در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 390

متن درس





کتاب فلسفه و عرفان اسلامی: تأملاتی در توحید، ولایت و غایت عبودیت

کتاب فلسفه و عرفان اسلامی: تأملاتی در توحید، ولایت و غایت عبودیت

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۹۰)

مقدمه: درآمدی بر تأملات فلسفی و عرفانی

حوزه فلسفه و عرفان اسلامی، چونان دریایی ژرف و بی‌کران، سرشار از اسرار و حقایقی است که در کلام اولیاء و معصومان علیهم‌السلام نهفته است. این کتاب، با تأمل در درس‌گفتار شماره ۳۹۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در دو محور بنیادین می‌پردازد: محدودیت‌های بیانی ائمه معصومین علیهم‌السلام در انتقال حقایق توحید و ولایت، و غایت والای عبودیت که مقصد نهایی سلوک انسانی است.

بخش نخست: محدودیت‌های بیانی ائمه معصومین علیهم‌السلام

زمینه‌های تاریخی و اجتماعی بیان معصومان

ائمه معصومین علیهم‌السلام، در مقام انتقال حقایق والای توحید و ولایت، با محدودیت‌های فراوانی مواجه بودند. این محدودیت‌ها، نه از ناتوانی در بیان، بلکه از شرایط پیچیده تاریخی و اجتماعی زمانه‌شان نشأت می‌گرفت. دشمنان قدرتمند، دوستان ضعیف‌الایمان، و مخاطبانی ناهمگون، ایشان را واداشته بود تا کلام خود را با ظرافت و رمزآلودی عرضه کنند. این شیوه، چونان کلیدی است که در قفل اسرار گشوده می‌شود، اما تنها برای اهلش قابل فهم است.

درنگ: ائمه معصومین علیهم‌السلام در بیان حقایق، نه به دلخواه، بلکه با حکمت و تقیه، کلام را در قالب رمز و کنایه عرضه می‌کردند تا حقیقت حفظ شود و راه گم نگردد.

این محدودیت‌ها، ریشه در حضور دشمنانی داشت که با اقتدار و نخوت، در پی تحریف یا سوءاستفاده از کلام معصومان بودند. از سوی دیگر، ضعف ایمان برخی دوستان و حتی شکاکیت ایشان نسبت به ائمه، لزوم اتخاذ بیانی غیرمستقیم را دوچندان می‌کرد. استاد فرزانه قدس‌سره در این درس‌گفتار، این محدودیت‌ها را به گنجی تشبیه می‌کنند که در لابه‌لای خاک پنهان است و تنها با تلاش و بصیرت قابل دسترسی است.

شیوه‌های بیانی ائمه: رمز، کنایه و خفا

بیان ائمه علیهم‌السلام، به دور از صراحت و آشکارگی، با کد، رمز، کنایه و اشاره همراه بود. این شیوه، نه تنها از سوءاستفاده دشمنان جلوگیری می‌کرد، بلکه راه را برای فهم عمیق‌تر اهل معرفت باز می‌گذاشت. برای نمونه، شعر معروف «من بنته فی بیته» که در پاسخ به پرسشی برای تشخیص شیعه یا سنی سروده شده، نمونه‌ای برجسته از این بیان رمزآلود است. این شعر، با استفاده از ضمایر مبهم، هم حقیقت ولایت را حفظ می‌کند و هم از خطر اتهام می‌گریزد.

درنگ: شعر «من بنته فی بیته» با ابهام ضمایر، چونان معمایی است که حقیقت را برای شیعیان آشکار و برای دشمنان پنهان می‌سازد.

این شعر، در بستر تاریخی خود، در پاسخ به پرسشی برای حفظ جان شاعر سروده شد. شاعر، با اشاره به «دختر پیامبر در خانه‌اش»، هم به ولایت حضرت علی علیه‌السلام اشارت کرد و هم با ابهام، راه گریزی برای نجات جان خود فراهم آورد. این حکمت، نشان‌دهنده معجزه بیانی ائمه است که حقیقت را منتقل می‌کنند، اما دست دشمن را از آن کوتاه می‌سازند.

دعاها و مأثورات: گنجینه‌های اسرار

دعاها و مأثورات ائمه، مانند دعای جوشن صغیر، چونان دفینه‌هایی گران‌قدر، حاوی حقایقی عمیق و پنهان‌اند. این دعاها، به‌ویژه جوشن صغیر، با عباراتی رجزگونه مانند «فلك الحمد يا رب من مقتدر»، اقتدار الهی را در خلق به نمایش می‌گذارند. با این حال، این عبارات، به دلیل محدودیت‌های بیانی، به‌گونه‌ای سروده شده‌اند که برای عموم بی‌ضرر و برای دشمنان غیرقابل‌استفاده باشند.

درنگ: دعاها، مانند جوشن صغیر، گنجینه‌هایی از اسرار عرفانی‌اند که با رمز و کنایه، حقیقت را در خود نهفته دارند و کشف آن‌ها نیازمند بصیرت است.

این دعاها، به دلیل ضعف دوستان و اقتدار دشمنان، به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که تنها اهل معرفت بتوانند از لابه‌لای الفاظ، حقایق را استخراج کنند. استاد فرزانه قدس‌سره، این دعاها را به گنجی تشبیه می‌کنند که زیر پای انسان است، اما تنها برای کسی که رزق الهی نصیبش شده، قابل دسترسی است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، با کاوش در محدودیت‌های بیانی ائمه معصومین علیهم‌السلام، نشان داد که ایشان در انتقال حقایق توحید و ولایت، با حکمت و تقیه، از بیانی رمزآلود بهره می‌بردند. این شیوه، چونان کلیدی بود که در قفل اسرار گشوده می‌شد، اما تنها برای اهل معرفت قابل فهم بود. دعاها و مأثورات، به‌ویژه جوشن صغیر، گنجینه‌هایی از حقایق عرفانی‌اند که با تلاش و توفیق الهی قابل استخراج‌اند.

