متن درس
نقد و بازسازی مفهوم شر در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۳۳)
مقدمه: بازاندیشی در مفهوم شر
مفهوم شر در تاریخ فلسفه اسلامی، بهویژه در نظام فلسفی ملاصدرا، از جایگاه ویژهای برخوردار است. ملاصدرا، با تکیه بر فلسفه خیرمحور خود، شر را بهعنوان فقدان یا عدم تعریف کرده و وجود را خیر محض میداند. این دیدگاه، که ریشه در تفکر وجودگرایانه او دارد، شر را فاقد حقیقت ذاتی و صرفاً عدمی یا تبعی میشناسد. با این حال، تأملات انتقادی بر این نظریه، که در درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۴۳۳ ارائه شده، نشاندهنده ضرورت بازنگری در این مفهوم است. این نوشتار، با بررسی دقیق جلد هفتم اسفار اربعه، صفحه ۵۹، و تحلیل عبارات ملاصدرا، به نقد نظریه شر عدمی پرداخته و مفهوم شر را بهعنوان واقعیتی وجودی و تبعی بازتعریف میکند. این بازسازی، با بهرهگیری از استدلالهای فلسفی و شواهد قرآنی، گامی نو در فهم فلسفه اسلامی برمیدارد.
بخش نخست: نقد نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا
مبانی نظریه شر عدمی
ملاصدرا در جلد هفتم اسفار اربعه، صفحه ۵۹، با تأکید بر عدمی بودن شر، آن را به فقدان محض یا فقدانی منجر به عدم تعریف میکند. او وجود را خیر محض دانسته و شر را فاقد حقیقت ذاتی میشناسد. این دیدگاه، ریشه در فلسفه خیرمحور او دارد که وجود را خیر و فقدان را شر میداند. استاد فرزانه، با رویکردی انتقادی، این نظریه را نیازمند بازنگری میدانند و استدلال میکنند که شر میتواند وجودی باشد و خیر و شر هر دو بهعنوان وجودات نسبی، تبعی و اضافی در نظام هستی معنا مییابند.
درنگ: تأکید ملاصدرا بر عدمی بودن شر، ریشه در فلسفه خیرمحور او دارد، اما این دیدگاه به بازنگری نیاز دارد، زیرا خیر و شر هر دو وجودیاند و بهصورت نسبی و تبعی در نظام هستی معنا مییابند.
تقسیمبندی شر در فلسفه ملاصدرا
ملاصدرا شر را به انواع عدم مطلق، نسبی، نفسی و اضافی تقسیم میکند. عدم مطلق، به باور او، شر نیست، زیرا هیچچیز نیست و فاقد واقعیت است. عدم نسبی، مانند کوری، نقص در کمالات تلقی شده و شر محسوب میشود. عدم نفسی، مانند مرگ، و عدم اضافی، مانند اثر سم که نسبت به موجود دیگر شر است، نیز از مصادیق شر در نظر اوست.
استاد فرزانه این تقسیمبندی را فاقد دقت فلسفی میدانند. به باور ایشان، این تمایزات، گرچه تلاشی برای تبیین شر در چارچوب عدمی است، اما به دلیل عاميانه بودن و فقدان استدلال دقیق، ناکافیاند. برای مثال، سم بهعنوان مادهای وجودی، از حیث خودش شر نیست، اما اثر آن (مرگ) بهصورت اضافی شر تلقی میشود. این دیدگاه، به مفهوم شر تبعی اشاره دارد، اما درسگفتار شر را وجودی و نه صرفاً عدمی میداند.
درنگ: تقسیمبندی ملاصدرا از شر به عدم مطلق، نسبی، نفسی و اضافی، فاقد دقت فلسفی است. شر، بهجای عدمی بودن، وجودی و تبعی است.
هدف ملاصدرا و نقد آن
هدف اصلی ملاصدرا اثبات این است که هر وجودی خیر است و شر عدمی است. این هدف، به فلسفه خیرمحور او استوار است، اما استاد فرزانه آن را نادرست و مغالطهآمیز میدانند. ایشان استدلال میکنند که خیر و شر هر دو وجودیاند؛ خیر بهصورت نفسی و شر بهصورت تبعی، اضافی و نسبی. این دیدگاه، به بازتعریف شر در چارچوبی وجودی اشاره دارد که شر را وابسته به خیر میداند.
به بیان استاد فرزانه، عدم من حیث العدم نه چیزی است و نه شر؛ اما وجود من حیث الشر یا من حیث الخیر، وجودی است. خیرات وجودات نفسیاند و شرور وجودات تبعی، اضافی و نسبیاند. این تمایز، نوآورانه و منطبق با فلسفه وجود است و نشان میدهد که شر نفسی، چه بهصورت وجودی و چه عدمی، وجود ندارد.
درنگ: خیر و شر هر دو وجودیاند؛ خیر بهصورت نفسی و شر بهصورت تبعی، اضافی و نسبی. این بازتعریف، نظریه عدمی بودن شر را رد میکند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با بررسی مبانی نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا، نشان داد که تأکید او بر عدمی بودن شر، ریشه در فلسفه خیرمحور او دارد. با این حال، نقدهای استاد فرزانه، با تکیه بر استدلالهای فلسفی، این نظریه را ناکافی و نیازمند بازنگری میدانند. خیر و شر، بهعنوان مراتب وجود، هر دو وجودیاند و شر بهصورت تبعی و نسبی معنا مییابد. این بازتعریف، گامی نو در فلسفه اسلامی است که شر را از قلمرو عدم به حوزه وجود میآورد.
بخش دوم: نقد مصادیق شر عدمی در فلسفه ملاصدرا
موت (مرگ) بهمثابه شر عدمی
ملاصدرا مرگ (موت) را بهعنوان مصداقی از شر عدمی معرفی میکند و آن را فقدان حیات یا انفصال روح از بدن تعریف میکند. او مرگ را عدم نفسی میداند که شر است. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و مرگ را نه عدم، بلکه فعلی وجودی میشناسند. مرگ، بهمعنای انتقال از یک دار به دار دیگر، مانند سیر از بصره به کوفه، یک فعل است و نمیتواند عدمی باشد.
به باور استاد فرزانه، مرگ بهمثابه انصراف یا انقطاع روح از بدن، یک فعل وجودی است. حتی میت (بدن بیروح) نیز، به دلیل حرکت جوهری در فلسفه ملاصدرا، وجودی است. ایشان با استناد به آیه کریمه «خَلَقَ [مطلب حذف شد] : «که مرگ و زندگی را آفرید»)، تأکید میکنند که مرگ، بهعنوان متعلق خلق، نمیتواند عدمی باشد، زیرا خلق به وجود تعلق میگیرد.
درنگ: مرگ (موت)، بهمثابه انتقال یا انفصال روح از بدن، یک فعل وجودی است و نمیتواند شر عدمی باشد. آیه کریمه «خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ» دلیلی بر وجودی بودن مرگ است.
پیچیدگی مرگ و تأثیر عوامل مادی
استاد فرزانه به پیچیدگی مرگ بهعنوان یک فعل وجودی اشاره کرده و مثالهایی از دشواری مرگ در برخی افراد، بهویژه تحت تأثیر مواد مخدر مانند تریاک، ارائه میدهند. تریاک، بهعنوان مادهای مخدر، مانع انصراف روح از بدن شده و مرگ را دشوار میکند. این مثال، نشاندهنده وجودی بودن مرگ است، زیرا فعل مرگ تحت تأثیر عوامل مادی قرار میگیرد.
در مقابل، در مواردی مانند بیماران سرطانی، تریاک برای تسکین درد تجویز شده و مرگ را آسان میکند. این کاربرد، به نقش درمانی تریاک اشاره دارد و نشان میدهد که مرگ، بهمثابه یک فعل، از عوامل وجودی تأثیر میپذیرد و نمیتواند صرفاً عدمی باشد.
درنگ: دشواری مرگ در برخی افراد، تحت تأثیر عواملی مانند تریاک، نشاندهنده وجودی بودن مرگ است، زیرا فعل مرگ از عوامل مادی تأثیر میپذیرد.
جهل بسیط و شر
ملاصدرا جهل بسیط، مانند ندانستن کودک یا دیوار، را شر عدمی میداند. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و استدلال میکنند که جهل بسیط کودک شر نیست، زیرا کودک باید کودک باشد و نه مجتهد. به همین ترتیب، جهل دیوار نیز شر نیست، زیرا دیوار نباید انسان یا عالم باشد. این دیدگاه، به تناسب وجود طبیعی اشاره دارد که جهل بسیط را خیر و وجودی میداند.
در مقابل، جهل جاهل پنجاهساله، به دلیل تفاوت در مراتب وجودی، وجودی است و با جهل کودک متفاوت است. این تمایز، نشاندهنده پیچیدگی مفهوم جهل و ناکافی بودن تعریف آن بهعنوان شر عدمی است.
درنگ: جهل بسیط، مانند ندانستن کودک یا دیوار، شر نیست، زیرا متناسب با وجود طبیعی آنهاست. جهل جاهل پنجاهساله، به دلیل مراتب وجودی، وجودی است.
فقر و ضعف بهمثابه شر
ملاصدرا فقر و ضعف را بهعنوان مصادیق شر عدمی معرفی میکند. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و استدلال میکنند که فقر، چه مالی و چه معنوی، لنفسه شر نیست، بلکه زمینهساز شر است. برای مثال، نداشتن شرک، کفر یا ظلم، بهعنوان فقر، کمال است و نه نقص. به همین ترتیب، ضعف در معصیت یا ظلم، کمال است و نه شر.
