در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 330

متن درس





کاوش در مواد ثلاث: بازخوانی انتقادی فلسفه وجود

کاوش در مواد ثلاث: بازخوانی انتقادی فلسفه وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳۰)

دیباچه

فلسفه، چونان چراغی در ظلمات پرسش‌های بنیادین، راه را برای اندیشیدن به هستی و چیستی آن می‌گشاید. در این میان، مفهوم مواد ثلاث (وجوب، امکان، امتناع) چونان ستون‌های استوار حکمت اسلامی، بنیانی برای فهم تقسیمات وجود فراهم آورده است. درس‌گفتار سیصد و سی‌ام، که در هشتمین روز دی‌ماه سال ۱۳۸۰ به همت استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ارائه شده، به کاوشی عمیق و انتقادی در این مفاهیم بنیادین می‌پردازد.

بخش نخست: چیستی مواد ثلاث و جایگاه آن در حکمت اسلامی

اهمیت مواد ثلاث در فلسفه

مواد ثلاث، شامل وجوب، امکان و امتناع، چونان سه گوهر در تاج حکمت اسلامی می‌درخشند و چارچوبی برای تحلیل وجود و قضایا فراهم می‌کنند. این مفاهیم، که در آثار بزرگانی چون ابن‌سینا و ملاصدرا ریشه دارند، نه‌تنها در منطق، بلکه در فلسفه وجودشناختی نیز جایگاهی والا دارند. حکیم، برای نیل به فهمی صاف و زلال از هستی، ناگزیر از درک دقیق این سه مفهوم است. همان‌گونه که ریاضی‌دان با عدد، به‌عنوان کم منفصل، به کشف قواعد هندسه و حساب می‌پردازد، فیلسوف نیز با اثبات مواد ثلاث، بنیانی برای تحلیل‌های وجودشناختی بنا می‌نهد.

درنگ: مواد ثلاث، چونان ستون‌های حکمت، چارچوبی برای فهم وجود و قضایا فراهم می‌کنند و فهم دقیق آن‌ها، برای تحلیل‌های وجودشناختی و منطقی ضروری است.

تمایز میان اثبات و تقسیم مواد ثلاث

تقسیم‌بندی مواد ثلاث، مانند اقسام وجوب یا امکان، به ساحت منطق تعلق دارد، حال آنکه اثبات اصل وجود این سه ماده، وظیفه‌ای فلسفی است. این تمایز، به مثابه جدایی میان بنیادگذاری یک بنا و آرایش جزئیات آن است. فیلسوف، با اثبات مواد ثلاث، پایه‌ای برای تحلیل‌های منطقی فراهم می‌آورد، همان‌گونه که اثبات عدد به‌عنوان کم منفصل، موضوع علم ریاضی را شکل می‌دهد. این قیاس، روش‌شناسی فلسفه را در مقایسه با علوم دیگر روشن می‌سازد.

درنگ: اثبات مواد ثلاث وظیفه‌ای فلسفی است، در حالی که تقسیم‌بندی آن‌ها به منطق واگذار می‌شود، مانند اثبات عدد برای ریاضیات و تبیین جزئیات آن در علوم ریاضی.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین جایگاه مواد ثلاث در حکمت اسلامی، به اهمیت این مفاهیم در تحلیل وجود و قضایا پرداخت. تمایز میان اثبات فلسفی و تقسیم منطقی، نشان‌دهنده نقش بنیادین فلسفه در فراهم‌سازی چارچوب‌های نظری است. این بخش، چونان دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر مواد ثلاث، زمینه را برای نقد و بازنگری در بخش‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: بداهت مواد ثلاث و چالش‌های تعریف

فرض بداهت مواد ثلاث

در سنت فلسفی اسلامی، مواد ثلاث به‌عنوان مفاهیمی بدیهی فرض شده‌اند: هر چیزی یا وجودش ضروری است (واجب)، یا عدمش ضروری است (ممتنع)، یا مساوی‌الطرفین است (ممکن). این دیدگاه، که در آثار ابن‌سینا، شرح تجرید و اسفار ملاصدرا ریشه دارد، مواد ثلاث را چونان اصول اولیه‌ای می‌بیند که نیازی به اثبات ندارند. همان‌گونه که در زبان، کلمه به اسم، فعل و حرف تقسیم می‌شود، مواد ثلاث نیز به‌عنوان تقسیم‌بندی بدیهی وجود پذیرفته شده‌اند.

درنگ: مواد ثلاث در سنت فلسفی اسلامی به‌عنوان مفاهیمی بدیهی فرض شده‌اند، اما این بداهت، بدون اثبات فلسفی، نیازمند بازنگری است.

تعاریف شرح‌الاسمی و نقد دور

تعاریف مواد ثلاث در سنت فلسفی، اغلب شرح‌الاسمی‌اند: واجب چیزی است که ممکن نیست، ممکن چیزی است که واجب نیست، و ممتنع چیزی است که ضرورت عدم دارد. این تعاریف، به دلیل تعریف یکی به‌وسیله دیگری، به دور گرفتارند. خواجه نصیرالدین طوسی در شرح تجرید، این تعاریف را غلط می‌داند، حال آنکه علامه حلی آن‌ها را شرح‌الاسمی و نه غلط می‌خواند. این اختلاف، به مثابه جدال میان دو نگاه است: یکی که به دنبال تعریفی حقیقی است و دیگری که به توصیف لفظی بسنده می‌کند.

آخوند خراسانی در کفایه، با بیان اینکه در صدد تعریف مواد ثلاث نیست، به ناتوانی در تعریف اشاره می‌کند، نه عدم اراده. این ناتوانی، چونان تلاش برای به دام آوردن پرنده‌ای آزاد در قفس الفاظ است. انسان، معانی وجوب و امکان را درمی‌یابد، اما در بیان آن‌ها با محدودیت‌های زبانی مواجه می‌شود، مانند تلاش برای تعریف آب یا آتش، که هر تعریفی نارسا می‌ماند.

درنگ: تعاریف شرح‌الاسمی مواد ثلاث، به دلیل دور بودن، فاقد عمق وجودشناختی‌اند و ناتوانی در تعریف، از محدودیت‌های زبانی ناشی می‌شود.

نقد بداهت وجوب و وجود

فرض بداهت وجوب، بدون اثبات فلسفی، مورد نقد است. در جهانی که همه چیز در تغییر و حرکت است، وجوب به‌عنوان مفهومی ثابت، معنا ندارد. ملاصدرا در اسفار (جلد اول، صفحه ۸۳، منهج ثانی) وجوب را «تأکد الوجود» (شدت وجود) تعریف می‌کند، اما این تعریف، چونان بنایی بر شن روان، سست است. وجود، به‌عنوان مفهومی بسیط، فاقد شدت یا ضعف است. تعریف واجب به‌عنوان ذات دارای وجود، نه تأکد وجود، دقیق‌تر است، مانند صفات الهی که ذاتی‌اند، نه به معنای کثرت یا شدت.

مشابه وجوب، بداهت وجود نیز نادرست است. وجود، به‌عنوان پایه فلسفه، نیازمند اثبات است، نه پذیرش تقلیدی. فلسفه اسلامی، با وجود ادعای تحقیق، گاهی به بداهت‌های غیرمستدل تکیه می‌کند، که این امر با روح فلسفه تحقیقی منافات دارد.

درنگ: بداهت وجوب و وجود، بدون اثبات فلسفی، نادرست است و فلسفه اسلامی نیازمند بازنگری در پیش‌فرض‌های سنتی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد بداهت مواد ثلاث و تعاریف شرح‌الاسمی آن‌ها، به محدودیت‌های زبانی و مفهومی در تبیین این مفاهیم پرداخت. ناتوانی در تعریف، نه از عدم اراده، بلکه از محدودیت‌های ذاتی الفاظ ناشی می‌شود. نقد بداهت وجوب و وجود، دعوتی است به بازنگری در پیش‌فرض‌های سنتی فلسفه اسلامی، تا با رویکردی تحقیقی، بنیان‌های مستحکم‌تری برای تحلیل هستی فراهم آید.

بخش سوم: بازنگری در تقسیم‌بندی مواد ثلاث

چالش تعداد مواد ثلاث

سوال بنیادین این است که آیا مواد ثلاث واقعاً سه‌گانه‌اند؟ آیا وجوب، امکان و امتناع تنها مواد ممکن‌اند، یا تعداد آن‌ها کمتر یا بیشتر است؟ این پرسش، چونان سنگی در آب آرام، امواجی از تردید در سنت فلسفی ایجاد می‌کند. فرض بداهت سه‌گانه بودن مواد ثلاث، ممکن است نتیجه تقلید از ابن‌سینا یا ملاصدرا باشد، حال آنکه فلسفه، چونان جویباری زلال، باید از تقلید به دور باشد.

درنگ: فرض سه‌گانه بودن مواد ثلاث، بدون اثبات فلسفی، ممکن است نتیجه تقلید باشد و نیازمند بازنگری است.

نقد ماهیت به‌عنوان مبنای تقسیم

در سنت فلسفی، مواد ثلاث بر پایه ماهیت بنا شده‌اند: ماهیت یا وجودش ضروری است (واجب)، یا عدمش ضروری است (ممتنع)، یا هیچ‌کدام (ممکن). اما اگر ماهیت نفی شود، این تقسیم‌بندی فرومی‌ریزد. واجب، به دلیل فقدان حد، و ممتنع، به دلیل فقدان وجود، فاقد ماهیت‌اند. این امر، تقسیم‌بندی مبتنی بر ماهیت را مخدوش می‌کند. اگر امکان نیز به‌عنوان ماده‌ای مستقل نفی شود، هر چیزی یا ضرورت وجود دارد (واجب) یا ضرورت عدم (ممتنع)، و تقسیم‌بندی به دو ماده کاهش می‌یابد.

درنگ: نفی ماهیت، تقسیم‌بندی مواد ثلاث را مخدوش می‌کند و امکان را به‌عنوان ماده‌ای مستقل زیر سوال می‌برد.

وجود و ظهور به‌عنوان مبنای جدید

هستی یا وجود است یا ظهور وجود. وجوب الوجود به حق (ذات) و وجوب الظهور به خلق (بی‌ذات) اشاره دارد. این دیدگاه، چونان نوری که تاریکی را می‌شکافد، تقسیم‌بندی مواد ثلاث را بی‌معنا می‌کند و چارچوبی جدید برای تحلیل هستی ارائه می‌دهد. ابن‌سینا در شفا (فصل پنجم، مقاله اولی، الهیات) موجود را به دو دسته تقسیم می‌کند: آنچه وجودش از ذاتش است (واجب) و آنچه نیست (ممکن یا ممتنع). این تقسیم‌بندی، واجب را نور الانوار می‌داند، اما فرض بداهت آن، بدون اثبات، محل نقد است.

درنگ: تمایز میان وجود و ظهور، چارچوبی جدید برای تحلیل هستی ارائه می‌دهد و تقسیم‌بندی سنتی مواد ثلاث را به چالش می‌کشد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با به چالش کشیدن سه‌گانه بودن مواد ثلاث و نفی ماهیت به‌عنوان مبنای تقسیم، به بازنگری در سنت فلسفی دعوت کرد. تمایز میان وجود و ظهور، افقی نو برای تحلیل هستی گشود و نشان داد که پیش‌فرض‌های سنتی، نیازمند اثبات فلسفی‌اند. این بخش، چونان پلی به سوی بخش نهایی، زمینه را برای جمع‌بندی کلی فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: نتیجه‌گیری و افق‌های نو

درس‌گفتار سیصد و سی‌ام، با کاوشی عمیق در مواد ثلاث، به نقد پیش‌فرض‌های سنتی فلسفه اسلامی پرداخت. بداهت وجوب و وجود، تعاریف شرح‌الاسمی، و تقسیم‌بندی مبتنی بر ماهیت، همگی به بوته نقد گذاشته شدند. این نقدها، چونان بادبانی بر کشتی اندیشه، فلسفه را به سوی افق‌های نو هدایت می‌کنند. نفی امکان به‌عنوان ماده‌ای مستقل و تأکید بر وجود و ظهور، چارچوبی تازه برای تحلیل هستی ارائه می‌دهد. فلسفه اسلامی، برای رهایی از تقلید و نیل به تحقیق، نیازمند بازنگری در این مفاهیم است.

قرآن کریم، در آیه‌ای نورانی، به حقیقت وجود اشاره دارد: اللَّهُ [مطلب حذف شد] : خدا نور آسمان‌ها و زمین است) (سوره نور، آیه ۳۵). این آیه، واجب الوجود را به‌عنوان نور الانوار تبیین می‌کند، که با دیدگاه ابن‌سینا در شفا همخوانی دارد، اما نیازمند اثبات فلسفی است.

با نظارت صادق خادمی