در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 486

متن درس





کاوشی در مفهوم عشق در حکمت اسلامی

کاوشی در مفهوم عشق در حکمت اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۸۶)

دیباچه: درآمدی بر مفهوم عشق در حکمت اسلامی

عشق، چونان گوهری درخشان در آسمان حکمت اسلامی، از دیرباز محور تأملات فلسفی و عرفانی بوده است. این مفهوم، که در تاروپود فرهنگ و ادب پارسی و عربی تنیده شده، نه‌تنها یک کیفیت وجودی، بلکه بستری برای دریافت عنایات الهی و محرکی برای فاعلیت خداوندی تلقی می‌گردد. در این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی ژرف در مفهوم عشق پرداخته‌ایم. این بررسی، با تکیه بر منابع لغوی، قرآنی و فلسفی، می‌کوشد تا ابعاد گوناگون این مفهوم را با نگاهی علمی و تأمل‌برانگیز روشن سازد. از تحلیل ریشه‌های زبانی عشق در فارسی و عربی گرفته تا نقد روش‌شناسی حکمای پیشین، این اثر در پی آن است که عشق را نه‌تنها به‌مثابه یک واژه، بلکه به‌سان یک حقیقت متعالی در نظام هستی‌شناسی اسلامی بازشناساند.

بخش نخست: روش‌شناسی کاوش در مفهوم عشق

۱.۱. ضرورت تعریف مفهومی عشق

پیش از ورود به بحث عشق، ضرورتی بنیادین وجود دارد که مفهوم آن به‌دقت تعریف گردد. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تأکید دارند که هر گفت‌وگوی فلسفی، نیازمند ترتیب منطقی تصور، تصدیق و اثبات است. بدون تصور روشن از چیستی عشق، هرگونه کوشش برای تصدیق یا اثبات آن، ناقص و ناکافی خواهد بود. این روش‌شناسی، به‌سان چراغی است که مسیر کاوش فلسفی را روشن می‌سازد. همان‌گونه که ملانصرالدین، پیش از جلب دیگران به سوی آش، خود به وجود آن باور داشت، فیلسوف نیز باید نخست عشق را در ذهن خویش تصور کند، سپس آن را تصدیق نماید و در نهایت، برای دیگران اثبات کند.

درنگ: روش‌شناسی فلسفی در بررسی عشق، بر ترتیب منطقی تصور، تصدیق و اثبات استوار است. بدون تعریف دقیق مفهوم، هر استدلالی ناقص خواهد بود.

۱.۲. نقد روش‌شناسی ملاصدرا در اسفار

استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، ورود ملاصدرا به بحث عشق در اسفار اربعه را ناقص می‌دانند. ملاصدرا، بدون تبیین دقیق مفهوم عشق، به اثبات آن پرداخته که این امر، از منظر منطقی، کاستی به‌شمار می‌رود. به باور استاد، فیلسوف باید نخست چیستی عشق را تصور کند، سپس آن را در ذهن خویش تصدیق نماید و در نهایت، برای دیگران اثبات کند. این نقد، نه‌تنها بر روش‌شناسی صدرایی، بلکه بر ضرورت رعایت ترتیب منطقی در هر بحث فلسفی تأکید دارد. عشق، چونان رودی است که پیش از پیمودن مسیر، باید سرچشمه‌اش شناخته شود.

درنگ: نقد روش‌شناسی ملاصدرا، بر لزوم تعریف مفهومی پیش از اثبات تأکید دارد. این رویکرد، مبنای کاوش دقیق فلسفی است.

۱.۳. روش پیشنهادی: آغاز از تحلیل لغوی

برخلاف رویکرد ملاصدرا، استاد فرزانه پیشنهاد می‌کنند که کاوش در مفهوم عشق، از تحلیل لغوی و ریشه‌شناسی واژه آغاز شود. این روش، به‌سان کاوشگری است که پیش از ورود به گنجینه معرفت، نخست کلیدهای زبانی آن را می‌جوید. بررسی ریشه‌های عشق در زبان‌های فارسی، عربی و حتی ترکی، می‌تواند به فهم دقیق‌تر این مفهوم یاری رساند. این رویکرد، نه‌تنها از ابهامات فلسفی جلوگیری می‌کند، بلکه بستری استوار برای گفت‌وگوی علمی فراهم می‌آورد.

