در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 492

متن درس





کاوشی در مفهوم عشق و شوق در حکمت متعالیه

کاوشی در مفهوم عشق و شوق در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۹۲)

مقدمه: درآمدی بر عشق و شوق در فلسفه اسلامی

حکمت متعالیه، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظام‌های فلسفی در سنت اسلامی، با تکیه بر وحدت وجود و مراتب آن، به تبیین مفاهیم بنیادین وجودی پرداخته است. در این میان، مفهوم عشق و شوق، به‌مثابه دو گوهر وجودی، در فهم رابطه میان حق و مخلوق نقشی محوری دارند. عشق، چونان جریانی که موجود را به حفظ هستی خویش و وصال با معشوق فرا می‌خواند، و شوق، چونان عطشی که از فقدان کمال مطلق برمی‌خیزد، در تمامی مراتب وجود، از عقلی تا طبیعی، جاری‌اند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۴۹۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در این دو مفهوم می‌پردازد و با نگاهی نقادانه، دیدگاه‌های صدرالمتألهین شیرازی را بررسی می‌کند. هدف، تبیین دقیق این مفاهیم، رفع تناقضات ظاهری در عبارات ملاصدرا، و ارائه تحلیلی منسجم و آکادمیک است که هم‌چون چراغی، مسیر فهم فلسفی را روشن سازد.

بخش نخست: مفهوم‌شناسی عشق و شوق در حکمت متعالیه

تعریف عشق و شوق

عشق، در حکمت متعالیه، چونان ظرفی برای وجدان و حفظ موجودیت تعریف می‌شود، گویی موجودی که در ساحت وجود خویش پایدار است، با عشق به معشوق خویش پیوند می‌یابد. شوق، اما، چونان عطشی است که از فقدان کمال مطلوب سرچشمه می‌گیرد؛ طلب مفقود است که موجود را به سوی کمال رهنمون می‌سازد. این دو مفهوم، چون دو بال، موجودات را در مسیر سیر وجودی به سوی حق تعالی همراهی می‌کنند.

درنگ: عشق، ظرف وجدان و حفظ موجودیت است، در حالی که شوق، ظرف فقدان و طلب مفقود است. این تمایز، بنیاد تحلیل مراتب وجودی در حکمت متعالیه را تشکیل می‌دهد.

مراتب وجود و جایگاه عشق و شوق

در نظام فلسفی ملاصدرا، موجودات به چهار مرتبه عقلی، نفسی، حسی، و طبیعی تقسیم می‌شوند. هر موجود، از مجردات عقلی گرفته تا موجودات مادی، به سوی کمالی که خداوند برایش مقدر کرده، در حرکت است. این حرکت، با عشق و شوق تعریف می‌شود؛ عشق چونان نگهبان وجود، و شوق چونان انگیزه‌ای برای رفع نقصان. استاد فرزانه، با استناد به عبارات ملاصدرا، بر این نکته تأکید دارند که خداوند در ذات هر موجودی، عشق و شوق به کمال را ریشه‌دار کرده است:
«إن الله سبحانه قد قرر لکل موجود من الموجودات العقلیة والنفسیة والحسیة والطبیعیة کمالاً ورکز فی ذاته عشقاً وشوقاً إلى ذلک الکمال» (خداوند سبحان برای هر موجودی از موجودات عقلی، نفسی، حسی و طبیعی، کمالی مقدر کرده و در ذات او عشق و شوق به آن کمال را استوار ساخته است). این عبارت، چونان آیینه‌ای، شمولیت عشق و شوق را در تمامی مراتب وجود بازتاب می‌دهد.

بخش دوم: دیدگاه ملاصدرا و تناقضات ظاهری

ادعای اول: شمولیت عشق و شوق

ملاصدرا در آغاز، عشق و شوق را به همه موجودات، اعم از عقلی، نفسی، حسی، و طبیعی، نسبت می‌دهد. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود سازگار است، زیرا هر موجودی، به دلیل تفاوت با حق تعالی، فاقد کمال مطلق است و این فقدان، شوق به سوی کمال را برمی‌انگیزد. عشق، در این معنا، چونان نگه‌داری از وجود خویش، و شوق، چونان تلاش برای رفع نقصان، در همه موجودات جاری است.

ادعای دوم: اختصاص عشق محض به مجردات

با این حال، ملاصدرا در عبارتی دیگر، شوق را از مجردات عقلی نفی کرده و عشق محض را به آن‌ها اختصاص می‌دهد:
«فالعشق المجرد عن الشوق یختص بالمفارقات العقلیة» (عشق منفک از شوق، مختص مفارقات عقلی است). این ادعا، با فاصله اندکی از ادعای نخست، تناقضی ظاهری ایجاد می‌کند. استاد فرزانه، این تناقض را چونان گرهی در بافت استدلال ملاصدرا می‌بینند و با دقتی عالمانه، به نقد آن می‌پردازند.

درنگ: تناقض ظاهری در عبارات ملاصدرا، ناشی از نفی شوق از مجردات عقلی است، در حالی که استدلال وی، شوق را در همه موجودات تأیید می‌کند. این تناقض، نیازمند بازنگری در تبیین مراتب شوق است.

نقد تناقض و تبیین شوق در مجردات

استاد فرزانه استدلال می‌کنند که ادعای نخست ملاصدرا، مبنی بر شمولیت عشق و شوق در همه موجودات، با اصل وحدت وجود هم‌خوانی دارد. هر مخلوقی، به دلیل تفاوت با حق تعالی، فاقد کمال مطلق است و این فقدان، شوق به سوی حق را ایجاب می‌کند. اما نفی شوق از مجردات عقلی، با این اصل ناسازگار است. مجردات، به دلیل معلول بودن، نقص ذاتی دارند و این نقص، آن‌ها را به سوی حق، به‌مثابه کمال مطلق، مشتاق می‌سازد. شوق در مجردات، برخلاف موجودات مادی، وصولی است، نه خروجی؛ یعنی از قوه به فعل نمی‌رسد، بلکه در پی وصال به حق است.

بخش سوم: شوق وصولی و شوق خروجی

تمایز شوق وصولی و خروجی

شوق، در مراتب وجودی، به دو گونه وصولی و خروجی تقسیم می‌شود. شوق وصولی، چونان عطشی است که موجود را به وصال با حق تعالی فرا می‌خواند، بی‌آنکه از قوه به فعل انتقال یابد. شوق خروجی، اما، در موجودات مادی رخ می‌دهد که از قوه به فعل حرکت می‌کنند، مانند انسانی که از خانه به سوی نان می‌رود. مجردات، چون ملائکه، شوق وصولی دارند؛ آن‌ها، چونان پرندگانی که به سوی نور حق پرواز می‌کنند، در پی وصال‌اند، نه خروج از قوه به فعل.

درنگ: شوق در مجردات، وصولی است و به وصال با حق تعالی معطوف است، در حالی که شوق در موجودات مادی، هم وصولی و هم خروجی (از قوه به فعل) است.

مثال شوق و علم

استاد فرزانه، با تمثیلی بدیع، شوق به علم را چونان تغذیه عقل می‌دانند، نه معده. همان‌گونه که نان، معده را سیر می‌کند، علم، عقل را سیراب می‌سازد. مجردات، با شوق وصولی، عقل خود را به سوی کمال حق می‌گشایند، در حالی که موجودات مادی، با شوق خروجی، از قوه به فعل حرکت می‌کنند. این تمثیل، چونان مشعلی، تفاوت مراتب شوق را روشن می‌سازد.

بخش چهارم: مجردات و طلب حق

نقص معلولی و شوق مجردات

مجردات عقلی، به دلیل معلول بودن، نقص ذاتی دارند. این نقص، نه به معنای فقدان مادون (مانند هوس یا عصيان)، بلکه به معنای فقدان وجوب ذاتی حق است. از این‌رو، مجردات، چونان ستارگانی که به سوی خورشید وجود می‌چرخند، شائق به حق‌اند. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که اگر مجردات به سوی حق سیر می‌کنند، این سیر، نشانه طلب و شوق است. سیر آن‌ها، نه مکانی و نه عقلی، بلکه وجودی است که در پی کمال مطلق است.

درنگ: مجردات عقلی، به دلیل معلول بودن، نقص دارند و این نقص، شوق وصولی به سوی حق را در آن‌ها برمی‌انگیزد. سیر آن‌ها، وجودی و نه مادی است.

ملائکه و شوق وصولی

ملائکه، به‌مثابه راکعون، ساجدون، و قائمون، مشتاق حق‌اند. این شوق، چونان جریانی زلال، آن‌ها را به سوی حق تعالی می‌کشاند. در قرآن کریم، ملائکه چونان موجوداتی توصیف شده‌اند که در طاعت و تسبیح حق‌اند:
«وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ» (ترجمه: و هر که در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، و کسانی که نزد اویند از پرستش او سر باز نمی‌زنند و خسته نمی‌شوند) (سوره انبیاء، آیه ۱۹). این آیه، شوق وصولی ملائکه را به روشنی نشان می‌دهد.

بخش پنجم: نقد محض بودن مجردات

محض بودن و اختصاص به حق

استاد فرزانه تأکید دارند که محض بودن، مختص حق تعالی است. مجردات، هرچند از ماده و قوه مبرا هستند، به دلیل معلول بودن، نقص دارند و نمی‌توانند محض تلقی شوند. تنها حق تعالی، چونان اقیانوسی بی‌کران، از هر نقص و محدودیتی مبراست. مجردات، در مقابل مقارنات (موجودات مادی)، مجردند، اما این تجرد، به معنای محض بودن نیست. از این‌رو، شوق وصولی در آن‌ها، نشانه نقص معلولی است.

درنگ: مجردات، محض نیستند؛ تنها حق تعالی مجرد محض است. مجردات، به دلیل معلول بودن، نقص دارند و این نقص، شوق به حق را در آن‌ها ایجاد می‌کند.

نقد استثنای مجردات از شوق

استاد فرزانه، با استدلالی دقیق، استثنای مجردات از شوق را ناسازگار با برهان ملاصدرا می‌دانند. برهان ملاصدرا، که وجود را خیر، مؤثر، و لذت‌بخش معرفی می‌کند، شوق را در همه موجودات تأیید می‌کند. نفی شوق از مجردات، با این برهان ناسازگار است، زیرا مجردات، به دلیل معلول بودن، نقص دارند و این نقص، آن‌ها را شائق به حق می‌سازد.

بخش ششم: وحدت وجود و خیر بودن وجود

وجود و خیر

ملاصدرا استدلال می‌کند که وجود، خیر، مؤثر، و لذت‌بخش است، در حالی که عدم، شر و کریه است. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود هم‌خوانی دارد، زیرا وجود، به ذات، کمال است و هر موجودی، به دلیل مشارکت در وجود، خیر را در خود دارد. استاد فرزانه، این استدلال را چونان پایه‌ای استوار برای فهم شوق و عشق در همه موجودات می‌دانند.

وحدت وجود و مراتب آن

وجود، نوع واحد و بسیطی است که اختلاف آن، تنها در حدود و مراتب (اکمل و انقص، اشد و اضعف) ظاهر می‌شود. این اصل، چونان نخ تسبیح، همه موجودات را در سلسله مراتب وجودی به هم پیوند می‌دهد. غایت کمال وجود، حق تعالی است که به دلیل غیرمتناهی بودن در شدت کمال، مقصد نهایی همه موجودات است.

درنگ: وجود، نوع واحد و بسیط است و اختلاف آن، تنها در مراتب و حدود است. غایت کمال وجود، حق تعالی است که به دلیل غیرمتناهی بودن، مقصد همه موجودات است.

بخش هفتم: نقد مفهوم واجب‌الوجود

وحدت وجود و نقد واجب‌الوجود

استاد فرزانه، با نگاهی عمیق، مفهوم متعارف واجب‌الوجود را نقد می‌کنند. وجود، واحد است و تمایز واجب و ممکن، تنها در سطح ظهورات و تعینات است. مابقی موجودات، ظهورات وجود واحدند، نه ممکن‌الوجود یا واجب‌الوجود به معنای متعارف. این دیدگاه، چونان کلیدی، قفل‌های تنگ‌نظری در فهم وحدت وجود را می‌گشاید.

شدت وجود و اختصاص به حق

شدت وجود، مختص حق تعالی است. غیرحق، هرچند ممکن است در مد و عد غیرمتناهی باشد، در شدت وجود، محدود است. این تمایز، چونان خطی روشن، حق را از مخلوق جدا می‌سازد و شوق موجودات به سوی کمال مطلق را تبیین می‌کند.

بخش هشتم: نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

کاوش در مفهوم عشق و شوق در حکمت متعالیه، نشان‌دهنده عمق و غنای این نظام فلسفی است. عشق، چونان نگهبان وجود، و شوق، چونان عطش به کمال، در همه مراتب وجود جاری‌اند. ملاصدرا، با استدلال‌هایی که ریشه در وحدت وجود دارند، شوق و عشق را به همه موجودات نسبت می‌دهد، اما نفی شوق از مجردات، با برهان وی ناسازگار است. استاد فرزانه، با نقدی دقیق، نشان می‌دهند که مجردات، به دلیل نقص معلولی، شائق به حق‌اند و شوق آن‌ها، وصولی است. این تحلیل، چونان پلی، حکمت متعالیه را به عرفان نظری پیوند می‌زند و نقش ملائکه را به‌عنوان مشتاقون إلى الله برجسته می‌سازد. بازسازی این مفاهیم در حوزه‌های علمیه، می‌تواند به تقویت گفتمان فلسفی-عرفانی و تحقق اهداف متعالی اسلام یاری رساند.

با نظارت صادق خادمی