در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 372

متن درس





تبیین فلسفی رابطه حق و مخلوقات در حکمت مشاء و متعالیه

تبیین فلسفی رابطه حق و مخلوقات در حکمت مشاء و متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۷۲)

دیباچه: درآمدی بر چالش‌های معرفت‌شناختی رابطه حق و مخلوقات

رابطه میان حق، که ثابت و قدیم است، و مخلوقات، که متغیر و حادث‌اند، از دیرباز یکی از پیچیده‌ترین مسائل فلسفی در حکمت اسلامی بوده است. درس‌گفتار شماره ۳۷۲، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۳۸۱، به کاوشی عمیق در این موضوع اختصاص دارد. این درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه به آرای شیخ‌الرئیس ابن‌سینا و ملاصدرا، به‌ویژه در باب مفهوم اضافه امکانی و چالش‌های تبیین رابطه میان واجب‌الوجود و ممکنات، پرداخته و با استناد به عبارات نهج‌البلاغه و آیات قرآن کریم، راه‌حل‌هایی عرفانی و فلسفی را بررسی می‌کند.

بخش نخست: نقد مفهوم اضافه امکانی در فلسفه ابن‌سینا

اشکال ملاصدرا به ابن‌سینا

ملاصدرا، در نقدی صریح، به دیدگاه ابن‌سینا در «الهیات شفا» اشکال وارد می‌کند که ذات حق نمی‌تواند متصف به اضافه امکانی شود. ابن‌سینا در این اثر، با عبارت «لا نبالى به‌أن یکون ذاته مأخوذة مع اضافةٍ ما ممکنة الوجود»، پذیرش اضافه امکانی را اعلام کرده و آن را برای تبیین رابطه حق با مخلوقات جایز دانسته است. ملاصدرا این دیدگاه را به دلیل ناسازگاری با بساطت ذات حق نقد می‌کند، اما استاد فرزانه تأکید می‌ورزد که باید دلایل ابن‌سینا برای طرح این مفهوم مورد کاوش قرار گیرد.

تغییر موضع ابن‌سینا در آثارش

ابن‌سینا در آثار اولیه خود، اضافه امکانی را نفی کرده، اما در «شفا» با عبارت «لا نبالى» آن را پذیرفته و مشکلی در آن ندیده است. این تغییر موضع، نشان‌دهنده تلاش او برای حل پارادوکس رابطه میان حق، که قدیم و ثابت است، و مخلوقات، که حادث و متغیرند، است. اضافه امکانی، چونان پلی ظریف، امکان ارتباط میان این دو ساحت متمایز را فراهم می‌سازد، بدون آنکه به ذات حق خللی وارد شود.

درنگ: ابن‌سینا با پذیرش اضافه امکانی، کوشیده است تا رابطه میان حق و مخلوقات را تبیین کند، بی‌آنکه بساطت ذات حق مخدوش گردد.

دلایل ابن‌سینا برای طرح اضافه امکانی

ابن‌سینا به دلیل دشواری تبیین رابطه میان ثابت (قدیم) و متغیر (حادث)، مفهوم اضافه امکانی را مطرح کرده تا قدیم، قدیم بماند و حادث، حادث. این مفهوم، چونان کلیدی فلسفی، تلاشی است برای حفظ تمایز میان دو ساحت وجودی، بدون آنکه یکی به دیگری تبدیل شود. اگر رابطه میان حق و مخلوقات وجوبی باشد، یا باید حق متغیر شود یا مخلوقات ثابت، که هر دو با اصول فلسفی ناسازگار است. از این‌رو، ابن‌سینا اضافه امکانی را به‌عنوان راه‌حلی موقت پیشنهاد می‌دهد.

چالش ارائه راه‌حل بهتر

استاد فرزانه تأکید می‌ورزد که اگر اضافه امکانی نادرست است، باید راه‌حلی بهتر برای تبیین رابطه میان ثابت و متغیر ارائه شود. این چالش، چونان سنگی در مسیر رودخانه معرفت، فیلسوفان را به تأمل وامی‌دارد تا پاسخی جامع‌تر ارائه دهند. ملاصدرا، اگرچه این دیدگاه را نقد می‌کند، خود نتوانسته است راه‌حلی قطعی ارائه دهد که این پارادوکس را به‌طور کامل رفع کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با بررسی نقد ملاصدرا به ابن‌سینا، نشان می‌دهد که مفهوم اضافه امکانی، تلاشی است برای حل پارادوکس رابطه میان واجب‌الوجود و ممکنات. ابن‌سینا، با پذیرش این مفهوم، کوشیده است تا بساطت ذات حق را حفظ کند، اما ملاصدرا این دیدگاه را به دلیل ناسازگاری با وحدت ذات حق نقد کرده است. با این حال، فقدان راه‌حلی جامع از سوی ملاصدرا، این مسئله را همچنان در حوزه فلسفه مشاء و حکمت متعالیه باز نگه می‌دارد.

بخش دوم: فهم دقیق ابن‌سینا از مسئله و نقد ملاصدرا

دقت ابن‌سینا در شناسایی اشکال

ابن‌سینا، با بصیرتی کم‌نظیر، اشکال رابطه میان ثابت و متغیر را به‌خوبی درک کرده، اما نتوانسته پاسخی جامع ارائه دهد. او، برخلاف برخی فلاسفه که به کلی‌گویی بسنده می‌کنند، با صداقت علمی به محدودیت‌های خود اذعان کرده است. این صداقت، چونان آیینه‌ای صاف، شخصیت علمی او را متمایز می‌سازد.

نقد ملاصدرا به تناقض ظاهری در آرای ابن‌سینا

ملاصدرا به ابن‌سینا اشکال می‌کند که در «شفا» اضافه امکانی را پذیرفته، اما در «تعلیقات» بیان کرده که همه اشیاء نسبت به حق واجب‌اند و امکانی در کار نیست. او این تناقض ظاهری را عجیب می‌داند و با تعجب از نبوغ ابن‌سینا، ناتوانی او در فهم این معنا را مورد انتقاد قرار می‌دهد. اما استاد فرزانه تأکید می‌ورزد که ملاصدرا در فهم عبارات ابن‌سینا دقت کافی نداشته است.

درنگ: ملاصدرا به دلیل عدم دقت در عبارت «عند الاوایل» در «تعلیقات»، دیدگاه حکمای پیشین را به اشتباه به ابن‌سینا نسبت داده است.

نقل دقیق ابن‌سینا از حکمای پیشین

ابن‌سینا در «تعلیقات» با صداقت، آرای حکمای پیشین را نقل کرده و دیدگاه خود را از آن‌ها جدا کرده است. او بیان می‌دارد که حکمای پیشین معتقد بودند همه اشیاء نسبت به حق واجب‌اند، اما خودش این دیدگاه را نپذیرفته و رابطه میان حق و مخلوقات را از جهت فاعل (حق) واجب و از جهت قابل (ممکنات) امکانی دانسته است. این تمایز، چونان خطی روشن، دقت علمی او را نشان می‌دهد.

تبیین ابن‌سینا در «تعلیقات»

ابن‌سینا در «تعلیقات» رابطه میان حق و مخلوقات را چنین تبیین می‌کند: از جهت فاعل (حق)، این رابطه واجب است، زیرا حق واجب‌الوجود است؛ اما از جهت قابل (ممکنات)، این رابطه امکانی است، زیرا ممکنات ذاتاً متغیر و حادث‌اند. این تبیین، چونان نردبانی است که سالک معرفت را به سوی فهم رابطه میان واجب و ممکن هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش نشان می‌دهد که ابن‌سینا با دقتی بی‌نظیر، اشکال رابطه میان ثابت و متغیر را شناسایی کرده و با صداقت علمی، محدودیت‌های خود را در ارائه پاسخ جامع بیان داشته است. ملاصدرا، با وجود نقد به ابن‌سینا، به دلیل عدم دقت در مطالعه عبارات او، تناقضی را به وی نسبت داده که ناشی از سوءتفاهم است. این سوءتفاهم، بر اهمیت مطالعه دقیق متون فلسفی تأکید می‌ورزد.

بخش سوم: چالش‌های معرفت‌شناختی رابطه ثابت و متغیر

دشواری تصور رابطه میان واجب و ممکن

ابن‌سینا، رابطه میان حادث و قدیم، ثابت و متغیر را درک نکرده و به همین دلیل به اضافه امکانی متوسل شده است. این دشواری، چونان غباری بر آینه معرفت، فهم رابطه میان واجب‌الوجود و ممکنات را پیچیده می‌سازد. او می‌پذیرد که همه اشیاء نزد حق حاضرند، اما چگونگی این حضور را درک نکرده است.

نقل از «اصولیجیا» و تأثیر آرای ارسطویی

در «اصولیجیا»، که به اشتباه به ارسطو منسوب شده، آمده است که همه ممکنات نزد مبدأ اول به ضرورت حاضرند. ابن‌سینا این دیدگاه را نقل کرده، اما به دلیل دشواری تصور آن، آن را نقد کرده است. این نقل، چونان گوهری از گنجینه حکمت یونانی، تأثیر فلسفه نوافلاطونی بر فلسفه اسلامی را نشان می‌دهد.

درنگ: ابن‌سینا، با وجود پذیرش حضور ممکنات نزد حق، چگونگی این حضور را درک نکرده و به اضافه امکانی متوسل شده است.

تفاوت دیدگاه عارف و فیلسوف

عارف، حضور عالم نزد حق را با شهود می‌پذیرد، اما فیلسوف، مانند ابن‌سینا، به چگونگی این حضور می‌پردازد. این تفاوت، چونان دو مسیر متمایز در یک جنگل انبوه، نشان‌دهنده تفاوت روش‌شناختی میان عرفان و فلسفه است. عارف، با بال شهود، بر فراز این مسئله پرواز می‌کند، اما فیلسوف، با گام‌های استدلال، در پی تبیین عقلی آن است.

پاسخ ملاصدرا و نقد آن

ملاصدرا معتقد است که تغییرات و تجدد اشیاء نسبت به برخی اوعیه وجود، مانند ناسوت، است و نه نسبت به حق. او بیان می‌دارد که زوال و غیبت در برخی موجودات، مانند ناسوت، به زوال در مراتب دیگر، مانند ملکوت، یا حقیقت وجود منجر نمی‌شود. اما استاد فرزانه این پاسخ را ناکافی می‌داند، زیرا چگونگی رابطه میان ثابت و متغیر همچنان مبهم باقی می‌ماند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی چالش‌های معرفت‌شناختی رابطه میان واجب و ممکن، نشان می‌دهد که ابن‌سینا، با وجود فهم دقیق مسئله، نتوانسته پاسخی جامع ارائه دهد. ملاصدرا نیز، با ارجاع مسئله به اوعیه وجود، از تبیین مستقیم این رابطه طفره رفته است. این دشواری، بر محدودیت‌های عقل بشری در فهم حضور حق در عالم تأکید می‌ورزد.

بخش چهارم: علم حق به متغیرات و پارادوکس‌های فلسفی

چالش علم حق به متغیرات

اگر علم حق به متغیرات ثابت باشد، با واسطه است و از حضور مستقیم حق در عالم حکایت نمی‌کند. اما اگر علم حق متغیر باشد، با بساطت ذات حق ناسازگار است. این پارادوکس، چونان گرهی کور در مسیر معرفت، فیلسوفان را به تأمل وامی‌دارد.

استناد به آیات قرآن کریم

آیه شریفه از قرآن کریم، که بیان می‌دارد هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر آنکه حق آن را می‌داند، به علم فراگیر حق به جزئیات اشاره دارد. اما ابن‌سینا این علم را به‌صورت کلی تفسیر کرده تا از تغییر در ذات حق جلوگیری کند.

آیه شریفه: ﴿لَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا [مطلب حذف شد] : هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر آنکه او آن را می‌داند.

درنگ: آیه «لَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» بر علم فراگیر حق به جزئیات دلالت دارد، اما ابن‌سینا آن را به‌صورت کلی تفسیر کرده است.

نقد غزالی به ابن‌سینا

غزالی، در «تهافت الفلاسفه»، ابن‌سینا را به انکار علم جزئی حق متهم کرده، اما خود نتوانسته چگونگی علم جزئی را تبیین کند. استاد فرزانه، این نقد را ناکافی می‌داند، زیرا غزالی به جای ارائه پاسخ، به انتقاد کلی بسنده کرده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی پارادوکس علم حق به متغیرات، نشان می‌دهد که ابن‌سینا برای حفظ بساطت ذات حق، علم او به جزئیات را کلی تفسیر کرده است. نقد غزالی، هرچند به ظاهر تند است، اما فاقد تبیین دقیق است. این چالش، بر دشواری فهم رابطه میان حق و متغیرات تأکید می‌ورزد.

بخش پنجم: دیدگاه عرفانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

عبارت نهج‌البلاغه و حضور حق در اشیاء

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه فرموده‌اند: «داخل فی الأشیاء لا بالممازجة، خارج عن الأشیاء لا بالمفارقة». این عبارت، چونان گوهری درخشان، به حضور فراگیر حق در عالم بدون امتزاج یا جدایی اشاره دارد. این دیدگاه عرفانی، فراتر از تبیین‌های فلسفی، حقیقت حق را در همه اشیاء حاضر می‌داند.

دشواری تصور حضور غیرامتزاجی

تصور حضور حق در اشیاء بدون امتزاج یا جدایی، از دشوارترین مسائل معرفتی است. این دشواری، چونان قله‌ای رفیع، نیازمند شهود عرفانی است که عقل بشری به‌تنهایی قادر به صعود به آن نیست.