درنگ: تحلیل لغوی، به‌عنوان گام نخست در کاوش فلسفی، از ابهامات مفهومی جلوگیری کرده و مبنای استواری برای بحث فراهم می‌سازد.

۱.۴. جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، به روش‌شناسی کاوش در مفهوم عشق پرداخت و بر ضرورت تعریف دقیق مفهومی، نقد رویکرد ملاصدرا و اهمیت تحلیل لغوی تأکید ورزید. عشق، به‌مثابه گوهری گران‌بها، نیازمند روش‌شناسی دقیقی است که از تصور به تصدیق و از تصدیق به اثبات رهنمون شود. این ترتیب منطقی، به‌سان پلی است که فیلسوف را از تاریکی ابهام به روشنایی معرفت هدایت می‌کند.

بخش دوم: ریشه‌شناسی و تحلیل لغوی عشق

۲.۱. ریشه‌شناسی عشق در زبان عربی

عشق، واژه‌ای عربی است که در قرآن کریم به‌صورت صریح نیامده است. با این حال، استاد فرزانه تأکید دارند که این غیبت، مانع از تحلیل فلسفی و عرفانی عشق نیست. در معجم المفهرس، واژه‌هایی چون «عمی»، «عند»، «علم»، «عظم» و «عسى» یافت می‌شوند، اما لفظ «عشق» غایب است. این امر، نباید کاوشگر حقیقت را از جست‌وجوی مفهوم عشق بازدارد. استاد فرزانه می‌فرمایند که گرچه لفظ عشق در قرآن کریم نیست، مفهوم آن در قالب محبت و حب، چونان ستاره‌ای در آسمان آیات می‌درخشد.

آیه شریفه: وَالْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ [مطلب حذف شد] : و مؤمنان در دوستی خدا سخت‌ترند.

درنگ: غیبت لفظ عشق در قرآن کریم، مانع از حضور مفهومی آن نیست. محبت شدید مؤمنان به خدا، در آیه ۱۶۵ سوره بقره، به عشق بی‌پایان اشاره دارد.

۲.۲. تحلیل لغوی در منابع عربی

در کتاب «مجمع البحرین»، تألیف فخرالدین طریحی، عشق به معنای «التجاوز الحد فی المحبه» تعریف شده است، یعنی محبتی که از حد فراتر رود. این تعریف، عشق را به‌سان رودی بی‌کران می‌نمایاند که از مرزهای محبت عادی گذشته و به ساحت بی‌پایانی گام می‌نهد. استاد فرزانه تأکید دارند که این تجاوز از حد، نه به معنای افراط منفی، بلکه به مفهوم محبت بی‌مرز است. همچنین، در «صحاح اللغة» جوهرى و «لسان العرب»، عشق به‌عنوان «فرط الحب» (شدت محبت) تعریف شده و صیغه‌های آن، مانند «عشقَ یعشقُ عشقاً» یا «عشْقاً»، بررسی شده‌اند. اختلاف در مصدر یا اسم مصدر بودن عشق، به پیچیدگی‌های صرفی این واژه اشاره دارد که بر تحلیل فلسفی آن تأثیر می‌گذارد.

درنگ: عشق، در منابع لغوی عربی، به معنای محبت بی‌حد و شدت حب تعریف شده که مرتبه‌ای متعالی از محبت را نشان می‌دهد.

۲.۳. تحلیل لغوی در منابع فارسی

در فرهنگ عمید، عشق به معانی شیفتگی، دلدادگی، دلبستگی و دوستی مفرط تعریف شده است. با این حال، استاد فرزانه این تعاریف را به دلیل ترادف ظاهری، ناقص می‌دانند. شیفتگی، دلدادگی و دلبستگی، هرکدام دارای بار معنایی متفاوتی‌اند و نمی‌توانند مترادف باشند. به‌ویژه، دوستی مفرط، به دلیل صفت افراط که مذموم است، با ماهیت متعالی عشق ناسازگار است. استاد تأکید دارند که فرهنگ‌های عمید، معین و دهخدا، به دلیل عدم تنقیح علمی، بیش از آنکه لغت‌نامه باشند، دایره‌المعارف‌اند و از درهم‌آمیختگی با جغرافیا و تاریخ رنج می‌برند.

درنگ: تعاریف ترادف‌گونه در فرهنگ‌های فارسی، از دقت معنایی عشق می‌کاهند. بازسازی علمی این فرهنگ‌ها، ضرورتی برای احیای ادبیات فارسی است.

۲.۴. عشق در موسیقی ایرانی

در فرهنگ عمید، عشاق به‌عنوان نام یک آهنگ موسیقی معرفی شده، اما استاد فرزانه این تعریف را نادرست می‌دانند. عشاق، نه یک آهنگ مستقل، بلکه گوشه‌ای از دستگاه‌های موسیقی ایرانی، مانند بیات ترک، افشاری، اصفهان و ماهور است. این گوشه، به‌سان نغمه‌ای است که در دستگاه‌های موسیقی، حالتی تیز و پرشور را برمی‌انگیزد. تفاوت میان «عشاق» وصفی (گوشه موسیقی) و «عشاق» جمع (به معنای عاشقان)، به پیچیدگی‌های زبانی و فرهنگی اشاره دارد.

درنگ: عشاق، به‌عنوان گوشه‌ای در موسیقی ایرانی، پیوند عمیقی میان هنر و مفاهیم عرفانی را نشان می‌دهد.

۲.۵. عشق به‌مثابه گیاه

فرهنگ عمید، عشق را به گیاهی با برگ‌های درشت و ساقه‌های نازک و بلند تشبیه کرده که به درخت می‌پیچد و بالا می‌رود. این گیاه، به‌سان عاشقی است که بدون معشوق، به فعلیت نمی‌رسد. استاد فرزانه این تشبیه را بدیع می‌دانند، زیرا عشق، مانند این گیاه، وابسته و نیازمند معشوق است. با این حال، عشق با پیچک تفاوت دارد؛ پیچک، معشوق را تخریب می‌کند، اما عشق، خود را به معشوق می‌سپارد و او را تعالی می‌بخشد.

درنگ: عشق، مانند گیاهی است که به معشوق می‌پیچد و او را تعالی می‌بخشد، برخلاف پیچک که معشوق را تخریب می‌کند.

۲.۶. جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به کاوش در ریشه‌های زبانی عشق در عربی و فارسی پرداخت و نشان داد که عشق، چه در قالب محبت بی‌حد در منابع عربی و چه به‌صورت گیاهی وابسته در فرهنگ فارسی، کیفیتی متعالی و نیازمند معشوق است. غیبت لفظ عشق در قرآن کریم، مانع از حضور مفهومی آن نیست، و آیاتی چون بقره ۱۶۵، به محبت شدید مؤمنان اشاره دارند. نقد فرهنگ‌های لغت فارسی، بر ضرورت بازسازی ادبیات علمی تأکید دارد، در حالی که تحلیل عشاق در موسیقی ایرانی، پیوند هنر و عرفان را آشکار می‌سازد.

بخش سوم: عشق در حکمت و عرفان اسلامی

۳.۱. عشق به‌عنوان ظرف عنایت الهی

استاد فرزانه، عشق را به‌سان ظرفی برای دریافت عنایات الهی می‌دانند. این ظرف، بستری است که وجود عاشق را برای پذیرش تجلیات الهی آماده می‌سازد. عشق، در نظام حکمت اسلامی، نه‌تنها یک کیفیت وجودی، بلکه محرکی برای فاعلیت خداوندی است. این دیدگاه، با حکمت صدرایی و عرفان نظری هم‌خوانی دارد، جایی که عشق، چونان پلی میان خالق و مخلوق، خلقت را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

درنگ: عشق، به‌ع عنوان ظرف عنایت الهی، بستری برای تجلی وجودی و محرک خلقت است.

۳.۲. مراتب هوس، حب و عشق

استاد فرزانه، مراتب وجودی انسان را به سه ساحت تقسیم می‌کنند: هوس، متعلق به نفس؛ حب، متعلق به قلب؛ و عشق، متعلق به روح. عشق، به‌سان شکوفه‌ای است که از حب می‌روید و صافی عقل است. این مراتب، به سیر وجودی انسان از نفس به روح اشاره دارند. عشق، برخلاف هوس که در بند خواسته‌های نفسانی است، کیفیتی متعالی است که روح را به سوی معشوق الهی هدایت می‌کند.

درنگ: عشق، متعلق به روح، مرتبه‌ای متعالی از حب است که انسان را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

۳.۳. دیدگاه‌های حکما درباره عشق

غزالی، عشق را شدت محبت و میل نفس به محبوب می‌داند، در حالی که جالینوس، آن را فعل نفسی می‌بیند که در مغز، قلب و کبد متمرکز است. استاد فرزانه، این دیدگاه‌ها را به‌سان دو بال می‌دانند که عشق را از منظر عرفانی و طبیعی تبیین می‌کنند. غزالی، عشق را کیفیتی معنوی می‌بیند، در حالی که جالینوس، با نگاهی زیستی، آن را به سه منزل تخیل، فکر و ذکر در مغز مرتبط می‌سازد.

درنگ: دیدگاه‌های غزالی و جالینوس، عشق را از منظرهای عرفانی و طبیعی تبیین کرده و غنای مفهومی آن را نشان می‌دهند.

۳.۴. شرط عاشق شدن

استاد فرزانه، شرط عاشق شدن را رهایی از خود و اشتغال به معشوق می‌دانند. عاشق، کسی است که از خویشتن فارغ شده و به معشوق پیوسته است. این رهایی، به‌سان پرنده‌ای است که قفس خود را رها کرده و به سوی آسمان معشوق پرواز می‌کند. این شرط، با مفهوم فنا در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد، جایی که عاشق، خود را در معشوق محو می‌سازد.

درنگ: عاشق شدن، نیازمند رهایی از خود و اشتغال به معشوق است، که با مفهوم فنا در عرفان هم‌خوانی دارد.

۳.۵. عشق و لزوم

عشق، با لزوم و پیوستگی به معشوق همراه است. استاد فرزانه تأکید دارند که عاشق، از معشوق جدا نمی‌شود، برخلاف محب یا اهل هوس که ممکن است ببرند. این لزوم، به‌سان رشته‌ای ناگسستنی است که عاشق را به معشوق پیوند می‌دهد. عشق، بریدن ندارد، و اگر کسی ببرد، از آغاز عاشق نبوده است.

درنگ: عشق، با لزوم و پیوستگی به معشوق همراه است و بریدن در آن راه ندارد.

۳.۶. نقد ادعای زودهنگام عشق

استاد فرزانه، با احتیاط، از ادعای زودهنگام عشق نهی می‌کنند. گفتن «من عاشقم»، کیفیتی سنگین است که نیازمند التزام و تعهد است. این ادعا، به‌سان پرچمی است که تنها بر قله‌های رفیع راستی و وفاداری برافراشته می‌شود. بدون لزوم و پیوستگی، این ادعا ممکن است به دروغ آلوده گردد.

درنگ: ادعای عشق، نیازمند التزام و تعهد است و باید با احتیاط مطرح شود.

۳.۷. جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به کاوش در مفهوم عشق در حکمت و عرفان اسلامی پرداخت و آن را به‌سان ظرفی برای عنایت الهی و مرتبه‌ای متعالی از حب معرفی کرد. مراتب هوس، حب و عشق، سیر وجودی انسان را از نفس به روح نشان می‌دهند. دیدگاه‌های غزالی و جالینوس، ابعاد عرفانی و طبیعی عشق را روشن ساختند، در حالی که شرط عاشق شدن و لزوم، به ماهیت متعالی و ناگسستنی عشق اشاره دارند. این کاوش، عشق را چونان گوهری در تاج حکمت اسلامی نمایان می‌سازد.

بخش چهارم: نقد و بازسازی ادبیات علمی

۴.۱. نقد فرهنگ‌های لغت فارسی

استاد فرزانه، فرهنگ‌های عمید، معین و دهخدا را به دلیل عدم تنقیح علمی مورد نقد قرار می‌دهند. این فرهنگ‌ها، به‌جای تمرکز بر واژه‌شناسی دقیق، به دایره‌المعارفی از جغرافیا، تاریخ و دیگر علوم تبدیل شده‌اند. این درهم‌آمیختگی، به‌سان باغی است که گل‌های معرفت در میان علف‌های هرز گم شده‌اند. بازسازی این فرهنگ‌ها، ضرورتی برای احیای ادبیات علمی پارسی است.

درنگ: فرهنگ‌های لغت فارسی، به دلیل عدم تنقیح علمی، نیازمند بازسازی‌اند تا به واژه‌شناسی دقیق بازگردند.

۴.۲. ضرورت بازسازی ادبیات فارسی

استاد فرزانه، بر نقش حوزه‌های علمیه در بازسازی ادبیات فارسی تأکید دارند. این بازسازی، به‌سان بازگرداندن جانی تازه به پیکر ادبیات پارسی است که می‌تواند اقتدار علمی حوزه‌ها را تقویت کند. اصلاح اشکالات لغوی، مانند ترادف نادرست شیفتگی و دلدادگی، به تولید دانش بومی و غنی‌سازی گفتمان علمی یاری می‌رساند.

درنگ: بازسازی ادبیات فارسی، ضرورتی برای احیای علوم انسانی و تقویت اقتدار علمی حوزه‌هاست.

۴.۳. نقد تجسس و فضولی

استاد فرزانه، تجسس در امور دیگران را نوعی خباثت می‌دانند که با ماهیت عشق ناسازگار است. عاشق، به‌جای فضولی، باید از خود فارغ شود و به معشوق مشغول گردد. این نقد، به‌سان هشداری است که عاشق را از پرتگاه خودخواهی به سوی قله‌های رهایی رهنمون می‌سازد.

درنگ: تجسس، با ماهیت عرفانی عشق ناسازگار است و عاشق را از رهایی بازمی‌دارد.

۴.۴. خطر خودخواهی در عشق

استاد فرزانه هشدار می‌دهند که برخی، به نام عشق به خدا، طمع و خودخواهی را دنبال می‌کنند. این افراد، به‌سان پیچک‌هایی‌اند که به جای تعالی معشوق، او را تخریب می‌کنند. عشق حقیقی، معشوق را خراب نمی‌کند، بلکه خود را به او می‌سپارد و او را به سوی کمال می‌برد.

درنگ: عشق حقیقی، معشوق را تعالی می‌بخشد، در حالی که عشق کاذب، به طمع و تخریب منجر می‌شود.

۴.۵. جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به نقد فرهنگ‌های لغت فارسی و ضرورت بازسازی ادبیات علمی پرداخت. استاد فرزانه، با تأکید بر نقش حوزه‌های علمیه، اصلاح اشکالات لغوی را گامی در جهت احیای علوم انسانی می‌دانند. نقد تجسس و هشدار درباره خطر خودخواهی، عشق را به‌سان گوهری معرفی می‌کند که تنها در ساحت رهایی و صداقت می‌درخشد.

سخن پایانی: عشق، گوهر حکمت اسلامی

کاوش در مفهوم عشق، از منظر حکمت اسلامی، پرده از عمق و غنای این مفهوم برمی‌دارد. عشق، به‌سان گوهری در تاج فلسفه و عرفان اسلامی، ظرفی برای عنایات الهی و محرکی برای فاعلیت خداوندی است. تحلیل لغوی، از منابع عربی چون «مجمع البحرین» و «لسان العرب» تا فرهنگ‌های پارسی، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های معنایی و صرفی این واژه است. نقد روش‌شناسی ملاصدرا، بر ضرورت ترتیب منطقی در کاوش فلسفی تأکید دارد، در حالی که تمایز عشق و پیچک، به تفاوت میان حقیقت و کذب در عشق اشاره می‌کند.

مراتب هوس، حب و عشق، سیر وجودی انسان را از نفس به روح نشان می‌دهند، و شرط عاشق شدن، رهایی از خود و پیوستگی به معشوق است. این کاوش، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نه‌تنها به تبیین مفهوم عشق پرداخته، بلکه با نقد فرهنگ‌های لغت و تأکید بر بازسازی ادبیات علمی، راه را برای احیای علوم انسانی هموار ساخته است. عشق، چونان نغمه‌ای در دستگاه هستی، انسان را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی