متن درس
کاوش در علم الهی: نقد و تبیین حکمی و عرفانی آرای ملاصدرا
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۹۷)
دیباچه
جهان فلسفه و عرفان، چونان اقیانوسی بیکران است که در آن، امواج اندیشههای بزرگانی چون ملاصدرا، ذهنهای کنجکاو را به سوی ساحل حقیقت رهنمون میسازد. درسگفتار شماره ۲۹۷، که در تاریخ ۱۰ / ۲ / ۱۳۸۰ توسط استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره ایراد شده، دریچهای است به سوی کاوش در یکی از ژرفترین مسائل فلسفی و عرفانی: علم الهی و رابطه آن با ذات واجبالوجود. این نوشتار، با تکیه بر دو رویکرد حکمی و عرفانی در آرای صدرایی، به نقد و تبیین دقیق این آراء میپردازد.
بخش نخست: دو روش تبیین علم الهی در آرای ملاصدرا
رویکرد حکمی و عرفانی در فلسفه صدرا
استاد فرزانه درسگفتار را با اشاره به دو روش متمایز ملاصدرا در تبیین علم الهی آغاز میکنند: روش حکمی، که به لسان حکما و با تکیه بر استدلال عقلی ارائه شده، و روش عرفانی، که بر شهود و تجلیات ذات الهی استوار است. این دوگانگی روششناختی، که در فصل دوازدهم اسفار اربعه (صفحه ۲۶۴) مطرح شده، نشاندهنده تلاش صدرا برای تلفیق فلسفه و عرفان در نظام فکری اوست. روش حکمی، چونان پلی است که با مصالح عقل و استدلال ساخته شده، و روش عرفانی، چونان نسیمی است که از باغ شهود الهی میوزد.
ملاصدرا، با این دو رویکرد، میکوشد علم الهی را بهگونهای تبیین کند که هم با مبانی فلسفی سازگار باشد و هم با شهودات عرفانی همخوانی داشته باشد. استاد فرزانه، با ارجاع به این دو روش، زمینه را برای نقد دقیق آرای صدرا فراهم میکنند و نشان میدهند که هر یک از این روشها، چالشها و پرسشهای خاص خود را به همراه دارند.
جمعبندی
این بخش، با معرفی دو روش حکمی و عرفانی ملاصدرا، به اهمیت تلفیق فلسفه و عرفان در آرای او اشاره دارد. این دوگانگی، زمینهساز نقدهای بعدی است که به بررسی نقاط قوت و ضعف این روشها میپردازد.
بخش دوم: نقد تبیین حکمی علم الهی
حضور اشیاء در ذات واجب و احدیت الهی
استاد فرزانه به عبارتی از ملاصدرا در صفحه ۲۸۰ اسفار ارجاع میدهند: «فَإِنَّ الْوَاجِبَ فِيهِ جَمِيعُ الْأَشْيَاءِ كُلُّهَا عَلَى وَجْهٍ لَا يَقْدَحُ فِي أَحَدِيَّتِهِ»، که بیانگر حضور همه اشیاء در ذات واجبالوجود است، بهگونهای که به احدیت ذات الهی لطمهای وارد نشود. صدرا، با استناد به عبارات ارسطو، مدعی است که ذات واجب، به دلیل کمال مطلق، حاوی همه اشیاء است، اما این حضور، کثرت در ذات الهی ایجاد نمیکند.
استاد، این تبیین را به چالش میکشند و استدلال میکنند که ذات واجبالوجود، فاقد «فیه» (حضور اشیاء در ذات) است، زیرا چنین حضوری با بساطت و احدیت ذات الهی ناسازگار است. ایشان، با تمثیلی بدیع، این اشکال را چنین بیان میکنند: «ذات الهی، چونان آینهای است که هیچچیز در آن جای نمیگیرد، بلکه همهچیز به او تعلق دارد.» این دیدگاه، با تأکید بر «له» (مالکیت الهی) به جای «فیه» (حضور در ذات)، به بساطت ذات الهی پایبند است.
رابطه اشیاء و احدیت
استاد فرزانه تأکید میکنند که اشیاء هیچ ارتباطی با احدیت ذات الهی ندارند و حتی اگر حضوری فرض شود، این حضور باید در مرتبه واحدیت باشد، نه احدیت. احدیت، به بساطت مطلق ذات الهی اشاره دارد که از هرگونه تعین یا کثرت مبراست، در حالی که واحدیت، مرتبهای است که اسماء و صفات الهی در آن ظهور مییابند. صدرا، با نسبت دادن حضور اشیاء به احدیت، به خطا رفته است، زیرا اشیاء، بهعنوان ظهورات اعیان ثابته، تنها در مرتبه واحدیت معنا دارند.
این نقد، چونان خنجری است که به قلب تبیین صدرایی فرو میرود. استاد، با تشبیهی زیبا، این تمایز را چنین بیان میکنند: «احدیت، چونان قلهای است که هیچ کثرتی به آن راه ندارد، اما واحدیت، چونان دامنهای است که گلهای اسماء و صفات در آن میرویند.» این دیدگاه، با عرفان اسلامی و تمایز میان مراتب وجود همخوانی دارد.
نقد استناد صدرا به ارسطو
صدرا، برای تقویت تبیین حکمی خود، به عبارات ارسطو استناد میکند که ذات واجب را حاوی همه اشیاء میداند. استاد فرزانه، این استناد را ناکافی میدانند و استدلال میکنند که حتی اگر این دیدگاه در فلسفه ارسطو مطرح باشد، با مبانی عرفان اسلامی و بساطت ذات الهی سازگار نیست. این نقد، چونان آینهای است که تفاوت میان فلسفه مشایی و عرفان اسلامی را بازتاب میدهد.
جمعبندی
این بخش، با نقد تبیین حکمی صدرا، به ناسازگاری مفهوم «فیه» با بساطت ذات الهی و همچنین نادرستی نسبت دادن حضور اشیاء به احدیت اشاره دارد. استاد فرزانه، با تأکید بر تمایز میان احدیت و واحدیت، نشان میدهند که تبیین صدرا نیازمند بازنگری است تا با مبانی عرفانی سازگار شود.
بخش سوم: نقد تبیین عرفانی علم الهی
رویکرد عرفانی صدرا و قواعد آن
استاد فرزانه به رویکرد عرفانی صدرا در صفحه ۲۸۰ اسفار اشاره میکنند، که مبتنی بر «منهج الصوفیه الکاملین» و نزدیک به روش حکمای راسخین است. صدرا در این رویکرد، علم الهی را از منظر شهود و تجلیات ذات الهی بررسی میکند و چند قاعده کلیدی ارائه میدهد: نخست، وجود الهی دارای اسماء و صفاتی است که لوازم ذاتاند و بهعنوان ظروف تجلیات و تعینات ذات فهمیده میشوند. دوم، اسماء الهی، تعینات حقیقی و وجوبیاند و از مفاهیم ذهنی (اسمالاسم) مانند عالم و قادر متمایزند. سوم، صفات الهی، اعراض زائده بر ذات نیستند، بلکه قائم به ذاتاند.
استاد، این قواعد را تأیید میکنند و آنها را با مبانی عرفان اسلامی سازگار میدانند. ایشان، با تمثیلی زیبا، این قواعد را چنین شرح میدهند: «اسماء و صفات الهی، چونان ستارگانیاند که در آسمان ذات الهی میدرخشند، بدون آنکه ذات را متعین کنند.» این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: لَهُ [مطلب حذف شد] : «او را نامهای نیکوست»).
نقد تعریف صفات بهعنوان مفاهیم کلی
صدرا، در تبیین صفات الهی، آنها را به مفاهیم کلی مانند معانی ماهیات تشبیه میکند: «بَلِ الْمُرَادُ بِالصِّفَةِ الْمَفْهُومَاتُ الْكُلِّيَّةُ كَمَعَانِي الْمَاهِيَّاتِ». استاد فرزانه، این تعریف را مورد نقد قرار میدهند و استدلال میکنند که مفاهیم کلی، ذهنیاند و نمیتوانند صفات حقیقی الهی را توصیف کنند. ایشان، با تشبیهی روشن، این اشکال را چنین بیان میکنند: «مفاهیم کلی، چونان سایههاییاند که در ذهن انسان نقش میبندند، اما صفات الهی، چونان خورشیدهاییاند که در خارج از ذهن، حقیقت دارند.» این نقد، به ضرورت تمایز میان مفاهیم ذهنی و مصادیق خارجی در تبیین صفات الهی تأکید میکند.
ابهام در تبیین صفات و ماهیات
استاد فرزانه به ابهام در تبیین صدرا از صفات و ماهیات اشاره میکنند و استدلال میکنند که معانی ماهیات، خود مفاهیم ذهنیاند و نمیتوانند صفات الهی باشند. صدرا، با استفاده از اصطلاحاتی مانند «مفاهیم کلی» و «معانی ماهیات»، به ابهام در تبیین صفات الهی دامن زده است. استاد، این ابهام را چونان غباری میدانند که بر آینه حقیقت نشسته و وضوح تبیین صدرا را کاهش داده است.
جمعبندی
این بخش، با بررسی رویکرد عرفانی صدرا، قواعد او را در باب اسماء و صفات الهی تأیید میکند، اما تعریف او از صفات بهعنوان مفاهیم کلی را مورد نقد قرار میدهد. استاد فرزانه، با تأکید بر حقیقت خارجی صفات الهی، به ضرورت وضوح و دقت در تبیینهای فلسفی و عرفانی اشاره میکنند.
