متن درس
ظهور علم و توحید: تبیین وجودی علم و تمایز آن از اکاذیب
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲۳)
مقدمه: درآمدی بر علم، وجود و توحید
درسگفتار شماره ۲۲۳، ارائهشده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۷۹، به مثابه گوهری درخشان در گستره فلسفه اسلامی، به کاوش در یکی از عمیقترین مسائل شناختشناسی و هستیشناسی، یعنی رابطه علم و وجود و تمایز آن از خیالات و اکاذیب، میپردازد. این درسگفتار، با تأکید بر اعطایی بودن علم و نقد دیدگاههای مبتنی بر اخاذی و معلومات صوری، چارچوبی وجودی برای فهم علم ارائه میدهد. توحید، بهعنوان نظام واحد هستی، محور این تبیین است که علم و ایمان را به ارتباط با مبدأ کائنات پیوند میزند. اکاذیب، در مقابل، حالات نفسانی منفصل از حقیقتاند که به مثابه سایههایی فریبنده، از نور حقیقت دورند.
بخش نخست: چیستی علم و وجود و ضرورت تمایز از اکاذیب
اهمیت و پیچیدگی علم و وجود
درسگفتار، بحث علم و وجود را به مثابه یکی از دشوارترین و سنگینترین مسائل فلسفی معرفی میکند، زیرا این موضوع به تمایز علم از خیالات و اکاذیب و رابطه آن با حقیقت هستی میپردازد. این پیچیدگی، از ارتباط عمیق علم با حقیقت وجود سرچشمه میگیرد. علم، در این دیدگاه، نه صرفاً مجموعهای از معلومات، بلکه ظهوری از حقایق عالم است که نیازمند ادراک وجودی و پیوند با مبدأ کائنات است. این تأکید، جایگاه محوری این بحث را در فلسفه شناختشناسی و هستیشناسی اسلامی نشان میدهد، جایی که علم به مثابه نوری الهی، نفس را به سوی حقیقت هدایت میکند.
ظهورات حاکی و حقیقت محکی
وجودات، به مثابه ظهورات حاکی، تعیناتیاند که محکی آنها حقیقت حضرت حق است. وجود حق تعالی، معین است و ظهورات ما، تعینات آناند. این تبیین، هستی را به مثابه آیینهای میبیند که در آن، حقایق الهی در قالب تعینات متجلی میشوند. علم، در این چارچوب، ظهوری حاکی از حقیقت است که باید با نفسالامر مرتبط باشد. اگر این ارتباط وجودی گسسته شود، علم به اکاذیب فرو میکاهد، مانند سایهای که از نور حقیقت جدا افتاده است.
سیر به سوی حق و دشواری آن
سیر به سوی حق، از عالم ناسوت به عالم مثال، نفس، عقول، اسما و صفات، و سرانجام ذات حق، راهی دشوار و غیرهموار است. این سیر، به مثابه صعودی پرمخاطره به قلهای رفیع، نیازمند گذر از قیود مادی و تجرد کامل است. درسگفتار با تمثیلاتی چون صعود به پشتبام، کوه، کره ماه یا ستاره، این دشواری را به تصویر میکشد. این مثالها، فاصله وجودی میان ناسوت و مراتب عالی را نشان میدهند، اما درسگفتار در ادامه به قرب وجودی حق نیز اشاره میکند که این فاصله را به ظاهری و مرتبهای فرو میکاهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین اهمیت و پیچیدگی علم و وجود، آن را به مثابه پلی میان نفس و حقیقت معرفی کرد. ظهورات حاکی، که تعینات حقیقتاند، علم را به ارتباط با نفسالامر وابسته میکنند. دشواری سیر به سوی حق، به دلیل مراتب وجودی، نفس را به تلاشی عظیم دعوت میکند. این بخش، زمینه را برای کاوش در رابطه علم، ایمان و توحید فراهم میسازد.
بخش دوم: توحید و رابطه آن با علم و ایمان
احاطه حق بر عالم و نظام توحید
حق تعالی، به مثابه نوری فراگیر، بر همه عالم احاطه دارد و نظام واحد هستی را شکل میدهد. درسگفتار به آیه شریفه ﴿وَهُوَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ﴾ (فصلت: [مطلب حذف شد] به هر چیزی احاطه دارد.» این احاطه، بنیان توحید است که علم و ایمان را به ارتباط با مبدأ کائنات ملزم میکند. توحید، به مثابه جریانی زلال، نظام واحد هستی را تحت احاطه حق متحد میسازد.
تمایز توحید حقیقی و خیالی
توحید حقیقی، ادراک نظام واحد هستی و حضور حق در آن است، در حالی که توحید خیالی، به مثابه سرابی فریبنده، دلخوشکنکی نفسانی و منفصل از حقیقت است. این تمایز، ایمان را از حالات نفسانی جدا میکند. ایمان حقیقی، ظهوری از حق در نفس است که به ادراک حضور مبدأ و تأثیر آن بر رفتار منجر میشود، مانند نوری که قلب مؤمن را روشن میسازد.
معرفت و ادراک حقیقت در نفس
معرفت، ادراک حقیقتی در ظرف نفس و رؤیت خود در شعاع آن حقیقت است. بدون این ادراک، خداپرستی صرف خیال است، مانند سایهای که از حقیقت دور افتاده است. درسگفتار تأکید دارد که ایمان بدون حضور حقیقت در نفس، توحید حقیقی نیست و به لقلقه زبان فرو میکاهد. این دیدگاه، معرفت را به مثابه آینهای میبیند که حقیقت الهی در آن متجلی میشود.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین توحید بهعنوان نظام واحد هستی، آن را مبنای علم و ایمان معرفی کرد. احاطه حق بر عالم، بنیان توحید حقیقی است که از توحید خیالی متمایز میشود. معرفت، بهعنوان ادراک حقیقت در نفس، ایمان را به ظهور حق پیوند میزند. این چارچوب، زمینه را برای بررسی علم حقیقی و تمایز آن از اکاذیب فراهم میسازد.
بخش سوم: علم حقیقی، اکاذیب و اعطایی بودن علم
علم حقیقی و تمایز آن از اکاذیب
علم، ظهوری حاکی از حقیقت هستی است که با نفسالامر مرتبط است. اگر این ارتباط وجودی گسسته شود، علم به اکاذیب فرو میکاهد، مانند خیالاتی که از حقیقت عالم منفصلاند. درسگفتار، با نقد نسبیتگرایی که هر ادعایی را درست میپندارد، تأکید دارد که صحت علم به انطباق با حقیقت وابسته است. این تبیین، علم را به مثابه شعاعی از نور الهی معرفی میکند که از مبدأ کائنات نشأت میگیرد.
اعطایی بودن علم و نقد اخاذی
علم، به مثابه فیضی الهی، اعطایی است و نه اخاذی. درسگفتار نقد میکند که تصور علم بهعنوان گرفتن، آن را به معلومات صوری فرو میکاهد. استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا در جلد سوم اسفار (صفحه ۳۸۴، فصل ۱۹)، تأکید دارند که علوم به نفوس مستعده القا میشود و سبب آن از حواس مستور است. این سبب، به مثابه نوری غیبی، در غایت خفاست و از اسباب ظاهری متمایز است. اسباب ظاهری مانند بحث، تکرار و سماع، تنها معداتاند و نه موجِبات، زیرا نتیجه به استعداد نفس وابسته است.
اختلاف و تخلف در یادگیری
اثر اسباب ظاهری متفاوت (یختلف) یا متخلف (یتخلف) است، زیرا نتیجه به استعداد نفس بستگی دارد. درسگفتار با تمثیل کاشت گندم و برداشت جو (اختلاف) یا کاشت بدون برداشت (تخلف)، غیرقطعی بودن اسباب ظاهری را نشان میدهد. این تفاوت، به مثابه جریانی متغیر، نشاندهنده وابستگی علم به فیض الهی و استعداد نفسانی است.
نقد معلوماتگرایی
درسگفتار، حفظ معلومات را علم نمیداند، زیرا علم فعلی و اعطایی است، در حالی که معلومات، دستمالیشده و فاقد حقیقتاند. این دیدگاه، معلوماتگرایی را به مثابه آینهای شکسته میبیند که تنها سایههایی از حقیقت را منعکس میکند. تلقی معلومات بهعنوان علم، خطرناک است، زیرا رشد علمی را محدود میکند و نفس را از فیض الهی محروم میسازد.
نقش طهارت و صافی نفس
طهارت نفس، استعداد دریافت فیض علم را افزایش میدهد. درسگفتار با تمثیل کودکی که بدون وضو نماز میخواند، تأکید دارد که علم و ایمان بدون طهارت، اعتیادگونهاند. طهارت، به مثابه جلا دادن آینه نفس، آن را برای انعکاس نور حقیقت آماده میسازد. بدون این صافی، علم و ایمان به حالات نفسانی فرو میکاهند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، علم را ظهوری اعطایی از حقایق عالم معرفی کرد که با اکاذیب و معلومات صوری متمایز است. نقد اخاذی و معلوماتگرایی، علم را به فیض الهی و استعداد نفسانی وابسته میکند. طهارت نفس، بهعنوان شرط دریافت علم، نقش کلیدی در تمایز علم حقیقی از حالات نفسانی دارد.
بخش چهارم: ایمان، قرب و تمایز آن از اعتیاد
ایمان و ارتباط با مبدأ
ایمان، اعتقاد به مبدأ عالم، عليم، سميع و بصير است که بر هستی احاطه دارد. بدون این ارتباط، ایمان به لقلقه زبان فرو میکاهد. درسگفتار به آیه شریفه ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ (ق: [مطلب حذف شد] به او از رگ گردنش نزدیکتریم.» این قرب وجودی، ایمان را به ظهور حق در نفس پیوند میزند، مانند شعاعی که قلب مؤمن را روشن میسازد.
تمایز ایمان و اعتیاد
ایمان، به مثابه نسیمی روحبخش، با مبدأ عالم مرتبط است، اما اعتیاد، حالات نفسانی منفصل از حقیقت است، مانند حرارتی که در گونی ایجاد میشود. درسگفتار، عبادت بدون قرب را به اعتیاد تشبیه میکند که صرفاً لذت نفسانی ایجاد میکند. عبادت حقیقی، تجلی حق در سالک و ظهور تعینات ربوبی است که به معرفت و قرب منجر میشود.
نماز و معراج مؤمن
درسگفتار به حدیث شریف «الصلاة معراج المؤمن» اشاره میکند که نماز را عروج به سوی حق میداند. این معراج، به مثابه بالهایی برای پرواز نفس به سوی حقیقت، نماز را ظهوری از قرب و ارتباط با مبدأ معرفی میکند. این دیدگاه، عبادت را از حالات نفسانی متمایز میسازد و آن را به سیر وجودی پیوند میزند.
رؤیت اولیاء خدا
اولیاء خدا، حق را مشاهده میکنند یا «کأنه تراه» (گویی او را میبینند)، برخلاف اعتیاد که خودمحور است. درسگفتار به آیات شریفه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ﴾ (ماعون: ۱) و ﴿بَلَى إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ﴾ (ملک: [مطلب حذف شد] کسی را که دین را تکذیب میکند؟» و «آری، او به هر چیزی بیناست.» این آیات، رؤیت حق را مبنای ایمان و تکذیب را نتیجه غفلت میدانند.
عصمت و ایمان کامل
ایمان حقیقی به احاطه حق، اگر کامل باشد، به عصمت میرسد، زیرا غفلت را منتفی میکند. اما ایمان لفظی، به گناه منجر میشود، مانند شعلهای که در باد خاموش میگردد. این دیدگاه، عصمت را نتیجه قرب و ادراک کامل حق میداند که نفس را از لغزش حفظ میکند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، ایمان را به ارتباط وجودی با مبدأ عالم و قرب حق وابسته دانست. تمایز ایمان از اعتیاد، عبادت را به تجلی حق و معراج مؤمن پیوند داد. رؤیت اولیاء و عصمت، مراتب عالی ایماناند که از حالات نفسانی متمایزند. این چارچوب، ایمان را به مثابه نوری الهی معرفی میکند که نفس را به سوی حقیقت هدایت میکند.
بخش پنجم: علم، نوآوری و نقد اسباب ظاهری
علم و نوآوری
ملاصدرا در جلد سوم اسفار (صفحه ۳۸۴) تأکید دارد که عالم با مواظبت و مزاولت، به اکتشافاتی میرسد که پیشینیان بدان نرسیدهاند. این دیدگاه، علم را به فعلیت نفس و ارتباط با مبدأ وابسته میکند که نوآوری را ممکن میسازد. علم، به مثابه جویباری زلال، از فیض الهی سرچشمه میگیرد و با استعداد نفس به اکتشافات جدید منجر میشود.
نقد اهتمام به معدات
درسگفتار نقد میکند که انسان بهجای ارتباط با مبدأ، به معدات (کتاب، درس) اهتمام دارد که مانع علم حقیقی است. این معدات، مانند ابزارهایی هستند که تنها زمینه را آماده میکنند، اما فیض علم به صافی نفس وابسته است. اهتمام بیش از حد به اسباب ظاهری، نفس را از دریافت نور الهی محروم میسازد.
تسلیم و ایمان
درسگفتار به عبارت «الإسلام هو التسليم» اشاره میکند که ایمان را تسلیم در برابر کائنات میداند. این تسلیم، به مثابه گشودن قلب به نور حقیقت، نتیجه ادراک حق و ارتباط با مبدأ است. ایمان، برخلاف هوس که به انحطاط منجر میشود، نفس را به سوی تعالی سوق میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، علم را به فعلیت نفس و نوآوری پیوند داد و از اهتمام به معدات ظاهری انتقاد کرد. تسلیم در برابر کائنات، ایمان را به ارتباط وجودی با مبدأ متصل میسازد. این دیدگاه، علم و ایمان را به مثابه دو بال برای پرواز نفس به سوی حقیقت معرفی میکند.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره ۲۲۳، با کاوش در رابطه علم، وجود و توحید، چارچوبی وجودی برای فهم علم ارائه داد. علم، بهعنوان ظهوری اعطایی از حقایق عالم، با اکاذیب و معلومات صوری متمایز است. توحید، نظام واحد هستی است که تحت احاطه حق شکل میگیرد و ایمان و علم را به ارتباط با مبدأ کائنات وابسته میکند. نقد معلوماتگرایی و تأکید بر طهارت نفس، علم را به فیض الهی و استعداد نفسانی پیوند میزند. ایمان، با قرب و رؤیت حق، از حالات نفسانی و اعتیاد متمایز میشود.
﴿وَهُوَ مُحِيطٌ بِكُلِّ [مطلب حذف شد] : «و او به هر چیزی احاطه دارد.»
﴿إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ [مطلب حذف شد] : «آن جز وحیای که وحی میشود نیست.»
﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ [مطلب حذف شد] : «و ما به او از رگ گردنش نزدیکتریم.»
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي يُكَذِّبُ [مطلب حذف شد] : «آیا ندیدی کسی را که دین را تکذیب میکند؟»
﴿بَلَى إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «آری، او به هر چیزی بیناست.»
﴿أَكْثَرُهُمْ لَا [مطلب حذف شد] : «بیشترشان تعقل نمیکنند.»
﴿أَكْثَرُهُمْ لَا [مطلب حذف شد] : «بیشترشان ایمان نمیآورند.»
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ﴾