در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 493

متن درس





تحلیل و تبیین مفاهیم عشق و شوق در فلسفه اسلامی

تحلیل و تبیین مفاهیم عشق و شوق در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۹۳)

دیباچه

مفاهیم عشق و شوق از دیرباز در فلسفه اسلامی جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند و در میان حکیمان اسلامی، از جمله صدرالمتألهین شیرازی، به‌عنوان محورهای بنیادین در تبیین نظام هستی‌شناختی و وجودی موجودات مورد توجه قرار گرفته‌اند. این اثر، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق و عمیق این دو مفهوم در چارچوب فلسفه اسلامی می‌پردازد. با تمرکز بر دیدگاه‌های صدرالمتألهین و نقد تناقضات موجود در آرای او درباره شوق مفارقات، این نوشتار می‌کوشد با رویکردی علمی و نظام‌مند، تمایز میان عشق و شوق، جایگاه آن‌ها در مراتب وجودی، و نسبتشان با مفارقات عقلانی و واجب تعالی را روشن سازد. این اثر، با ساختاری منظم و زبانی متین، به تحلیل دقیق عبارات صدرا و ارائه تقسیم‌بندی شوق به دو نوع وصولی و خروجی پرداخته و با نقد تعریف سنتی مجردات، شوق وصولی را برای مفارقات اثبات می‌کند.

بخش نخست: تبیین مفاهیم بنیادین عشق و شوق

تمایز وجودی عشق و شوق

عشق و شوق، دو مفهوم کلیدی در فلسفه اسلامی، هر یک به جنبه‌ای از وجود موجودات اشاره دارند. عشق، به معنای حفظ الموجود، به فعل حفظ و نگهداشت فعلیت موجود بازمی‌گردد، در حالی که شوق، به معنای طلب المفقود، به حرکت موجود به سوی کمال غایب و رفع نقص دلالت دارد. این تمایز، بنیان تحلیل‌های فلسفی در این حوزه را تشکیل می‌دهد و مبنای فهم مراتب وجودی موجودات قرار می‌گیرد.

درنگ: عشق، حفظ فعلیت موجود است، و شوق، طلب کمال مفقود. این تمایز، محور تبیین وجودی موجودات در فلسفه اسلامی است.

عشق و عمومیت آن در نظام هستی

عشق، به‌عنوان حفظ الموجود، در همه موجودات، از واجب تعالی تا هیولای اولی، جاری است. هر موجودی، حتی ذره‌ای ناچیز، به حفظ فعلیت وجودی خویش میل دارد، و این میل، به مثابه عشقی ذاتی، در تمامی مراتب هستی ساری و جاری است. این عمومیت، نشان‌دهنده وحدت وجودی در نظام خلقت است که هر موجودی را به حفظ هویت خویش وامی‌دارد.

درنگ: هیچ موجودی از عشق خالی نیست؛ از حق تعالی تا هیولای اولی، همه عاشق حفظ فعلیت خویش‌اند.

شوق و نسبت آن با فقدان

شوق، برخلاف عشق، به طلب آنچه موجود نیست و رفع نقص وابسته است. این طلب، در موجوداتی که نقص ذاتی دارند، به‌ویژه معلول‌ها، آشکار می‌شود. شوق، نیرویی است که موجود را به سوی کمال مفقود هدایت می‌کند و در مراتب نازل وجود، به دلیل شدت فقدان، نمود بیشتری دارد.

بخش دوم: نقد دیدگاه صدرالمتألهین در نسبت شوق به مفارقات

ادعای صدرا و تناقض در استدلال

صدرالمتألهین در آرای خویش، مفارقات عقلانی (ملائکه) را به دلیل فقدان نقص، فاقد شوق می‌داند، در حالی که عشق را به آن‌ها نسبت می‌دهد. او مفارقات را موجوداتی بالفعل از همه جهات می‌پندارد که به دلیل کمال ذاتی، نیازی به شوق ندارند. با این حال، استدلال او در جای دیگر بیان می‌دارد که هر معلولی، به دلیل معلولیت، ناقص است و شوق به کمال دارد. این تناقض میان ادعا و استدلال، یکی از محورهای اصلی نقد این درس‌گفتار است.

درنگ: ادعای صدرا در سلب شوق از مفارقات با استدلالش که هر معلولی ناقص و شائق است، در تناقض است.

تحلیل عبارات صدرا

صدرا در عبارتی می‌فرماید: «فَإذا كُلُّ ما لَمْ يَكُنْ مَعْلُولًا لِشَيْءٍ، كَالواجِبِ تَعالى، فَلاَ نَقْصَ فِيهِ أَصْلًا» (هر چیزی که معلول چیزی نیست، مانند واجب تعالی، هیچ نقصی در آن نیست). مفهوم مقابل این عبارت آن است که هر معلولی ناقص است و از این‌رو، شائق. این استدلال، مفارقات را نیز شامل می‌شود، زیرا آن‌ها نیز معلول‌اند. با این حال، صدرا در جای دیگر، شوق را از مفارقات سلب کرده و تنها عشق را به آن‌ها نسبت می‌دهد.

معلولیت و نقص در مفارقات

مفارقات، به‌عنوان موجوداتی معلول، نمی‌توانند از نقص مبرا باشند. هر معلولی، به دلیل وابستگی به علتش، دارای نقص ذاتی است و این نقص، شوق را در پی دارد. این شوق، در مفارقات، به صورت وصولی (حرکت از فعلیت به فعلیت برتر) ظهور می‌یابد، نه خروجی (حرکت از قوه به فعل) که خاص موجودات مادی است.

درنگ: مفارقات، به دلیل معلولیت، ناقص‌اند و شوق وصولی دارند، نه شوق خروجی.

بخش سوم: تقسیم‌بندی شوق و تحلیل شوق وصولی

شوق وصولی و شوق خروجی

شوق به دو نوع وصولی و خروجی تقسیم می‌شود. شوق خروجی، که در عالم ماده غالب است، به حرکت از قوه به فعل اشاره دارد، مانند گرسنگی معده که با پر شدن رفع می‌شود. اما شوق وصولی، که در مفارقات و عقل نمود دارد، به حرکت از فعلیت به فعلیت برتر مربوط است، مانند شوق علم که به نو شدن و تجدید معرفت وابسته است.

درنگ: شوق وصولی، حرکت از فعلیت به فعلیت برتر است، در حالی که شوق خروجی، حرکت از قوه به فعل است.

شوق وصولی در مفارقات

مفارقات، به دلیل مجرد بودن از ماده، فاقد شوق خروجی‌اند، اما شوق وصولی دارند. این شوق، به مثابه میل به وصل بعد الوصل یا عین بعد العین است که در آن، موجود به سوی کمال برتر حرکت می‌کند، بدون آنکه نیازی به پر شدن قوه‌ای مادی داشته باشد. این تمایز، نقد تعریف سنتی مفارقات به‌عنوان موجوداتی مجرد از نقص را تقویت می‌کند.

مثال‌های شوق وصولی و خروجی

برای روشن شدن این تمایز، می‌توان به مثال گرسنگی معده و گرسنگی علم اشاره کرد. گرسنگی معده، شوق خروجی است، زیرا به پر شدن ظرف خالی وابسته است. اما گرسنگی علم، شوق وصولی است، زیرا به نو شدن و تعین معرفت مربوط می‌شود، نه پر شدن ظرفی مادی.

بخش چهارم: سلسله مراتب وجودی و تکامل

سلسله مراتب تکامل

در نظام هستی، هر موجود ناقص با موجودی کامل‌تر از خود به کمال می‌رسد. هیولا با صورت، صورت با مصور، حس با نفس، نفس با عقل، و عقل با واجب الوجود کامل می‌شود. این سلسله مراتب، نشان‌دهنده حرکت وجودی موجودات به سوی کمال است که در آن، شوق وصولی مفارقات و عقل به واجب تعالی معطوف است.

درنگ: هر وجود ناقص با موجودی قوی‌تر کامل می‌شود، و عقل با واجب الوجود به کمال می‌رسد.

نقش معلولیت در شوق

هرچه معلولیت موجودی بیشتر باشد، نقص و شوق آن فزون‌تر است. هیولای اولی، به دلیل پایین‌ترین مرتبه وجودی، بیشترین شوق را دارد، در حالی که مفارقات، به دلیل نزدیکی به حق، نقص و شوق کمتری دارند. با این حال، این شوق در مفارقات به صورت وصولی ظهور می‌یابد.

بخش پنجم: نقد تعریف سنتی مجردات

اشتباه در تعریف مجردات

تعریف سنتی مجردات به‌عنوان موجوداتی مجرد از نقص، نادرست است. مفارقات، تنها از ماده مفارق‌اند، نه از نقص. این سوء‌فهم، که در آرای ابن‌سینا و صدرا دیده می‌شود، شوق را به اشتباه از مفارقات سلب کرده است. مفارقات، به دلیل معلولیت، ناقص‌اند و شوق وصولی دارند.

درنگ: مفارقات از ماده مجردند، نه از نقص؛ لذا شوق وصولی دارند.

اصلاح استدلال صدرا

با اصلاح مفهوم شوق و تمایز میان شوق وصولی و خروجی، استدلال صدرا منسجم می‌شود. شوق مفارقات، وصولی است و به حرکت وجودی آن‌ها به سوی واجب تعالی اشاره دارد. این اصلاح، تناقض میان ادعا و استدلال صدرا را رفع می‌کند و دیدگاه فلسفی او را با واقعیت همخوان می‌سازد.

بخش ششم: عشق و شوق در انسان و هستی

دوگانگی عشق و شوق در انسان

انسان، به‌عنوان موجودی جامع، هر دو نوع شوق خروجی و وصولی را داراست. او عاشق فعلیت کنونی خویش است و مشتاق کمال فردای خویش. این دوگانگی، انسان را به مثابه پلی میان عالم ماده و تجرد معرفی می‌کند که هم به حفظ الموجود می‌پردازد و هم به طلب المفقود مشتاق است.

درنگ: انسان، عاشق فعلیت امروز و مشتاق کمال فرداست.

ناخالصی در عشق

عشق، در ذات خویش، صاف و پاک است، اما گناه و معصیت می‌تواند آن را به ناخالصی کشاند. همان‌گونه که پای کثیف، جوراب و کفش را آلوده می‌کند، معصیت نیز عشق را از صافی و خلوص دور می‌سازد، بدون آنکه ماهیت آن را تغییر دهد.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تحلیل دقیق مفاهیم عشق و شوق در فلسفه اسلامی، به بررسی دیدگاه صدرالمتألهین و نقد تناقضات موجود در آرای او پرداخت. عشق، به‌عنوان حفظ الموجود، در همه موجودات جاری است، و شوق، به‌عنوان طلب المفقود، به همه معلول‌ها، از جمله مفارقات، نسبت داده می‌شود. نقد تعریف سنتی مجردات به‌عنوان موجوداتی مجرد از نقص، و تأکید بر مجرد بودن آن‌ها از ماده، شوق وصولی را در مفارقات اثبات کرد. این تحلیل، با اصلاح استدلال صدرا و ارائه تقسیم‌بندی شوق به وصولی و خروجی، به انسجام فلسفی این مفاهیم کمک کرد.

در پایان، این اثر نشان داد که فلسفه صدرایی، با وجود عمق و غنای خود، نیازمند بازنگری و اصلاح است تا بتواند به‌عنوان نظامی منسجم و کارآمد در فضای علمی و آکادمیک ارائه شود. شوق الهی، به دلیل پیچیدگی آن، به بحث‌های آتی موکول شد، اما دعای پایانی درس‌گفتار، «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، به اخلاص معرفتی و معنوی این تحلیل اشاره دارد.

با نظارت صادق خادمی