در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 262

متن درس





شناخت‌شناسی فلسفی و شعور ماده: نقد دیدگاه اشراقی و تبیین علم الهی

شناخت‌شناسی فلسفی و شعور ماده: نقد دیدگاه اشراقی و تبیین علم الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۶۲)

دیباچه

شناخت‌شناسی فلسفی، چونان دریایی ژرف، از دیرباز ذهن اندیشمندان اسلامی را به خود مشغول داشته و در این میان، مسئله علم الهی و شعور ماده از پیچیده‌ترین موضوعات فلسفه اسلامی است که در تقاطع حکمت مشائی، اشراقی و متعالیه، چالش‌هایی عمیق را فراروی فیلسوفان قرار داده است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۲۶۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) در باب علم و شعور ماده، نقدهای او بر دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی، و ارائه بدیلی نوین مبتنی بر وحدت علم و معلوم می‌پردازد.

بخش نخست: پیشینه و اهمیت مسئله علم و شعور ماده

پیشینه فکری ملاصدرا و نقد اشراق

ملاصدرا، فیلسوف برجسته حکمت متعالیه، در مسیر فلسفی خویش ابتدا به دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی گرایش داشت، که علم الهی را به ظهور نورانی ذات حق بر موجودات تعریف می‌کند. این دیدگاه، با تأکید بر نور و اشراق، گویی نوری است که از ذات الهی بر کثرات عالم سایه می‌افکند. اما ملاصدرا، با تأمل عمیق و روش‌شناسی انتقادی، اشکالات این قاعده را دریافت و از آن فاصله گرفت. این جدایی، نه از سر تعصب، بلکه از پیگیری حقیقت بود، چنان‌که چونان کاوشگری در جست‌وجوی گوهر معرفت، از مسیری به مسیر دیگر گام نهاد.

درنگ: جدایی ملاصدرا از دیدگاه اشراقی، نشان‌دهنده روش‌شناسی انتقادی او در پیگیری حقیقت و نقد دقیق قاعده اشراقی است.

اهمیت مسئله شعور ماده

بحث شعور ماده، یکی از مسائل بنیادین در شناخت‌شناسی اسلامی است که رابطه میان وجود، حیات و شعور را در مراتب مختلف هستی بررسی می‌کند. ملاصدرا، در جلد ششم اسفار اربعه (صفحه ۲۵۷)، ضمن رد دیدگاه اشراقی، به اثبات شعور ماده می‌پردازد و این موضوع را به‌عنوان چالشی در برابر دیدگاه شیخ اشراق مطرح می‌کند. این مسئله، چونان کلیدی است که درهای فهم رابطه میان علم الهی و معلومات مادی را می‌گشاید.

درنگ: بحث شعور ماده، به دلیل پیوند با وجود و حیات، یکی از مسائل محوری شناخت‌شناسی اسلامی است که ملاصدرا آن را با استدلال‌های دقیق تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، به معرفی پیشینه فکری ملاصدرا و اهمیت مسئله شعور ماده پرداخت. جدایی او از دیدگاه اشراقی، نتیجه تأملات انتقادی و پیگیری حقیقت بود. بحث شعور ماده، با پیوند به علم الهی، زمینه‌ساز تحلیل‌های عمیق‌تر در بخش‌های بعدی است، گویی پایه‌ای است که بنای معرفت‌شناسی فلسفی بر آن استوار می‌گردد.

بخش دوم: تبیین علم و شعور ماده در فلسفه ملاصدرا

دیدگاه ملاصدرا درباره متعلق علم

ملاصدرا معتقد است که متعلق علم، به دلیل تجرد، نمی‌تواند ماده باشد، زیرا ماده فاقد حضور جمعی لازم برای ادراک مستقیم است. از این‌رو، ماده نمی‌تواند معلوم بالذات واقع شود. این دیدگاه، ریشه در فلسفه مشائی دارد که علم را مختص موجودات مجرد می‌داند. ماده، به دلیل محدودیت‌های وجودی، گویی سایه‌ای است که در برابر نور علم، توان ادراک مستقیم را ندارد.