بخش چهارم: ضرورت ارائه تبیینهای بیاشکال
چالشهای متون فلسفی و نیاز به ویرایش
استاد فرزانه، با اشاره به مشکلات موجود در کتب فلسفی، به ضرورت ارائه تبیینهای علمی و بیاشکال تأکید میکنند. ایشان، با تشبیهی طنزآمیز، این مشکل را چنین بیان میکنند: «متون فلسفی، چونان آبگوشتیاند که اگر با دقت نخوری، ریگهایش دندانت را میشکند.» این نقد، به وضعیت تاریخی فلسفه در غرب نیز اشاره دارد، جایی که منازعات کاتولیک و پروتستان، به دلیل فقدان تبیینهای منسجم، به تضعیف نظامهای فکری منجر شد.
استاد، از دانشپژوهان دعوت میکنند تا متونی ارائه دهند که نیازی به قلم زدن و ویرایش نداشته باشد، تا جهان تشنه حقیقت، بتواند از آن سیراب شود. این دیدگاه، چونان دعوتی است به بازسازی متون فلسفی با دقتی که شایسته عظمت حقیقت است.
جمعبندی
این بخش، با تأکید بر ضرورت ارائه متون فلسفی بیاشکال، به اهمیت ویرایش و بازنگری در آثار فلسفی اشاره میکند. استاد فرزانه، با نقد وضعیت کنونی متون فلسفی، راه را برای ارائه آثار علمی و معتبر هموار میسازند.
بخش پنجم: طواف و رابطه آن با اسماء الهی
طواف بهعنوان نماد سلوک عرفانی
استاد فرزانه به مفهوم طواف بهعنوان دور زدن حول حقیقت الهی که قابل احاطه نیست اشاره میکنند و آن را با اسماء الهی مرتبط میدانند. طواف، چونان رقصی است که سالک در برابر عظمت حقیقت الهی انجام میدهد، در حالی که میداند این حقیقت را نمیتوان در آغوش کشید. ایشان، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم: سَبِّحِ اسْمَ [مطلب حذف شد] : «نام پروردگار بلندمرتبهات را تسبیح گوی»)، طواف را نمادی از ناتوانی انسان در احاطه به حقیقت الهی میدانند.
استاد، با تمثیلی زیبا، این مفهوم را چنین شرح میدهند: «حقیقت الهی، چونان کوهی است که دست انسان به بغل کردنش نمیرسد، و طواف، دور زدن حول این کوه است.» این دیدگاه، با عرفان اسلامی و تأکید بر سلوک عملی همخوانی دارد.
نقد تسبیح بدون تلاش عرفانی
استاد فرزانه، به تسبیح بدون تلاش عرفانی، مانند گفتن «سبحان الله» بدون خستگی در مسیر سلوک، انتقاد میکنند و آن را فاقد ارزش عرفانی میدانند. ایشان، با تشبیهی طنزآمیز، این نوع تسبیح را به قمقمهای تشبیه میکنند که بدون بالا رفتن از کوه، سر کشیده میشود. تسبیح حقیقی، مستلزم تلاش و خستگی در مسیر سلوک است و بدون آن، چونان صدایی است که در کویر عرفان طنینی ندارد.
خدا بهعنوان حقیقت خارجی
استاد فرزانه تأکید میکنند که خدا، حقیقتی خارجی است و اسماء و صفات الهی، مصادیق حقیقیاند، نه مفاهیم ذهنی. ایشان، با رد تعریف صدرا از صفات بهعنوان مفاهیم کلی، استدلال میکنند که خدا و صفاتش، چونان خورشیدی در خارج از ذهن میدرخشند و انسان، تنها از طریق سلوک، میتواند به آنها نزدیک شود. این دیدگاه، با عرفان ابنعربی و مفهوم تجلیات الهی سازگار است.
جمعبندی
این بخش، با تبیین طواف بهعنوان نماد سلوک عرفانی و نقد تسبیح بدون تلاش، به اهمیت حقیقت خارجی خدا و اسماء الهی تأکید میکند. استاد فرزانه، با رد مفاهیم ذهنی در تبیین صفات الهی، راه را برای فهمی عمیقتر از عرفان اسلامی هموار میسازند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، چونان سفری است در ژرفای اندیشههای فلسفی و عرفانی ملاصدرا، که با نقد دقیق استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره روشن شده است. با بررسی دو رویکرد حکمی و عرفانی صدرا در تبیین علم الهی، این اثر به ناسازگاریهای تبیین حکمی او با بساطت ذات الهی و همچنین ابهامات تبیین عرفانیاش اشاره میکند. استاد، با تأکید بر تمایز میان احدیت و واحدیت، حقیقت خارجی اسماء و صفات الهی، و ضرورت سلوک عرفانی، دعوتی است به بازنگری در آرای صدرایی. طواف، بهعنوان نمادی از ناتوانی انسان در احاطه به حقیقت الهی، و تسبیح، بهعنوان تلاشی در مسیر سلوک، این اثر را به چراغی بدل کرده که راه پژوهشگران را در مسیر حقیقت روشن میسازد.