درنگ: عبارت «داخل فی الأشیاء لا بالممازجة، خارج عن الأشیاء لا بالمفارقة» به حضور غیرامتزاجی حق در عالم اشاره دارد که فراتر از تبیین‌های عقلی است.

مثال‌های تبیینی: طهارت و نور

استاد فرزانه، برای تبیین این حضور، به مثال‌هایی چون طهارت در نماز و نور در آینه اشاره می‌کند. طهارت، به‌عنوان شرط نماز، خارج از ذات آن است، اما مفارق نیست، زیرا بدون آن نماز باطل است. نور نیز، روی سطح آینه قرار دارد، نه داخل آن، و با آن ممازج نیست. این مثال‌ها، چونان چراغ‌هایی در مسیر معرفت، به فهم حضور غیرامتزاجی حق کمک می‌کنند.

مثال نفس و بدن

نفس، در بدن حاضر است، اما با آن ممازج نیست، مشابه حضور حق در اشیاء. این مثال، چونان کلیدی زرین، درهای فهم رابطه میان حق و مخلوقات را می‌گشاید، بی‌آنکه به امتزاج یا جدایی منجر شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با استناد به دیدگاه عرفانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام، نشان می‌دهد که حضور حق در عالم، بدون امتزاج یا جدایی، راه‌حلی شهودی برای پارادوکس رابطه ثابت و متغیر ارائه می‌دهد. مثال‌های طهارت، نور و نفس، به تبیین این حضور کمک کرده، اما فهم عمیق آن نیازمند شهود عرفانی است.

بخش ششم: تمایز مفهوم و معنا در فهم حضور حق

تمایز مفهوم و معنا

مفهوم عبارت «داخل فی الأشیاء لا بالممازجة» به‌صورت لفظی قابل‌فهم است، اما معنای عمیق آن دشوار است. این تمایز، چونان تفاوت میان پوست و مغز میوه، نشان‌دهنده فاصله میان فهم ظاهری و شهود باطنی است.

مثال‌های عینی برای تبیین معنا

استاد فرزانه، برای روشن ساختن این معنا، به مثال‌هایی چون سطح و جسم اشاره می‌کند. سطح، به‌عنوان امری عرضی، داخل جسم نیست، اما از آن مفارق هم نیست. این مثال، چونان آیینه‌ای صاف، به فهم حضور غیرامتزاجی حق کمک می‌کند.

درنگ: فهم مفهومی حضور حق در عالم آسان است، اما معنای عمیق آن نیازمند شهود عرفانی است.

استناد به آیه تسبیح اشیاء

آیه شریفه از قرآن کریم، که بیان می‌دارد هر چیزی به ستایش حق تسبیح می‌گوید، به حضور حق در همه اشیاء دلالت دارد. این آیه، چونان نسیمی روح‌بخش، حقیقت حضور حق را در عالم آشکار می‌سازد.

آیه شریفه: ﴿كُلُّ شَيْءٍ يُسَبِّحُ [مطلب حذف شد] : هر چیزی به ستایش او تسبیح می‌گوید.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تأکید بر تمایز میان مفهوم و معنای حضور حق، نشان می‌دهد که فهم عمیق این حضور نیازمند شهود عرفانی است. مثال‌های عینی و استناد به آیات قرآن کریم، به تبیین این حقیقت کمک کرده، اما محدودیت‌های عقل بشری همچنان مانع از فهم کامل آن است.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۳۷۲ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در چالش‌های معرفت‌شناختی رابطه میان حق و مخلوقات پرداخت. ابن‌سینا، با طرح مفهوم اضافه امکانی، کوشید تا پارادوکس رابطه میان ثابت و متغیر را حل کند، اما ملاصدرا این دیدگاه را به دلیل ناسازگاری با بساطت ذات حق نقد کرد. با این حال، عدم دقت ملاصدرا در فهم عبارات ابن‌سینا، نقد او را تضعیف کرد. دیدگاه عرفانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام، با تأکید بر حضور غیرامتزاجی حق در عالم، راه‌حلی شهودی ارائه داد که فراتر از تبیین‌های فلسفی است. مثال‌هایی چون طهارت، نور و نفس، به فهم این حضور کمک کردند، اما معنای عمیق آن نیازمند شهود عرفانی است. آیات قرآن کریم، چونان مشعل‌هایی فروزان، این حقیقت را روشن ساختند که حق در همه اشیاء حاضر است، بی‌آنکه با آن‌ها ممازج یا از آن‌ها مفارق باشد. این نوشتار، با حفظ وفاداری به محتوای اصلی، کوشید تا این مباحث را با زبانی متین و علمی برای مخاطبان متخصص تبیین کند.

با نظارت صادق خادمی