این دیدگاه، به تمایز بین مفهوم و مصداق اشاره دارد. مفاهیم فقر، غنا، موت و حیات، بهخودیخود شر یا خیر نیستند؛ مصادیق آنها تعیینکنندهاند. استاد فرزانه تأکید میکنند که مصادیق فقر و ضعف، به دلیل وجود وابسته، نمیتوانند صرفاً عدمی باشند.
درنگ: فقر و ضعف، لنفسه شر نیستند، بلکه زمینهساز شراند. نداشتن شرک یا ظلم، بهعنوان فقر یا ضعف، کمال است و نه نقص.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی مصادیق شر عدمی در فلسفه ملاصدرا، از جمله موت، جهل بسیط، فقر و ضعف، نشان داد که این مصادیق، به دلیل وجودی بودن، نمیتوانند صرفاً عدمی تلقی شوند. مرگ، بهمثابه یک فعل وجودی، جهل بسیط، بهعنوان تناسب وجود طبیعی، و فقر و ضعف، بهعنوان وجودات وابسته، همگی از چارچوب شر عدمی خارج شده و در مراتب وجود معنا مییابند. این نقد، با استناد به شواهد قرآنی و استدلالهای فلسفی، گامی در بازتعریف شر در فلسفه اسلامی است.
بخش سوم: روششناسی و نقدهای فلسفی
نقد روششناسی ملاصدرا
استاد فرزانه، با استناد به نقد فخر رازی، ملاصدرا را به مثالگویی بهجای استدلال متهم میکنند. مثالهای ملاصدرا، مانند موت، جهل، فقر و ضعف، به دلیل عاميانه بودن و فقدان دقت فلسفی، ناکافیاند. ایشان تأکید میکنند که روششناسی ملاصدرا در مسائل خاصه، مانند معاد و مرگ، به تفکر کلامی گرایش دارد و از دقت فلسفی فاصله میگیرد.
عبارت ملاصدرا، «وَأَنتَ إذا تَأَمَّلتَ»، دعوتی به تأمل در معانی شرور است. استاد فرزانه این دعوت را تأیید میکنند، اما نتیجهگیری ملاصدرا را نادرست میدانند. به باور ایشان، تأمل دقیق در معانی شرور، به رد نظریه عدمی بودن شر و اثبات وجودی بودن آن منجر میشود.
درنگ: روششناسی ملاصدرا در مسائل خاصه، به دلیل گرایش به تفکر کلامی و مثالگویی عاميانه، فاقد دقت فلسفی است. تأمل دقیق، نظریه شر عدمی را رد میکند.
تمثیل دوچرخه: نقدی روانشناختی
استاد فرزانه، با ارائه تمثیلی از کودکی خود، ترس از افتادن از دوچرخه را به ترس ملاصدرا از شر تشبیه میکنند. در این تمثیل، فردی که از افتادن میترسد، خود گرفتار سقوط میشود. این تشبیه، به نقد روانشناختی رویکرد ملاصدرا اشاره دارد که ترس از شر، او را به تعریف عدمی آن سوق داده است. این تمثیل، روشی نوآورانه برای تفهیم نقد فلسفی است.
درنگ: تمثیل دوچرخه، با تشبیه ترس از شر به ترس از افتادن، رویکرد ملاصدرا را نقد کرده و ضرورت تأمل فلسفی را نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
روششناسی ملاصدرا، به دلیل گرایش به تفکر کلامی و مثالگویی عاميانه، از دقت فلسفی فاصله گرفته است. نقدهای استاد فرزانه، با تکیه بر استدلالهای فلسفی و تمثیلات ادبی، نشان میدهند که تأمل دقیق در معانی شرور، به رد نظریه شر عدمی و اثبات وجودی بودن آن منجر میشود. این بخش، با تأکید بر ضرورت تفکر فلسفی، چارچوبی نو برای بازتعریف شر ارائه میدهد.
نتیجهگیری کلی
این اثر، با نقد نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا، گامی بنیادین در بازتعریف مفهوم شر در فلسفه اسلامی برمیدارد. با تحلیل دقیق عبارات جلد هفتم اسفار، صفحه ۵۹، و نقد مصادیق ملاصدرا، از جمله موت، جهل بسیط، فقر و ضعف، شر بهعنوان واقعیتی وجودی و تبعی معرفی شده است. استدلالهای استاد فرزانه، با تأکید بر فعلیت موت، وجودی بودن انفصال، و تمایز مفهوم و مصداق، نظریه عدمی بودن شر را رد کرده و خیر و شر را مراتب وجود میدانند. تمثیلاتی چون داستان دوچرخه و استناد به آیه کریمه «خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ»، نوآوری این تحلیل را نشان میدهد. این بازسازی مفهومی، ضمن حفظ امانت به محتوای اصلی، با زبانی متین و علمی، چارچوبی نو برای فهم فلسفه اسلامی ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی