در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 397

متن درس





کاوش در منشأ ماده اولیه و شرایط فعلیت در فلسفه اسلامی

کاوش در منشأ ماده اولیه و شرایط فعلیت در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۹۷)

دیباچه

در گستره فلسفه اسلامی، پرسش از منشأ ماده اولیه و شرایط فعلیت موجودات مادی، چونان گوهری درخشان، ذهن حکیمان را از دیرباز به خود مشغول داشته است. این مسئله، که در آثار فلاسفه مشایی، اشراقی و به‌ویژه حکمت متعالیه ملاصدرا مورد کاوش عمیق قرار گرفته، یکی از بنیادی‌ترین چالش‌های متافیزیک اسلامی است. درس‌گفتار شماره ۳۹۷، با نگاهی ژرف به دیدگاه‌های ملاصدرا در «اسفار اربعه» و نقدهای وارد بر آن، به تحلیل اقتضاءات ماهیتی و مادی، شرایط فعلیت، و پرسش از حادث یا قدیم بودن ماده اولیه می‌پردازد. این درس‌گفتار، با تأکید بر حرکت جوهری و نفی تسلسل، فلسفه را به بازنگری در مفاهیم سنتی دعوت می‌کند و با تمایز میان نزول مجردات و صعود مادیات، به تبیین تفاوت‌های وجودی این دو ساحت می‌نشیند.

بخش نخست: اقتضاءات وجودی و شرایط فعلیت در عالم ماده

تمایز اقتضاءات ماهیتی و مادی

فلاسفه اسلامی، به‌ویژه ملاصدرا، موجودات مادی را نیازمند دو گونه اقتضا می‌دانند: اقتضاء ماهیتی، که مشترک میان مادیات و مجردات است، و اقتضاء مادی، که مختص عالم ماده بوده و مجردات از آن بی‌نیازند. اقتضاء ماهیتی، چونان بنیادی استوار، به شرایط عمومی وجود اشاره دارد که در همه موجودات، اعم از مادی و مجرد، جاری است. اما اقتضاء مادی، چونان جامه‌ای خاص بر تن عالم ماده، به شرایط ویژه‌ای چون ماده، حرکت و زمان وابسته است. این تمایز، چونان خطی روشن، مرز میان دو ساحت وجودی را ترسیم می‌کند و فلسفه را به سوی تبیینی دقیق‌تر از فعلیت موجودات هدایت می‌نماید.

شرایط فعلیت در عالم ماده

برای تحقق فعلیت یک موجود مادی، اجتماع شرایط و رفع موانع ضروری است. این اصل، چونان کلیدی گشاینده، بستر لازم برای ظهور موجودات مادی را فراهم می‌سازد. ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد نخست، صفحه ۳۹۵) می‌فرماید: «وَالْآخَرُ اسْتِعْدَادِيٌّ وَذَلِكَ لَا يَحْصُلُ إِلَّا عِنْدَ اجْتِمَاعِ الشَّرَائِطِ وَارْتِفَاعِ الْمَوَانِعِ». به تعبیری، استعداد مادی، چونان خاکی حاصل‌خیز، تنها با فراهم آمدن شرایط و برطرف شدن موانع، به بار می‌نشیند. برای مثال، نطفه‌ای که قرار است به انسان تبدیل شود، نیازمند شرایطی چون تغذیه مناسب، محیط زیستی مساعد و رفع موانعی چون بیماری یا نقص است تا به فعلیت برسد.

درنگ: استعداد مادی برای فعلیت، وابسته به اجتماع شرایط و رفع موانع است؛ گویی موجود مادی، چونان نهالی است که تنها در خاک مساعد و با نور و آب کافی به بار می‌نشیند.

سابقه زمانی شرایط

ملاصدرا تأکید می‌کند که شرایط فعلیت باید پیش از تحقق ممکن مادی، به‌صورت زمانی سابق باشند: «إِنَّ تِلْكَ الشَّرَائِطَ لَا بُدَّ أَنْ تَكُونَ سَابِقَةً عَلَى وُجُودِ هَذَا الْمُمْكِنِ». این سبق زمانی، چونان مقدمه‌ای است که صحنه را برای ظهور بازیگر اصلی، یعنی موجود مادی، آماده می‌سازد. برای مثال، نطفه پیش از تبدیل به انسان، نیازمند فرایندهای زمانی است که شرایط زیستی و رشد آن را فراهم کند. این دیدگاه، تحقق ممکنات مادی را به زنجیره‌ای از پیش‌نیازهای زمانی پیوند می‌دهد.

نقش حوادث سابقه و حرکت

حضور استعداد مادی، نیازمند حوادث سابقه‌ای است که به حدّی پایان‌ناپذیرند: «وَلَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ لِحُضُورِ هَذَا الِاسْتِعْدَادِ مِنْ حَوَادِثَ سَابِقَةٍ لَا تَنْتَهِي إِلَى حَدٍّ». این حوادث، که عمدتاً به صورت حرکت بروز می‌یابند، چونان جریانی خروشان، ماده را به سوی فعلیت هدایت می‌کنند. برای تحقق نطفه‌ای به انسان، حرکات متعددی در عالم ماده، از فعل و انفعالات زیستی تا تحولات محیطی، باید به وقوع پیوندد.

ضرورت محل (ماده)

ملاصدرا محل را، که همان ماده است، بستری ضروری برای پذیرش حوادث سابقه می‌داند: «وَلَا بُدَّ مِنْ مَحَلٍّ يَقْبَلُ هَذِهِ الْحَوَادِثَ وَذَلِكَ هُوَ الْمَادَّةُ». ماده، چونان صحنه‌ای است که نمایش تحولات وجودی بر آن اجرا می‌شود. بدون این بستر، حوادث سابقه و حرکت، چونان بازیگرانی بی‌صحنه، قادر به ایفای نقش نخواهند بود. این اصل، ماده را به‌عنوان پایه‌ای اساسی در فرایند فعلیت معرفی می‌کند.

نقد ترتیب شرایط

استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ترتیب ذکرشده توسط ملاصدرا (زمان، حرکت، ماده) را غیرفلسفی می‌دانند. زمان، که از حرکت افلاک انتزاع می‌شود، متأخر بر حرکت است، و حرکت نیز ذاتی ماده است. بنابراین، ذکر زمان به‌عنوان شرط نخست، چونان قرار دادن سایه پیش از نور، منطقی به نظر نمی‌رسد. ترتیب فلسفی‌تر، نخست ماده، سپس حرکت، و در نهایت زمان است، زیرا ماده بستر حرکت است و زمان از حرکت استخراج می‌شود.

درنگ: ترتیب شرایط فعلیت (زمان، حرکت، ماده) در بیان ملاصدرا غیرفلسفی است، زیرا زمان متأخر از حرکت و حرکت ذاتی ماده است؛ گویی زمان، سایه‌ای است که از حرکت برمی‌خیزد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با کاوش در اقتضاءات ماهیتی و مادی، به تبیین شرایط فعلیت در عالم ماده پرداخت. ملاصدرا با تأکید بر اجتماع شرایط، رفع موانع، سبق زمانی، حوادث سابقه و ضرورت ماده، چارچوبی برای فهم فعلیت موجودات مادی ارائه کرده است. بااین‌حال، نقد ترتیب شرایط، فلسفه را به سوی دقتی بیشتر در تحلیل این مفاهیم سوق می‌دهد. این تحلیل، چونان مشعلی فروزان، راه را برای بررسی منشأ ماده اولیه در بخش بعدی هموار می‌سازد.

بخش دوم: پرسش از منشأ ماده اولیه

چالش حادث یا قدیم بودن ماده

پرسش از منشأ ماده اولیه، چونان گرهی کور در فلسفه اسلامی، از دیرباز ذهن حکیمان را به خود مشغول داشته است: آیا ماده اولیه حادث است یا قدیم؟ اگر حادث باشد، نیازمند حالت سابقه است، و این به تسلسل می‌انجامد، زیرا هر ماده‌ای به ماده‌ای دیگر وابسته خواهد بود. اما اگر قدیم باشد، چگونه می‌توان تغییرپذیری و تصرم آن را با قدما توجیه کرد؟ این چالش، چونان صخره‌ای عظیم، در برابر تبیین فلسفی منشأ عالم ناسوت قد علم کرده است.

اشکال حادث بودن ماده

فرض حادث بودن ماده اولیه، به تسلسل می‌انجامد، زیرا هر ماده‌ای برای تحقق نیازمند حالت سابقه و ماده‌ای دیگر است. این زنجیره بی‌پایان، چونان دایره‌ای باطل، امکان وجود ماده اولیه را نفی می‌کند. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که تسلسل در سلسله علل و معالیل، باطل است، و این اشکال، فرض حادث بودن ماده را به چالش می‌کشد.

اشکال قدیم بودن ماده

در مقابل، فرض قدیم بودن ماده نیز با دشواری‌هایی همراه است. ماده، به دلیل ویژگی‌های متصرم و متبدل بودن، نمی‌تواند قدیم باشد، زیرا قدما به معنای ثبات و بی‌تغییری است. این تناقض، چونان تضادی در دل وجود، ماده را از قدیم بودن محروم می‌سازد. متکلمان، که ماده را حادث می‌دانند، تسلسل را نادیده می‌گیرند، اما فلاسفه، با نفی تسلسل، در پی تبیینی دقیق‌ترند.

درنگ: ماده اولیه نه می‌تواند حادث باشد، زیرا به تسلسل می‌انجامد، و نه قدیم، زیرا با تغییرپذیری آن سازگار نیست؛ گویی ماده، چونان معمایی است که در فلسفه حل‌ناشده باقی مانده است.

نقل از نهج‌البلاغه

استاد فرزانه به خطبه اول نهج‌البلاغه استناد می‌کنند که به تلاطم و تحولات ماده اولیه در خلقت اشاره دارد. این خطبه، چونان شعری عرفانی، از بالا رفتن و پایین آمدن ماده، شکل‌گیری زمین و آسمان، و تحولات وجودی سخن می‌گوید. بااین‌حال، تبیین این تحولات، چونان سفری در تاریکی، دشوار و پرچالش است.

سؤال از حالت‌های ماده

آیا ماده اولیه حادث است، قدیم است، یا نه حادث و نه قدیم؟ هر فرض با اشکالی مواجه است: حادث بودن به تسلسل می‌انجامد، قدیم بودن با تغییرپذیری ماده ناسازگار است، و فرض نه حادث و نه قدیم بودن، خود معضلی منطقی است. این پرسش، چونان دریایی ژرف، فلسفه را به سوی کاوشی عمیق‌تر دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با کاوش در منشأ ماده اولیه، به یکی از دشوارترین مسائل فلسفه اسلامی پرداخت. چالش حادث یا قدیم بودن ماده، با اشکالات تسلسل و ناسازگاری با تغییرپذیری، فلسفه را به بازنگری در مفاهیم سنتی فرا می‌خواند. استناد به خطبه اول نهج‌البلاغه، این پرسش را در قالبی عرفانی و فلسفی مطرح می‌سازد و راه را برای بررسی رابطه ماده و حرکت در بخش بعدی هموار می‌کند.

بخش سوم: ماده، حرکت و زمان در حکمت متعالیه

زمان و حرکت

زمان، به تعبیر فلاسفه، مقدار حرکت افلاک است و از آن انتزاع می‌شود. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه ارسطویی دارد، زمان را چونان سایه‌ای از حرکت می‌بیند که بدون آن معنا ندارد. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که زمان متأخر از حرکت است، زیرا از تغییرات شبانه‌روز و حرکت افلاک انتزاع می‌شود. این اصل، زمان را به‌عنوان مفهومی ذهنی معرفی می‌کند که وابسته به حرکت عینی است.

تقدم حرکت بر زمان

حرکت، به‌عنوان مبنای زمان، مقدم بر آن است. این تقدم، چونان ریشه‌ای است که شاخه زمان از آن می‌روید. حرکت، چه در افلاک و چه در مادّیات، بستری است که زمان از آن استخراج می‌شود. این دیدگاه، حرکت را به‌عنوان جوهره‌ای پویا در عالم ماده معرفی می‌کند.

ماده و حرکت جوهری

بر اساس حکمت متعالیه، ماده ذاتاً متحرک است و حرکت جوهری، چونان روحی در کالبد ماده، ذاتی آن است. حرکت عرضی یا لحوقی، که به ماده افزوده شود، در این نظام جایگاهی ندارد. ماده، به دلیل متصرم و متبدل بودن، ذاتاً در حال تحول است و خصوصیات متفاوتی را در آنات مختلف به خود می‌گیرد. این دیدگاه، ماده را چونان جویباری جاری می‌بیند که هر لحظه چهره‌ای نو می‌یابد.

درنگ: ماده ذاتاً متحرک است و حرکت جوهری، چونان جانی در کالبد آن، جدایی‌ناپذیر از ذات ماده است.

نفی تقدم ماده بر حرکت

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که ماده نمی‌تواند پیش از حرکت باشد، زیرا ماده خود حرکت است. حرکت جوهری، چونان خونی در رگ‌های ماده، ذاتی آن است و بدون آن، ماده معنا ندارد. این دیدگاه، ماده و حرکت را در وحدتی وجودی می‌بیند که تقدم یکی بر دیگری را منتفی می‌سازد.

استعداد تغییر در ماده

ماده اولیه دارای استعداد تغییر است، نه خود تغییر. این استعداد، چونان قوه‌ای نهفته، ماده را برای تحولات بعدی آماده می‌سازد. بااین‌حال، استاد فرزانه نقد می‌کنند که اگر ماده قوه باشد، معلول محسوب می‌شود و نیازمند علتی دیگر است. این نقد، ماده را به سوی تبیینی وجودی سوق می‌دهد که در آن، حرکت و ماده در وحدتی ذاتی دیده می‌شوند.

ماده، زمان و مکان

ماده، برای رسیدن به فعلیت، نیازمند زمان و مکان است. این وابستگی، چونان زنجیری است که ماده را به ابعاد وجودی پیوند می‌دهد. برای مثال، نطفه برای تبدیل به انسان، نیازمند زمان برای رشد و مکان برای استقرار است. این اصل، ماده را در شبکه‌ای از روابط زمانی و مکانی قرار می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی رابطه ماده، حرکت و زمان، به تبیین حرکت جوهری و نقش آن در ذات ماده پرداخت. زمان، به‌عنوان مفهومی متأخر از حرکت، و ماده، به‌عنوان بستری ذاتاً متحرک، در نظام حکمت متعالیه به وحدتی وجودی می‌رسند. این تحلیل، فلسفه را به سوی درکی عمیق‌تر از تحولات مادی هدایت می‌کند و زمینه را برای کاوش در نزول مجردات و صعود مادیات در بخش بعدی فراهم می‌سازد.

بخش چهارم: نزول مجردات و صعود مادیات

نزول مجردات و عدم تجافی

مجردات، چونان جبرئیل، می‌توانند در عالم ماده ظاهر شوند، اما این ظهور، شأن و فعل آن‌هاست، نه ذاتشان. استاد فرزانه به آیه شریفه قرآن کریم استناد می‌کنند:

﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ [مطلب حذف شد] : «فرشتگان و روح در آن [شب] به فرمان پروردگارشان برای هر کاری نازل می‌شوند»)

این آیه، چونان مشعلی فروزان، به نزول مجردات بدون از دست دادن مرتبه بالای وجودی‌شان (عدم تجافی) اشاره دارد. جبرئیل، در قالب دحیه کلبی، شأنی از اقتدار خود را متجلی می‌سازد، اما ذاتش در مرتبه تجرد باقی می‌ماند.

تجافی در مادیات

برخلاف مجردات، مادیات در صعود، مرتبه پایین خود را از دست می‌دهند. برای مثال، خاک که به گل تبدیل می‌شود، حقیقت خاک را به‌صورت لا بشرطی با خود دارد، اما دیگر خاک نیست. این تجافی، چونان تحولی است که ماده را از مرتبه‌ای به مرتبه‌ای دیگر می‌برد و گذشته را در خود محو می‌سازد.

