متن درس
تحلیل و تبیین نقدهای ملاصدرا بر آرای سهروردی در اثبات عالم مثل افلاطونی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۰۳)
دیباچه
حوزه فلسفه اسلامی، چونان دریایی ژرف، اندیشههای بزرگانی چون ملاصدرا و شیخ اشراق را در خود جای داده است که هر یک با نگاهی نو به هستی، کوشیدهاند رازهای وجود را بگشایند. درسگفتار شماره ۲۰۳ از مجموعه درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تاریخ ۱۷/۲/۱۳۷۹، به کاوش در نقدهای ملاصدرا بر ادله شیخ اشراق (شهابالدین سهروردی) در اثبات عالم مثل افلاطونی پرداخته است. این نوشتار، با تکیه بر جلد دوم اسفار اربعه (صفحه ۶۲)، آرای سهروردی را تحلیل کرده و دیدگاه ملاصدرا را در تبیین وجود فرد کامل مجرد برای هر نوع جسمانی بازمینمایاند. ملاصدرا، با مبانی اصالت وجود، تشکیک وجود، و شیئیت شیء به صورت آن، کوشیده است تا کلام قدماء را بازسازی کند، در حالی که سهروردی، به دلیل التزام به اصالت ماهیت، در این راه ناکام مانده است.
بخش نخست: نقد ملاصدرا بر آرای سهروردی در عالم مثل
مبنای نقد ملاصدرا
ملاصدرا، با احترامی عمیق به سهروردی، نقدهای خود را بهگونهای مطرح میکند که نهتنها آرای او را رد نکند، بلکه آنها را در چارچوب حکمت متعالیه بازسازی و تکمیل نماید. این رویکرد، چونان باغبانی است که شاخههای درخت پیشین را هرس میکند تا درختی نو با میوههایی پربار پدید آورد. او معتقد است که سهروردی، به دلیل پایبندی به اصالت ماهیت، نمیتواند عالم مثل را بهدرستی اثبات کند، اما خود با مبانی اصالت وجود، این امکان را فراهم میآورد.
درنگ: ملاصدرا با احترام به سهروردی، نقدهای خود را بهگونهای مطرح میکند که آرای او را در چارچوب حکمت متعالیه بازسازی کرده و از آنها بهره گیرد.
محدودیتهای اصالت ماهیت
سهروردی، در فلسفه اشراقی خود، به دلیل التزام به اصالت ماهیت، در تبیین عالم مثل با محدودیت مواجه است. اصالت ماهیت، چونان بندی است که ذهن را از پرواز در آسمان وجود بازمیدارد. ملاصدرا، با تأکید بر اصالت وجود، این بند را میگسلد و امکان تمایز میان افراد یک نوع را فراهم میکند.
هدف ملاصدرا از بازسازی آرای سهروردی
ملاصدرا میکوشد نشان دهد که با مبانی حکمت متعالیه، میتوان آرای سهروردی را برای اثبات عالم مثل به کار گرفت. این تلاش، مانند پلی است که دو ساحل فلسفه اشراقی و متعالیه را به هم پیوند میدهد، تا جویبار اندیشه از هر دو سو روان شود.
ارزیابی ادله ملاصدرا
پرسش بنیادین این است که آیا ملاصدرا میتواند دلیلی برهانی برای اثبات عالم مثل ارائه دهد؟ این پرسش، چونان مشعلی است که تاریکیهای استدلال را روشن میکند و ضرورت بررسی دقیق ادله را نمایان میسازد.
بخش دوم: تبیین عالم مثل در حکمت متعالیه
نقل از اسفار اربعه
در جلد دوم اسفار اربعه (صفحه ۶۲)، ملاصدرا پس از نقل آرای سهروردی، کلام قدماء را بر وجود فرد کامل مجرد برای هر نوع جسمانی حمل میکند. این نقل، چونان نقشهای است که مسیر بحث را روشن میسازد.
حمل کلام قدماء
ملاصدرا پیشنهاد میدهد: «فَلِحَیٍّ أَنْ یُحْمَلَ کَلامُ الأَوَائِلِ» بر این که هر نوع جسمانی، مانند انسان یا حیوان، دارای فردی کامل و تام در عالم ابداع است. این حمل، مانند بازسازی بنایی کهن است که با مصالح نو، استواری بیشتری مییابد.
