در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 462

متن درس





کاوشی در مراتب وجود: تبیین فلسفی ملائکه، انسان و جن

کاوشی در مراتب وجود: تبیین فلسفی ملائکه، انسان و جن

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶۲)

دیباچه

جهان هستی، چونان دریایی ژرف و بی‌کران، مراتب گوناگونی از وجود را در خود جای داده است که هر یک، چون موجی بر سطح این دریا، نقشی ویژه در نظام آفرینش ایفا می‌کنند. در این میان، ملائکه، انسان و جن، به‌سان سه گوهر درخشان، هر یک با ویژگی‌های وجودی متمایز، در این اقیانوس بی‌انتها جای دارند. درس‌گفتار شماره ۴۶۲، که از سخنان حکیمانه استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره برگرفته شده، به کاوش در این مراتب وجودی می‌پردازد و با نگاهی عمیق و فلسفی، جایگاه ملائکه، انسان و جن را در سلسله‌مراتب هستی تبیین می‌کند.

بخش نخست: چیستی ملائکه و جایگاه وجودی آنها

مفهوم وجودات عالی و تجرد ملائکه

ملائکه، به‌عنوان موجوداتی متعالی و مجرد، در قلمرو حکمت متعالیه، جایگاهی ویژه دارند. این موجودات، که از نور الهی سرشته شده‌اند، نه‌تنها از ماده و قیود جسمانی آزادند، بلکه در تمامی مراتب هستی، از عالم عقول گرفته تا ناسوت، حضور دارند. برخلاف عقول که در مرتبه‌ای خاص و متعالی محدودند، و نفوس که هرچند ذاتاً مجردند، در فعل به ماده وابسته‌اند، ملائکه دارای سعه‌ای وجودی‌اند که آن‌ها را به تمامی عوالم پیوند می‌دهد. این ویژگی، ملائکه را به‌سان نسیمی می‌سازد که در همه گوشه‌های باغ هستی جریان دارد، از بلندای عقل تا ژرفای ماده.

این موجودات، به بیان استاد فرزانه، نه‌تنها در عالم عقول، بلکه در ظرف نفوس، ملكوت و حتی ناسوت حضور دارند. این حضور گسترده، نشان‌دهنده انعطاف وجودی آن‌هاست که قادرند در هر مرتبه، تعینی متناسب با آن مرتبه به خود گیرند. به‌عنوان مثال، در عالم ماده، ملائکه در فرآیندهای زیستی، چون هضم غذا در معده، نقش تدبیری ایفا می‌کنند، درحالی‌که در عالم عقول، در مقام تدبیر متعالی و الهی ظاهر می‌شوند.

درنگ: ملائکه، به‌عنوان موجودات مجرد، دارای سعه وجودی‌اند که آن‌ها را در تمامی مراتب هستی، از عقل تا ناسوت، حاضر می‌سازد. این سعه، آن‌ها را از عقول و نفوس متمایز می‌کند، زیرا عقول در مرتبه‌ای خاص محدودند و نفوس در فعل به ماده وابسته‌اند.

تفاوت ملائکه با عقول و نفوس

در سلسله‌مراتب وجود، عالم عقول پیش از عالم نفوس قرار دارد، و عالم نفوس پیش از عالم مثال و ناسوت. عقول، به دلیل تجرد کامل ذاتی و فعلی، نیازی به ابزار مادی ندارند، درحالی‌که نفوس، هرچند ذاتاً مجردند، در فعل به بدن و ابزارهای مادی وابسته‌اند. اما ملائکه، با سعه وجودی خود، از این محدودیت‌ها آزادند. آن‌ها نه‌تنها در عالم عقول حضور دارند، بلکه در نفوس، ملكوت و حتی ماده نیز جلوه می‌کنند. این حضور گسترده، به آن‌ها امکان می‌دهد تا در هر مرتبه، وظایفی متناسب با آن مرتبه بر عهده گیرند.

به تعبیر استاد فرزانه، ملائکه، برخلاف عالم قضا که با ناسوت تفاوت دارد، در تمامی عوالم حضور دارند و با هر عالم، تعینی خاص می‌یابند. این ویژگی، آن‌ها را از عقول که در عالم خاص خود محدودند، و از نفوس که در فعل به ماده وابسته‌اند، متمایز می‌سازد. ملائکه، چونان پرتوهای نور الهی، در همه مراتب هستی ساری و جاری‌اند و در هر مرتبه، به رنگ و نقش آن مرتبه درمی‌آیند.

نقش ملائکه در تدبیر عوالم

ملائکه، به‌عنوان مدبرات امور، در هر عالم وظایفی خاص بر عهده دارند. در عالم عقول، آن‌ها به تدبیر متعالی می‌پردازند؛ در عالم نفوس، به هدایت و تزکیه کمک می‌کنند؛ و در عالم ناسوت، در فرآیندهای مادی و زیستی نقش دارند. این تنوع وظایف، از تدبیر و اقتدار گرفته تا تزئین، عبادت، امداد، دعا، شفا و شفاعت، نشان‌دهنده سعه وجودی آن‌هاست که چونان رودی جاری، در همه گوشه‌های هستی جریان دارد.

قرآن کریم، در آیه‌ای نورانی، به این نقش تدبیری اشاره دارد:
«فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» [مطلب حذف شد] ، به معنای «پس آن‌هایی که کارها را تدبیر می‌کنند» است. این آیه، نقش ملائکه را در مدیریت الهی عالم تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که آن‌ها، به اذن پروردگار، در نظم‌بخشی به هستی نقش دارند.

بخش دوم: انسان، موجود جمعي و جایگاه او در هستی

مفهوم جمعيت انسانی

انسان، در نظام هستی، به‌سان گوهری است که تمامی مراتب وجود را در خود جمع کرده است. استاد فرزانه، انسان را دارای مقام جمعي می‌دانند، به این معنا که نه‌تنها در مراتب مختلف حضور دارد، بلکه قادر است کارهای گوناگونی انجام دهد، از گناه تا عبادت، از دزدی تا صلوات. این جمعيت، انسان را از ملائکه متمایز می‌سازد، زیرا ملائکه، هرچند سعه وجودی دارند، به وظایف خاص محدودند و فاقد این جامعیت‌اند.

انسان، چونان آینه‌ای است که تمامی رنگ‌های هستی را در خود بازمی‌تاباند. او می‌تواند در عالم ماده حضور یابد و در عین حال، با نفس ناطقه خود، به مراتب متعالی عروج کند. این توانایی، انسان را به موجودی مختار تبدیل کرده که در میدان خیر و شر، میان ملائکه و شیاطین، به مبارزه‌ای عظیم مشغول است.

درنگ: انسان، با مقام جمعي، نه‌تنها در مراتب مختلف هستی حضور دارد، بلکه توانایی انجام کارهای متنوع را داراست. این جمعيت، او را از ملائکه که سعه دارند اما فاقد جامعیت‌اند، متمایز می‌سازد.

انسان و اختیار در برابر ملائکه

ملائکه، به تعبیر قرآن کریم،
«لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ» (تحریم: ۶)، به معنای «خدا را در آنچه فرمانشان داده نافرمانی نمی‌کنند و آنچه را [مطلب حذف شد] )، موجوداتی‌اند که از فرمان الهی سرپیچی نمی‌کنند. اما انسان، با اختیار خود، می‌تواند گناه کند یا عبادت نماید، بزند یا نزند، خیر را برگزیند یا شر را. این اختیار، انسان را به موجودی تبدیل کرده که در میدان هستی، چونان کشتی‌گیری در برابر ابلیس و شیاطین ایستاده است.

استاد فرزانه تأکید دارند که انسان، برخلاف ملائکه، جمعي است، اما سعه او بالقوه است. این بالقوگی، به معنای آن است که انسان برای فعلیت یافتن جمعيت خود، نیازمند خودسازی و استحضار نفس است. او باید قوای پراکنده خود را جمع کند تا بتواند در برابر آفات و شیاطین ایستادگی نماید.

بخش سوم: جن و شیاطین، موجودات کثرت‌یافته

کثرت جن و شیاطین در برابر سعه و جمعيت

جن و شیاطین، در نظام هستی، به کثرت عددی خود شناخته می‌شوند. برخلاف ملائکه که سعه وجودی دارند و انسان که جمعيت دارد، جن و شیاطین در مراتب پایین‌تر، به‌ویژه در عالم ناسوت، حضور دارند و فاقد سعه و جمعيت‌اند. این کثرت، به معنای تعدد و فراوانی آن‌هاست، اما این فراوانی، با محدودیت در مراتب وجودی همراه است. به تعبیر استاد فرزانه، جن در عالم عقول و نفوس حضور ندارد، اما در ناسوت، چونان سایه‌هایی پراکنده، غلغله‌ای به پا کرده‌اند.

این موجودات، هرچند کثرت دارند، اما اقتدار آن‌ها محدود است. به‌عنوان مثال، جن می‌تواند بویی را از فاصله‌ای دور استشمام کند، اما توانایی‌هایش در مقایسه با انسان و ملائکه، محدود است. این محدودیت، آن‌ها را از انسان که جمعي است و ملائکه که سعه دارند، متمایز می‌سازد.

درنگ: جن و شیاطین، با کثرت عددی، در مراتب پایین‌تر هستی، به‌ویژه ناسوت، حضور دارند، اما فاقد سعه وجودی ملائکه و جمعيت انسانی‌اند. این کثرت، با محدودیت در مراتب و اقتدار همراه است.

ابلیس و شیاطین: تفاوت و جایگاه

ابلیس، به‌عنوان موجودی واحد از جنس جن، در برابر انسان قرار می‌گیرد. قرآن کریم، در توصیف او می‌فرماید:
«قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» (ص: ۷۶)، به معنای «گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او [مطلب حذف شد] ). این آیه، به تفاوت وجودی ابلیس و انسان اشاره دارد. اما شیاطین، شامل جن و انس می‌شوند و گستره‌ای وسیع‌تر از شر را نمایندگی می‌کنند. این تمایز، نشان‌دهنده جایگاه خاص ابلیس به‌عنوان مبدأ شر و شیاطین به‌عنوان عوامل پراکنده آن است.

بخش چهارم: تعامل انسان با ملائکه و شیاطین

نقش صفات انسانی در جذب یا دفع ملائکه و شیاطین

انسان، چونان مغناطیسی است که با صفات خود، می‌تواند ملائکه یا شیاطین را به سوی خویش جذب یا دفع کند. ذکر، دعا، تسبيح و قرائت قرآن کریم، چونان عطری روح‌افزا، ملائکه را به انسان نزدیک می‌سازد. در مقابل، گناه و صفات منفی، چونان بویی ناپسند، شیاطین را به سوی انسان می‌کشاند. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، گناه را به شیرینی‌ای تشبیه می‌کنند که مورچه‌های شیطان را از دوردست‌ها به سوی خود فرا می‌خواند.

این رابطه، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان اخلاق و متافیزیک است. انسان با تزکیه نفس و خودسازی، می‌تواند زمینی پاک برای حضور ملائکه فراهم کند، درحالی‌که گناه و غفلت، او را به میدان شیاطین می‌کشاند. این دیدگاه، با آیه
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ» (یونس: ۹)، به معنای «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، پروردگارشان به سبب [مطلب حذف شد] )، هم‌خوانی دارد.

استحضار نفس: کلیدی برای ارتباط با ملائکه

استحضار نفس، به معنای جمع‌آوری قوای پراکنده نفسانی و تمرکز بر هدف الهی، مقدمه‌ای است برای ارتباط با ملائکه. انسان، چونان باغبانی است که باید باغ ذهن خود را از علف‌های هرز غفلت پاک کند تا گل‌های معرفت و ذکر در آن بشکفد. این تمرکز، انسان را قادر می‌سازد تا با ملائکه ارتباط برقرار کند و از مدد آن‌ها در برابر شیاطین بهره‌مند شود.

استاد فرزانه تأکید دارند که استحضار نفس، چونان کلید گنجی است که درهای عالم غیب را به روی انسان می‌گشاید. این فرآیند، با تمرین ذکر، دعا و قرائت قرآن کریم، تقویت می‌شود و انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

بخش پنجم: میدان مبارزه خیر و شر

انسان در برابر ابلیس و شیاطین

انسان، به‌عنوان خلیفه‌الله، در میدانی عظیم از خیر و شر قرار گرفته است. ابلیس و شیاطین، چونان گرگ‌هایی در کمین، در برابر انسان ایستاده‌اند، درحالی‌که ملائکه، چونان یارانی وفادار، آماده یاری‌رساندن به او هستند. استاد فرزانه، این مبارزه را به کشتی‌ای تشبیه می‌کنند که انسان در آن با ابلیس روبه‌روست و ملائکه، اهرم‌هایی‌اند که به او توان پیروزی می‌بخشند.

این میدان، پر از آفات و خطرهاست. انسان، اگر از استحضار نفس و استمداد از ملائکه غافل شود، چونان جنگجویی بی‌سلاح، در برابر شیاطین آسیب‌پذیر خواهد بود. اما با تزکیه نفس و توسل به ملائکه، می‌تواند چونان قهرمانی پیروز، از این میدان سربلند بیرون آید.

نقش ملائکه در یاری انسان

ملائکه، به‌عنوان مدبرات امور، نه‌تنها در تدبیر عالم نقش دارند، بلکه یارانی‌اند که انسان را در برابر شیاطین یاری می‌کنند. این یاری، نه به معنای جایگزینی اراده انسانی، بلکه به‌سان بادی است که در بادبان کشتی انسان می‌وزد و او را به سوی ساحل کمال هدایت می‌کند. استاد فرزانه تأکید دارند که انسان، هرچند خودکفاست، اما با استمداد از ملائکه، می‌تواند بر آفات و شیاطین غلبه کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در درس‌گفتار شماره ۴۶۲ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین جایگاه ملائکه، انسان و جن در نظام هستی پرداخت. ملائکه، با سعه وجودی، در تمامی مراتب هستی حضور دارند و وظایف گوناگونی چون تدبیر، عبادت و امداد بر عهده دارند. انسان، با مقام جمعي، توانایی انجام کارهای متنوع را دارد و در میدان خیر و شر، با استمداد از ملائکه، به مبارزه با شیاطین می‌پردازد. جن و شیاطین، با کثرت عددی، در مراتب پایین‌تر حضور دارند و فاقد سعه و جمعيت‌اند.

این تبیین، نه‌تنها به درک عمیق‌تر نظام هستی کمک می‌کند، بلکه انسان را به تأمل در جایگاه خود و رابطه‌اش با موجودات غیبی دعوت می‌کند. استحضار نفس، به‌عنوان کلیدی برای ارتباط با ملائکه، و تزکیه نفس، به‌عنوان راهی برای دفع شیاطین، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. این اثر، چونان چراغی در مسیر معرفت، خواننده را به بازاندیشی در مراتب وجود و نقش خود در این نظام عظیم فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی