متن درس
کاوش در حقیقت وجود: نقدی بر مفهوم واجبالوجود در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۷۰)
دیباچه
در گسترهی فلسفهی اسلامی، مفهوم وجود چونان نوری بیکران میدرخشد که همهی موجودات در پرتو آن معنا مییابند. درسگفتار شمارهی ۳۷۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه و عمیق، به کاوش در بنیانهای هستیشناسی فلسفهی اسلامی میپردازد و مفهوم واجبالوجود را، که از دیرباز محور تأملات فلاسفهی مشائی و صدرایی بوده، مورد نقد و بازاندیشی قرار میدهد. این نوشتار، با محوریت نقد عبارت «واجبالوجود فى ذاته واجب فى جميع جهاته»، به تبیین محدودیتهای این مفهوم و ناسازگاری آن با بساطت ذات الهی میپردازد. با بهرهگیری از اصول فلسفی، منطقی، و عرفانی، و با تکیه بر تمثیلات فاخر و استدلالهای دقیق، این اثر تلاش دارد تا حقیقت وجود را به مثابهی حقیقتی یگانه و بیاختلاف بازتعریف کند. در این مسیر، نقد تقسیمبندی وجود به واجب و ممکن، نفی کثرت ذاتی، و تأکید بر وحدت وجود، محورهای اصلی بحث را تشکیل میدهند.
بخش نخست: نقد مفهوم واجبالوجود و جهات آن
انکار واجبالوجود و اشکال به مفهوم جهات
در فلسفهی اسلامی، مفهوم واجبالوجود بهعنوان وجودی خاص تعریف شده که ذاتاً واجب است و در همهی جهات خود نیز وجوب دارد. اما این ادعا، که «واجبالوجود فى ذاته واجب فى جميع جهاته»، با چالشهای معرفتشناختی مواجه است. جهات، به دلیل دلالت بر کثرت و عروض، با بساطت ذات واجبالوجود ناسازگارند. این ناسازگاری، چونان غباری است که بر آیینهی حقیقت وجود نشسته و آن را از وضوح میزداید. استاد فرزانه، با انکار واجبالوجود بهعنوان قسمی متمایز از وجود، این مفهوم را به چالش میکشند و تأکید میکنند که وجود، حقیقتی یگانه است و تقسیم آن به واجب و ممکن، فاقد پشتوانهی عقلی است.
نقد تقسیمبندی وجود به واجب و ممکن
فلاسفهی مشائی و صدرایی، وجود را به دو قسم واجب و ممکن تقسیم کردهاند و در تحلیلهای ذهنی، قسم سومی به نام ممتنعالوجود را نیز افزودهاند. اما این تقسیمبندی، چونان بنایی است که بر پایهای سست استوار شده باشد. استاد فرزانه، با انکار واجبالوجود بهعنوان قسمی متمایز، این تقسیمبندی را منتفی میدانند و وجود را به یک حقیقت واحد فرومیکاهند. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود در عرفان اسلامی همخوانی دارد و کثرت را بهعنوان امری اعتباری نفی میکند. همانگونه که در قرآن کریم آمده است: «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ [مطلب حذف شد] : بگو اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید؛ سورهی بقره، آیهی ۱۱۱)، هر ادعایی نیازمند برهان است، و فلاسفه در این تقسیمبندی، از ارائهی دلیل عقلی فروماندهاند.
نقد ملازمهی وجوب ذات و وجوب جهات
فلاسفهی مشائی ادعا میکنند که چون ذات واجبالوجود واجب است، جهات آن نیز واجباند، زیرا جهات از ذات ناشی میشوند. اما این ملازمه، فاقد پشتوانهی فلسفی است. ذات، به دلیل وحدت و بساطت، نمیتواند به جهات کثرتی منجر شود. استاد فرزانه استدلال میکنند که جهات، به دلیل ماهیت کثرتی و عرضی خود، نمیتوانند وصف ذات واجب باشند. این ناسازگاری، چونان پارادوکسی است که بنیانهای فلسفهی مشائی را به چالش میکشد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با نقد مفهوم واجبالوجود و عبارت «واجب فى جميع جهاته»، نشان داد که این اصطلاح با بساطت ذات الهی ناسازگار است. انکار واجبالوجود بهعنوان قسمی متمایز، تقسیمبندی وجود به واجب و ممکن را منتفی میسازد و حقیقت وجود را بهعنوان حقیقتی یگانه و بسیط معرفی میکند. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود، راه را برای بازتعریف مفاهیم فلسفی در پرتو عرفان اسلامی هموار میسازد.
بخش دوم: تمایز اصطلاحات و نقد صفات و جهات
تمایز اصطلاحات فلسفی، کلامی، و عرفانی
در فلسفهی اسلامی، اصطلاح واجبالوجود مختص فلاسفه است، حال آنکه متکلمان از «صانع» و عارفان از «حق» سخن میگویند. این تمایز، چونان آینهای است که تفاوتهای روششناختی این سه حوزه را بازمیتاباند. استاد فرزانه، با نقد اصطلاح واجبالوجود، به برتری مفهوم عرفانی «حق» اشاره میکنند که حقیقت بسیط الهی را بهگونهای روشنتر و عمیقتر بیان میدارد. این دیدگاه، حقیقت حق را فراتر از تعابیر کثرتی و فلسفی میداند و به وحدت ذاتی آن تأکید میورزد.
نقض مفهوم وجوب در همهی جهات
فلاسفهی مشائی، صفات فعلی حق، مانند رازقیت و خالقیت، را واجب نمیدانند، بلکه آنها را به صفات ذاتی، مانند علم و قدرت، بازمیگردانند. این تمایز، نقضی است بر ادعای وجوب در همهی جهات. استاد فرزانه استدلال میکنند که اگر واجبالوجود در همهی جهات واجب باشد، نباید میان صفات ذاتی و فعلی تفکیک قائل شد. این ناسازگاری، چونان شکافی است که استحکام دستگاه فلسفی مشائی را به خطر میاندازد.
جهات بهعنوان امری عرضی
جهت، در فلسفه و هندسه، به معنای سمت و سوی خاص است که عرضی و زائد بر جوهر است. استاد فرزانه تأکید میکنند که جهت، به دلیل ماهیت عرضی و کثرتی خود، نمیتواند وصف ذات واجبالوجود باشد. این دیدگاه، کاربرد اصطلاح جهات را در توصیف ذات الهی نادرست میداند و به جای آن، بر مفهوم صفات تمرکز میکند که میتوانند ذاتی یا زائد باشند.
تمایز صفت و جهت
جهات، برخلاف صفات، امری عرضی و خارجیاند که کثرت را به ذات واجبالوجود نسبت میدهند. استاد فرزانه استدلال میکنند که اگر مراد از جهات، صفات باشد، باید این تمایز بهوضوح بیان شود. اما چون جهات به معنای امور عرضی و کثرتیاند، نمیتوانند با بساطت ذات سازگار باشند. این نقد، چونان مشعلی است که تاریکیهای ابهام در اصطلاحات فلسفی را میزداید.
مثال فقهی برای تمایز جزء و شرط
در فقه، رکوع و سجده جزء صلاةاند، اما نیت و طهارت شرطاند، نه جزء. این تمایز، چونان کلیدی است که قفل معرفتی تمایز میان جهت و ذات را میگشاید. استاد فرزانه با این مثال نشان میدهند که جهت، مانند شرط، امری خارجی و زائد است، در حالی که ذات، مانند جزء، درونی و ذاتی است. این تمایز، به نقد کاربرد جهت در فلسفهی مشائی یاری میرساند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تمایز میان اصطلاحات فلسفی، کلامی، و عرفانی، بر برتری مفهوم عرفانی «حق» تأکید کرد. نقد مفهوم وجوب در همهی جهات و تمایز میان صفات و جهات، نشان داد که کاربرد اصطلاح جهات در فلسفهی مشائی با بساطت ذات الهی ناسازگار است. مثال فقهی جزء و شرط، این تمایز را روشنتر ساخت و راه را برای تبیین دقیقتر رابطهی ذات و صفات هموار کرد.
بخش سوم: وحدت ذات و نقد کثرت صفات
نقد عامزدگی فلسفهی اسلامی
فلسفهی اسلامی، به دلیل تأثیرپذیری از ذهنیتهای کلامی و گرایش به تعابیر عامفاهم، گاه از دقت فلسفی لازم فرومانده است. استاد فرزانه، این عامزدگی را به تأثیر متکلمان و ذهنیتهای کلامی نسبت میدهند که به کاهش عمق فلسفی و انحراف از حقیقت بسیط حق منجر شده است. این نقد، چونان نسیمی است که غبار تعابیر نادرست را از چهرهی فلسفه میزداید.
نقد دو شغلی بودن علما
دو شغلی بودن علما، مانند خرمافروشی و علمآموزی، به کاهش دقت علمی و دینی منجر شده است. استاد فرزانه استدلال میکنند که تمرکز بر یک حرفه، چه علم و چه دین، میتواند به عمق و دقت بیشتری بینجامد. این دیدگاه، چونان آیینهای است که ضعفهای ساختاری در نظام علمی و دینی را بازمیتاباند.