بخش دوم: غایت عبودیت و مقام ربوبیت

مفهوم عبودیت و ربوبیت

غایت عبودیت، برخلاف تصور رایج، نه بنده ماندن، بلکه رسیدن به مقام ربوبیت است. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به عبارت «العبودية كنة الربوبية»، تأکید می‌کنند که حقیقت عبودیت، در باطن خود، ربوبیت را نهفته دارد. این مفهوم، چونان گوهری است که در صدف عبودیت پنهان است و تنها با سلوک عمیق و نفی تعینات نفسانی آشکار می‌گردد.

درنگ: العبودية كنة الربوبية: عبودیت، در ژرفای خود، ربوبیت را آشکار می‌سازد و سالک را به مقام وحدت وجود می‌رساند.

این عبارت، به ظاهر پارادوکسیکال، بیانگر آن است که ظاهر عبودیت، بندگی است، اما باطن آن، تحقق ربوبیت در سالک است. این تناقض ظاهری، با تأمل در وحدت وجود برطرف می‌شود، زیرا حقیقت وجود، جز حق نیست و سالک با نفی تعینات، به این حقیقت می‌رسد.

مقام ليس إلا هو

مقام «ليس إلا هو»، غایت توحید و عبودیت است که در آن، سالک جز حق نمی‌بیند. این مقام، به معنای نفی هرگونه تعین نفسانی و خلقی است، جایی که سالک از فقر و غنا، انانیت و تفرعن رها می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، این مقام را با استناد به آیات قرآن کریم و دعاها تبیین می‌کنند:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ [مطلب حذف شد] : و جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند).

این آیه، هدف خلقت را عبودیت می‌داند، اما عبودیت در اینجا، نه بنده ماندن، بلکه رسیدن به معرفت الهی و تحقق «ليس إلا هو» است.

درنگ: مقام «ليس إلا هو»، نفی هر چیزی جز حق است که سالک را به وحدت وجود و ربوبیت هدایت می‌کند.

جعل مماثل و نفی تعینات

سالک در مسیر سلوک، با گذر از تعینات خلقی، به مقام جعل مماثل می‌رسد. این مقام، جایی است که سالک نه تنها عالم به همه‌چیز، بلکه قادر، خالق و رازق می‌شود. این صفات، نه به معنای انانیت، بلکه به معنای تحقق صفات الهی در وجود سالک است. استاد فرزانه قدس‌سره، این فرآیند را به قناری‌های چنددهان تشبیه می‌کنند که با زبان‌های مختلف، حقیقت را بیان می‌کنند، در حالی که گنجشک‌های تک‌صدا (ضعفا) از این انعطاف محروم‌اند.

درنگ: جعل مماثل، تحقق صفات الهی در سالک است که او را از تعینات نفسانی رها و به مقام ربوبیت می‌رساند.

لقاء الله و فراتر از آن

لقاء الله، مرحله‌ای است که برای محبین تعریف می‌شود، اما محبوبین از این مرحله فراتر می‌روند. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه زیر، این مفهوم را تبیین می‌کنند:

مَنْ كَانَ يَرْجُو [مطلب حذف شد] : هر که به دیدار پروردگارش امید دارد).

لقاء الله، ملاقات با حق است، اما برای محبوبین، غایت سلوک، نه ملاقات، بلکه محو شدن در حق و تحقق «ليس إلا هو» است. این مقام، جایی است که سالک جز خدا نمی‌خواهد و به کمتر از حق راضی نمی‌شود.

درنگ: لقاء الله برای محبین است، اما محبوبین به مقام «ليس إلا هو» می‌رسند که فراتر از ملاقات، وحدت با حق است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، با کاوش در غایت عبودیت، نشان داد که هدف نهایی سلوک انسانی، نه بنده ماندن، بلکه تحقق ربوبیت و رسیدن به مقام «ليس إلا هو» است. این مقام، با نفی تعینات نفسانی و تحقق صفات الهی در سالک، او را به وحدت وجود می‌رساند. آیات قرآن کریم و دعاهایی چون جوشن کبیر، راهنمای این مسیرند که سالک را به سوی حقیقت والای توحید هدایت می‌کنند.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با تأمل در درس‌گفتار شماره ۳۹۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، دو محور بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی را کاوش کرد: محدودیت‌های بیانی ائمه معصومین علیهم‌السلام و غایت عبودیت. ائمه، با حکمت و تقیه، حقایق توحید و ولایت را در قالب رمز و کنایه عرضه کردند تا حقیقت حفظ شود و از سوءاستفاده دشمنان در امان ماند. دعاها و مأثورات، چون گنجینه‌هایی از اسرار، تنها برای اهل بصیرت قابل دسترسی‌اند. از سوی دیگر، غایت عبودیت، تحقق ربوبیت و رسیدن به مقام «ليس إلا هو» است که سالک را از تعینات نفسانی رها و به وحدت وجود می‌رساند. این اثر، چونان چراغی در مسیر معرفت، امیدوار است که راه را برای فهم عمیق‌تر این حقایق هموار سازد.

با نظارت صادق خادمی