متن درس
شناختشناسی حقیقت علم الهی: نقد تقریب آرای فلسفی و تبیین وحدت وجودی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۴۸)
مقدمه
در گستره ژرف فلسفه اسلامی، شناخت حقیقت علم الهی از دیرباز چونان گوهری درخشان در کانون توجه فیلسوفان قرار داشته است. این پرسش که ذات بیکران الهی چگونه به ممکنات علم دارد، بدون نقض بساطت و وحدت ذاتیاش، از پیچیدهترین مسائل فلسفی است که ذهن بزرگان حکمت را به خود مشغول ساخته است. درسگفتار شماره ۲۴۸ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، ارائهشده در تاریخ ۱۴ دی ۱۳۷۹، با رویکردی انتقادی و عمیق به بررسی آرای ابنسینا، نقدهای خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا، و تلاشهای فارابی و ملاصدرا برای تقریب آرای فلسفی در باب علم الهی میپردازد. این درسگفتار، با نگاهی تیزبین، مفهوم تقریب آرای فلسفی را به چالش کشیده و استدلال میکند که چنین تلاشهایی، در مواردی، به جای نزدیکسازی آراء، به تخریب آنها منجر میشود. همچنین، با تأکید بر تمایز میان علم و عمل، علم الهی را بهسان انکشافی حضوری، وحدتی و غیرعروضی تبیین میکند که فراتر از صور مرتسمه و مثل افلاطونی است.
بخش نخست: بازخوانی آرای ابنسینا و نقدهای وارد بر آن
نظریه ابنسینا درباره علم الهی
ابنسینا، فیلسوف برجسته مشائی، علم الهی را از طریق صور مرتسمه در ذات حقتعالی تبیین کرده است. او معتقد است که این صور، که واسطه علم الهی به ممکناتاند، در ذات الهی موجودند، اما ذات را منفعل یا محل نمیسازند. این دیدگاه، که در آثار او، بهویژه در «تعلیقات»، با ظرافت بیشتری بیان شده، تلاشی است برای حفظ بساطت ذاتی حقتعالی در عین تبیین علم او به ممکنات. بااینحال، این نظریه با چالشهایی مواجه است که خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا به آن پرداختهاند.
خواجه نصیرالدین طوسی، در نقدی روشمند، استدلال میکند که صور مرتسمه، بهعنوان صفات ثبوتی، کثرت مفهومی یا وجودی در ذات الهی ایجاد میکنند، که با اصل بساطت ذاتی حق ناسازگار است. این نقد، مانند تیغی برنده، بنیاد نظریه ابنسینا را به چالش میکشد، زیرا ذات الهی، بهسان اقیانوسی بیکران، نمیتواند معروض صور یا محل کثرت باشد. ملاصدرا نیز، در «اسفار اربعه» (جلد ششم، صفحه ۲۰۹)، اشکالات خواجه را نقل کرده و تلاش میکند با تکیه بر عبارات عرفانیتر ابنسینا، مانند آنچه در «تعلیقات» آمده، از او دفاع کند. بااینحال، استاد فرزانه قدسسره معتقدند که دفاع ملاصدرا، گرچه از منظر وحدت وجود جذاب است، نمیتواند اشکال بنیادین محل بودن ذات الهی را بهطور کامل رفع کند.
نقدهای ملاصدرا و محدودیتهای دفاع او
ملاصدرا، در دفاع از ابنسینا، استدلال میکند:
این نقد، مانند مشعلی فروزان، نشان میدهد که هرگونه نسبت دادن صفت یا عروض به ذات الهی، حتی اگر انفعال منتفی باشد، با اصل وحدت ذاتی حق در تضاد است. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که علم الهی باید ظهورات ذاتی باشد، نه عرض ضعیف.
فارابی، با نگارش «جمع بینالرأیین»، کوشید تا آرای ارسطو و افلاطون را در باب علم الهی به هم نزدیک کند. او معتقد بود که اختلافات این دو فیلسوف ظاهری است و میتوان آنها را به یک مفهوم واحد رساند. این رویکرد، مانند پلی که دو ساحل دور را به هم متصل میکند، در پی وحدتبخشی به آرای فلسفی بود. فارابی استدلال میکرد که علم الهی، چه در نظام ارسطویی (متصل به ذات) و چه در نظام افلاطونی (منفصل از طریق مثل)، به یک حقیقت واحد اشاره دارد.
بااینحال، استاد فرزانه قدسسره این تلاش را مصداق تخریب میدانند. به باور ایشان، اختلافات ارسطو و افلاطون از نوع اختلافات ماهوی است، مانند تفاوت میان انسان و حجر، و نه صرفاً لسانی، مانند تفاوت میان انسان و بشر. فروکاستن این آراء به مفهومی کلی مانند «شیء»، مانند خطخطی کردن دو متن ارزشمند، به جای وضوح، به ابهام میانجامد.
ملاصدرا، در «اسفار اربعه» (جلد ششم، صفحه ۲۳۴)، از تقریب آرای فلاسفه دفاع میکند و میگوید:
استاد فرزانه قدسسره این مصالحه را تخريبی میدانند، زیرا اختلافات ارسطو و افلاطون ماهوی است. ارسطوییان علم الهی را متصل به ذات و افلاطونیان آن را منفصل از طریق مثل میدانند. این تفاوت، مانند دو مسیر متضاد در جنگل معرفت، غیرقابل تقریب است.
استاد فرزانه قدسسره با مثال «انسان» و «بشر» توضیح میدهند که اگر اختلافات فلاسفه لسانی باشد، تقریب ممکن است، اما اگر ماهوی باشد، مانند انسان و حجر، تقریب به تخریب میانجامد. فروکاستن انسان و حجر به «شیء»، مانند مخلوط کردن دو رنگ متمایز و ایجاد رنگی گنگ است. در باب علم الهی، اختلافات ارسطو و افلاطون ماهوی است و تقریب آنها حقیقت را مخدوش میسازد.
این بخش نشان داد که تلاشهای فارابی و ملاصدرا برای تقریب آرای فلسفی، به دلیل ماهوی بودن اختلافات، به تخریب منجر شده است. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر تمایز میان اختلافات لسانی و ماهوی، بر لزوم حفظ اصالت آراء تأکید دارند. این دیدگاه، مانند مشعلی روشنگر، راه را برای فهمی دقیقتر از علم الهی هموار میسازد.
استاد فرزانه قدسسره با مثال تقریب مذاهب، تفاوت میان تقریب مفید و تخريبی را تبیین میکنند. تقریب مذاهب، اگر به معنای نزدیکسازی نقاط مشترک باشد، مانند جویبارهایی که به یک رود میپیوندند، مفید است. اما اگر به معنای نادیده گرفتن اختلافات اساسی باشد، مانند خطخطی کردن متون مقدس، تخريبی است. در حوزه عمل، تقریب میتواند به دلایل مصلحتی مفید باشد، اما در حوزه علم، حقیقتجویی اولویت دارد.
در علم، مانند آسمانی بیکران، کثرت آراء و مداقه دقیق راهگشاست، نه وحدت مصنوعی. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که مصالحه در علم، مانند قاطی کردن رنگهای متمایز، به گنگی منجر میشود.
اصطلاح «اجماع و مرکب»، به باور استاد فرزانه قدسسره، نه اجماع است و نه مرکب، بلکه تخريبی است که هر دو نظریه را به مفهومی گنگ فرومیکاهد. این اصطلاح، مانند تلاش برای آشتی دادن دو دشمن متباین، به جای وضوح، به ابهام میانجامد.
این بخش بر تمایز میان علم و عمل تأکید کرد و نشان داد که تقریب در علم، اگر بدون دقت انجام شود، به تخریب حقیقت میانجامد. استاد فرزانه قدسسره، با نقد مفاهیمی مانند «اجماع و مرکب»، بر لزوم مداقه و حفظ اصالت آراء در حوزه علم تأکید دارند.
آرای ارسطو و افلاطون در باب علم الهی متبایناند. ارسطوییان علم را متصل به ذات و عارض بر آن میدانند، درحالیکه افلاطونیان آن را منفصل و از طریق مثل تبیین میکنند. این اختلاف، مانند دو رودخانه که به اقیانوسهای متفاوت میریزند، غیرقابل تقریب است. تلاش فارابی برای جمع بینالرأیین، به جای حل مشکل، به تخریب هر دو نظریه منجر شده است.
ملاصدرا در «اسفار» (جلد ششم، صفحه ۲۳۴) میگوید:
ملاصدرا اشکال ارسطوییان را چنین نقل میکند: صور الهی اعراض ضعیفهالوجودند، درحالیکه متعلقات آنها قویترند. این تناقض، مانند نوری ضعیف که سایهای قویتر میافکند، نظریه ارسطوییان را با مشکل مواجه میسازد. افلاطونیان نیز، با تبیین علم الهی از طریق مثل منفصل، به تسلسل میانجامند، زیرا مثل نیازمند علم دیگری است. هر دو نظریه، به دلیل ناسازگاری با بساطت ذاتی حق، ناکافیاند.
ملاصدرا پیشنهاد میدهد که صور الهی را موجودات عینی (نه ذهنی) بدانیم، اما این توجیه به صور افلاطونی شبیه میشود و مشکل را حل نمیکند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علم الهی باید ظهورات ذاتی باشد، نه عرض یا مثل منفصل.
این بخش، با نقد آرای ارسطو و افلاطون، نشان داد که اختلافات ماهوی آنها غیرقابل تقریب است. تبیین عرفانی علم الهی بهصورت ظهورات ذاتی، راهحلی فراتر از مقولات فلسفی ارائه میدهد که با وحدت وجود همخوانی دارد.
استاد فرزانه قدسسره علم الهی را انکشافی حضوری، وحدتی، لایتناهی و غیرعروضی میدانند. این علم، مانند نوری بیکران از مشکات الهی، تمامی ممکنات را در بر میگیرد بدون نیاز به صور یا مثل. تغییر در مخلوقات، ظهور این علم است، نه تغییر در ذات، مانند جویباری که از سرچشمهای بیکران جاری میشود.
این دیدگاه با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
ملاصدرا معتقد است که الفاظی مانند «علم» و «حی» در خدا و مخلوقات معانی متفاوتی دارند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد میکنند و استدلال میکنند که معنا واحد است، اما مصداقها متفاوتاند. علم به معنای انکشاف است، اما مصداق آن در خدا لایتناهی است.
استاد فرزانه قدسسره با مثال «نان» (لواش، بربری، سنگک) توضیح میدهند که مصداقها متفاوتاند، اما معنا یکی است. علم الهی نیز انکشاف است، اما مصداق آن در ذات الهی لایتناهی است.
این بخش علم الهی را بهصورت انکشافی حضوری و وحدتی تبیین کرد که فراتر از صور و مثل است. نقد دیدگاه ملاصدرا و تأکید بر وحدت مفهومی، راه را برای فهمی روشنتر از علم الهی گشود.
درسگفتار شماره ۲۴۸، با بررسی آرای ابنسینا، نقدهای خواجه و ملاصدرا، و تلاشهای فارابی و ملاصدرا برای تقریب آرای فلسفی، به تبیین حقیقت علم الهی پرداخت. استاد فرزانه قدسسره، با نقد تقریبهای تخريبی و تأکید بر مداقه، علم الهی را انکشافی حضوری، وحدتی و غیرعروضی دانستند که فراتر از صور و مثل است.
علم الهی، انکشافی لایتناهی است که بهصورت ظهورات ذاتی، تمامی ممکنات را در بر میگیرد. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
وجوده تعالى غیر متناهی الشده و وجودات تلک الوازم من رشحات فیضه
يصدر عنه هذه الوازم لا لانه محلها
(ترجمه: این لوازم از او صادر میشوند، نه به این دلیل که او محل آنهاست) تبیین شود، تا با بساطت ذاتی سازگار باشد.
بخش دوم: مفهوم تقریب آرای فلسفی و نقد آن
تلاش فارابی برای جمع بینالرأیین
دفاع ملاصدرا از تقریب و نقد آن
لَعَلَّكَ لَوْ تَأَمَّلْتَ فِي مَا تَلَمَّنَاهُ حَقَّ التَّأَمُّلِ وَأَمَالَتَ النَّظَرَ فِي مَا حَقَّقْنَاهُ وَقَرَّبْنَاهُ مِنْ كَيْفِيَّةِ الْوُجُودِ الصُّوَرِ الإِلَهِيَّةِ
(ترجمه: اگر در آنچه گفتیم تأمل کنی و در آنچه تحقیق و تقریب کردیم نظر افکنی، کیفیت وجود صور الهی را درمییابی). او معتقد است که سخنان خواجه در «اشارات» با آرای شیخ اشراق همخوانی دارد و با تلخیص و تهذیب، به یک حقیقت واحد اشاره میکنند. او پیشنهاد «تصالح اتفاقی» را مطرح میکند، یعنی مصالحهای که آرای ارسطو، افلاطون و دیگران را به یک نظریه واحد برساند.
مثال انسان و بشر در برابر انسان و حجر
جمعبندی بخش
بخش سوم: نقد تقریب مذاهب و تمایز علم و عمل
تقریب مذاهب: مفید یا تخريبی؟
نقد اصطلاح اجماع و مرکب
جمعبندی بخش
بخش چهارم: نقد آرای ارسطو و افلاطون در باب علم الهی
اختلافات ماهوی ارسطو و افلاطون
لَعَلَّ كِلَا مِنَ الْأَرِسْطَاطَالِيسِيِّينَ وَالْأَفْلَاطُونِيِّينَ لَوْ نَظَرُوا حَقَّ النَّظَرِ وَأَنْعَمُوا حَقَّ الْإِنْعَامِ فِي مَذْهَبِ الْآخَرِينَ لَوَجَدُوهُ رَاجِعًا إِلَى مَذْهَبِهِمْ
(ترجمه: اگر ارسطوییان و افلاطونیان با دقت در مذهب یکدیگر نظر کنند، آن را به مذهب خود بازمییابند). اما استاد فرزانه قدسسره این ادعا را رد میکنند، زیرا تفاوتهای ماهوی غیرقابل تقریباند.
اشکالات ارسطوییان و افلاطونیان
توجیه و نقد صور الهی
جمعبندی بخش
بخش پنجم: تبیین عرفانی علم الهی
علم الهی بهمثابه انکشاف حضوری
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
[مطلب حذف شد] : ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم).
نقد تفاوت معنا و مصداق
مثال نان و تمایز مصداق
جمعبندی بخش
بخش ششم: نتیجهگیری و تبیین نهایی
جمعبندی مباحث
تبیین نهایی علم الهی
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
[مطلب حذف شد] : ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم). این تبیین، مانند نوری بیکران، تمامی اشکالات فلسفی را رفع میکند و با وحدت وجود همخوانی دارد.