درنگ: ملاصدرا کلام قدماء را بر وجود فرد کامل مجرد در عالم ابداع حمل میکند، که حقایق نوع را بدون نواقص مادی در بر دارد.
فرد کامل در عالم ابداع
هر نوع جسمانی، دارای فردی کامل در عالم ابداع است که حقایق نوع را بدون نواقص مادی داراست. این فرد کامل، چونان آینهای است که حقیقت نوع را بیغبار ماده منعکس میکند.
اصل و فرع
فرد کامل در عالم ابداع، اصل و مبدأ است و سایر افراد نوع، فروع و معلول آن هستند. این رابطه، مانند ریشه و شاخههای درختی است که از یک منشأ حیات میگیرند.
تمایز عالم ابداع و تکوین
عالم ابداع، شامل مجردات، در برابر عالم تکوین، شامل مادیات، قرار دارد. مجردات، مبدعات و مادیات، مکوناتاند. این تمایز، مانند جدایی آسمان و زمین است که هر یک قلمرویی متفاوت دارند.
کمال عالم ابداع
فرد کامل در عالم ابداع، به دلیل عدم نیاز به ماده و محل، تام و کامل است. این کمال، چونان نوری است که بینیاز از ظرف مادی، درخشش خود را حفظ میکند.
نیاز مادیات به ماده
موجودات مادی، به دلیل ضعف و نقص، به ماده و محل نیازمندند. این نیاز، مانند زنجیری است که موجودات مادی را به زمین میبندد.
بخش سوم: مبانی فلسفی ملاصدرا در اثبات عالم مثل
سه مقدمه بنیادین
اثبات عالم مثل در حکمت متعالیه، به پذیرش سه مقدمه وابسته است: اصالت وجود، تشکیک وجود، و شیئیت شیء به صورت آن. این مقدمات، مانند ستونهایی هستند که بنای استدلال ملاصدرا را استوار میسازند.
درنگ: سه مقدمه اصالت وجود، تشکیک وجود، و شیئیت شیء به صورت آن، بنیانهای فلسفی ملاصدرا برای تبیین عالم مثل را تشکیل میدهند.
اصالت وجود
اصالت وجود، برخلاف اصالت ماهیت، امکان تمایز میان افراد یک نوع را فراهم میکند. این اصل، مانند کلیدی است که قفلهای تمایز وجودی را میگشاید.
تشکیک وجود
تشکیک وجود، مراتب کمال و نقص را در افراد یک نوع توجیه میکند. این اصل، مانند نردبانی است که مراتب وجود را به هم پیوند میدهد.
شیئیت به صورت
شیئیت شیء به حقیقت و صورت آن است، نه به عوارض مادی مانند دست و پا. این دیدگاه، مانند جداسازی گوهر از عوارض است که حقیقت را از ظواهر مادی متمایز میکند.
تفاوت نبات و انسان
نباتات در ذات و انسان در فعل به ماده نیازمندند؛ نفس انسانی ذاتاً مجرد است. این تمایز، مانند تفاوت میان ریشههای زمینگیر نباتات و بالهای پروازگر نفس انسانی است.
اختلاف افراد نوع
افراد یک نوع میتوانند از نظر کمال و نقص متفاوت باشند، مانند انسان کامل و ناقص. این اختلاف، مانند سایهروشنهای یک نقاشی است که یک حقیقت را در مراتب گوناگون نشان میدهد.
مثال کلی تمیمی
حقیقت انسانی در عالم مجرد (کلی تمیمی) بدون عوارض مادی و در عالم مادی با عوارض است. این مثال، مانند دو آینه است که یکی حقیقت را بیغبار و دیگری با غبار ماده منعکس میکند.
بخش چهارم: اشکالات و نقدهای وارد بر تبیین ملاصدرا
نقد کفایت مقدمات
پذیرش سه مقدمه اصالت وجود، تشکیک وجود، و شیئیت به صورت، برای اثبات عالم مثل کافی نیست؛ دلیل اثباتی لازم است. این نقد، مانند سنگی است که در مسیر جویبار استدلال میافتد و جریان آن را به چالش میکشد.
امکان و وقوع
امکان وجود فرد کامل در عالم ابداع، اثبات وقوع آن را تضمین نمیکند. این تمایز، مانند تفاوت میان رویای پرواز و پرواز واقعی است که یکی تنها در ذهن و دیگری در عالم واقع رخ میدهد.
درنگ: امکان وجود عالم مثل، اثبات وقوع آن را تضمین نمیکند؛ اثبات عالم مثل نیازمند دلیل برهانی است.
نیاز به دلیل برهانی
اثبات عالم مثل نیازمند دلیل است؛ صرف عدم محال بودن کافی نیست. این اصل، مانند ضرورتی است که هر ادعای فلسفی را به محک استدلال میسپارد.
نقد آرای سهروردی و افلاطون
سهروردی، به دلیل اصالت ماهیت، و افلاطون، با مبنای نامشخص، عالم مثل را بدون دلیل اثباتی مطرح کردهاند. این نقد، مانند نوری است که ضعفهای استدلالی فلسفههای پیشین را آشکار میکند.
مراتب انسانی و رب النوع
انسانها از معصوم تا افراد عادی مراتب تشکیکی دارند، اما این مراتب به رب النوع نیاز ندارد. این دیدگاه، مانند شاخههای درختی است که بدون نیاز به ریشهای فراتر از خود، تنوع خود را حفظ میکنند.
رابطه عالم ابداع و عالم مثل
عالم ابداع شامل مجردات است، اما ارتباط آن با عالم مثل اثبات نشده است. این تمایز، مانند جدایی دو قلمرو است که پل ارتباطی میان آنها هنوز ساخته نشده است.
نقد حمل کلام قدماء
حمل کلام قدماء بر وجود فرد کامل در عالم ابداع، بدون دلیل برهانی است. این نقد، مانند درخواست سندی است که ادعای مالکیت را اثبات کند.
تنزیل عوالم
همه عوالم، از وحدت تا ناسوت، تنزیلاند، اما این تنزیل به رب النوع منجر نمیشود. این اصل، مانند جریانی است که از سرچشمه وحدت به سوی کثرت روان است، بینیاز از واسطهای چون رب النوع.
نقد مفهوم رب النوع
رب النوع، بهعنوان موجودی خاص برای هر نوع، فاقد سند برهانی است. این نقد، مانند باد تندی است که بنای سست این مفهوم را به لرزه درمیآورد.
اشکال وحدت حقیقت
چگونه حقیقت واحدهای (نوع) میتواند بخشی مجرد و بخشی مادی باشد؟ این اشکال، مانند پرسشی است که وحدت یک گوهر را در دو قالب متضاد به چالش میکشد.
رد اشکال وحدت
ملاصدرا این اشکال را در کلی متواطی درست میداند، اما در تشکیک نادرست میشمارد. این رد، مانند کلیدی است که قفل تناقض ظاهری را میگشاید.
تشکیک و مراتب
در تشکیک، نوع میتواند در مرتبهای کامل و در مرتبهای ناقص باشد. این اصل، مانند نردبانی است که نوع را در مراتب گوناگون وجود جای میدهد.
نقد تشکیک در نوعیت
تشکیک در وجود است، نه در نوعیت؛ نوعیت به ماهیت مربوط است. این نقد، مانند خطکشی است که مرز میان وجود و ماهیت را روشن میکند.
ماهیت انسان
ماهیت انسان (حیوان ناطق) نمیتواند هم مجرد و هم مادی باشد. این دیدگاه، مانند قانونی است که وحدت تعریف نوع را حفظ میکند.
مثلیت و کلی
فرد کامل (رب النوع)، اگر کلی باشد، با افراد مادی مثل نمیشود. این اشکال، مانند مانعی است که همسانی کلی و فرد را به چالش میکشد.
رابطه فرد و کلی
افراد مادی (زید و عمرو) و کلی مجرد، نیازمند کلی دیگری برای مثلیتاند. این ضرورت، مانند حلقهای گمشده است که زنجیره استدلال را ناقص میگذارد.
کلی طبیعی و افراد
کلی طبیعی با افراد، رابطه آباء و اولاد دارد، نه وحدت عددی. این رابطه، مانند نسبتی است که کلی را چون پدری برای فرزندانش میداند.
وحدت عددی رب النوع
رب النوع، بهعنوان فرد واحد عددی، با کثرت افراد مادی ناسازگار است. این اشکال، مانند تناقضی است که وحدت و کثرت را در برابر هم قرار میدهد.
نقد کلی طبیعی
کلی طبیعی نمیتواند واحد عددی باشد، زیرا با کثرت افراد سازگار نیست. این نقد، مانند نوری است که محدودیتهای مفهوم کلی طبیعی را روشن میکند.
رابطه رب النوع و افراد
رابطه رب النوع (واحد عددی) با افراد کثیر، مانند کلی طبیعی و افراد، مشکل دارد. این مشکل، مانند گرهی است که در تار و پود استدلال گیر کرده است.
نقد آرای افلاطون و سقراط
افلاطون و سقراط، بدون دلیل قطعی، عالم مثل را مطرح کردهاند. این نقد، مانند بادی است که گرد و غبار ادعاهای بیپایه را میزداید.
نقد مفهوم قالب
موجودات مجرد نمیتوانند قالب برای مادیات باشند، زیرا قالب به اشرفیت نیاز دارد. این نقد، مانند شمشیری است که مفهوم قالب را از ریشه قطع میکند.
خلقت بدون قالب
خلقت الهی بدون نیاز به قالب است؛ قالب نشانه نقص است. این دیدگاه، مانند تابلویی است که اقتدار الهی را در خلق بیواسطه به تصویر میکشد.
نقد دیدگاه مشائیان
مشائیان معتقدند موجودات عالی برای موجودات سافل نیستند. این اصل، مانند قانونی است که نظم وجودی را بدون نیاز به قالبهای واسطه حفظ میکند.
مشکل قالبهای متوال
اگر مثل قالب باشد، خود نیازمند قالب دیگری است، که به تسلسل میانجامد. این اشکال، مانند دایرهای باطل است که منطق قالب را فرومیریزد.
بخش پنجم: بررسی دلایل نقلی و عقلی
نقد دلایل نقلی
آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَتَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ [مطلب حذف شد] : «و فرشتگان و روح در آن [شب] به اذن پروردگارشان برای هر کاری فرو میآیند»، و ﴿وَأَنْزَلْنَا [مطلب حذف شد] : «و آهن را فرو فرستادیم»، عالم مثل را اثبات نمیکنند. این نقد، مانند کلیدی است که قفل سوءتفاهمهای نقلی را میگشاید.
تفاوت عالم مثال و عالم مثل
عالم مثال در روایات اسلامی وجود دارد، اما با عالم مثل افلاطونی متفاوت است. این تمایز، مانند جدایی دو رود است که هر یک به دریایی متفاوت میریزد.
درنگ: عالم مثال در روایات اسلامی با عالم مثل افلاطونی متفاوت است و آیات قرآن کریم دلیلی بر اثبات عالم مثل ارائه نمیدهند.
فقدان دلیل اثباتی
عالم مثل فاقد دلیل عقلی و نقلی است؛ تصور و تصدیق آن مشکل دارد. این نقد، مانند آینهای است که ضعف بنیادین این مفهوم را بازمیتاباند.
بخش ششم: جمعبندی و نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۲۰۳، با کاوش در نقدهای ملاصدرا بر آرای سهروردی در اثبات عالم مثل افلاطونی، منظومهای از اندیشههای فلسفی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. ملاصدرا، با سه مقدمه اصالت وجود، تشکیک وجود، و شیئیت به صورت، کوشیده است کلام قدماء را بر وجود فرد کامل مجرد در عالم ابداع حمل کند، اما این حمل فاقد دلیل اثباتی است. سهروردی، به دلیل التزام به اصالت ماهیت، و افلاطون و سقراط، بدون دلیل قطعی، عالم مثل را مطرح کردهاند. تشکیک در وجود، هرچند مراتب کمال و نقص را توجیه میکند، نمیتواند نوعیت ماهیتمحور را تبیین نماید. مفهوم رب النوع، بهعنوان کلی واحد عددی، با کثرت افراد مادی ناسازگار است و مفهوم قالب برای مجردات، به دلیل نقض اشرفیت و اقتدار الهی، باطل است. آیات قرآن کریم و روایات نیز عالم مثل را تأیید نمیکنند.
با نظارت صادق خادمی