متن درس
نقد تاویلات عالم مثل و جایگاه عقل فعال در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۹۸)
دیباچه
این نوشتار، بازنویسی علمی و فاخر درسگفتار شماره ۱۹۸ از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره است که در تاریخ ۷/۲/۱۳۷۹ ارائه شده و به بررسی انتقادی مفهوم عالم مثل افلاطونی، تاویلات مرتبط با آن، و جایگاه عقل فعال در فلسفه اسلامی میپردازد. هدف آن است که با نگاهی نقادانه و روشمند، تأملاتی ژرف در باب عالم مثل و چالشهای فلسفی آن ارائه دهد، مانند چراغی که در تاریکی ابهامات فلسفی میدرخشد و راه را برای اندیشهورزی هموار میسازد.
بخش یکم: چیستی عالم مثل و تنوع تاویلات
اختلاف در تصور عالم مثل
استاد فرزانه قدسسره در این درسگفتار، به یکی از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی، یعنی عالم مثل افلاطونی، پرداخته و تنوع دیدگاههای فیلسوفان در تبیین و توجیه این مفهوم را بررسی کردهاند. عالم مثل، بهعنوان عالمی متجرد و ثابت که در فلسفه افلاطون جایگاه ویژهای دارد، در سنت فلسفی اسلامی با تفاسیر گوناگونی مواجه شده است. هر فیلسوفی این عالم را به عالمی دیگر مرتبط ساخته و از منظری خاص به آن نگریسته است. این تنوع، مانند شاخسار درختی است که هر شاخهاش به سویی رسته و منظری متفاوت از حقیقت را نمایان ساخته است. استاد فرزانه قدسسره با دقتی مثالزدنی، این اختلافات را بهعنوان نشانهای از پیچیدگی مفهوم عالم مثل در فلسفه اسلامی معرفی کرده و بر ضرورت نقد و بررسی دقیق این تاویلات تأکید دارند.
|
درنگ: تنوع تاویلات عالم مثل، مانند شاخسار درختی است که هر شاخهاش منظری متفاوت از حقیقت را نمایان میسازد، اما فقਮ |
تاویل میرداماد: عالم دَهر بهمثابه عالم مثل
یکی از برجستهترین تاویلات عالم مثل، دیدگاه میرداماد است که عالم مثل افلاطونی را همان عالم دَهر میداند. ایشان عوالم را به سه دسته تقسیم کرده است: عالم ناسوت (نسبت متغیر به متغیر)، عالم عقول (نسبت ثابت به ثابت)، و عالم دَهر (نسبت متغیر به ثابت). به باور میرداماد، هر آنچه در عالم ناسوت بهصورت متغیر موجود است، در عالم دَهر بهصورت ثابت و عینی (نه علمی) وجود دارد. این عالم دَهر، بهزعم ایشان، همان عالم مثل افلاطونی است که با قاطعیت و لحنی پرطمطراق آن را بیان کرده و خود را برتر از فیلسوفان یونانی چون افلاطون و ارسطو میدانسته است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را با تمثیلی زیبا نقد کردهاند: مانند آن است که کسی خانهای را در کوچهای نامعلوم ادعا کند، بیآنکه سندی معتبر ارائه دهد.
|
درنگ: میرداماد عالم مثل را به عالم دَهر تطبیق داده، اما این ادعا مانند بنایی است که بر پایهای سست استوار شده و فاقد سند معتبر است. |
مقدمات استدلالی میرداماد
میرداماد برای اثبات دیدگاه خود چهار مقدمه ارائه میدهد:
- تقسیم قضا به علمی و عینی: قضا به دو نوع علمی (مربوط به علم الهی) و عینی (وجود عینی در عالم دَهر) تقسیم میشود.
- عدم وجود لا نهایتی بالفعل در قدر: عالم قدر فاقد لا نهایتی بالفعل است، اما قضا میتواند چنین باشد.
- تجرد دَهری: موجودات در عالم دَهر دارای وجود تجریدیاند که وجود طبیعی آنها تمام میشود، اما وجود دَهری آنها باقی است.
- عدم وجود ماده در قضا: مادّیات در عالم قضا متأخر از موادشان نیستند و در درجهای واحد قرار دارند.
این مقدمات، مانند ستونهای بنایی است که میرداماد کوشیده تا عالم دَهر را بر آن استوار سازد. بااینحال، استاد فرزانه قدسسره این مقدمات را به چالش کشیده و بر فقدان دلایل محکم برای اثبات عالم دَهر تأکید دارند. ایشان با تمثیلی از آسیاب، استدلالهای میرداماد را مانند گردوهایی توصیف کردهاند که بدون شمارش و سند، ادعای وجودشان شده است.
نقد قاطعیت و رمزآلودگی میرداماد
میرداماد با قاطعیت و قسمخوردن مدعی است که مراد افلاطون از عالم مثل، همان عالم دَهر بوده و این مفهوم بهصورت رمزآلود بیان شده است. استاد فرزانه قدسسره این ادعا را بیاساس دانسته و آن را مانند سخنی مرموز توصیف کردهاند که نیازی به رمزآلودگی ندارد. افلاطون بهصراحت از عالم مثل سخن گفته و نیازی به تطبیق آن با عالم دَهر نیست. این نقد، مانند آینهای است که حقیقت ادعاهای بیپایه را بازمیتاباند.
|
درنگ: ادعای رمزآلود بودن عالم مثل، مانند پردهای است که حقیقت را پنهان میکند، حال آنکه افلاطون بهصراحت از عالم مثل سخن گفته است. |
نقد مشائیان توسط میرداماد
میرداماد مشائیان را متهم میکند که با بدبینی و خیالبافی، عالم مثل را تحریف کرده و حکمت را خاموش ساختهاند. استاد فرزانه قدسسره این اتهام را بخشی از جدال فلسفی میان مشائیان و اشراقیان دانسته و آن را مانند تیری در تاریکی توصیف کردهاند که به هدف حقیقت اصابت نکرده است. این نقد، بر ضرورت استدلال عقلانی و پرهیز از تعصبات فلسفی تأکید دارد.
بخش دوم: نقد ملاصدرا بر تاویل میرداماد
نقل ملاصدرا از استادش
ملاصدرا در جلد دوم اسفار اربعه (صفحه ۵۰)، تاویل میرداماد را بهعنوان تاویل چهارم نقل کرده و با احترام از او با عناوینی چون «شیخنا و سیدن» یاد میکند. این نقل، نشاندهنده رابطه عمیق استاد و شاگردی میان این دو فیلسوف است، بهگونهای که ملاصدرا در زمان نگارش اسفار، از زنده بودن میرداماد سخن گفته و برای او دعای خیر کرده است. بااینحال، ملاصدرا این تاویل را رد کرده و معتقد است که عالم دَهر نمیتواند معادل عالم مثل باشد. این استقلال فکری، مانند جویباری است که از چشمه استاد سرچشمه گرفته، اما راه خود را به سوی حقیقت میگشاید.
تمایز عالم مثل و عالم دَهر
ملاصدرا با نقدی منطقی، تفاوت بنیادین میان عالم مثل و عالم دَهر را تبیین میکند. عالم مثل افلاطونی به وحدت انواع محدود است، درحالیکه عالم دَهر، بهزعم میرداماد، همه متغیرات (افراد، انواع، اجناس، و اعراض) را بهصورت ثابت در بر میگیرد. استاد فرزانه قدسسره این تفاوت را با تمثیلی زیبا توضیح دادهاند: عالم مثل مانند باغی است که تنها گونههای خاصی از گلها در آن میرویند، اما عالم دَهر مانند دشتی است که همه گیاهان، از کوچک تا بزرگ، در آن به ثبات موجودند. این تمایز، نشاندهنده عدم انطباق این دو مفهوم است.
|
درنگ: عالم مثل به وحدت انواع محدود است، مانند باغی خاص، اما عالم دَهر همه متغیرات را در بر میگیرد، مانند دشتی گسترده. |
نقد منطقی عالم دَهر
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که اگر عالم دَهر همان عالم مثل نباشد، میرداماد در واقع عالم مثل را نفی کرده است. بااینحال، هیچ دلیل معتبری برای اثبات وجود عالم دَهر نیز وجود ندارد. این نقد، مانند ترازویی است که ادعاهای فلسفی را با میزان عقل و استدلال میسنجد و فقدان سند را آشکار میسازد. ایشان با تمثیلی از بهشت بهلول، عالمتراشیهای بیمورد را به سخره گرفته و آن را مانند ساختن بناهایی خیالی در کوچههای نامعلوم دانستهاند.
خلاصه دیدگاه میرداماد توسط ملاصدرا
ملاصدرا دیدگاه میرداماد را چنین خلاصه میکند: مادّیات و زمانیات در عالم ناسوت متکثرند، اما در قضای علمی الهی، در درجهای واحد از وجود و شهود قرار دارند، بدون سبق، تجدد، زوال، حدوث، یا افتقار به استعدادهای هیولانی. این خلاصه، مانند آینهای است که دیدگاه میرداماد را بازمیتاباند، اما ملاصدرا با نقد خود، این دیدگاه را به چالش میکشد و بر عدم انطباق آن با عالم مثل تأکید دارد.
بخش سوم: عالم دَهر و ویژگیهای آن
تعریف عالم دَهر
میرداماد عالم دَهر را عالمی میداند که نسبت متغیر به ثابت را در بر میگیرد. هر آنچه در عالم ناسوت بهصورت متغیر موجود است، در عالم دَهر بهصورت ثابت و عینی وجود دارد. این ثبات، مانند ستارهای است که در آسمان دَهر میدرخشد، درحالیکه در عالم ناسوت، همان موجودات در حال تغییر و زوالاند.
تجرد دَهری
موجودات در عالم دَهر دارای تجرد دَهریاند، نه تجرد محض مانند عالم عقول. این تجرد دَهری، مانند سایهای است که از نور عالم عقول پدید آمده، اما همچنان به عالم ناسوت مرتبط است. استاد فرزانه قدسسره این تمایز را با تمثیلی از پشتبام حرم توضیح دادهاند: مانند کسی که از پشتبام حرم، همه تغییرات را بهصورت ثابت میبیند، درحالیکه در داخل حرم، تغییرات بهصورت متغیر به متغیر دیده میشوند.
|
درنگ: عالم دَهر مانند پشتبامی است که تغییرات عالم ناسوت را بهصورت ثابت مینگرد، اما این ثبات فاقد تجرد محض عالم عقول است. |
تمایز عالم دَهر و عالم عقول
عالم عقول دارای نسبت ثابت به ثابت است، درحالیکه عالم دَهر نسبت متغیر به ثابت را در بر میگیرد. این تمایز، مانند خطی است که دو عالم را از یکدیگر جدا میسازد. عالم عقول، مانند آینهای است که حقیقت ثابت را بازمیتاباند، اما عالم دَهر، مانند پلی است که عالم ناسوت را به عالم عقول متصل میکند.
مقایسه عالم دَهر و عالم مثال
عالم دَهر برخلاف عالم مثال، فاقد شکل و صورت است، اما نسبت به عالم ناسوت دارد. عالم مثال، دارای اشباح معلق با اوضاع جسمانی و گاه ظلمانی است، درحالیکه عالم دَهر، مانند آسمانی صاف و بیآلایش، فاقد این ویژگیهاست. استاد فرزانه قدسسره این تفاوت را با تمثیلی از نور و ظلمت توضیح دادهاند: عالم مثل نورانی و عظیم است، اما عالم مثال گاه ظلمانی و همراه با عذاب است.
نقد تطبیق عالم دَهر با اعیان ثابته
اعیان ثابته، بهعنوان مرتبهای متعالیتر از عالم دَهر، نمیتوانند با آن یکی باشند. این نقد، مانند کلیدی است که قفل ابهامات را میگشاید و سلسلهمراتب وجودی در فلسفه اسلامی را روشن میسازد.
بخش چهارم: نقد عالم مثل و عالم مثال
تاویل عالم مثل به عالم مثال
برخی فیلسوفان عالم مثل را به عالم مثال (مثل معلق) تاویل کردهاند، اما این تاویل به دلیل تفاوتهای کیفی میان این دو عالم نادرست است. عالم مثل، نورانی و متجرد است، درحالیکه عالم مثال دارای اوضاع جسمانی و گاه ظلمانی است. استاد فرزانه قدسسره این تاویل را مانند تلاشی برای آمیختن نور و ظلمت توصیف کردهاند که نتیجهای جز ابهام ندارد.
|
درنگ: عالم مثل نورانی و متجرد است، مانند خورشیدی در آسمان معرفت، اما عالم مثال گاه ظلمانی است، مانند سایهای در زمین. |
نقد دیدگاه شیخ اشراق
شیخ اشراق عالم مثال را محل عذاب و ظلمت میداند، اما استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نادرست دانسته و تأکید دارند که عالم مثال فاقد دود و ظلمت است. این نقد، مانند نسیمی است که غبار تحریف را از مفهوم عالم مثال میزداید.
تمایز ربالنوع و عالم دَهر
عالم مثل افلاطونی به ربالنوعها (انواع) محدود است، درحالیکه عالم دَهر همه متغیرات، از افراد تا اعراض، را بهصورت ثابت در بر میگیرد. استاد فرزانه قدسسره این تفاوت را با تمثیلی از باغ و دشت توضیح دادهاند: عالم مثل مانند باغی است که تنها انواع خاصی از گلها در آن میرویند، اما عالم دَهر مانند دشتی است که همه چیز در آن به ثبات موجود است.
بخش پنجم: نقد فلسفی و روششناسی
فلسفه و جزئيات
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که فلسفه نباید به بحثهای جزئی مانند عالمتراشی بپردازد، بلکه این کار شریعت است که عوالم را توصیف میکند. شریعت، مانند صاحبخانهای است که تعداد اتاقها و ویژگیهای آن را میشناسد، اما فلسفه باید به کلیات بپردازد و از عالمتراشیهای بیمورد پرهیز کند. ایشان با تمثیلی از بهشت بهلول، این عالمتراشیها را مانند بناهایی خیالی توصیف کردهاند که فاقد سند و قبالهاند.
|
درنگ: فلسفه نباید به عالمتراشیهای بیمورد بپردازد، مانند بناهایی خیالی که فاقد سند و قبالهاند. |
نقد کلی عقل فعال، عالم مثل، و عالم دَهر
استاد فرزانه قدسسره با نگاهی شکاکانه اما منصفانه، تأکید دارند که نه عقل فعال، نه عالم مثل، و نه عالم دَهر با دلایل فلسفی اثبات نشدهاند. این دیدگاه، مانند ترازویی است که ادعاهای متافیزیکی را با میزان عقل و استدلال میسنجد و بر ضرورت ارائه دلایل محکم تأکید میکند. ایشان با تمثیلی از خانهای در کوچهای نامعلوم، فقدان سند معتبر برای این مفاهیم را آشکار ساختهاند.
بخش ششم: نتیجهگیری و جمعبندی
این درسگفتار، با نگاهی نقادانه و روشمند، به بررسی تاویلات مختلف عالم مثل افلاطونی در فلسفه اسلامی پرداخته و با تمرکز بر دیدگاه میرداماد و نقدهای ملاصدرا، چالشهای این مفهوم را آشکار ساخته است. میرداماد با تطبیق عالم مثل با عالم دَهر، کوشیده تا این مفهوم را در نظام فلسفی خود بازتعریف کند، اما استاد فرزانه قدسسره با استدلالهای دقیق، فقدان سند معتبر و تناقضات این دیدگاه را نشان دادهاند. عالم مثل، بهعنوان عالمی نورانی و متجرد که به وحدت انواع محدود است، با عالم دَهر که همه متغیرات را بهصورت ثابت در بر میگیرد، متفاوت است. همچنین، تاویل عالم مثل به عالم مثال به دلیل تفاوتهای کیفی (نورانی بودن عالم مثل و ظلمانی بودن عالم مثال) نادرست است. این نقدها، مانند چراغی در تاریکی، راه را برای بازاندیشی در مفاهیم متافیزیکی هموار ساخته و بر ضرورت روششناسی دقیق در فلسفه تأکید دارند.
این نوشتار، مانند جویباری زلال، تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای مرتبط را با زبانی فاخر و علمی به خوانندگان عرضه کرده و تلاشی است برای دعوت پژوهشگران به تأمل عمیق در مفاهیم فلسفی و متافیزیکی. مانند باغی پر از گلهای معرفت، این اثر درصدد است تا اندیشه خوانندگان را سیراب سازد و راه را برای مطالعات آینده هموار کند.
|
با نظارت صادق خادمی |