درنگ: ملاصدرا، با تأکید بر تجرد متعلق علم، ماده را فاقد قابلیت معلوم شدن بالذات می‌داند، که ریشه در فلسفه مشائی دارد.

نقد دیدگاه ملاصدرا: شعور ماده

درس‌گفتار، دیدگاه ملاصدرا را نقد کرده و استدلال می‌کند که ماده، نه‌تنها معلوم واقع می‌شود، بلکه عالم نیز هست. علم، به معنای انکشاف است، و ماده دارای انکشاف بسیط (غیراکتسابی) است، برخلاف انکشاف ترکیبی و اکتسابی انسان. این انکشاف، چونان جریانی زلال است که در همه مراتب وجود، از جمله ماده، جاری است.

درنگ: ماده، به دلیل دارا بودن انکشاف بسیط، هم عالم است و هم معلوم، و این انکشاف نیازی به صور ادراکی یا ذهن ندارد.

وحدت وجود، حیات و شعور

هر ذره‌ای که وجود دارد، حیات دارد، زیرا موجود مرده وجود ندارد. حیات، شعور را به همراه دارد، و وجود، حیات و شعور یک حقیقت واحدند. این دیدگاه، ماده را از محدودیت‌های معرفتی آزاد کرده و آن را دارای توانمندی شعوری می‌داند. گویی هر ذره، چونان شمعی است که نور وجود، حیات و شعور را در خود متجلی می‌سازد.

درنگ: وجود، حیات و شعور، حقیقتی واحدند که در همه مراتب وجود، از جمله ماده، حضور دارند و ماده را عالم و معلوم می‌سازند.

علم ذرات و موجودات

ذرات ماده، هم عالم‌اند و هم معلوم، اما علم آن‌ها اکتسابی و ذهنی نیست، بلکه حضوری و به قدر وجود و حیاتشان است. این علم، نیازی به ذهن به معنای انسانی ندارد، زیرا هر ذره، خود ظرف انکشاف و شعور است. این دیدگاه، ماده را چونان آیینه‌ای می‌داند که نور معرفت را در خود بازمی‌تاباند.

درنگ: علم ذرات، حضوری و به قدر وجودشان است و نیازی به ذهن یا صور ادراکی ندارد، زیرا هر ذره خود ظرف شعور است.

استناد به قرآن کریم: تسبيح موجودات

درس‌گفتار، با استناد به آیه «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ [مطلب حذف شد] آسمان‌ها و زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند»، شعور موجودات مادی را تأیید می‌کند. این تسبيح، نیازی به ابزار یا مواضع سبعه ندارد، بلکه جلوه‌ای از انکشاف حضوری است.

درنگ: آیه تسبیح موجودات، شعور حضوری ماده را تأیید می‌کند که نیازی به ساختارهای انسانی ندارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تبیین دیدگاه ملاصدرا درباره متعلق علم و نقد آن از منظر شعور ماده پرداخت. ماده، به دلیل دارا بودن انکشاف بسیط، هم عالم است و هم معلوم، و این توانمندی، ریشه در وحدت وجود، حیات و شعور دارد. استناد به قرآن کریم، این دیدگاه را تقویت کرده و زمینه را برای نقد دیدگاه اشراقی فراهم می‌آورد.

بخش سوم: نقدهای ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی

اشکال پنجم: محدودیت ادراک ماده

ملاصدرا در صفحه ۲۵۹ جلد ششم اسفار، در اشکال پنجم به شیخ اشراق، استدلال می‌کند که اجسام طبیعی، به دلیل فقدان تجرد، نمی‌توانند مدرِک یا مدرَک بالذات باشند، زیرا فاقد حضور جمعی نزد عالم‌اند. او می‌فرماید: «لا يمكن ان يكون هذا الاجسام الطبيعيه مدركا بالذات و ليس لها ايضا حضور جمعى عند الشىء». این اشکال، چونان تیری است که قلب محدودیت‌های معرفتی ماده را نشانه می‌گیرد.

درنگ: ملاصدرا، ماده را به دلیل فقدان تجرد، فاقد ادراک و معلوم شدن بالذات می‌داند، که ریشه در فلسفه مشائی دارد.

ادراک ماديات از طریق صور منتزعه

حکما معتقدند که ادراک ماديات، از طریق صور منتزعه (حسی یا عقلی) صورت می‌گیرد، نه از طریق خود ماديات. ملاصدرا از شیخ اشراق و خواجه نصیرالدین طوسی متعجب است که چگونه ادراک ماديات را بدون صور ادراکی ممکن می‌دانند، در حالی که علم اشراقی، نیازی به صور ندارد. این تعجب، گویی دریچه‌ای است که اختلاف میان فلسفه اشراقی و مشائی را نمایان می‌سازد.

درنگ: ادراک ماديات، در فلسفه مشائی، از طریق صور منتزعه صورت می‌گیرد، اما شیخ اشراق با تأکید بر علم حضوری، این صور را نفی می‌کند.

اشکال هشتم: محدودیت علم اشراقی در ذات الهی

ملاصدرا در اشکال هشتم، استدلال می‌کند که اگر علم الهی اشراقی باشد، خداوند در مرتبه ذات خود به ما سوی الله علم ندارد، زیرا اشراق وابسته به معلومات خارجی است. او می‌فرماید: «يلزم ان لا يعلم البارى جل ذكره شيئا من سواه فى مرتبه ذاته لا على وجه التفصيل و لا على وجه الاجمال». این اشکال، چونان صاعقه‌ای است که پایه‌های دیدگاه اشراقی را متزلزل می‌سازد.

درنگ: علم اشراقی، به دلیل وابستگی به معلومات خارجی، نمی‌تواند علم ذاتی الهی را در مرتبه ذات تبیین کند.

رد علم اجمالی توسط شیخ اشراق

شیخ اشراق، در آثار خود مانند «المطارحات»، علم اجمالی الهی را باطل می‌داند و علم الهی را تفصیلی می‌شمارد. این دیدگاه، علم الهی را به معلومات خارجی وابسته می‌کند، که با بساطت ذات الهی ناسازگار است. ملاصدرا این وابستگی را نقد کرده و آن را ناکافی می‌داند.

درنگ: شیخ اشراق، با نفی علم اجمالی، علم الهی را به معلومات خارجی وابسته می‌کند، که با بساطت ذات الهی ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به بررسی نقدهای ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی پرداخت. او با تأکید بر محدودیت‌های علم اشراقی، به‌ویژه در مرتبه ذات الهی، و نفی ادراک ماده به دلیل فقدان تجرد، دیدگاه شیخ اشراق را به چالش کشید. این نقدها، زمینه را برای ارائه دیدگاهی نوین در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: اثبات شعور ماده و غایت‌مندی

حرکت جوهری و شعور ماده

ملاصدرا، با تأکید بر حرکت جوهری، معتقد است که ماده دارای حرکت، حیات و شعور است. هر موجودی به قدر وجودش حیات و شعور دارد. این دیدگاه، ماده را از حالت انفعالی خارج کرده و آن را دارای توانمندی معرفتی می‌داند، گویی هر ذره ماده، چونان جویباری است که جریان حیات و شعور را در خود حمل می‌کند.

درنگ: حرکت جوهری، مبنای اثبات شعور ماده در فلسفه ملاصدراست که ماده را دارای حیات و توانمندی معرفتی می‌داند.

غایت‌مندی ماده

حکما، برای طبیعت‌های محرکه ماده، غایات ذاتی در افعالشان اثبات کرده‌اند. ماده، دارای هدف و غایت است و افعالش بی‌هدف نیستند. درس‌گفتار، با مثال گیاه، این غایت‌مندی را تبیین می‌کند: گیاه برای رشد خود غایتی دارد (شکوفه شدن)، که وجوداً متأخر از فعل و قصداً مقدم بر آن است. این غایت‌مندی، نشان‌دهنده نوعی ادراک است.

درنگ: ماده، به دلیل غایت‌مندی افعالش، دارای نوعی ادراک است که از قصد و شعور حضوری ناشی می‌شود.

مثال غایت در انسان

درس‌گفتار، با مثال انسان تشنه، غایت‌مندی را ملموس می‌کند: انسان برای رفع عطش حرکت می‌کند. رفع عطش، وجوداً متأخر از فعل (نوشیدن آب) و قصداً مقدم بر آن است. این قصد، جلوه‌ای از شعور است که در ماده نیز حضور دارد، گویی ماده، چونان انسانی در جست‌وجوی مقصد، به سوی غایت خویش گام برمی‌دارد.

درنگ: غایت‌مندی در انسان و ماده، نشان‌دهنده شعور حضوری است که قصد را مقدم بر فعل می‌سازد.

تناقض در دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا در اشکال پنجم، ماده را فاقد ادراک و معلوم بالذات می‌داند، اما در اشکال هشتم، به دلیل غایت‌مندی، ادراک ماده را اثبات می‌کند. این تناقض، نشان‌دهنده پذیرش ضمنی شعور ماده است، گویی او در میانه راه، از انکار به تأیید روی آورده است.

درنگ: تناقض در دیدگاه ملاصدرا، پذیرش ضمنی شعور ماده را نشان می‌دهد، هرچند او در ابتدا ادراک ماده را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر حرکت جوهری و غایت‌مندی ماده، شعور ماده را اثبات کرد. مثال‌های گیاه و انسان، این توانمندی معرفتی را ملموس ساختند. تناقض در دیدگاه ملاصدرا، نشان‌دهنده پذیرش ضمنی شعور ماده است که زمینه را برای تبیین علم الهی فراهم می‌آورد.

بخش پنجم: تبیین علم الهی و وحدت علم و معلوم

نقد شیخ اشراق: محدودیت علم اشراقی

ملاصدرا به شیخ اشراق اشکال می‌کند که اگر علم الهی اشراقی باشد، خداوند در ذات خود علم به مخلوقات ندارد، زیرا معلومات در ذات حضور ندارند. اگر علم به معلومات خارجی وابسته باشد، خداوند قبل از خلقت فاقد علم به مخلوقات است، که با علم پیشینی الهی ناسازگار است. این نقد، چونان تیغی است که پرده‌های دیدگاه اشراقی را می‌درد.

درنگ: علم اشراقی، به دلیل وابستگی به معلومات خارجی، نمی‌تواند علم پیشینی الهی را تبیین کند.

مقایسه شعور ماده و علم الهی

درس‌گفتار، با مقایسه شعور ماده و علم الهی، استدلال می‌کند که اگر گیاه به دلیل ادراک غایت خود قبل از فعل، دارای شعور است، چگونه خداوند قبل از خلقت فاقد علم به غایت افعالش باشد؟ این مقایسه، تناقض دیدگاه شیخ اشراق را آشکار می‌سازد، گویی ماده، در شعور خود، از علم الهی پیشی گرفته است.

درنگ: شعور ماده، به دلیل ادراک غایت، برتری ظاهری بر علم اشراقی الهی دارد که ملاصدرا از آن برای نقد شیخ اشراق بهره می‌گیرد.

دیدگاه پیشنهادی: معلوم به‌مثابه ظهور علم

درس‌گفتار، دیدگاه نوینی ارائه می‌دهد که معلوم، ظهور علم است، نه چیزی جدا از آن. علم الهی، در ذات، تفصیلی و ذاتی است و نیازی به معلوم خارجی ندارد. این دیدگاه، علم و معلوم را یکی می‌داند، گویی معلوم، چونان سایه‌ای است که از نور علم الهی برمی‌خیزد.

درنگ: معلوم، ظهور علم الهی است و علم الهی، تفصیلی و ذاتی است که نیازی به معلومات خارجی ندارد.

علم الهی بدون اجمال

خداوند فاقد علم اجمالی است، زیرا علم اجمالی، به معنای موجز و کلی، با بساطت علم الهی ناسازگار است. علم الهی، تفصیلی و ذاتی است، گویی دریایی است که همه جزئیات را در خود جای داده، بدون آنکه به کلیات موجز محدود شود.

درنگ: علم الهی، به دلیل بساطت، فاقد اجمال است و به‌صورت تفصیلی در ذات حق حضور دارد.

مثال خمیر و نان

درس‌گفتار، با مثال خمیر و نان، وحدت علم و معلوم را تبیین می‌کند: خمیر، چه پخته شود (نان) و چه نشود، در ذات خود خمیر است. نان، ظهور خمیر است، نه چیزی جدا از آن. همین‌طور، معلومات، ظهور علم الهی‌اند، گویی همه موجودات، تجلیات نور علم الهی‌اند.

درنگ: معلومات، ظهور علم الهی‌اند، همان‌گونه که نان، ظهور خمیر است، بدون تغییر در ذات.

علم ازلی و ابدی

علم الهی، ازلی و ابدی است و به‌صورت تفصیلی، چه نسبت به مخلوقات و چه غیرمخلوقات، حضور دارد. این علم، چونان جریانی بی‌انتهاست که از ازل تا ابد، همه مراتب هستی را در بر می‌گیرد.

درنگ: علم الهی، ازلی، ابدی و تفصیلی است و محدود به زمان یا مکان نیست.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نقد دیدگاه شیخ اشراق و ارائه دیدگاهی نوین، علم الهی را به‌عنوان ظهور ذاتی و تفصیلی تبیین کرد. مثال خمیر و نان، وحدت علم و معلوم را ملموس ساخت و تأکید بر علم ازلی و ابدی، چارچوبی جامع برای فهم علم الهی ارائه داد.

نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار شماره ۲۶۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، یکی از عمیق‌ترین بررسی‌های شناخت‌شناسی فلسفی در باب علم الهی و شعور ماده را ارائه می‌دهد. ملاصدرا، با نقد دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی، که علم الهی را به ظهور نورانی بر معلومات خارجی وابسته می‌داند، محدودیت‌های این دیدگاه را آشکار می‌سازد. او استدلال می‌کند که اگر علم اشراقی باشد، خداوند در مرتبه ذات خود فاقد علم به مخلوقات است، که با علم پیشینی الهی ناسازگار است. با این حال، ملاصدرا خود در اشکال هشتم، به دلیل غایت‌مندی ماده، شعور آن را اثبات می‌کند، که تناقضی در دیدگاه او ایجاد می‌کند.

درس‌گفتار، با ارائه دیدگاهی نوین، علم و معلوم را یکی دانسته و معلوم را ظهور علم می‌شمارد. علم الهی، تفصیلی، ذاتی و مستقل از معلومات خارجی است، و ماده، به دلیل دارا بودن وجود، حیات و شعور، هم عالم و هم معلوم است. استناد به آیه «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (جمعه: ۱)، شعور حضوری موجودات مادی را تأیید می‌کند. مثال‌های گیاه، انسان تشنه، و خمیر و نان، این مفاهیم را ملموس ساخته و وحدت علم و معلوم را نشان می‌دهند. این دیدگاه، نه‌تنها اشکالات دیدگاه اشراقی را برطرف می‌کند، بلکه چارچوبی منسجم برای فهم علم الهی و شعور ماده ارائه می‌دهد. این اثر، چونان گوهری در صدف فلسفه اسلامی، راه را برای پژوهش‌های آتی در شناخت‌شناسی و الهیات هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی