخ اشراق با استناد به قاعده «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له»، معقولات ثانویه را ذهنی صرف دانسته و معتقد است که تعدد مفهوم، چون عاقل و معقول، به تعدد مصداق منجر می‌شود، وگرنه به تسلسل در وجود و وحدت گرفتار می‌شویم.

نقد ملاصدرا بر شیخ اشراق

ملاصدرا، با نگاهی ژرف به حکمت متعالیه، دیدگاه شیخ اشراق را به چالش می‌کشد. او استدلال می‌کند که تعدد مفهوم لزوماً به تعدد مصداق منجر نمی‌شود و مصداقی واحد می‌تواند مفاهیم متعدد را در بر گیرد. این دیدگاه، چونان پلی است که میان ذهن و خارج پیوند می‌زند. ملاصدرا، با استناد به ابن‌سینا، تأکید می‌کند که معقولات ثانویه فلسفی، مانند وجوب، امکان و وحدت، اتصاف خارجی دارند، هرچند معقول اولی نیستند. او قاعده اشراقیه را در تبیین وجود و وحدت ناکافی می‌داند و کاربرد آن را در هلیة بسیطه (مانند وجود) نادرست می‌شمارد.

استناد به ابن‌سینا

ملاصدرا برای تقویت موضع خود، به آرای ابن‌سینا در «شفاء» (الهیات، مقاله هشتم، فصل سوم) استناد می‌جوید. ابن‌سینا می‌فرماید:
«إِنَّ كَوْنَ الشَّيْءِ عَاقِلًا وَمَعْقُولًا لَا [مطلب حذف شد] : «عاقل و معقول بودن یک چیز، دوگانگی در ذات یا اعتبار ایجاد نمی‌کند»). این سخن، چونان مشعلی است که تاریکی‌های اختلاف مفهوم و مصداق را روشن می‌سازد. ابن‌سینا میان تمایز ذاتی (مانند علت و معلول) و تمایز اعتباری (مانند طبیب و مریض) فرق می‌نهد و نشان می‌دهد که عاقل و معقول می‌توانند در مصداقی واحد متحد باشند.

بخش سوم: تحلیل قاعده اشراقیه و معقولات ثانویه

قاعده اشراقیه و کاربرد آن

قاعده شیخ اشراق، که می‌فرماید «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له»، در جای خود قاعده‌ای درست است، اما کاربرد آن در هلیة بسیطه، مانند وجود و وحدت، نادرست است. این قاعده، چونان کلیدی است که برای قفل هلیة مرکبه (مانند «زید عالم است») ساخته شده، اما برای هلیة بسیطه (مانند وجود) کارایی ندارد. ملاصدرا استدلال می‌کند که وجود، ثبوت شیء است، نه ثبوت شیء لشیء، و از این‌رو، کاربرد قاعده اشراقیه در آن به تسلسل غیرواقعی می‌انجامد.

درنگ: ملاصدرا با نقد کاربرد قاعده اشراقیه در هلیة بسیطه، نشان می‌دهد که وجود و وحدت، به‌مثابه معقولات ثانویه فلسفی، اتصاف خارجی دارند و تسلسل مورد ادعای شیخ اشراق باطل است.

معقولات ثانویه فلسفی

معقولات ثانویه فلسفی، مانند وجوب، امکان و وحدت، چونان ستارگانی در آسمان فلسفه می‌درخشند. این معقولات، هرچند در ذهن انتزاع می‌شوند، اما اتصاف خارجی دارند و از این‌رو، از معقولات اولی متمایزند. ملاصدرا، برخلاف شیخ اشراق، این معقولات را دارای وجود خارجی می‌داند، اما به‌صورت معقول ثانوی، نه اولی. این تمایز، چونان خطی است که میان ذهنیت و عینیت کشیده شده و فهم دقیق آن، کلید ورود به ژرفای حکمت متعالیه است.

بخش چهارم: مثال‌ها و استدلال‌های ابن‌سینا

تمایز ذاتی و اعتباری

ابن‌سینا، با بصیرتی ژرف، میان تمایز ذاتی و اعتباری فرق می‌نهد. برای مثال، علت و معلول دو ذات متمایزند، زیرا علت واجد است و معلول فاقد. اما در مواردی چون طبیب و مریض، تمایز اعتباری است؛ شخصی می‌تواند هم معالج باشد و هم بیمار. این مثال، چونان آیینه‌ای است که وحدت مصداق در عین کثرت مفهوم را به نمایش می‌گذارد.

مثال محرک و متحرک

ابن‌سینا می‌فرماید که مفهوم محرک و متحرک لزوماً به دو مصداق اشاره ندارد، مگر آنکه دلیلی خارجی آن را اثبات کند. برای اثبات جدایی مصداقی محرک و متحرک، باید از دلیل فقدان و وجدان استفاده شود؛ محرک واجد است و متحرک فاقد. این استدلال، چونان مشعلی است که مسیر استدلال فلسفی را روشن می‌سازد.

مثال‌های کلمه و اسم، عدد و دو

مثال‌های کلمه و اسم، یا عدد و دو، چونان گوهرهایی هستند که وحدت مصداق را در عین کثرت مفهوم نشان می‌دهند. کلمه و اسم دو مفهوم متمایزند، اما مصداق واحد دارند، زیرا اسم خود کلمه است. همچنین، عدد و عدد اثنین (دو) دو مفهوم‌اند، اما مصداقی واحد دارند، زیرا دو هم عدد است و هم اثنین. این مثال‌ها، چونان نوری هستند که تاریکی‌های تمایز مفهوم و مصداق را می‌زدایند.

درنگ: مثال‌های ابن‌سینا، مانند کلمه و اسم یا عدد و دو، نشان می‌دهند که تعدد مفهوم لزوماً به تعدد مصداق منجر نمی‌شود، و مصداقی واحد می‌تواند مفاهیم متعدد را در بر گیرد.

بخش پنجم: اتحاد عاقل و معقول در حق تعالی

در مرتبه حق تعالی، عاقل و معقول چونان دو روی یک سکه، در حقیقتی واحد متحدند. این وحدت، چونان قله‌ای است که در آن تمایزات مفهومی در نور وحدت الهی ذوب می‌شوند. اما در اشیاء خارجی، این وحدت نسبی است و ممکن است تمایز مصداقی رخ دهد. این تمایز، چونان شاخه‌هایی است که از تنه واحد وجود روییده‌اند.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این اثر، با کاوش در مسأله اتحاد عاقل و معقول، به تبیین اختلاف‌نظر میان شیخ اشراق و ملاصدرا پرداخته و با استناد به آرای ابن‌سینا، نشان داده است که تعدد مفهوم لزوماً به تعدد مصداق منجر نمی‌شود. شیخ اشراق، با تکیه بر قاعده اشراقیه، معقولات ثانویه را ذهنی صرف می‌داند و معتقد است که کثرت مفهوم به کثرت مصداق می‌انجامد. اما ملاصدرا، با نقد این دیدگاه، استدلال می‌کند که معقولات ثانویه اتصاف خارجی دارند و تعدد مفهوم نه وحدت مصداق را اقتضا می‌کند و نه کثرت آن را. ابن‌سینا نیز، با تمایز میان تمایز ذاتی و اعتباری، این دیدگاه را تقویت می‌کند. مثال‌هایی چون کلمه و اسم، یا عدد و دو، وحدت مصداق را در عین کثرت مفهوم نشان می‌دهند، درحالی‌که مواردی چون علت و معلول نیازمند دلیل خارجی برای اثبات تعدد مصداق‌اند. این کتاب، چونان دریچه‌ای است به سوی فهم عمیق‌تر فلسفه اسلامی، که پژوهشگران را به تأمل در ژرفای وجود و وحدت دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی