در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 201

متن درس




تحلیل و تبیین نقد ملاصدرا بر ادله شیخ اشراق در اثبات مثل افلاطونی

تحلیل و تبیین نقد ملاصدرا بر ادله شیخ اشراق در اثبات مثل افلاطونی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۰۱)

دیباچه

درس‌گفتار شماره ۲۰۱ از سلسله درس‌گفتارهای خارج فلسفه، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۷۹، به کاوشی عمیق در نقدهای صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) بر ادله شیخ اشراق، شهاب‌الدین سهروردی، در باب اثبات مثل افلاطونی اختصاص دارد. این اثر، با بازنویسی علمی و آکادمیک، می‌کوشد تا با زبانی فاخر و متین، محتوای این درس‌گفتار را برای پژوهشگران و مخاطبان تحصیل‌کرده در سطح دکتری ارائه نماید. محور اصلی بحث، تمایز میان مفاهیم «مثل» (مشابهت در نوع) و «مثال» (علت مجرد برای نوع مادی) در فلسفه اشراقی و حکمت متعالیه است که با تکیه بر قاعده امکان اشرف و نقدهای ملاصدرا و دفاع مرحوم حاجی سبزواری از سهروردی تبیین می‌گردد.

بخش نخست: نقد ملاصدرا بر ادله شیخ اشراق در اثبات مثل افلاطونی

۱.۱. پیشینه و زمینه بحث

درس‌گفتار حاضر، که در جلد دوم اسفار اربعه (صفحه ۵۹) ریشه دارد، به نقد ملاصدرا بر استدلال‌های شیخ اشراق در اثبات مثل افلاطونی می‌پردازد. ملاصدرا، با احترام به جایگاه سهروردی، ادله او را ناکافی دانسته و معتقد است که این استدلال‌ها بیش از آنکه مثلیت (مشابهت نوعی) را اثبات کنند، به اثبات مثالیت (علت مجرد) منجر می‌شوند. این تمایز، چونان خطی ظریف میان دو ساحت فلسفی، محور اصلی این بررسی است.

درنگ: تمایز میان «مثل» و «مثال» در فلسفه افلاطونی و اشراقی، بنیان نقد ملاصدرا را تشکیل می‌دهد. «مثل» به مشابهت در نوع اشاره دارد، در حالی که «مثال» به علت مجرد برای نوع مادی دلالت می‌کند.

۱.۲. نقدهای ملاصدرا: احترام و نقد توأمان

ملاصدرا، با ادبی فلسفی که چونان نسیمی ملایم در میان سخنانش جریان دارد، از به‌کاربردن واژه «اشکالات» پرهیز کرده و به جای آن از «أشیاء» استفاده می‌کند تا احترام خود به شیخ اشراق را حفظ نماید. او آرای سهروردی را «فی غایة الجودة و الطافة» (در نهایت کیفیت و لطافت) توصیف می‌کند، اما تأکید دارد که این آراء برای اثبات مثلیت افلاطونی کافی نیستند، بلکه بیشتر به اثبات مثالیت می‌انجامند.

۱.۳. اشکال نخست: نارسایی در اثبات مثلیت

نخستین اشکال ملاصدرا به سهروردی آن است که ادله او به حد اجداع (اثبات کامل) نمی‌رسد. به باور ملاصدرا، انوار عقلانی سهروردی، که او آن‌ها را اصول و موجودات مادی را فروع می‌داند، نمی‌توانند هم‌جنس با اصنام حیثیتی (موجودات مادی) باشند. این عدم هم‌جنسی، چونان دیواری استوار، مانع از اثبات مثلیت افلاطونی می‌شود.

۱.۴. اصل و فرع در فلسفه اشراقی

سهروردی موجودات مادی را فروع و موجودات مجرد را اصول می‌خواند. این تمایز، چونان رودی که از سرچشمه‌ای زلال به سوی دشتی پهناور جاری است، به رابطه وجودی میان عوالم اشاره دارد. با این حال، ملاصدرا استدلال می‌کند که صرف اصل و فرعیت نمی‌تواند وجود عالم مثل را اثبات کند.

۱.۵. تأثیر اصالت ماهیت و اصالت وجود

یکی از محورهای نقد ملاصدرا، تفاوت مبنای فلسفی او با سهروردی است. سهروردی، که قائل به اصالت ماهیت است، به باور ملاصدرا نمی‌تواند مثلیت را به درستی اثبات کند. حکمت متعالیه، که بر اصالت وجود بنا شده، چونان آسمانی بی‌کران، امکان استدلال‌های نوینی را فراهم می‌آورد که سهروردی از آن محروم است.

درنگ: اصالت وجود در حکمت متعالیه، بستری برای بازاندیشی در ادله سهروردی فراهم می‌کند، در حالی که اصالت ماهیت در فلسفه اشراقی، محدودیت‌هایی در تبیین مثلیت ایجاد می‌نماید.

۱.۶. امکان استدلال با اصالت وجود

ملاصدرا این پرسش را مطرح می‌کند که آیا با مبنای اصالت وجود می‌توان ادله سهروردی را برای اثبات مثل به کار برد؟ این پرسش، چونان کلیدی زرین، درهای جدیدی را به سوی سازگاری یا ناسازگاری این دو نظام فلسفی می‌گشاید.

۱.۷. ارزیابی آرای سهروردی در اسفار

ملاصدرا در اسفار (جلد دوم، صفحه ۵۹) آرای سهروردی را با عنوان «هذه أقوال هذا الشیخ المتألف فی هذا الباب» نقل می‌کند. این نقل، چونان آینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، نشان‌دهنده احترام ملاصدرا به سهروردی و اهمیت آرای اوست.

۱.۸. ارزیابی مثبت و محدودیت‌ها

ملاصدرا، با زبانی که چونان شعری فلسفی است، آرای سهروردی را ستایش می‌کند، اما تأکید دارد که این آراء برای خود سهروردی سودمندند، نه برای اثبات مثلیت افلاطونی. این دیدگاه، چونان نسیمی که بر شاخسار درختان می‌وزد، ارزش فلسفی آرای سهروردی را نشان می‌دهد، اما محدودیت آن‌ها را نیز آشکار می‌سازد.

۱.۹. جمع‌بندی بخش نخست

نقدهای ملاصدرا بر ادله سهروردی، با حفظ احترام به جایگاه او، بر تمایز میان مثلیت و مثالیت متمرکز است. ملاصدرا معتقد است که انوار عقلانی سهروردی، که به عنوان علل مجرد برای انواع مادی مطرح می‌شوند، نمی‌توانند مشابهت نوعی (مثلیت) را اثبات کنند. این نقد، ریشه در تفاوت مبانی فلسفی (اصالت وجود در برابر اصالت ماهیت) دارد و زمینه‌ساز بحث‌های بعدی در دفاع از سهروردی می‌گردد.

بخش دوم: تمایز مثل و مثال در فلسفه اشراقی و افلاطونی

۲.۱. مفهوم مثل و مثال

تمایز میان «مثل» و «مثال»، چونان دو مسیر جداگانه در جنگلی انبوه، محور اصلی نقد ملاصدرا بر سهروردی است. «مثل» به مشابهت در نوع اشاره دارد، در حالی که «مثال» به معنای علت مجرد برای نوع مادی است. سهروردی، به باور ملاصدرا، تنها مثالیت را اثبات می‌کند، نه مثلیت.

۲.۲. مثال زید و عمرو

ملاصدرا با تمثیلی روشن، استدلال می‌کند که مثل افلاطونی باید هم‌جنس با افراد یک نوع (مانند زید و عمرو در نوع انسان) باشد. زید و عمرو، چونان دو شاخه از یک درخت، افراد نوع انسان‌اند، اما انوار عقلانی سهروردی نمی‌توانند به مثابه افراد این نوع تلقی شوند.

درنگ: مثل افلاطونی نیازمند مشابهت نوعی میان حقیقت مجرد و مادی است، در حالی که سهروردی تنها مثالیت (علت مجرد) را اثبات می‌کند.

۲.۳. مثالیت در برابر مثلیت

سهروردی انوار مجرد را به عنوان مثال نوع مادی (علت مجرد) معرفی می‌کند، نه مثل افراد آن. این انوار، چونان ستارگانی در آسمان فلسفه اشراقی، نقش علّی دارند، اما نمی‌توانند مشابهت نوعی با موجودات مادی را اثبات کنند.

۲.۴. نقد مفهوم موثول

ملاصدرا تأکید دارد که اصطلاح «موثول» افلاطونی به معنای جمع مثال است، نه مثل. این نقد، چونان تیغی تیز، ابهام در کاربرد این اصطلاح را در فلسفه افلاطونی نشان می‌دهد.

۲.۵. رب النوع در فرهنگ‌ها

ملاصدرا با ارجاع به فرهنگ‌های باستانی، مانند رب النوع‌های مرتبط با آتش، آب و ماه‌های ایرانی (فروردین، اردیبهشت، خرداد)، نشان می‌دهد که این مفاهیم به مشابهت میان حقیقت مجرد و مادی اشاره دارند. این ارجاع، چونان پلی میان فلسفه و فرهنگ، اهمیت تاریخی مثل افلاطونی را روشن می‌سازد.

۲.۶. تمایز مثل و مثال در کلام

در کلام اسلامی، انسان مثال خداست، نه مثل او؛ زیرا مثل خدا بودن به شرک می‌انجامد، اما مثال بودن ظهور اوست. این تمایز، چونان نوری که تاریکی را می‌شکافد، تفاوت فلسفی و کلامی میان این دو مفهوم را روشن می‌کند.

درنگ: در فلسفه اشراقی، مثال به معنای علت مجرد است، نه مشابهت نوعی؛ این تمایز، محور نقد ملاصدرا بر سهروردی است.

۲.۷. جمع‌بندی بخش دوم

تمایز میان مثل و مثال، هسته مرکزی نقد ملاصدرا بر سهروردی است. سهروردی با تأکید بر انوار عقلانی به عنوان علل مجرد، مثالیت را اثبات می‌کند، اما نمی‌تواند مشابهت نوعی (مثلیت) را نشان دهد. این تمایز، با تمثیلات روشن و ارجاعات تاریخی، به خوبی در درس‌گفتار تبیین شده و زمینه را برای بررسی دفاع حاجی سبزواری فراهم می‌آورد.

بخش سوم: دفاع حاجی سبزواری و قاعده امکان اشرف

۳.۱. دفاع حاجی سبزواری از سهروردی

مرحوم حاجی سبزواری، با تکیه بر قاعده امکان اشرف، از ادله سهروردی دفاع کرده و معتقد است که این ادله می‌توانند مثلیت را اثبات کنند. این دفاع، چونان سپری استوار، در برابر نقدهای ملاصدرا قد علم می‌کند.

۳.۲. قاعده امکان اشرف

قاعده امکان اشرف، که چونان ستونی محکم در فلسفه اشراقی ایستاده است، اقتضا می‌کند که حقیقت مجرد و مادی در ماهیت متحد باشند. این وحدت، به باور حاجی سبزواری، مثلیت را اثبات می‌کند.

درنگ: قاعده امکان اشرف، مبنای اصلی دفاع حاجی سبزواری از سهروردی است که وحدت ماهوی میان حقیقت مجرد و مادی را پیش‌نیاز مثلیت می‌داند.

۳.۳. نقد حاجی سبزواری به ملاصدرا

حاجی سبزواری اشاره می‌کند که ملاصدرا در بخش الهیات اسفار خود به مساوات نوعی اذعان کرده است. این نقد، چونان آینه‌ای که تناقض را بازمی‌تاباند، به تناقض ظاهری در آرای ملاصدرا اشاره دارد.

۳.۴. مثال گندم و جو

ملاصدرا با تمثیلی ساده اما عمیق استدلال می‌کند که گندم از جو صادر نمی‌شود؛ لذا افراد یک نوع باید مشابه باشند. این تمثیل، چونان کلیدی که قفلی را می‌گشاید، ضرورت وحدت نوعی در مثل افلاطونی را نشان می‌دهد.

۳.۵. مشکل مثلیت و کلی

اگر حقیقت مجرد و مادی مثل هم باشند، باید هر دو فرد یک کلی باشند. اما کلی کجاست؟ این پرسش، چونان معمایی فلسفی، پیچیدگی مفهومی مثلیت را آشکار می‌سازد.

۳.۶. نیاز به کلی جدید

برای اثبات مثلیت میان حقیقت مجرد و مادی، یک کلی جدید لازم است که هر دو را در بر گیرد. این ضرورت، چونان پلی که دو ساحل را به هم متصل می‌کند، به پیچیدگی ساختاری مثل افلاطونی اشاره دارد.

درنگ: مثلیت نیازمند وحدت نوعی است، اما فرد و کلی نمی‌توانند مثل باشند؛ لذا یک کلی جدید برای تبیین مثلیت ضروری است.

۳.۷. جمع‌بندی بخش سوم

دفاع حاجی سبزواری از سهروردی، با تکیه بر قاعده امکان اشرف، تلاشی است برای اثبات مثلیت در برابر نقدهای ملاصدرا. با این حال، مشکل اصلی مثلیت، نیاز به یک کلی جدید است که حقیقت مجرد و مادی را در بر گیرد. این بخش، با تبیین این دفاع و نقدهای متقابل، به عمق منازعه فلسفی میان این دو نظام می‌پردازد.

بخش چهارم: چالش‌های مفهومی مثل افلاطونی

۴.۱. مشکل رب النوع و افراد

رب النوع، به عنوان کلی عقلانی، نمی‌تواند با افراد مادی مثل باشد، زیرا فرد با کلی مشابهت ندارد. این مشکل، چونان صخره‌ای در مسیر رودخانه، مانع از تبیین مثلیت می‌شود.

۴.۲. کلی طبیعی و عقلانی

کلی طبیعی (ذهنی) و کلی عقلانی (مجرد) نمی‌توانند مثل باشند، زیرا ماهیت آن‌ها متفاوت است. این تفاوت، چونان دو رنگ متمایز در یک تابلوی نقاشی، ناسازگاری میان این دو را نشان می‌دهد.

۴.۳. نقد افلاطون

ملاصدرا استدلال می‌کند که افلاطون از مثال عقلانی سخن گفته، نه مثل. لذا «موثول» به معنای مثال است، نه مثلیت. این نقد، چونان نوری که تاریکی را می‌شکافد، ریشه‌های اصطلاحی مثل افلاطونی را روشن می‌کند.

۴.۴. محل انسان در مثل

اگر انسان در عالم موثول باشد، یا فرد است یا کلی؛ در هر صورت، مثلیت با موجودات مادی دشوار است. این ابهام، چونان غباری که دید را تیره می‌کند، چالش‌های مفهومی مثل را نشان می‌دهد.

۴.۵. نیاز به کلی بالاتر

برای اثبات مثلیت میان رب النوع و افراد، یک کلی بالاتر لازم است که هر دو را در بر گیرد. این ضرورت، چونان قله‌ای بلند، پیچیدگی‌های ساختاری مثل افلاطونی را نمایان می‌سازد.

درنگ: رب النوع به عنوان کلی عقلانی نمی‌تواند با افراد مادی مثل باشد، مگر آنکه یک کلی بالاتر هر دو را در بر گیرد.

۴.۶. نقد نهایی مثلیت

مثلیت نیازمند وحدت نوعی است، اما فرد و کلی نمی‌توانند مثل باشند. این نقد، چونان خاتمه‌ای بر یک بحث فلسفی، محدودیت‌های مفهومی مثلیت را آشکار می‌سازد.

۴.۷. مثال زید و انسان

زید انسان است، نه مثل انسان؛ لذا فرد با کلی مثل نمی‌شود. این تمثیل، چونان آینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، تمایز میان فرد و کلی را در تبیین مثلیت نشان می‌دهد.

۴.۸. جمع‌بندی بخش چهارم

چالش‌های مفهومی مثل افلاطونی، از جمله ناسازگاری میان فرد و کلی، نیاز به یک کلی بالاتر، و ابهام در اصطلاح «موثول»، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های این مفهوم در فلسفه است. این بخش، با کاوش در این چالش‌ها، به تبیین محدودیت‌های مثلیت در برابر مثالیت می‌پردازد.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۲۰۱، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در نقدهای ملاصدرا بر ادله شیخ اشراق در اثبات مثل افلاطونی و دفاع حاجی سبزواری از سهروردی اختصاص دارد. ملاصدرا، با زبانی که چونان نسیمی متین و فاخر است، استدلال می‌کند که انوار عقلانی سهروردی تنها مثالیت (علت مجرد) را اثبات می‌کنند، نه مثلیت (مشابهت نوعی). حاجی سبزواری، با تکیه بر قاعده امکان اشرف، از مثلیت دفاع کرده و به تناقض ظاهری در آرای ملاصدرا اشاره دارد. با این حال، مشکل اصلی مثلیت، نیاز به یک کلی است که حقیقت مجرد و مادی را در بر گیرد، در حالی که فرد و کلی نمی‌توانند مثل باشند.

با نظارت صادق خادمی