استناد به آیهی وجهالله
آیهی کریمهی «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا [مطلب حذف شد] : مشرق و مغرب از آنِ خداست، پس به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست؛ سورهی بقره، آیهی ۱۱۵) بر حضور فراگیر حقیقت حق تأکید دارد. استاد فرزانه، وجهالله را بهعنوان جلوهی حق و انسان کامل تفسیر میکنند که فراتر از جهات کثرتی است. این آیه، چونان غزلی عرفانی است که در دستگاه معرفت، دلها را به سوی حقیقت یگانه رهنمون میسازد.
صفات زائد و عین ذات
صفات فعلی حق، مانند رازقیت و خالقیت، زائد بر ذاتاند و نمیتوانند عین ذات باشند. استاد فرزانه تأکید میکنند که این صفات، ظهورات و تعینات ذات حقاند و در ظرف فیض علمی، کثرت ندارند. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد و کثرت را بهعنوان امری اعتباری نفی میکند.
نقد دیدگاه اشاعره
اشاعره، با قائل شدن به زائد بودن صفات بر ذات، به ترکیب در ذات منجر میشوند که با بساطت ذات حق ناسازگار است. استاد فرزانه، این دیدگاه را نقد میکنند و تأکید دارند که صفات، در مصداق، عین ذاتاند و کثرت واقعی ندارند.
نقد قدماء ثمانیه و اغانیم ثلاثه
دیدگاههای کلامی قدماء ثمانیه و اغانیم ثلاثه، با قائل شدن به صفات متعدد یا تثلیث، به ترکیب در ذات و شرک میانجامند. استاد فرزانه، این دیدگاهها را با اصل بساطت ذات حق ناسازگار میدانند و بر وحدت ذاتی تأکید میورزند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد عامزدگی فلسفهی اسلامی و دو شغلی بودن علما، به محدودیتهای روششناختی در تبیین حقیقت حق پرداخت. استناد به آیهی وجهالله و تمایز میان صفات زائد و عین ذات، بر وحدت مصداقی حقیقت حق تأکید کرد. نقد دیدگاههای اشاعره و قدماء ثمانیه، بنیانهای وحدت وجود را استوارتر ساخت.
بخش چهارم: عينيت صفات و ذات و چالشهای معرفتی
چالش تصور عينيت کثیر با واحد
تصور عينيت صفات کثیر با ذات واحد، یکی از سنگینترین مسائل معرفتی در فلسفهی اسلامی است. استاد فرزانه استدلال میکنند که این عينيت، به دلیل کثرت مفهومی صفات و وحدت ذات، دشوار است. این چالش، چونان قلهای است که سالک معرفت باید با تأمل و شهود از آن عبور کند.
صفات بهعنوان تعینات و ظهورات
صفات حق، در ظرف فیض علمی (اعیان ثابته)، تعینات و ظهورات ذاتاند و کثرت واقعی ندارند. استاد فرزانه تأکید میکنند که این تعینات، در سطح مفهومی کثیرند، اما در مصداق، عین ذات واحد حقاند. این دیدگاه، با حکمت متعالیه و اصل وحدت تشکیکی وجود همخوانی دارد.
مثال کوه و اسماء الهی
اسماء الهی، چونان تکههای کوهی عظیماند که یک حقیقت واحد را نشان میدهند. استاد فرزانه با این تمثیل توضیح میدهند که اسماء، در کثرت مفهومی، جلوههای یک حقیقت مصداقیاند. این تشبیه، چونان آیینهای است که وحدت مصداقی و کثرت مفهومی اسماء را بازمیتاباند.
مغازله با اسماء الهی
تعامل با اسماء الهی، مانند مغازله و معاشقهای معنوی است که به شهود حقیقت حق میانجامد. استاد فرزانه این تعامل را فراتر از الفاظ و مفاهیم میدانند و آن را چونان رقصی عرفانی توصیف میکنند که سالک را به قرب الهی رهنمون میسازد.
کثرت مفهومی و وحدت مصداقی
صفات حق، در سطح مفهومی کثیرند، اما در مصداق، عین یک حقیقت واحداند. استاد فرزانه تأکید میکنند که این وحدت مصداقی، کثرت واقعی را نفی میکند و حقیقت حق را بهعنوان حقیقتی بسیط و بیپایان تبیین مینماید.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین چالش معرفتی عينيت صفات و ذات، بر دشواری تصور کثیر در واحد تأکید کرد. صفات، بهعنوان تعینات و ظهورات ذات، در ظرف فیض علمی کثرت ندارند. تمثیل کوه و مغازله با اسماء الهی، این دیدگاه را بهگونهای روشن و عرفانی تبیین کرد و بر وحدت مصداقی حقیقت حق تأکید ورزید.
بخش پنجم: حقیقت واحد و نفی کثرت
نقد وجود خاص
مفهوم وجود خاص، که واجبالوجود را از ممکنالوجود متمایز میکند، به کثرت و محدودیت منجر میشود. استاد فرزانه استدلال میکنند که این تمایز، حقیقت واحد وجود را محدود میکند و با دیدگاه عرفانی وحدت وجود ناسازگار است. وجود، چونان دریایی بیکران است که همهی موجودات، امواج آناند، نه اقسامی متمایز.
حقیقت واحد و تعینات بیپایان
حقیقت حق، یک حقیقت واحد است که تعینات و صفات بیپایان دارد، اما فاقد جهت و حیثیت کثرتی است. استاد فرزانه تأکید میکنند که صفات، در ظرف فیض علمی، ظهورات ذاتاند و کثرت واقعی ندارند. این دیدگاه، چونان مشعلی است که تاریکیهای کثرت را میزداید و وحدت ذاتی حق را روشن میسازد.
مثال چهلتکه
صفات حق، چونان پارچههای چهلتکهای هستند که در کثرت مفهومی، یک حقیقت واحد را تشکیل میدهند. استاد فرزانه با این تمثیل توضیح میدهند که هر صفت، جلوهای از حقیقت یگانهی حق است، و کثرت، تنها در سطح مفهومی است، نه مصداقی.
غفلت بهعنوان کمال
استاد فرزانه، با استناد به توحید مفضل از امام سجاد علیهالسلام، غفلت از حقیقت عظیم حق را نعمتی الهی میدانند که انسان را از اضطراب دائمی ناشی از مواجهه با این حقیقت حفظ میکند. این غفلت، چونان پردهای است که دل را از بار سنگین شهود حقیقت نگه میدارد.
مثال کربلا و شهادت پیامبر
استاد فرزانه استدلال میکنند که برای امیرالمؤمنین علیهالسلام، شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآله سنگینتر از واقعهی کربلا بود، زیرا همهی مصائب عالم در شهادت پیامبر دیده شد. این دیدگاه، چونان کلیدی است که عمق معرفتی و عرفانی ایشان را بازمیگشاید.
خطر نزدیکی به حق
استاد فرزانه، با استناد به حدیث «وَالْمُخْلَصُونَ فِي خَطَرٍ عَظِيمٍ»، به خطر عظیم ناشی از قرب به حق اشاره میکنند. این قرب، به دلیل شدت شهود، میتواند انسان را از تعادل دنیوی خارج کند، چونان قلهای است که صعود به آن، خطر سقوط را در پی دارد.
آیهی وجهالله بهعنوان غزل عرفانی
آیهی کریمهی «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا [مطلب حذف شد] : مشرق و مغرب از آنِ خداست، پس به هر سو رو کنید، آنجا وجه خداست؛ سورهی بقره، آیهی ۱۱۵)، چونان غزلی عرفانی است که در دستگاه معرفت، دلها را به سوی حقیقت یگانه رهنمون میسازد. استاد فرزانه این آیه را در دستگاه ابوعطا قابلاجرا میدانند که با ریتم و موسیقی عرفانی، به شهود حقیقت حق یاری میرساند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر حقیقت واحد وجود و نفی کثرت ذاتی، به تبیین دیدگاه عرفانی وحدت وجود پرداخت. تمثیلات چهلتکه و کوه، وحدت مصداقی و کثرت مفهومی صفات را روشن ساخت. غفلت بهعنوان کمال، خطر قرب به حق، و تفسیر عرفانی آیهی وجهالله، عمق معرفتی این دیدگاه را نشان داد.
نتیجهگیری
این کتاب، با تکیه بر درسگفتار شمارهی ۳۷۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به نقد مفهوم واجبالوجود و عبارت «واجبالوجود فى ذاته واجب فى جميع جهاته» پرداخت و با استدلالهای فلسفی، منطقی، و عرفانی، محدودیتهای این مفهوم را تبیین نمود. حقیقت وجود، بهعنوان حقیقتی یگانه و بسیط، از تقسیمبندی به واجب و ممکن فراتر است. جهات، به دلیل کثرتآلود بودن، با بساطت ذات حق ناسازگارند، و صفات، بهعنوان ظهورات و تعینات ذات، در مصداق عین ذاتاند. تمثیلات فاخر، مانند کوه، چهلتکه، و مغازله با اسماء الهی، به تبیین این دیدگاه یاری رساندند. استناد به آیات کریمهی قرآن، مانند آیهی وجهالله، و احادیث، مانند حدیث مخلصون، عمق عرفانی این درسگفتار را آشکار ساخت. این اثر، با نگاهی عمیق به وحدت وجود، کثرت را بهعنوان امری اعتباری نفی کرد و راه را برای تأملات عمیقتر در فلسفه و عرفان اسلامی هموار نمود.