در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 194

متن درس






نقد عقل فعال و اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی

نقد عقل فعال و اتحاد عاقل و معقول در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۹۴)

دیباچه

فلسفه اسلامی، به‌سان دریایی ژرف و پرتلاطم، همواره بستری برای کاوش در مفاهیم متافیزیکی و پرسش‌های بنیادین وجود و معرفت بوده است. در این میان، مفهوم عقل فعال و اتحاد عاقل و معقول، چونان ستارگانی در آسمان حکمت اسلامی، هم درخشش و جذابیت داشته و هم منشأ مناقشات عمیق فلسفی بوده است. این اثر، برآمده از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در جلسه‌ای که در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ ایراد شده، به نقد و بررسی این دو مفهوم کلیدی در فلسفه اسلامی می‌پردازد.

بخش یکم: چیستی عقل فعال و چالش‌های تعریف آن

نقد ابن‌سینا و خواجه نصیر به عقل فعال

در فلسفه مشائی، فیلسوفان بزرگی چون ابن‌سینا و خواجه نصیرالدین طوسی، مفهوم عقل فعال و اتحاد با آن را مورد تردید و نقد قرار داده‌اند. اینان، اتحاد با عقل فعال را، به‌سان اتحاد عاقل و معقول، فاقد بنیان استدلالی محکم دانسته و آن را به چالش کشیده‌اند. این نقد، ریشه در سنت ارسطویی دارد که بر پیچیدگی‌های متافیزیکی عقل فعال تأکید می‌ورزد. ابن‌سینا، با تکیه بر روش‌شناسی عقلانی، اتحاد نفس ناطقه با عقل فعال را ناممکن یا عقل فعال را فاقد وجود واقعی می‌شمارد.

درنگ: نقد ابن‌سینا به عقل فعال، نه‌تنها بر اتحاد با آن، بلکه بر وجود خود این موجود متافیزیکی متمرکز است و بر ضرورت سند معتبر برای پذیرش آن تأکید دارد.

پاسخ حاجی سبزواری و نقد آن

حاجی سبزواری، در تلاش برای دفاع از عقل فعال، پاسخ‌هایی به اشکالات ابن‌سینا و دیگران ارائه کرده است. بااین‌حال، این پاسخ‌ها از منظر استدلالی کافی نبوده و خود مورد نقد قرار گرفته‌اند. این مناقشه، به‌سان گفت‌وگویی درازدامن میان فیلسوفان مشائی و حکمت متعالیه، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های درونی سنت فلسفی اسلامی است که حتی پاسخ‌های متأخرین نیز نتوانسته اجماع کاملی ایجاد کند.

مشکل بنیادین: تعریف عقل فعال

محور اصلی مناقشه، نه در امکان اتحاد عاقل و معقول، بلکه در تعریف و وجود خود عقل فعال نهفته است. پرسش‌هایی چون «عقل فعال چیست؟ کجاست؟ و چه جایگاهی در سلسله مراتب وجودی دارد؟» به‌سان خاری در پای استدلال‌های فلسفی، همچنان بی‌پاسخ مانده‌اند. آیا عقل فعال با عالم مثل، عقول طولی، عقول عرضی، یا حتی حق تعالی یکی است یا موجودی متمایز است؟ این ابهام، چونان سایه‌ای بر استدلال‌های مدافعان عقل فعال گسترده شده و بر لزوم ارائه سندی معتبر برای اثبات وجود آن تأکید می‌کند.

درنگ: فقدان تعریف روشن و سند معتبر برای عقل فعال، بنیان نقدهای فلسفی را تشکیل می‌دهد و بر ضرورت روش‌شناسی استدلالی در فلسفه تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با کاوش در نقدهای ابن‌سینا و خواجه نصیر و پاسخ‌های ناکافی حاجی سبزواری، به پیچیدگی‌های مفهوم عقل فعال پرداخته است. ابهام در تعریف و جایگاه عقل فعال، به‌سان معمایی حل‌نشده، فیلسوفان را به چالش کشیده و بر ضرورت استدلال عقلانی و پرهیز از تقلید تأکید کرده است. این مناقشات، حکایت از عمق و پویایی فلسفه اسلامی در مواجهه با مفاهیم متافیزیکی دارد.

بخش دوم: رویکرد ملاصدرا به عقل فعال

استراتژی ملاصدرا: تضعیف انکار

ملاصدرا، در مواجهه با اشکالات مطرح‌شده، استراتژی متفاوتی در پیش گرفته است. او، به‌سان باغبانی که به‌جای کاشتن درختی جدید، شاخه‌های مزاحم را هرس می‌کند، قصد اثبات مستقیم عقل فعال را ندارد، بلکه می‌کوشد صولت انکار منکران را درهم شکند. وی در جلد سوم اسفار اربعه، صفحه ۳۳۶، صراحتاً اعلام می‌دارد که اثبات جوهر عقل فعال در این مرحله مطرح نیست، بلکه در آینده بررسی خواهد شد. این رویکرد، نشان از هوشمندی ملاصدرا در مدیریت مناقشات فلسفی دارد.

سه مطلب ملاصدرا برای دفاع از عقل فعال

ملاصدرا، برای تضعیف انکار عقل فعال، سه مطلب بنیادین را مطرح می‌کند که به‌سان سه ستون، بنای استدلال او را استوار می‌سازند:

  1. اتحاد نفس و معقول: نفس ناطقه، هنگام تعقل، عین صورت معقوله می‌شود؛ یعنی عاقل و معقول در وجود یکی می‌گردند. این دیدگاه، به نظریه اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه اشاره دارد.
  2. عقل و اشیاء معقوله: عقل، همه اشیاء معقوله را در بر می‌گیرد، اما نه به معنای وجود خارجی آن‌ها، بلکه به‌صورت وجودات عقلانی که در ظرف عقل متجلی‌اند.
  3. وحدت عقول: وحدت عقول، وحدتی عددی نیست، بلکه وحدتی عقلانی و اطلاقی است که با وحدت جسمانی متفاوت است.

درنگ: سه مطلب ملاصدرا، به‌سان نوری که از منشور حکمت می‌گذرد، تلاشی است برای روشن ساختن امکان عقل فعال، هرچند که مستقیماً وجود آن را اثبات نمی‌کند.

نقد استدلال ملاصدرا

با وجود تلاش ملاصدرا، استدلال‌های او در نهایت به اثبات وجود عقل فعال منجر نمی‌شود. نقدهای مطرح‌شده نشان می‌دهند که این سه مطلب، گرچه در تبیین عقل کلی و وجود عقلانی اشیاء موفق‌اند، اما نمی‌توانند وجود موجودی خاص به نام عقل فعال را اثبات کنند. این نقد، به‌سان تیغی تیز، ضعف استدلالی ملاصدرا را آشکار می‌سازد و بر ابهام در تعریف عقل فعال تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش دوم

رویکرد ملاصدرا، با تمرکز بر تضعیف انکار به‌جای اثبات مستقیم، نشان‌دهنده عمق تأملات او در فلسفه است. سه مطلب ارائه‌شده، گرچه بنیان‌های نظری حکمت متعالیه را تقویت می‌کنند، اما در اثبات وجود عقل فعال ناکام می‌مانند. این بخش، حکایت از تلاشی عمیق اما ناتمام برای حل معمای عقل فعال دارد.

بخش سوم: نقد اتحاد عاقل و معقول

اتحاد یا ظهور؟

یکی از نکات کلیدی در نقد مفهوم اتحاد عاقل و معقول، تمایز بین اتحاد و ظهور است. برخلاف دیدگاه ملاصدرا که نفس ناطقه را در هنگام تعقل، عین معقول می‌داند، نقدهای مطرح‌شده تأکید دارند که معقول، ظهور و تعین عاقل است، نه اینکه عاقل به معقول صیرورت یابد. این تمایز، به‌سان تفکیک نور از آینه‌ای که آن را بازمی‌تاباند، از خلط مفاهیم جلوگیری می‌کند.

درنگ: معقول، نه صیرورت عاقل، بلکه ظهور و تعین اوست؛ این دیدگاه، اتحاد را به وحدت عقلانی تبدیل می‌کند و از پیچیدگی‌های متافیزیکی می‌کاهد.

وحدت عقلانی در برابر وحدت عددی

ملاصدرا در مطلب سوم خود، وحدت عقول را وحدتی غیرعددی و عقلانی می‌داند که با وحدت جسمانی تفاوت دارد. به‌سان معنای انسانیت که با افزایش افراد تغییری نمی‌یابد، وحدت عقلانی نیز کثرت عددی را برنمی‌تابد. شیخ اشراق در تلویحات، این مفهوم را با «صرف الشیء» تبیین می‌کند که از تکرار و تکثر مبراست.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی مفهوم اتحاد عاقل و معقول و تمایز آن با ظهور، به همراه تبیین وحدت عقلانی، نشان داد که فلسفه اسلامی در پی تبیین مفاهیمی است که از کثرت مادی فراتر می‌روند. این تمایزات، به‌سان کلیدی برای گشودن قفل‌های معرفتی، راه را برای فهم عمیق‌تر مفاهیم متافیزیکی هموار می‌سازند.

بخش چهارم: نقش شریعت و فلسفه در اثبات عوالم

شریعت، صاحب‌البیت وجود

شریعت، به‌سان صاحب‌خانه‌ای که کلیدهای عوالم وجود را در دست دارد، می‌تواند موجوداتی چون عرش را با استناد به قرآن کریم اثبات کند. آیه لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ [مطلب حذف شد] : «و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است») گواهی بر وجود عرش است. اما عقل فعال، فاقد چنین پشتوانه شرعی است و فلسفه نیز نمی‌تواند آن را اثبات کند.

درنگ: شریعت، با اقتدار الهی، می‌تواند عوالم متافیزیکی را اثبات کند، اما فلسفه در اثبات موجودات خاصی چون عقل فعال ناتوان است.

نقد عالم‌تراشی در فلسفه

خلق مفاهیمی چون عقل فعال یا بهشت بهلول، بدون سند معتبر، به‌سان ساختن قصری از شن بر ساحل دریاست که با اولین موج فرومی‌ریزد. فلسفه، به‌عنوان علمی استدلالی، نمی‌تواند به تقلید از قدما یا ادعاهای عرفانی بسنده کند. این نقد، بر ضرورت روش‌شناسی عقلانی و پرهیز از مفاهیم غیرمستدل تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

شریعت، با استناد به قرآن کریم، می‌تواند عوالم متافیزیکی را اثبات کند، اما فلسفه، در قلمرو خود، باید به استدلال عقلانی پایبند باشد. عقل فعال، به دلیل فقدان سند شرعی و عقلانی، همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است.

بخش پنجم: تجربه عرفانی و محدودیت‌های آن

ادعای عرفانی ملاصدرا

ملاصدرا مدعی است که با تهذیب نفس و تضرع به درگاه الهی، عالم عقل را مشاهده کرده و همه موجودات را متصل به آن یافته است. این ادعا، به‌سان شهودی است که در خلوت عارف رخ می‌دهد، اما در محکمه استدلال فلسفی، فاقد ارزش اثباتی است.

درنگ: تجربه عرفانی، هرچند برای عارف معتبر است، در فلسفه به‌عنوان دلیل پذیرفتنی نیست و نمی‌تواند وجود عقل فعال را اثبات کند.

ابهام در مشاهده ملاصدرا

آنچه ملاصدرا در عالم عقل مشاهده کرده، اعم از عقل اول، عقل آخر، یا مثل، مبهم است و نمی‌توان آن را به‌طور خاص به عقل فعال نسبت داد. این ابهام، به‌سان مهی که بر کوهستان حکمت نشسته، مانع از وضوح استدلالی می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

تجربه عرفانی، گرچه در قلمرو عرفان ارزشمند است، در فلسفه نمی‌تواند جایگزین استدلال عقلانی شود. ادعای ملاصدرا، هرچند نشان از عمق تأملات او دارد، اما نمی‌تواند معمای عقل فعال را حل کند.

بخش ششم: روش‌شناسی فلسفی و پرهیز از تقلید

نقد تقلید از قدما

استناد به اقوال قدما، چون افلاطون، ارسطو، و سقراط، برای اثبات عقل فعال، به‌سان تکیه بر عصایی شکسته است. این فیلسوفان، گرچه نوابغی بزرگ و از چهره‌های توحیدی بودند، اما فاقد عصمت‌اند و اقوالشان ممکن است نادرست باشد. امام صادق (ع) از ارسطو به‌عنوان صاحب [مطلب حذف شد] فیلسوفان با عظمت سخن گفته‌اند، اما این عظمت، دلیل بر صحت همه اقوالشان نیست.

درنگ: فلسفه، به‌عنوان علمی استدلالی، از تقلید بیزار است و هر ادعایی، حتی از نوابغی چون ارسطو، نیازمند دلیل عقلانی است.

لزوم سند در فلسفه

فلسفه، به‌سان محکمه‌ای است که هر ادعایی، از جمله وجود عقل فعال، نیازمند سند و دلیل است. ادعای وجود عقل فعال، بدون سند، مانند ماشینی است که نه سند دارد و نه وجود خارجی. این اصل، فلسفه را از عالم‌تراشی و تقلید بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

روش‌شناسی فلسفی، بر استدلال عقلانی و پرهیز از تقلید استوار است. عقل فعال، به دلیل فقدان سند و دلیل، نمی‌تواند به‌عنوان موجودی معتبر در فلسفه پذیرفته شود. این بخش، بر استقلال فکری و ضرورت استدلال تأکید دارد.

نتیجه‌گیری کلی

این اثر، با کاوش در مفهوم عقل فعال و اتحاد عاقل و معقول، به نقد و بررسی این مفاهیم در فلسفه اسلامی پرداخته است. نقدهای ابن‌سینا و خواجه نصیر، پاسخ‌های ناکافی حاجی سبزواری، و استراتژی ملاصدرا در تضعیف انکار، همگی نشان از عمق و پویایی این مناقشات دارند. بااین‌حال، فقدان تعریف روشن و سند معتبر برای عقل فعال، این مفهوم را در هاله‌ای از ابهام نگه داشته است. شریعت، با استناد به قرآن کریم، می‌تواند عوالم متافیزیکی را اثبات کند، اما فلسفه، به‌عنوان علمی استدلالی، در اثبات موجودات خاصی چون عقل فعال ناتوان است. تجربه عرفانی، هرچند برای عارف معتبر است، در فلسفه ارزش استدلالی ندارد. این اثر، با تأکید بر روش‌شناسی عقلانی و پرهیز از تقلید، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم متافیزیکی و پایبندی به استدلال در فلسفه اسلامی.

با نظارت صادق خادمی