متن درس
تحلیل فلسفی بدایع خلقت و ظرایف مخلوقات
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۸۴)
مقدمه
جهان خلقت، چونان آیینهای است که در هر ذرهاش، بدایع و ظرایف الهی به تماشا نشسته است. این نوشتار، با الهام از درسگفتار شماره ۴۸۴ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفاهیم عمیق فلسفی مرتبط با بدایع حکمت، ظرایف خلقت، و لطایف مخلوقات میپردازد. محور اصلی این بررسی، تبیین تمایز میان فهم و ادراک این ظرایف و توانایی تحققبخشی به آنها، بهویژه در حوزه مرگ و زندگی، است. با استناد به آیات نورانی قرآن کریم و با رویکردی علمی، این اثر در پی آن است که دریچهای به سوی معرفت وجودی گشوده و راه را برای تأملات عمیق در نظام خلقت هموار سازد.
بخش اول: تمایز معرفت و تحقق در بدایع خلقت
فهم و ادراک ظرایف خلقت
جهان خلقت، چونان کتابی است که هر صفحهاش از ظرایف و بدایع الهی سرشار است. فهم این ظرایف، گامی است به سوی معرفت، اما تحقق آنها، سفری است به سوی خلاقیت و کمال. استاد فرزانه در درسگفتار خویش، تمایز میان ادراک و تحقق را با تمثیل خطاطی و شعرشناسی تبیین میفرمایند. همانگونه که ادراک زیبایی یک خط نیازمند شناخت ظرایف ترسیمی آن است، فهم بدایع خلقت نیز مستلزم معرفتی عمیق و دقیق است. اما خلق این ظرایف، مانند نگارش خط یا سرایش شعر، ارادهای خلاقانه و عملی میطلبد.
درنگ: تمایز میان فهم و تحقق بدایع خلقت، به تفاوت میان شناخت نظری و عمل خلاقانه اشاره دارد. ادراک ظرایف، چونان دیدن زیبایی یک اثر هنری است، اما خلق آنها، مانند نگارش خطی بديع، نیازمند اراده و توانایی عملی است.
تمثیل خطاطی و زیباییشناسی
زیبایی یک خط، نه در ظاهر ساده آن، بلکه در بدایع و ظرایف نهفته در ترسیم آن نهفته است. خطاطان برجسته، به سبب ابداع این ظرایف، از دیگران متمایز میشوند. این تمثیل، به روشنی بر اهمیت خلاقیت و نوآوری در خلقت تأکید دارد. ظرایف خلقت، مانند خطوطی که با دقت و معرفت ترسیم شدهاند، تنها با نگاهی ژرف و آگاهانه قابلشناساییاند.
شاعر و شعرشناس: مراتب معرفت و عمل
استاد فرزانه، با تمثیلی دیگر، میان شاعر و شعرشناس تمایز قائل میشوند. برخی شاعرند اما از فهم ظرایف شعر عاجزند، برخی شعرشناساند اما توان سرایش ندارند، و گروهی هر دو ویژگی را در خود جمع کردهاند. این تمایز، در فهم و تحقق بدایع خلقت نیز صادق است. فهم ظرایف، چونان شعرشناسی، مرتبهای معرفتی است، اما تحقق آنها، مانند شاعری، مرتبهای عملی و خلاقانه میطلبد.
درنگ: فهم بدایع خلقت، مرتبهای معرفتی است، اما تحقق آنها، مرتبهای عملی و خلاقانه میطلبد. همانگونه که شاعر و شعرشناس دو مرتبه متفاوتاند، فهم و تحقق ظرایف خلقت نیز مراتب متفاوتی از وجود انسانی را نمایان میسازند.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با تبیین تمایز میان فهم و تحقق بدایع خلقت، به اهمیت معرفت و عمل در مسیر کمال انسانی اشاره دارد. تمثیلات خطاطی و شعرشناسی، چونان آیینهای، این دو مرتبه را به تصویر کشیده و نشان میدهند که فهم ظرایف، گام نخست است، اما تحقق آنها، نیازمند ارادهای خلاق و عملی است. این تمایز، شالودهای است برای فهم عمیقتر مسائل وجودی مانند مرگ و زندگی که در بخشهای بعدی بررسی خواهد شد.
بخش دوم: مرگ و حیات در آیینه قرآن کریم
موت و حیات: ظرایف الهی در خلقت
مرگ و حیات، چونان دو بال وجود، در نظام خلقت الهی جایگاه ویژهای دارند. استاد فرزانه، با استناد به آیات قرآن کریم، بهویژه آیه ۲۴۳ سوره بقره، این دو پدیده را بهعنوان مصادیق بارز بدایع خلقت معرفی میفرمایند:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا [مطلب حذف شد] : «آیا به کسانی که از خانههایشان در حالی که هزاران بودند از ترس مرگ بیرون شدند ننگریستی؟ پس خدا به آنها گفت: بمیرید! سپس زندهشان کرد.»
این آیه، به ظرایف الهی در موت و حیات اشاره دارد. مرگ و حیات، تحت اراده الهی، چونان دو سوی یک حقیقت، نظام خلقت را اداره میکنند.
درنگ: آیه ۲۴۳ سوره بقره، مرگ و حیات را بهعنوان مصادیق بدایع خلقت معرفی میکند. این دو پدیده، تحت اراده الهی، نشاندهنده قدرت خداوند در نظام خلقتاند.
انشا و اخبار در آیه: سهولت مرگ و دشواری حیات
در آیه ۲۴۳، واژه «موتوا» بهصورت انشایی (فرمان) و «أحياهم» بهصورت اخباری (گزارش) آمده است. این تمایز، نشاندهنده سهولت مرگ نسبت به حیات است. مرگ، چونان خاموشی چراغی است که به سهولت رخ میدهد، اما حیات، مانند افروختن دوباره آن، نیازمند خلق و اعاده وجود است.
درنگ: سهولت مرگ نسبت به حیات، در ساختار انشایی و اخباری آیه ۲۴۳ منعکس شده است. مرگ، بهعنوان انقطاع از حیات مادی، آسانتر از اعاده حیات است که نیازمند خلق مجدد است.
تمثیل خواب و بیداری
استاد فرزانه، با تمثیلی بدیع، خواب و بیداری را به مرگ و حیات تشبیه میفرمایند. بیدار کردن دیگری از خواب، آسانتر از بیداری ارادی خود است. توانایی بیداری ارادی، نشانهای از کمال و قدرت درونی است که در اولیای الهی متجلی میشود.
خواب، که در روایات اخالموت نامیده شده، چونان مرگی موقت، آزمایشگاهی است برای فهم و تمرین ظرایف خلقت در حوزه موت و حیات. تسلط بر خواب و بیداری، مقدمهای است برای درک و تحقق مرگ و حیات.
درنگ: خواب، بهعنوان اخالموت، با مرگ شباهت دارد و تسلط بر آن، مقدمهای برای فهم و تحقق ظرایف موت و حیات است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تمرکز بر آیات قرآن کریم و تمثیلات استاد فرزانه، مرگ و حیات را بهعنوان دو پدیده وجودی بررسی کرد. تمایز میان انشا و اخبار در آیه ۲۴۳، سهولت مرگ و دشواری حیات را نشان میدهد. تمثیل خواب و بیداری، این مفاهیم را به زندگی روزمره نزدیک کرده و بر اهمیت اراده و خودآگاهی در تحقق کمالات انسانی تأکید دارد.
بخش سوم: ابراهیم و تجربه حیات و مرگ
گفتوگوی ابراهیم و نمرود
آیه ۲۵۸ سوره بقره، به گفتوگوی ابراهیم با نمرود اشاره دارد:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي [مطلب حذف شد] : «آیا به آن کس که چون خدا به او پادشاهی داد با ابراهیم درباره پروردگارش به جدال پرداخت ننگریستی؟ آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من همان است که زنده میکند و میمیراند.»
ابراهیم، با اولویت دادن به حیات (یُحْیِی) بر مرگ (یُمِیتُ)، بر دشواری و اهمیت حیات تأکید میکند. نمرود، با جهل و غرور، ادعای حیات و مرگ میکند: [مطلب حذف شد] : «من نیز زنده میکنم و میمیرانم»). ابراهیم، با حکمت، موضوع را به طلوع خورشید از مغرب تغییر میدهد تا از درگیری بیثمر اجتناب کند.
درنگ: ابراهیم، با اولویتبندی حیات بر مرگ، بر دشواری و اهمیت خلق وجود تأکید دارد. حکمت او در تغییر موضوع گفتوگو، نشانهای از انعطاف در مواجهه با جهل است.
تجربه ابراهیم در زنده کردن پرندگان
آیه ۲۶۰ سوره بقره، به درخواست ابراهیم برای مشاهده چگونگی زنده کردن مردگان اشاره دارد:
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ [مطلب حذف شد] : «و هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده میکنی؟ گفت: آیا ایمان نیاوردهای؟ گفت: آری، اما تا دلم آرام گیرد.»
خداوند به ابراهیم دستور میدهد چهار پرنده را بگیرد، قطعهقطعه کند، و آنها را زنده دعوت کند. این عمل، نشانهای از توانایی ابراهیم در تحقق حیات است که با اراده و عمل به فعلیت میرسد.
درنگ: عمل ابراهیم در زنده کردن پرندگان، نمونهای از تحقق بدایع خلقت است که با اراده و ریاضت ممکن میشود.
لیاقت ابراهیم و امکانپذیری اعمال انبیا
استاد فرزانه تأکید دارند که اعمال انبیا، مانند زنده کردن مردگان، برای دیگران نیز ممکن است، مشروط به تمرین، ریاضت، و صفاى باطن. ابراهیم، به دلیل لیاقت وجودی، این تجربه را کسب کرد، در حالی که موسی از آن محروم ماند.
درنگ: اعمال انبیا، مانند زنده کردن مردگان، با تمرین و ریاضت برای دیگران نیز ممکن است. این امکانپذیری، نشانهای از ظرفیتهای عظیم انسانی در تحقق کمالات الهی است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تمرکز بر آیات ۲۵۸ و ۲۶۰ سوره بقره، ابراهیم را بهعنوان الگویی از انسان کامل معرفی کرد. گفتوگوی او با نمرود، حکمت و انعطاف او را نشان داد، و تجربه زنده کردن پرندگان، توانایی او در تحقق بدایع خلقت را متجلی ساخت. این بخش، بر امکانپذیری کمالات الهی برای انسانها با تمرین و ریاضت تأکید دارد.
بخش چهارم: عزیر و پروژههای عرفانی
داستان عزیر و ظرایف موت و حیات
آیه ۲۵۹ سوره بقره، به داستان عزیر اشاره دارد:
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ [مطلب حذف شد] : «یا مانند آن کس که بر شهری گذشت که ویران بر سقفهایش فرو ریخته بود.»
عزیر، با تجربه مرگ و حیات، نمونهای از بدایع خلقت را مشاهده کرد. این داستان، به ظرایف الهی در موت و حیات اشاره دارد و موضوعی برای تحقیقات عرفانی است.
درنگ: داستان عزیر، بهعنوان مصداقی از بدایع خلقت، ظرایف الهی در موت و حیات را نشان میدهد و موضوعی برای پروژههای عرفانی و علمی است.
ضرورت پروژههای عرفانی و علمی
استاد فرزانه، بر لزوم تعریف پروژههای تحقیقاتی در حوزههای علمیه تأکید دارند. داستانهایی مانند عزیر و ابراهیم، پروژههای مهمی در علوم انسانی و عرفانیاند که میتوانند به تولید دانش منجر شوند. علوم انسانی واقعی، به جای تاریخ و قصه، باید به مسائل وجودی مانند مرگ و حیات بپردازد.
درنگ: علوم انسانی واقعی، باید به مسائل وجودی مانند موت و حیات بپردازد و پروژههای تحقیقاتی چندرشتهای تعریف کند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی داستان عزیر و تأکید بر پروژههای عرفانی، بر لزوم تحول در نظام آموزشی حوزهها تأکید کرد. داستانهای قرآنی، چونان گنجینهای از معرفت، راه را برای تحقیقات عمیق در علوم انسانی و عرفانی هموار میسازند.
بخش پنجم: نقد و تحول در علوم انسانی
نقد فرهنگ گشادبازی
استاد فرزانه، با نقدی صریح، فرهنگ گشادبازی در حوزههای علمیه را مانع تحقق علوم انسانی واقعی میدانند. علم، نیازمند تلاش، مطالعه، و کشتیگیری فکری است. حوزهها باید از تکرار و تمارین نظری به سوی پروژههای عملی و تحقیقاتی حرکت کنند.
درنگ: فرهنگ گشادبازی، مانع تحقق علوم انسانی واقعی است. علم، نیازمند تلاش و خودسازی است تا به تولید دانش کاربردی منجر شود.
فشار وجودی و کمال انسانی
ابراهیم، به دلیل زحمات و فشارهای وجودی، به مراتب عالی معرفت و عمل دست یافت. این فشار، نشانهای از عمق ریاضت اوست و الگویی برای دیگران در مسیر کمال.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نقد فرهنگ گشادبازی و تأکید بر فشار وجودی در مسیر کمال، بر ضرورت تحول در نظام آموزشی حوزهها تأکید کرد. علوم انسانی، با تمرکز بر مسائل وجودی و پروژههای تحقیقاتی، میتواند به احیای دانش کاربردی منجر شود.
نتیجهگیری کلی
جهان خلقت، چونان نمایشگاهی است که در هر گوشهاش، بدایع و ظرایف الهی به چشم میآید. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در این ظرایف پرداخت و مرگ و حیات را بهعنوان مصادیق بارز آن بررسی کرد. آیات قرآن کریم، بهویژه آیات ۲۴۳، ۲۵۸، ۲۵۹، و ۲۶۰ سوره بقره، چونان چراغی راهنما، مسیر معرفت و عمل را روشن ساختند. تمایز میان فهم و تحقق، سهولت مرگ و دشواری حیات، و نقش اراده و ریاضت در کمال انسانی، از جمله نکات کلیدی این بررسی بودند. حوزههای علمیه، با تعریف پروژههای تحقیقاتی در زمینه بدایع خلقت، میتوانند به احیای علوم انسانی واقعی و تولید دانش کاربردی کمک کنند. این تلاش، نه تنها به فهم عمیقتر حقایق وجودی منجر میشود، بلکه جایگاه دین را در جهان تقویت کرده و شبهات معرفتی را رفع میکند.
با نظارت صادق خادمی