متن درس
تحلیل و تبیین اصول علم الهی در فلسفه ملاصدرا
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۸۶)
مقدمه: درآمدی بر نقد و بازسازی فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، چونان درختی تناور که ریشه در خاک معرفت دارد، در گذر زمان نیازمند بازنگری و پالایش است تا شاخسار آن همچنان بارور و سرسبز بماند. درسگفتار شماره ۲۸۶ از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تمرکز بر اصول چهارگانه ملاصدرا در تبیین علم الهی، به نقد عمیق و روشمند این اصول پرداخته و چالشهای بنیادین فلسفه اسلامی را در پرتو عقل و علم معاصر بررسی کرده است.
بخش اول: اصول چهارگانه ملاصدرا در علم الهی و ضرورت نقد
زمینهسازی بحث: علم الهی در فلسفه ملاصدرا
علم الهی، چونان قلهای رفیع در منظومه فلسفه اسلامی، یکی از دشوارترین و عمیقترین مسائل متافیزیکی است که پیوندی ناگسستنی با عرفان و الهیات دارد. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در این درسگفتار، با تمرکز بر اصول چهارگانه ملاصدرا در تبیین علم الهی، به نقد و تحلیل این اصول پرداختهاند. این اصول، چونان ستونهای بنایی عظیم، چارچوب نظری ملاصدرا را تشکیل میدهند، اما اشکالات متعدد آنها، چون ترکهایی در این ستونها، ضرورت بازنگری و اصلاح را آشکار میسازد.
درنگ: موضوع محوری درسگفتار، بررسی اصول چهارگانه ملاصدرا در باب علم الهی است که چارچوب نظری او را شکل داده و نیازمند نقد و بازسازی است.
ضرورت پویایی علوم اسلامی
فلسفه اسلامی، فقه و عرفان، چونان سه شاخه از یک تنه معرفتی، با چالشهایی عمیق مواجهاند که بیتوجهی به آنها، چون خزانی پاییزی، به زوال معرفت اسلامی میانجامد. استاد فرزانه تأکید دارند که انفعال در برابر پیشرفت علوم و اکتفا به آرای پیشینیان، آفتی بزرگ است که علوم اسلامی را از پویایی بازمیدارد. این انفعال، چون سایهای سنگین، بر سر معرفت اسلامی افتاده و مانع از شکوفایی آن در برابر نیازهای معاصر شده است.
درنگ: انفعال علمی و تقلید کورکورانه از آرای پیشینیان، بهویژه ملاصدرا، علوم اسلامی را از پویایی و پاسخگویی به نیازهای معاصر محروم ساخته است.
نقد اکتفا به ملاصدرا
اعتقاد به اینکه ملاصدرا یا دیگر فلاسفه، تمامی مسائل فلسفی را بهطور کامل حل کردهاند، چونان سرابی فریبنده است که ذهنهای تنآرام را به سوی خود میکشاند. استاد فرزانه هشدار میدهند که این باور، خطایی بزرگ است که فلسفه اسلامی را در دام ایستایی گرفتار کرده است. بازنگری انتقادی در آرای فلاسفه، چونان باد بهاری، برای احیای این معرفت ضروری است.
درنگ: اکتفا به آرای ملاصدرا و دیگر فلاسفه، بدون بازنگری انتقادی، خطایی است که فلسفه اسلامی را از پویایی بازمیدارد.
بخش دوم: تحلیل اصل اول ملاصدرا و اشکالات آن
تبیین اصل اول: وحدت وجودی اشیاء متکثره
اصل اول ملاصدرا، چونان نوری که از منشور وجود میگذرد، بیان میدارد که اشیاء متکثره وجودی، به وجود واحد موجود میشوند. این اصل، که ریشه در فلسفه اصالتالوجود دارد، موجودات را چونان تجلیاتی از وحدت الهی میبیند که در عین کثرت ظاهری، به وحدتی باطنی متصلاند. استاد فرزانه این اصل را با مثالی روشن تبیین میکنند: انسان، با وجود اجزای متعدد (جوهر، عرض، ماهیت، ماده)، به وجود واحد موجود است، چونان رودی که از چشمهسارهای گوناگون سرچشمه میگیرد، اما در بستر واحد جاری میشود.
درنگ: اصل اول ملاصدرا بیان میدارد که اشیاء متکثره وجودی، به وجود واحد موجود میشوند، و این وحدت، ریشه در فلسفه وجودی او دارد.
دو منهج در تبیین علم الهی
ملاصدرا، در تبیین علم الهی، دو روش برهانی و عرفانی را بهکار گرفته است. اصل اول، که به روش برهانی وابسته است، موجودات را مصداق معانی کلیه (اسماء و صفات الهی) در مرتبه وجودشان میداند. این دیدگاه، چونان آینهای که نور حق را بازمیتاباند، موجودات را ظهورات جلالی و جمالی اسماء الهی میبیند. استاد فرزانه این بخش از اصل اول را تأیید میکنند، اما اشکالات بعدی آن را مورد نقد قرار میدهند.
درنگ: ملاصدرا با دو روش برهانی و عرفانی به تبیین علم الهی پرداخته و اصل اول او به روش برهانی وابسته است، که موجودات را مظاهر اسماء و صفات الهی میداند.
اشکالات اصل اول: خلط مفاهیم فلسفی و عرفانی
اصل اول ملاصدرا، که هر هویت وجودیه را مصداق معانی کلیه در مرتبه وجودش میداند، با خلط مفاهیم فلسفی و عرفانی مواجه است. ملاصدرا هویت وجودیه را نزد حکما به ماهیت و نزد صوفیه به اعیان ثابته نسبت داده است. استاد فرزانه این نسبت را نادرست میدانند، زیرا حکمای اصالتالماهوی، هویت وجودیه را به رسمیت نمیشناسند و تنها ماهیت را قبول دارند. صوفیه نیز اعیان ثابته را وجودات علمی در علم الهی میدانند، نه هویتهای وجودیه خارجی. این خلط، چونان آمیختن آب و روغن، به ناسازگاری در نظام فلسفی ملاصدرا منجر شده است.
درنگ: ملاصدرا بهاشتباه هویت وجودیه را نزد حکما به ماهیت و نزد صوفیه به اعیان ثابته نسبت داده، در حالی که این مفاهیم از نظر مرتبه وجودی متمایزند.
نقد تعریف هویت وجودیه
هویت وجودیه، نزد حکما به ماهیت و نزد صوفیه به اعیان ثابته موسوم است، اما این تعریف از منظر استاد فرزانه نادرست است. حکمای اصالتالماهوی، وجود را تنها برای خدا قائلاند و سایر موجودات را ماهیت میدانند. در مقابل، استاد فرزانه تأکید دارند که هویت وجودیه دارای حد است، و این حد، ماهیت نامیده میشود، نه آنکه هویت وجودیه همان ماهیت باشد. این اصلاح، چونان کلیدی است که قفل تمایز میان وجود و ماهیت را میگشاید.
درنگ: هویت وجودیه دارای حد است که به آن ماهیت میگویند، اما هویت وجودیه همان ماهیت نیست؛ این اصلاح، تمایز میان وجود و ماهیت را روشن میسازد.
بخش سوم: ماهیت، هویت وجودیه و اعیان ثابته
رد مفهوم ماهیت به عنوان ظرف وجود
استاد فرزانه، با رد مفهوم ماهیت به عنوان ظرف وجود، موجودات را هویتهای وجودیه و ظهورات اسماء و صفات الهی میدانند. ماهیت، چونان سایهای ذهنی، واقعیتی خارجی ندارد و تنها حد هویت وجودیه است. موجودات، چونان آیینههایی که نور الهی را بازمیتابانند، تعینات ظهوری اسماء و صفاتاند، نه ماهیتهایی در ظرف وجود. این دیدگاه، با اصالتالوجود ملاصدرا همخوان است، اما با اصلاحاتی عمیق ارائه شده است.
درنگ: ماهیت، ظرف وجود نیست؛ موجودات، تعینات ظهوری اسماء و صفات الهیاند که در مراتب وجودی ظهور مییابند.
تمایز اعیان ثابته و هویت وجودیه
اعیان ثابته، وجودات علمی در علم الهیاند و به خارج تعلق ندارند، در حالی که هویتهای وجودیه، وجودات عینی در خارجاند. استاد فرزانه تأکید دارند که ملاصدرا بهاشتباه این دو را یکی دانسته و ادعا کرده که صوفیه هویت وجودیه را اعیان ثابته مینامند. این خطا، چونان آمیختن نور و ظلمت، به خلط مراتب وجودی منجر شده است. اعیان ثابته، فیض علمیاند و در مرتبه علم الهی قرار دارند، در حالی که هویتهای وجودیه، مظاهر عینی در عالم خارجاند.
درنگ: اعیان ثابته، وجودات علمی در علم الهیاند و با هویتهای وجودیه خارجی متمایزند؛ این تمایز، برای فهم نظام وجودی در فلسفه و عرفان ضروری است.
مراتب وجود در فلسفه و عرفان
نظام وجودی در فلسفه و عرفان اسلامی، چونان سلسلهمراتبی از نور، شامل احدیت، واحدیت، مظاهر علمی (اعیان ثابته) و مظاهر عینی است. استاد فرزانه تأکید دارند که اعیان ثابته، در مرتبه علم الهی قرار دارند و به خارج تعلق نمیگیرند، در حالی که هویتهای وجودیه، ظهورات عینی در عالم خارجاند. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان علم و عین را مشخص میسازد.
درنگ: مراتب وجودی شامل احدیت، واحدیت، مظاهر علمی (اعیان ثابته) و مظاهر عینی است که هویتهای وجودیه را از اعیان ثابته متمایز میسازد.
بخش چهارم: نقد بساطت اعراض و ضعف طبیعیات
نقد بساطت اعراض در فلسفه سنتی
استاد فرزانه، با استناد به علوم طبیعی، اعتقاد سنتی به بساطت اعراض (مانند سواد) در خارج را نادرست میدانند. مثال سنگ سیاه و سفید، که تفاوت در جذب حرارت را نشان میدهد، گواهی است بر ترکیب اعراض در خارج. این نقد، چونان مشعلی است که تاریکی مفاهیم سنتی را روشن میسازد و بر ضرورت بازنگری در فلسفه سنتی تأکید دارد.
درنگ: اعراض، مانند سواد، در خارج مرکباند، نه بسیط، و این دیدگاه سنتی با شواهد علمی، مانند تفاوت جذب حرارت در سنگ سیاه و سفید، ناسازگار است.
ضعف حوزههای علمیه در طبیعیات
حوزههای علمیه، چونان باغی که از آب معرفت محروم مانده، در طبیعیات ضعیفاند. این ضعف، به خطاهای فاحش در جلدهای چهارم و پنجم اسفار ملاصدرا (جوهر و عرض) منجر شده است. استاد فرزانه، با تلاشی سترگ، کوشیدهاند این خطاها را اصلاح کنند، اما تأکید دارند که فلسفه بدون تسلط بر فیزیک، شیمی و طبیعیات، چونان بنایی بدون پی است که فرومیریزد.
درنگ: ضعف حوزههای علمیه در طبیعیات، به خطاهای فلسفی در اسفار ملاصدرا منجر شده و فلسفه بدون علوم طبیعی ناقص است.
ضرورت تعامل با علوم معاصر
استاد فرزانه، حوزههای علمیه را به تعامل با علوم معاصر و مطالعه مجلات علمی فرامیخوانند. این تعامل، چونان نسیمی است که غبار کهنگی را از علوم اسلامی میزداید. فلسفه، حفظیات نیست، بلکه نیازمند فهم عمیق و تحلیل علمی است. مثال سنگ سیاه و سفید، که تفاوت در جذب حرارت را نشان میدهد، گواهی است بر ضرورت پیوند فلسفه با علوم طبیعی.
درنگ: فلسفه اسلامی نیازمند تعامل با علوم معاصر و تسلط بر طبیعیات است تا از ایستایی و عقبماندگی رهایی یابد.
بخش پنجم: روششناسی علمی و اصلاح نظام فلسفی
رد روشهای فرضی و صوری
استاد فرزانه، روشهای فرضی و صوری را چونان بازیهای ذهنی بیثمر رد میکنند و بر تحقیق حقیقتمحور تأکید دارند. فلسفه، چونان جویباری است که باید از چشمه حقیقت سرچشمه گیرد، نه از فرضیات بیپایه. این رویکرد، فلسفه را از حالت انتزاعی به سوی کاربردی و تجربی سوق میدهد.
درنگ: فلسفه، حفظیات نیست و نیازمند روششناسی علمی و حقیقتمحور است که از فرضیات صوری پرهیز کند.
تقدم وحدت بر کثرت
وحدت، چونان ریشهای است که کثرت از آن تغذیه میکند. استاد فرزانه تأکید دارند که بدون وحدت، کثرت ممکن نیست. این اصل، ریشه در فلسفه وجودی دارد و بر تقدم وحدت در نظام هستی تأکید میکند. مثال اتم، که در علوم طبیعی به اجزای بسیط تجزیه میشود، گواهی است بر این اصل که وحدت، زیربنای کثرت است.
درنگ: وحدت، مقدم بر کثرت است و بدون وحدت، کثرت ممکن نیست؛ این اصل، ریشه در فلسفه وجودی دارد.
نقد روش رئالیسم و محدودیتهای آن
روش رئالیسم، که توسط مرحوم مطهری دنبال شد، به دلیل ضعف در تبیین جوهر و عرض، ناکام ماند. استاد فرزانه این روش را چونان پلی ناتمام میدانند که نتوانست به مقصد حقیقت برسد. این نقد، بر ضرورت بازسازی نظام فلسفی و توجه به علوم طبیعی تأکید دارد.
درنگ: روش رئالیسم، به دلیل ضعف در تبیین جوهر و عرض، ناکام ماند و نیازمند بازسازی با تکیه بر علوم طبیعی است.
نتیجهگیری: بازسازی فلسفه اسلامی در پرتو علم و حقیقت
درسگفتار شماره ۲۸۶، چونان مشعلی فروزان، راهی نو در بازسازی فلسفه اسلامی گشوده است. نقد اصول چهارگانه ملاصدرا، بهویژه اصل اول، نشان داد که خلط مفاهیم فلسفی (هویت وجودیه و ماهیت) و عرفانی (اعیان ثابته) به ناسازگاریهایی در نظام فلسفی او منجر شده است. استاد فرزانه، با رد مفهوم ماهیت به عنوان ظرف وجود و تأکید بر هویتهای وجودیه بهعنوان ظهورات اسماء و صفات الهی، دیدگاه اصالتالوجود را اصلاح کردهاند. اعیان ثابته، بهعنوان وجودات علمی در علم الهی، از هویتهای وجودیه خارجی متمایزند و این تمایز، کلید فهم نظام وجودی در فلسفه و عرفان اسلامی است.
ضعف حوزههای علمیه در طبیعیات، به خطاهای فاحش در اسفار ملاصدرا منجر شده و ضرورت تعامل با علوم معاصر را برجسته ساخته است. فلسفه، بدون تسلط بر فیزیک، شیمی و طبیعیات، چونان پرندهای بیبال است که نمیتواند اوج گیرد. استاد فرزانه، با تأکید بر روششناسی علمی و رد فرضیات صوری، راهی نو برای پویایی فلسفه اسلامی پیشنهاد کردهاند. این درسگفتار، چونان فراخوانی است به پژوهشگران که با بازنگری انتقادی و تعامل با علم معاصر، فلسفه اسلامی را به سوی افقهای نوین هدایت کنند.
با نظارت صادق خادمی