درنگ: مجردات در نزول، مرتبه بالای خود را حفظ می‌کنند، اما مادیات در صعود، مرتبه پایین خود را از دست می‌دهند؛ گویی مجردات چونان ستارگانی‌اند که نورشان در زمین می‌تابد، اما مادیات چونان نهالی‌اند که ریشه در خاک دارند.

روح و بدن

روح، به بدن احاطه دارد و در آن حلول نمی‌کند. استاد فرزانه به آیه شریفه قرآن کریم استناد می‌کنند:

﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ [مطلب حذف شد] : «پس چون آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده درافتید»)

نفخ روح، به معنای دمیدن یکی از مخلوقات الهی (روح) است، نه حلول ذات الهی. روح، چونان نسیمی الهی، بر بدن اشراف دارد و آن را هدایت می‌کند، اما در ماده محصور نمی‌شود.

نفی تناسخ

استاد فرزانه تناسخ را از نظر فلسفی و علمی باطل می‌دانند و آن را ریشه در مسائل سیاسی می‌بینند. روح، پس از صعود، به دلیل تجافی، نمی‌تواند به بدن دیگر بازگردد، زیرا حال و هوای آن با ماده جدید سازگار نیست. آنچه به‌عنوان احضار ارواح مطرح می‌شود، اشرافات مجردات است، نه بازگشت روح. این دیدگاه، چونان خطی روشن، مرز میان تصرفات مجردات و تناسخ را ترسیم می‌کند.

تصرفات و اشرافات

گریه، کلام یا اشک می‌تواند در دیگران اثر کند، و این تصرفات است، نه تناسخ. برای مثال، کودکی که در داستان حضرت یوسف سخن می‌گوید، تحت تأثیر اشرافات مجردات است، نه بازگشت روح. این اصل، چونان جریانی زلال، تصرفات مجردات را از مفاهیم غیرفلسفی مانند تناسخ جدا می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی نزول مجردات و صعود مادیات، به تمایز وجودی این دو ساحت پرداخت. مجردات، با حفظ مرتبه بالای خود، شئوناتی مادی می‌یابند، اما مادیات در صعود، مرتبه پایین خود را از دست می‌دهند. آیات قرآن کریم، چونان مشعل‌هایی هدایتگر، این تحولات را در قالبی الهی تبیین می‌کنند. نفی تناسخ و تأکید بر اشرافات، فلسفه را به سوی تبیینی وجودمحور هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۳۹۷، چونان دریچه‌ای به سوی ژرفای فلسفه اسلامی، به کاوش در منشأ ماده اولیه و شرایط فعلیت در عالم ماده پرداخته است. ملاصدرا، با تأکید بر اقتضاءات ماهیتی و مادی، حرکت جوهری و نفی تسلسل، چارچوبی برای فهم تحولات مادی ارائه کرده است. بااین‌حال، چالش حادث یا قدیم بودن ماده، فلسفه را به بازنگری در مفاهیم سنتی دعوت می‌کند. آیات شریفه قرآن کریم:

﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ [مطلب حذف شد] : «فرشتگان و روح در آن [شب] به فرمان پروردگارشان برای هر کاری نازل می‌شوند»)

﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ [مطلب حذف شد] : «پس چون آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده درافتید»)

﴿جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا [مطلب حذف شد] : «و پروردگارت با فرشتگان صف در صف بیاید»)

این آیات، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، به نزول مجردات و خلقت روح به‌عنوان شئونات الهی اشاره دارند. نفی تناسخ و تأکید بر اشرافات، فلسفه را از مفاهیم غیرواقعی رهایی بخشیده و به سوی تبیینی وجودمحور هدایت می‌کند. این درس‌گفتار، دعوتی است به تأمل در حقیقت وجود و رهایی از بند مفاهیم ذهنی که فلسفه را از خلوص وجودی دور می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی