متن درس
تحلیل فلسفی علم و قدرت الهی با تأکید بر بساطت ذات، اسماء و صفات، و ظهورات فیضی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۸۵)
دیباچه
بحث علم و قدرت الهی، از مسائل بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی است که در کانون توجه متفکران بزرگ، بهویژه ملاصدرا و شارحان او، قرار داشته است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۲۸۵ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی این موضوع با تأکید بر بساطت ذات، وحدت اسماء و صفات، و ظهورات فیضی و غیرفیضی میپردازد. پرسش محوری این است که چگونه علم و قدرت الهی به مخلوقات، بهویژه ماديات، تعلق میگیرد و این علم و قدرت با علم و قدرت انسانی چه تمایزی دارد؟ این اثر، با تکیه بر اصول صدرایی و نقد تعلیقه علامه طباطبایی، چارچوبی منسجم برای فهم این موضوع ارائه میدهد. آیه شریفه «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ [مطلب حذف شد] : «و اوست که در آسمان معبود است و در زمین معبود، و اوست حکیم دانا.») محور این تحلیل است که احاطه الهی را به همه مراتب وجود تأیید میکند.
بخش نخست: مبانی صدرایی در علم و قدرت الهی
ضرورت بررسی گسترده دیدگاه صدرا
استاد فرزانه، بر لزوم بررسی دقیق دیدگاه ملاصدرا در باب علم و قدرت الهی تأکید میفرمایند تا مشخص شود آیا او نوآوری داشته یا صرفاً شارح آراء پیشینیان بوده است. این بررسی، به دلیل پیچیدگی مسائل علم و قدرت الهی، نیازمند تحلیل عمیق اصول فلسفی و عرفانی صدراست: «إِنَّ تَحْلِيلَ رَأْيِ الصَّدْرَا يَحْتَاجُ إِلَى تَفْصِيلٍ عَمِيقٍ». این دیدگاه، ضرورت کاوش در اصول صدرایی را برای فهم دقیق علم و قدرت الهی نشان میدهد.
درنگ: بررسی دیدگاه صدرا در باب علم و قدرت الهی، به دلیل پیچیدگی موضوع، نیازمند تحلیل عمیق اصول فلسفی و عرفانی اوست.
این ضرورت، چونان کلیدی است که درهای فهم نوآوریهای صدرا را در فلسفه اسلامی میگشاید.
علم فعل انفعالی و معلوم بالذات و بالعرض
استاد فرزانه، علم را به دو نوع معلوم بالذات (در مرتبه علو) و معلوم بالعرض (در مرتبه نزول) تقسیم میفرمایند. معلوم بالذات، حقیقت وجودی شیء است که در ذات الهی متجلی است، در حالی که معلوم بالعرض به مظاهر نازل، مانند ماديات، اشاره دارد: «الْعِلْمُ إِلَى مَعْلُومٍ بِالذَّاتِ فِي الْعُلُوِّ وَبِالْعَرَضِ فِي النُّزُولِ». این تقسیمبندی، چارچوبی برای فهم علم الهی در مراتب وجودی فراهم میآورد.
درنگ: علم الهی به معلوم بالذات (حقیقت وجودی در مرتبه علو) و معلوم بالعرض (مظاهر نازل) تقسیم میشود.
این تمایز، چونان آینهای است که علم الهی را در مراتب وجودی منعکس میسازد.
مقدور بالذات و بالعرض
استاد فرزانه، مقدور را نیز به بالذات (در مرتبه ذات) و بالعرض (در مرتبه خلق) تقسیم میفرمایند و پرسش میکنند که آیا دیوار، بهعنوان ماده، مقدور خداست یا خیر: «هَلْ الْجِدَارُ مَقْدُورٌ بِالذَّاتِ أَمْ بِالْعَرَضِ؟». این تقسیمبندی، به تمایز میان مرتبه ذات و مرتبه خلق اشاره دارد که در تبیین قدرت الهی کلیدی است.
درنگ: مقدور الهی به بالذات (مرتبه ذات) و بالعرض (مرتبه خلق) تقسیم میشود و پرسش از مقدور بودن دیوار، چالش اصلی است.
این پرسش، چونان دریچهای است که قدرت الهی را در برابر ماديات میگشاید.
تعلق قدرت به ماده
استاد فرزانه، چالش تعلق قدرت الهی به ماده را مطرح میفرمایند، زیرا ماده به دلیل نقص وجودی و ظلمانی بودن، ظاهراً نمیتواند متعلق قدرت الهی شود: «الْمَادَّةُ لِظُلْمَانِيَّتِهَا لَا تَتَعَلَّقُ بِالْقُدْرَةِ». ملاصدرا این چالش را با بساطت ذات حل میکند، زیرا قدرت الهی به حقیقت اشیاء تعلق میگیرد، نه ماده مستقل.
درنگ: ماده، به دلیل ظلمانی بودن، ظاهراً متعلق قدرت الهی نمیشود، اما صدرا با بساطت ذات این چالش را حل میکند.
این تبیین، چونان پلی است که قدرت الهی را از ماده به حقیقت وجودی پیوند میدهد.
همسنخی علم و قدرت
استاد فرزانه، تأکید میفرمایند که علم و قدرت الهی باید به یک شیوه معنا شوند؛ اگر دیوار مقدور خداست، باید معلوم نیز باشد: «إِذَا كَانَ الْجِدَارُ مَقْدُورًا فَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ مَعْلُومًا». این همسنخی، به وحدت ذات الهی و عدم انفکاک صفات اشاره دارد.
درنگ: علم و قدرت الهی باید به یک شیوه معنا شوند؛ اگر دیوار مقدور است، باید معلوم نیز باشد.
این وحدت، چونان آفتابی است که علم و قدرت الهی را در پرتو بساطت ذات روشن میسازد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، به بررسی مبانی صدرایی در علم و قدرت الهی پرداخت. ضرورت بررسی گسترده دیدگاه صدرا، تقسیمبندی علم به معلوم بالذات و بالعرض، مقدور بالذات و بالعرض، چالش تعلق قدرت به ماده، و همسنخی علم و قدرت، چارچوبی برای فهم این موضوع فراهم آورد. این بخش، چونان پایهای استوار، راه را برای تحلیل عمیقتر علم و قدرت الهی هموار میکند.
بخش دوم: اصول صدرایی و اشکال ماهیت
چهار اصل صدرا و اشکال ماهیت
استاد فرزانه، به چهار اصل صدرایی اشاره میفرمایند که علم و قدرت الهی را به مرتبه علو میبرند و اشکال ماهیت را مطرح میکنند: «الْأُصُولُ الصَّدْرَائِيَّةُ تَرْفَعُ الْعِلْمَ وَالْقُدْرَةَ إِلَى الْعُلُوِّ». این اصول، حقیقت اشیاء را به بساطت ذات نسبت میدهند، اما اشکال ماهیت، به حضور حدود در مرتبه علو اشاره دارد.
درنگ: چهار اصل صدرا، علم و قدرت را به مرتبه علو میبرند، اما اشکال ماهیت، حضور حدود در این مرتبه را مطرح میکند.
این اصول، چونان ستونهایی است که بنای علم و قدرت الهی را در مرتبه علو استوار میسازد.
پاسخ به اشکال ماهیت
استاد فرزانه، پاسخ میدهند که ماهیت، محدود به ظرف نزول است و در مرتبه علو، به دلیل فقدان قصور، غایب است: «الْمَاهِيَّةُ مَحْدُودَةٌ بِظَرْفِ النُّزُولِ». حقیقت اشیاء در ذات بسیط، بدون حد موجود است، و این پاسخ، اشکال ماهیت را برطرف میکند.
درنگ: ماهیت، در ظرف نزول محدود است و در مرتبه علو، به دلیل فقدان قصور، غایب میباشد.
این پاسخ، چونان کلیدی است که گره اشکال ماهیت را در فلسفه صدرایی میگشاید.
مقدور الهی و احاطه به کل شیء
استاد فرزانه، مقدور الهی را شامل همه اشیاء میدانند و پرسش میکنند که آیا دیوار در مرتبه علو مقدور است یا خیر: «هَلْ الْجِدَارُ فِي الْعُلُوِّ مَقْدُورٌ؟». احاطه الهی، همه اشیاء را در بر میگیرد، اما در مرتبه ذات، به حقیقت اشیاء است، نه حدود آنها.
درنگ: مقدور الهی همه اشیاء را در بر میگیرد، اما در مرتبه علو، به حقیقت اشیاء است، نه حدود آنها.
این احاطه، چونان دری است که قدرت الهی را به همه مظاهر وجودی میگشاید.
آیه احاطه الهی
استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ [مطلب حذف شد] : «و اوست که در آسمان معبود است و در زمین معبود، و اوست حکیم دانا.»)، احاطه الهی به همه مراتب وجود را تأیید میفرمایند. این آیه، علم و قدرت الهی را در همه اشیاء نشان میدهد.
درنگ: آیه زخرف: ۸۴، احاطه الهی به همه مراتب وجود را تأیید میکند که شامل علم و قدرت به همه اشیاء است.
این آیه، چونان مشعلی است که احاطه الهی را در همه مظاهر وجود روشن میسازد.
نزول علم و قدرت
استاد فرزانه، تأکید میفرمایند که علم و قدرت الهی باید به مرتبه نزول، مانند دیوار، تعلق گیرند، نه فقط به مرتبه علو: «الْعِلْمُ وَالْقُدْرَةُ يَتَعَلَّقَانِ بِظَرْفِ النُّزُولِ». این نزول، به معنای احاطه ذات به مظاهر نازل است، بدون گرفتاری در حدود مادی.
درنگ: علم و قدرت الهی، به مرتبه نزول، مانند دیوار، تعلق میگیرند، بدون گرفتاری ذات در حدود مادی.
این نزول، چونان جریانی است که علم و قدرت الهی را به مظاهر نازل پیوند میدهد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این نوشتار، به بررسی اصول صدرایی و اشکال ماهیت پرداخت. چهار اصل صدرا، اشکال ماهیت و پاسخ آن، احاطه الهی به کل شیء، آیه احاطه، و نزول علم و قدرت، چارچوبی برای فهم علم و قدرت الهی در مراتب وجودی فراهم آورد. این بخش، چونان نقشهای است که مسیر فهم علم و قدرت الهی را در فلسفه صدرایی ترسیم میکند.
بخش سوم: تمایز علم و قدرت انسانی و الهی
تمایز قدرت انسانی و الهی
استاد فرزانه، قدرت انسانی را محدود میدانند (مانند تنفس، نه دیوار)، اما قدرت الهی را نامحدود میبینند: «الْقُدْرَةُ الْإِنْسَانِيَّةُ مَحْدُودَةٌ وَالْقُدْرَةُ الْإِلَهِيَّةُ غَيْرُ مَحْدُودَةٍ». قدرت انسانی، به دلیل ضعف وجودی، از علم جدا میشود، اما در حق، علم و قدرت متحدند.
درنگ: قدرت انسانی، به دلیل ضعف وجودی، محدود است، اما قدرت الهی، به دلیل بساطت ذات، نامحدود و متحد با علم است.
این تمایز، چونان خطکشی است که مرز قدرت انسانی و الهی را روشن میسازد.
انفکاک علم و قدرت در انسان
استاد فرزانه، علم و قدرت انسانی را منفک میدانند؛ دیوار معلوم انسان است، اما مقدور او نیست: «الْجِدَارُ مَعْلُومٌ لِلْإِنْسَانِ وَلَيْسَ مَقْدُورًا». این انفکاک، نتیجه نقص وجودی انسان است.
درنگ: علم و قدرت انسانی، به دلیل نقص وجودی، منفکاند؛ دیوار معلوم است، اما مقدور نیست.
این انفکاک، چونان سایهای است که نقص وجودی انسان را در برابر کمال الهی آشکار میسازد.
معلوم بالذات و بالعرض در انسان
استاد فرزانه، معلوم بالذات را در نفس و معلوم بالعرض را در مظاهر خارجی، مانند دیوار، میدانند: «الْمَعْلُومُ بِالذَّاتِ فِي النَّفْسِ وَبِالْعَرَضِ فِي الْمَظَاهِرِ». معلوم بالذات، به حقیقت وجودی در نفس اشاره دارد، اما بالعرض، به مظاهر نازل وابسته است.
درنگ: معلوم بالذات در نفس انسان و معلوم بالعرض در مظاهر خارجی، مانند دیوار، قرار دارد.
این تمایز، چونان آینهای است که مراتب علم انسانی را منعکس میسازد.
مقدور انسانی و صدور
استاد فرزانه، مقدور انسانی را وابسته به صدور از نفس میدانند، لذا دیوار مقدور انسان نیست: «الْمَقْدُورُ الْإِنْسَانِيُّ يَتَوَقَّفُ عَلَى الصُّدُورِ مِنَ النَّفْسِ». مقدور، به فعل صادر از فاعل وابسته است که در انسان محدود به افعال ارادی است.
درنگ: مقدور انسانی، وابسته به صدور از نفس است و دیوار، به دلیل عدم صدور، مقدور نیست.
این وابستگی، چونان زنجیری است که قدرت انسانی را به نفس محدود میسازد.
اجتماع و انفکاک در انسان
استاد فرزانه، رابطه معلومات و مقدورات انسانی را عام و خاص من وجه میدانند: برخی معلومات مقدورند (مانند تنفس)، برخی مقدورات معلوم نیستند (مانند فعل در خواب)، و برخی معلومات مقدور نیستند (مانند دیوار): «الْمَعْلُومَاتُ وَالْمَقْدُورَاتُ عَامٌّ وَخَاصٌّ مِنْ وَجْهٍ».
درنگ: رابطه معلومات و مقدورات انسانی، عام و خاص من وجه است؛ برخی معلومات مقدورند، برخی مقدورات معلوم نیستند، و برخی معلومات مقدور نیستند.
این رابطه، چونان نقشهای است که محدودیتهای علم و قدرت انسانی را ترسیم میکند.
وحدت علم و قدرت در حق
استاد فرزانه، در حق تعالی، همه مقدورات را معلوم و همه معلومات را مقدور میدانند، زیرا غفلت و نقص در ذات الهی راه ندارد: «كُلُّ مَقْدُورٍ مَعْلُومٌ وَكُلُّ مَعْلُومٍ مَقْدُورٌ». بساطت ذات، علم و قدرت را متحد میسازد.
درنگ: در حق، همه مقدورات معلوم و همه معلومات مقدورند، زیرا بساطت ذات، علم و قدرت را متحد میسازد.
این وحدت، چونان آفتابی است که علم و قدرت الهی را در پرتو ذات بسیط روشن میسازد.
دیوار بهعنوان مقدور و معلوم الهی
استاد فرزانه، پرسش میکنند که آیا دیوار در مرتبه نزول یا علو مقدور و معلوم خداست: «هَلْ الْجِدَارُ مَقْدُورٌ وَمَعْلُومٌ فِي النُّزُولِ أَمْ فِي الْعُلُوِّ؟». دیوار، بهعنوان مظهر وجودی، در مرتبه نزول مقدور و معلوم است، اما در مرتبه علو، حقیقت آن متجلی است.
درنگ: دیوار، در مرتبه نزول مقدور و معلوم الهی است، اما در مرتبه علو، حقیقت آن متجلی است.
این تبیین، چونان پلی است که دیوار را از مرتبه نزول به حقیقت علوی پیوند میدهد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم این نوشتار، به تمایز علم و قدرت انسانی و الهی پرداخت. محدودیت قدرت انسانی، انفکاک علم و قدرت در انسان، معلوم بالذات و بالعرض، مقدور انسانی و صدور، رابطه عام و خاص من وجه، وحدت علم و قدرت در حق، و وضعیت دیوار بهعنوان مقدور و معلوم الهی، چارچوبی برای فهم این تمایز فراهم آورد. این بخش، چونان آینهای است که تفاوتهای وجودی انسان و حق را منعکس میسازد.
بخش چهارم: نقد صدرا و تعلیقه علامه طباطبایی
نقد صدرا در بالا بردن مقدور
استاد فرزانه، ملاصدرا را نقد میفرمایند که با بالا بردن مقدور به مرتبه علو، دیوار را از ظرف وقوع خارج میکند: «رَفْعُ الْمَقْدُورِ إِلَى الْعُلُوِّ يُخْرِجُ الْجِدَارَ مِنْ ظَرْفِ الْوُقُوعِ». صدرا باید به ظرف نزول نیز توجه کند تا دیوار بهعنوان مقدور تبیین شود.
درنگ: صدرا با بالا بردن مقدور به مرتبه علو، دیوار را از ظرف وقوع خارج میکند و باید به ظرف نزول توجه کند.
این نقد، چونان تیغی است که محدودیتهای دیدگاه صدرا را آشکار میسازد.
تعلیقه علامه طباطبایی
استاد فرزانه، به تعلیقه علامه طباطبایی اشاره میفرمایند که دیدگاه صدرا را مبتنی بر وحدت تشکیکی میداند: «رَأْيُ الصَّدْرَا مَبْنِيٌّ عَلَى الْوَحْدَةِ التَّشْكِيكِيَّةِ». علامه، اسماء و صفات را مدلولات ذات در مرتبه واحدیت و مبتنی بر تشکیک میبیند.
درنگ: علامه طباطبایی، دیدگاه صدرا را مبتنی بر وحدت تشکیکی و اسماء و صفات را مدلولات ذات در مرتبه واحدیت میداند.
این تعلیقه، چونان دریچهای است که دیدگاه علامه را در برابر صدرا میگشاید.
نقد تشکیک در اسماء و صفات
استاد فرزانه، دیدگاه علامه را نقد میفرمایند که تشکیک در بحث اسماء و صفات ضروری نیست: «التَّشْكِيكُ فِي الْأَسْمَاءِ وَالصِّفَاتِ غَيْرُ ضَرُورِيٍّ». اسماء و صفات، چه در وحدت تشکیکی و چه شخصی، عين ذات محسوب میشوند.
درنگ: تشکیک در اسماء و صفات ضروری نیست؛ اسماء و صفات، در هر دو دیدگاه تشکیکی و وحدتی، عين ذاتاند.
این نقد، چونان مشعلی است که وحدت اسماء و صفات را در برابر تشکیک روشن میسازد.
وحدت وجود و مجاز بودن غیر حق
استاد فرزانه، دیدگاه وحدت وجود را مطرح میفرمایند که وجود منحصر به خداست و غیر او مجاز است: «الْوُجُودُ مَحْصُورٌ فِي الْحَقِّ وَغَيْرُهُ مَجَازٌ». در وحدت شخصی، غیر حق ظهور است، نه وجود مستقل.
درنگ: در وحدت وجود، وجود منحصر به خداست و غیر او ظهور است، نه وجود مستقل.
این دیدگاه، چونان آفتابی است که وحدت وجود را در برابر کثرت ظاهری روشن میسازد.
تعینات و دون ذات بودن
استاد فرزانه، دیدگاه علامه را نقد میفرمایند که همه تعینات، از جمله علم ذات به ذات، دون ذاتاند: «التَّعَيُّنَاتُ جَمِيعًا دُونَ الذَّاتِ». این دیدگاه، با عينيت اسماء و صفات با ذات ناسازگار است، زیرا صفات، ظهور ذاتاند.
درنگ: دیدگاه دون ذات بودن تعینات، با عينيت اسماء و صفات با ذات ناسازگار است، زیرا صفات ظهور ذاتاند.
این نقد، چونان تیغی است که ناسازگاری دیدگاه علامه را با بساطت ذات آشکار میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم این نوشتار، به نقد دیدگاه صدرا و تعلیقه علامه طباطبایی پرداخت. نقد بالا بردن مقدور، تعلیقه علامه مبنی بر وحدت تشکیکی، نقد تشکیک در اسماء و صفات، وحدت وجود، و نقد دون ذات بودن تعینات، چارچوبی برای فهم اختلافات صدرا و علامه فراهم آورد. این بخش، چونان نقشهای است که مسیر نقد و تحلیل را در فلسفه اسلامی ترسیم میکند.
بخش پنجم: بساطت ذات و عينيت اسماء و صفات
تعینات وجوبی و ظهوری
استاد فرزانه، تعینات را به وجوبی (عين ذات) و ظهوری (در مرتبه اسماء) تقسیم میفرمایند: «التَّعَيُّنَاتُ وُجُوبِيَّةٌ عَيْنُ الذَّاتِ وَظُهُورِيَّةٌ فِي الْأَسْمَاءِ». تعینات وجوبی، مانند اسماء و صفات، عين ذاتاند، اما تعینات ظهوری، مرتبه نازلتر دارند.
درنگ: تعینات وجوبی، مانند اسماء و صفات، عين ذاتاند، اما تعینات ظهوری، مرتبه نازلتر دارند.
این تقسیمبندی، چونان خطکشی است که مراتب تعینات را در برابر ذات بسیط روشن میسازد.
عينيت اسماء و صفات با ذات
استاد فرزانه، اسماء و صفات را عين ذات میدانند، نه دون ذات، حتی با وجود تعین: «الْأَسْمَاءُ وَالصِّفَاتُ عَيْنُ الذَّاتِ». تعین، به معنای ظهور ذات است، نه جدایی از آن.
درنگ: اسماء و صفات، عين ذاتاند و تعین آنها، ظهور ذات است، نه جدایی از آن.
این عينيت، چونان آفتابی است که وحدت ذات و صفات را در پرتو بساطت روشن میسازد.
علم ذات به ذات
استاد فرزانه، علم ذات به ذات را عين ذات میدانند، نه دون ذات: «عِلْمُ الذَّاتِ بِالذَّاتِ عَيْنُ الذَّاتِ». این علم، به دلیل بساطت ذات، با آن متحد است و کثرت یا نقص در آن راه ندارد.
درنگ: علم ذات به ذات، به دلیل بساطت، عين ذات است و کثرت یا نقص در آن راه ندارد.
این وحدت، چونان مشعلی است که علم ذاتی را در پرتو بساطت ذات روشن میسازد.
صفات و کمال ذات
استاد فرزانه، صفات را کل بهاء، علم، و جمال میدانند که عين ذاتاند: «الصِّفَاتُ كُلُّ الْبَهَاءِ وَالْعِلْمِ وَالْجَمَالِ». صفات، بهعنوان کمالات ذات، ظهور کامل آناند.
درنگ: صفات، بهعنوان کمالات ذات، عين ذاتاند و ظهور کامل آن محسوب میشوند.
این کمالات، چونان آینهای است که جمال ذات را در صفات منعکس میسازد.
تعین در ظرف ظهور
استاد فرزانه، تعین اسماء و صفات را در ظرف ظهور، نه جدایی از ذات، میدانند: «التَّعَيُّنُ فِي ظَرْفِ الظُّهُورِ لَا انْفِكَاكٌ». تعین، به معنای تمایز در ظهور است، نه انفکاک وجودی.
درنگ: تعین اسماء و صفات، در ظرف ظهور است، نه انفکاک وجودی از ذات.
این تمایز، چونان خطکشی است که ظهور را از انفکاک جدا میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم این نوشتار، به بساطت ذات و عينيت اسماء و صفات پرداخت. تعینات وجوبی و ظهوری، عينيت اسماء و صفات با ذات، علم ذات به ذات، صفات بهعنوان کمال ذات، و تعین در ظرف ظهور، چارچوبی برای فهم وحدت ذات و صفات فراهم آورد. این بخش، چونان پلی است که ذات و صفات را در پرتو بساطت متحد میسازد.
بخش ششم: ظهورات فیضی و غیرفیضی
واحدیت و احدیت
استاد فرزانه، واحدیت را ظهور احدیت و عين ذات میدانند، اما با دولت متمایز است: «الْوَاحِدِيَّةُ ظُهُورُ الْأَحَدِيَّةِ وَعَيْنُ الذَّاتِ». واحدیت، مرتبه ظهور اسماء است که عين احدیت است، اما دولت آن کثرت ظاهری دارد.
درنگ: واحدیت، ظهور احدیت و عين ذات است، اما دولت آن کثرت ظاهری دارد.
این تمایز، چونان آینهای است که واحدیت را در پرتو احدیت منعکس میسازد.
ظهور و فیض
استاد فرزانه، ظهور را به فیضی و غیرفیضی تقسیم میفرمایند؛ ظهور غیرفیضی عين ذات است: «الظُّهُورُ فَيْضِيٌّ وَغَيْرُ فَيْضِيٍّ، وَغَيْرُ الْفَيْضِيِّ عَيْنُ الذَّاتِ». ظهور فیضی، به دلیل نزول و غیریت، عين ذات نیست.
درنگ: ظهور غیرفیضی عين ذات است، اما ظهور فیضی، به دلیل نزول، عين ذات نیست.
این تقسیمبندی، چونان کلیدی است که ظهورات را از فیض جدا میسازد.
فیض و غیریت
استاد فرزانه، غیریت را نتیجه فیض میدانند که در اعیان ثابته و مظاهر خلقی ظاهر میشود: «الْغَيْرِيَّةُ نَتِيجَةُ الْفَيْضِ فِي الْأَعْيَانِ الثَّابِتَةِ». فیض، مرتبه نزول را ایجاد میکند که غیریت ظاهری را به دنبال دارد.
درنگ: غیریت، نتیجه فیض است که در اعیان ثابته و مظاهر خلقی ظاهر میشود.
این غیریت، چونان سایهای است که فیض را از ظهورات غیرفیضی جدا میسازد.
قانون ظهور و فیض
استاد فرزانه، قانونی ارائه میفرمایند: هر ظهوری فیض نیست، اما هر فیضی ظهور است: «كُلُّ فَيْضٍ ظُهُورٌ وَلَيْسَ كُلُّ ظُهُورٍ فَيْضًا». این قانون، تمایز میان ظهورات ذاتی و فیضی را روشن میسازد.
درنگ: هر فیضی ظهور است، اما هر ظهوری فیض نیست، که تمایز ظهورات ذاتی و فیضی را روشن میکند.
این قانون، چونان خطکشی است که ظهور و فیض را در برابر یکدیگر ترسیم میکند.
ظهورات فیضی و غیرفیضی
استاد فرزانه، ظهورات فیضی (مانند اعیان ثابته) را غير ذات و ظهورات غیرفیضی (مانند واحدیت) را عين ذات میدانند: «الظُّهُورَاتُ الْفَيْضِيَّةُ غَيْرُ الذَّاتِ وَغَيْرُ الْفَيْضِيَّةِ عَيْنُ الذَّاتِ». فیض، غیریت را ایجاد میکند، اما ظهورات غیرفیضی با ذات متحدند.
درنگ: ظهورات فیضی، مانند اعیان ثابته، غير ذاتاند، اما ظهورات غیرفیضی، مانند واحدیت، عين ذاتاند.
این تمایز، چونان آینهای است که ظهورات فیضی و غیرفیضی را در برابر ذات منعکس میسازد.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم این نوشتار، به ظهورات فیضی و غیرفیضی پرداخت. واحدیت و احدیت، ظهور و فیض، غیریت ناشی از فیض، قانون ظهور و فیض، و تمایز ظهورات فیضی و غیرفیضی، چارچوبی برای فهم رابطه ذات و مظاهر فراهم آورد. این بخش، چونان نقشهای است که ظهورات الهی را در مراتب وجود ترسیم میکند.
بخش هفتم: تحلیل مصادیق و نقد دیدگاهها
مثال «یا دائم الفضل»
استاد فرزانه، به عبارت «یا دائم الفضل علی البریه» اشاره میفرمایند که دائم عين ذات است، اما فضل و بریه غير ذاتاند: «يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ». دائم، به ذات اشاره دارد، اما فضل (فیض) و بریه (مستفیض) به دلیل نزول، غیریت دارند.
درنگ: در «یا دائم الفضل علی البریه»، دائم عين ذات است، اما فضل و بریه، به دلیل فیضی بودن، غير ذاتاند.
این مثال، چونان شاهدی است که تمایز ذات و فیض را در دعا آشکار میسازد.
نقد شاعر در «الله ذات و علی صفات»
استاد فرزانه، دیدگاه شاعر را نقد میفرمایند که علی را عين ذات میداند، در حالی که علی ظهور فیضی است: «اللَّهُ ذَاتٌ وَعَلِيٌّ صِفَاتٌ». علی، به دلیل فیضی بودن، عين ذات نیست، برخلاف اسماء که عين ذاتاند.
درنگ: علی، به دلیل فیضی بودن، عين ذات نیست، برخلاف اسماء که عين ذاتاند.
این نقد، چونان تیغی است که خطای شاعر را در برابر وحدت ذات آشکار میسازد.
وحدت شخصی و تعینات
استاد فرزانه، در وحدت شخصی، همه هستی را تعینات و ظهورات حق میدانند، بدون تعدد: «الْوَحْدَةُ الشَّخْصِيَّةُ تَرَى الْهَسْتِيَ تَعَيُّنَاتٍ بِلَا تَعَدُّدٍ». تعین، غیریت وجودی ایجاد نمیکند، بلکه ظهورات مختلف در وحدت ذات متجلیاند.
درنگ: در وحدت شخصی، همه هستی تعینات و ظهورات حقاند، بدون تعدد وجودی.
این دیدگاه، چونان آفتابی است که وحدت شخصی را در برابر کثرت ظاهری روشن میسازد.
تمایز تعین و تعدد
استاد فرزانه، تعین را از تعدد متمایز میفرمایند؛ تعین انفکاک ندارد، اما تعدد انفکاک وجودی دارد: «التَّعَيُّنُ لَا يَعْنِي التَّعَدُّدَ». تعین، به ظهور در مراتب اشاره دارد، نه انفکاک وجودی.
درنگ: تعین، به ظهور در مراتب اشاره دارد و با تعدد، که انفکاک وجودی است، متفاوت است.
این تمایز، چونان خطکشی است که تعین را از تعدد جدا میسازد.
لحاظ سالک و وحدت
استاد فرزانه، وحدت را وابسته به لحاظ سالک میدانند که با حذف غیریت، همه را وحدت میبیند: «الْوَحْدَةُ تَعْتَمِدُ عَلَى لِحَاظِ السَّالِكِ». سالک، با شهود وحدت، غیریت ظاهری را نفی میکند.
درنگ: وحدت، وابسته به لحاظ سالک است که با شهود، غیریت ظاهری را نفی کرده و همه را وحدت میبیند.
این شهود، چونان مشعلی است که وحدت را در برابر کثرت ظاهری روشن میسازد.
«نحن اسماء الحسنی» و غیریت
استاد فرزانه، عبارت «نحن اسماء الحسنی» را ظهور فیضی و دارای غیریت میدانند: «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ظُهُورٌ فَيْضِيٌّ». «نحن»، به دلیل فیضی بودن، غيریت دارد، برخلاف «له الاسماء الحسنی» که عين ذات است.
درنگ: «نحن اسماء الحسنی» ظهور فیضی و دارای غیریت است، برخلاف «له الاسماء الحسنی» که عين ذات است.
این تمایز، چونان آینهای است که غیریت فیضی را در برابر وحدت ذاتی منعکس میسازد.
رزاق و مرزوق
استاد فرزانه، رزاق را عين ذات و مرزوق را غير ذات میدانند، زیرا مرزوق فیضی است: «الرَّزَّاقُ عَيْنُ الذَّاتِ وَالْمَرْزُوقُ غَيْرُ الذَّاتِ». رزاق، بهعنوان اسم الهی، عين ذات است، اما مرزوق، به دلیل نزول فیضی، غيریت دارد.
درنگ: رزاق، عين ذات است، اما مرزوق، به دلیل فیضی بودن، غير ذات است.
این تمایز، چونان کلیدی است که رزاق و مرزوق را در نظام فیض الهی جدا میسازد.
جمعبندی بخش هفتم
بخش هفتم این نوشتار، به تحلیل مصادیق و نقد دیدگاهها پرداخت. مثال «یا دائم الفضل»، نقد شاعر در «الله ذات و علی صفات»، وحدت شخصی و تعینات، تمایز تعین و تعدد، لحاظ سالک، «نحن اسماء الحسنی»، و تمایز رزاق و مرزوق، چارچوبی برای فهم ظهورات و تعینات فراهم آورد. این بخش، چونان پلی است که مصادیق را به اصول فلسفی پیوند میدهد.
نتیجهگیری
این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۲۸۵ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تحلیل علم و قدرت الهی با تأکید بر بساطت ذات، اسماء و صفات، و ظهورات فیضی پرداخت. مبانی صدرایی، با چهار اصل و پاسخ به اشکال ماهیت، علم و قدرت الهی را به مرتبه علو و نزول تبیین کرد. تمایز علم و قدرت انسانی و الهی، محدودیتهای وجودی انسان را در برابر کمال الهی آشکار ساخت. نقد تعلیقه علامه طباطبایی، با تأکید بر عينيت اسماء و صفات با ذات، دیدگاه تشکیکی را مورد بازنگری قرار داد. ظهورات فیضی و غیرفیضی، قانون ظهور و فیض، و تحلیل مصادیقی مانند «یا دائم الفضل» و «نحن اسماء الحسنی»، رابطه ذات و مظاهر را روشن ساخت. این اثر، با استناد به آیه شریفه «وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ»، احاطه الهی را تأیید کرد و دعوتی است به تأملات عمیقتر در وحدت وجود و ظهورات الهی.
با نظارت صادق خادمی