متن درس
حقیقت عشق در حکمت متعالیه: بازخوانی انتقادی آرای صدرالدین شیرازی و حاجی سبزواری
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱۸)
مقدمه: درآمدی بر مفهوم عشق در حکمت متعالیه
عشق، چونان گوهری تابناک در سپهر حکمت اسلامی، از دیرباز موضوع تأملات عمیق فیلسوفان و عارفان بوده است. در حکمت متعالیه، که صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) بنیانگذار آن است، عشق نهتنها بهعنوان یک حالت نفسانی، بلکه بهمثابه حقیقتی وجودی و محرکهای بنیادین در نظام هستی مورد بررسی قرار گرفته است. درسگفتار شماره ۵۱۸ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی انتقادی و عمیق، به بازخوانی آرای صدرالدین شیرازی و حاشیههای حکیم حاجی سبزواری در باب عشق میپردازد. در این راستا، عشق نهتنها بهعنوان یک حقیقت وجودی پویا و دوری، بلکه بهمثابه جوهری که همه مراتب هستی را در برمیگیرد، مورد کاوش قرار میگیرد.
بخش نخست: تبیین مفهوم عشق در حکمت صدرایی
دیدگاه صدرالدین شیرازی در باب عشق
صدرالدین شیرازی، فیلسوف برجسته حکمت متعالیه، عشق را در مراتب مختلف وجودی تحلیل میکند. وی معتقد است که در ظرف متوسط، یعنی عالم ناسوت، عشق بدنی (جسمانی) ضرورتی وجودی دارد و بهعنوان ابزاری برای تحقق کمالات نفسانی عمل میکند. بااینحال، در مراتب عالیتر، یعنی عالم ملکوت یا قدس، اشتغال به این نوع عشق قبیح و ناپسند تلقی میشود. صدرا بر این باور است که با صعود نفس به مراتب عالی و استکمال آن از طریق علوم الهی، تمرکز بر عشقهای جسمانی و بشری، که به صور محسوسه و شمائل لطیفه انسانی معطوف است، مانع از نیل به مقامات متعالی میگردد. او عشق بدنی را در مراتب پایینتر جایز و حتی لازم میداند، اما در مراتب عالی، آن را رذیلت میشمارد و معتقد است که سالک باید از این عشق عبور کند.
نقد دیدگاه صدرا از منظر حقیقت عشق
استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نقدی عمیق بر دیدگاه صدرا، این تلقی را ناقص و فاقد مبنای استوار میدانند. از منظر ایشان، عشق حقیقتی حبی و شوقآمیز است که فراتر از حب صرف بوده و متعلقات آن، اعم از ناسوتی، غیرناسوتی، مظهری یا مُظهری، حقی یا خلقی، تنها در ظهورات آن تفاوت دارند، نه در اصل حقیقت عشق. بهبیان دیگر، عشق یک جوهر وجودی واحد است که در مراتب گوناگون تجلی مییابد، و این تفاوت در متعلقات، به ذات عشق خللی وارد نمیسازد. استاد تأکید دارند که صدرا در فهم این حقیقت دچار کاستی بوده و با قرار دادن عشق در یک سلسلهمراتب طولی، از پویایی و جامعیت آن غفلت ورزیده است.
عشق، در این دیدگاه، مانند رودی خروشان است که گاه در دشتهای ناسوت جاری میشود و گاه به قلههای ملکوت میرسد، اما در همه حال، جوهر آن یکسان است. این تلقی، برخلاف دیدگاه صدرا، از دوگانهسازی عشق به حقیقی و مجازی پرهیز میکند و همه مراتب را جلوههایی از یک حقیقت واحد میبیند.
تفاوت متعلقات و اصل عشق
یکی از نکات برجسته در درسگفتار استاد، تمایز میان اصل عشق و متعلقات آن است. متعلقات عشق، مانند خواندن نماز یا خوردن غذا، میتوانند متفاوت باشند، اما این تفاوتها به اصل حقیقت عشق آسیبی نمیرساند. ممکن است فردی در حال خوردن غذا با شوق عاشقانه عمل کند، اما در خواندن نماز فاقد این حقیقت باشد. این امر نشان میدهد که عشق یک حالت وجودی مستقل از متعلقات است و ارزش آن به کیفیت حضور این حقیقت در متعلق بستگی دارد، نه به ماهیت خود متعلق. بهبیان تمثیلی، عشق چون نوری است که بر هر شئ میتابد و آن را به رنگ خویش درمیآورد، اما ذات نور همواره ثابت است.
جمعبندی بخش نخست
در این بخش، دیدگاه صدرالدین شیرازی در باب عشق مورد بررسی قرار گرفت. صدرا عشق را در سلسلهمراتب طولی وجود تحلیل کرده و عشق بدنی را در مراتب پایینتر جایز، اما در مراتب عالی قبیح میداند. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نقدی عمیق، این دیدگاه را ناقص دانسته و عشق را حقیقتی واحد و پویا معرفی میکنند که در همه مراتب، از ناسوت تا ملکوت، حضور دارد. این نقد، راه را برای فهمی نوین از عشق در حکمت متعالیه میگشاید که در بخشهای بعدی با جزئیات بیشتری بررسی خواهد شد.
بخش دوم: بازخوانی دیدگاه حاجی سبزواری در باب عشق
عشق بدنی بهمثابه ابزاری برای رهایی
حکیم حاجی سبزواری، در حاشیه بر آرای صدرالدین شیرازی، عشق بدنی را بهعنوان ابزاری مؤثر برای رهایی از معاشقای ناسوتی معرفی میکند. وی معتقد است که در عالم ناسوت، که مملو از شهوات و کششهای نفسانی است، عشق نسوان (عشق به زنان) قویترین سبب برای انتزاع نفس از دیگر مشتهیات عالم طبیعت است. سبزواری این نوع عشق را بهمثابه پلی (قنطره) میبیند که سالک را از دامهای ناسوتی رها کرده و بهسوی مراتب بالاتر هدایت میکند. بااینحال، او نیز مانند صدرا، بر این باور است که در مراتب عالی، این عشق باید ترک شود.
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، دیدگاه سبزواری را نیز ناقص میدانند و معتقدند که این تلقی، عشق را به ابزاری موقت تقلیل میدهد. از منظر استاد، عشق حقیقتی دائمی و فراگیر است که در همه مراتب حضور دارد و نباید بهعنوان یک پل موقت برای عبور از ناسوت به ملکوت دیده شود. این نقد، ریشه در تلقی جامعتر از عشق دارد که نهتنها در مراتب پایین، بلکه در اوج کمال نیز جاری است. استاد تأکید دارند که عشق، مانند سیبی چرخان است که در هر لحظه، صعود و نزول را در خود جمع میکند و این پویایی، جوهر ذاتی آن است.
استناد به عطار و مفهوم عشق محض
حاجی سبزواری، با استناد به شعر عطار نیشابوری، او را تجسم عشق محض میداند. استاد فرزانه، با تأیید این دیدگاه، عطار را نهتنها شائق، بلکه عاشقی حقیقی معرفی میکنند که عشق او فراتر از چارچوبهای فلسفی و عرفانی است. عطار، در این تلقی، چونان شعلهای است که در همه مراتب میسوزد و نورافشانی میکند، و عشق او، که با درد همراه است، از سایر مراتب متمایز میشود.
استاد، با نقل شعری از عطار، به این نکته اشاره دارند که درد، جوهر عشق است و قدسیان، هرچند عاشقاند، فاقد دردند، درحالیکه انسان بهواسطه تجربه درد، به حقیقت عشق دست مییابد. این درد، مانند خاری است که در پای عاشق فرومیرود و او را بهسوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی بخش دوم
دیدگاه حاجی سبزواری، هرچند در چارچوب حکمت متعالیه صدرایی قابل فهم است، اما بهدلیل تقلیل عشق به ابزاری موقت برای عبور از ناسوت، مورد نقد استاد فرزانه قرار گرفته است. عشق، در تلقی استاد، حقیقتی است که همه مراتب را در برمیگیرد و با نوسان بین اوج و حضیض، بهعنوان موتور محرکه هستی عمل میکند. استناد به عطار و تأکید بر درد بهمثابه جوهر عشق، این بخش را غنیتر کرده و راه را برای فهم عمیقتری از عشق در حکمت اسلامی هموار میسازد.
بخش سوم: عشق بهمثابه حقیقتی دوری و پویا
عشق بهمثابه حقیقتی غیرطولی
یکی از مهمترین نکات درسگفتار استاد فرزانه، نفی تلقی طولی از عشق است که در آرای صدرا و سبزواری دیده میشود. برخلاف این دو فیلسوف، که عشق را در یک سلسلهمراتب عمودی قرار داده و معتقدند که با صعود به مراتب بالاتر، باید مراتب پایینتر ترک شود، استاد عشق را حقیقتی غیرطولی و دوری میدانند. این حقیقت، مانند موجی است که در دریای هستی بالا و پایین میرود، اما جوهر آن همواره ثابت است. عشق، در این تلقی، نه عمودی است و نه افقی، بلکه حرکتی چرخشی دارد که اوج و حضیض را در خود جمع میکند.
مفهوم «عالٍ فی دَنَوِهِ، دانٍ فی عُلُوِّه»
استاد فرزانه، با بهرهگیری از عبارت «عالٍ فی دَنَوِهِ، دانٍ فی عُلُوِّه»، عشق را حقیقتی انعکاسی معرفی میکنند که در اوج خود، حضیض را در برمیگیرد و در حضیض خود، به اوج میرسد. این ویژگی، عشق را به یک حقیقت جامع تبدیل میکند که قادر است اضداد را در خود جمع کند. مانند آینهای که نور را در خود منعکس میکند، عشق نیز در هر مرتبه، جلوهای از حقیقت الهی را بازمیتاباند.
این مفهوم، ریشه در حکمت عرفانی دارد و نشاندهنده کمال وجودی عشق است که نهتنها در مراتب عالی، بلکه در مراتب دانی نیز حضور دارد. استاد تأکید دارند که این پویایی، جوهر ذاتی عشق است و هرگونه تقلیل آن به یک حرکت خطی، از حقیقت آن میکاهد.
نقد دوگانهسازی عشق به حقیقی و مجازی
استاد فرزانه، با انتقاد از تقسیمبندی عشق به حقیقی و مجازی، تأکید دارند که همه مراتب عشق حقیقیاند و تفاوت تنها در متعلقات و مراتب آنهاست. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد و معتقد است که همه جلوههای عشق، بهعنوان ظهورات حقیقت الهی، حقیقیاند. بهبیان تمثیلی، عشق مانند خورشیدی است که بر همه موجودات میتابد و هر شئ را به رنگ خویش درمیآورد، اما ذات نور آن ثابت است.
این نقد، بهطور خاص به دیدگاه صدرا و سبزواری معطوف است که عشق بدنی را در مراتب پایینتر جایز، اما در مراتب بالاتر قبیح میدانند. استاد معتقدند که این دوگانهسازی، از فهم جامع حقیقت عشق بازمیماند و به انزواطلبی و ترک ناسوت منجر میشود.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر حقیقت دوری و پویای عشق، دیدگاه استاد فرزانه را در برابر آرای صدرا و سبزواری قرار داد. عشق، بهمثابه حقیقتی چرخشی که اوج و حضیض را در خود جمع میکند، از هرگونه دوگانهسازی به حقیقی و مجازی مبراست. این تلقی، نهتنها به فهم عمیقتری از عشق در حکمت اسلامی منجر میشود، بلکه از پیامدهای منفی تلقیهای خطی، مانند انزواطلبی و ترک ناسوت، جلوگیری میکند.
بخش چهارم: نقدهای عرفانی و عملی بر تلقیهای سنتی عشق
نقد رویکرد ضعفا در عشق
استاد فرزانه، رویکردی را که عشق بدنی را صرفاً ابزاری برای ترک معاشقای ناسوتی میداند، مختص ضعفا میشمارند. از منظر ایشان، انسانهای قوی نیازی به این بدهبستان ندارند و عشق در آنها از ازل تا ابد جاری است. بهبیان تمثیلی، انسان کامل مانند درختی است که ریشههایش در خاک ناسوت و شاخههایش در آسمان ملکوت گسترده است، و عشق، چون شیرهای حیاتبخش، در همه اجزای آن جاری است.
استاد، با مثالی از شیر گرفتن کودک، نشان میدهند که روشهای مبتنی بر بدهبستان (مانند مالیدن آشغال به سینه مادر) مختص ضعفاست. انسان کامل، از ابتدا با حقیقت عشق در ارتباط است و نیازی به ابزارهای واسطهای ندارد.
نقد مثال خروج از دار غصبی
حاجی سبزواری، عشق بدنی را به خروج از دار غصبی تشبیه میکند که هم واجب است و هم حرام. استاد فرزانه این تشبیه را نادرست میدانند، زیرا عالم فاقد غصب است و عشق، حقیقتی طبیعی و ذاتی است که نمیتوان آن را به مفاهیم حقوقی تقلیل داد. عشق، مانند نسیمی است که در همه عالم جاری است و هیچ غصبی در آن راه ندارد.
استاد تأکید دارند که این تشبیه، نتیجه تلقی نادرست از عشق است که آن را به یک ابزار موقت برای عبور از ناسوت تقلیل میدهد. درحالیکه عشق، حقیقتی است که همه مراتب را در برمیگیرد و نیازی به دوگانهسازیهای فقهی ندارد.
نقد قلندری و درویشی
استاد فرزانه، دیدگاههایی را که عشق را به ترک ناسوت و انزواطلبی توصیه میکنند، بهعنوان قلندری و درویشی نقد میکنند. از منظر ایشان، عشق حقیقتی است که ناسوت را نیز در برمیگیرد و ترک ناسوت، نشانه نقص در عشق است. عاشق حقیقی، مانند دریایی است که همه ساحلها را در آغوش میکشد و هیچ مرتبهای را از قلمرو خود خارج نمیسازد.
این نقد، به تأثیرات منفی تلقیهای نادرست از عشق در تاریخ عرفان اسلامی اشاره دارد که به انزواطلبی و ترک مسئولیتهای اجتماعی منجر شده است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد رویکردهای سنتی و عرفانی که عشق را به ابزاری موقت یا حرکتی خطی تقلیل میدهند، بر جامعیت و پویایی عشق تأکید کرد. استاد فرزانه، با رد دوگانهسازیهای فقهی و عرفانی، عشق را حقیقتی فراگیر معرفی میکنند که همه مراتب هستی را در برمیگیرد و از هرگونه انزواطلبی یا ترک ناسوت مبراست.
بخش پنجم: شواهد قرآنی و روایی در تبیین حقیقت عشق
آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آنِ خداییم و بهسوی او بازمیگردیم» (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۵۶).
این آیه شریفه، به حرکت دوری انسان بهسوی حق تعالی اشاره دارد. استاد فرزانه تأکید دارند که این بازگشت، نه یک حرکت خطی، بلکه سفری مداوم و چرخشی است که با حقیقت عشق همخوانی دارد. انسان، مانند پرندهای است که در آسمان هستی بال میزند و هر لحظه بهسوی مبدأ خویش بازمیگردد، اما این بازگشت، پایان سفر نیست، بلکه آغازی دوباره است.
آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است» (قرآن کریم، سوره الرحمن، آیه ۲۹).
این آیه، به پویایی و تجدد دائمی حق تعالی اشاره دارد. استاد فرزانه، با استناد به این آیه، عشق را حقیقتی زنده و پویا معرفی میکنند که مانند حق، در هر لحظه در شأنی جدید است. این پویایی، مانند نبض هستی است که در هر لحظه، حیاتی نوین به عالم میبخشد.
حدیث «اخترت من دنیاکم ثلاث»
استاد فرزانه، با استناد به حدیث نبوی «اخترت من دنیاکم ثلاث» (نساء، طیب، و صلاة)، نشان میدهند که عشق در همه مراتب، از ناسوت تا ملکوت، حضور دارد. این حدیث، مانند چراغی است که راه را برای فهم جامعیت عشق روشن میکند. نساء و طیب، بهعنوان جلوههای ناسوتی، و صلاة، بهعنوان جلوه ملکوتی، در وجود انسان کامل جمع میشوند و نشاندهنده وحدت عشق در مراتب گوناگوناند.
جمعبندی بخش پنجم
شواهد قرآنی و روایی، حقیقت عشق را بهعنوان جوهری دوری و پویا تأیید میکنند. آیات قرآن کریم و حدیث نبوی، با تأکید بر بازگشت مداوم به حق و تجدد دائمی او، نشان میدهند که عشق، مانند حیاتی جاری در رگهای هستی، در همه مراتب حضور دارد و از هرگونه تقلیل به مراتب خاص مبراست.
بخش ششم: پیامدهای عملی تلقیهای نادرست از عشق
نقد تأثیرات منفی حکمت نظری بر حکمت عملی
استاد فرزانه، با نقدی عمیق، تأکید دارند که تلقی نادرست از عشق در حکمت نظری، به مشکلات عملی در جوامع اسلامی منجر شده است. این تلقی، که دنیا را هیچ و پوچ میداند، به انزواطلبی و ترک مسئولیتهای اجتماعی انجامیده و حتی به غارت منابع مادی و معنوی جوامع اسلامی توسط دیگران منجر شده است. مانند باغبانی که بهجای پرورش باغ، آن را رها میکند، این دیدگاهها، حیات اجتماعی و معنوی جوامع اسلامی را به مخاطره انداختهاند.
عشق اولیا و انبیا
استاد فرزانه، با اشاره به عشق اولیا و انبیا، بهویژه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (علیهماالسلام)، تأکید دارند که عشق آنها حتی در ناسوت، از دیگران عمیقتر بوده است. این عشق، مانند دریایی است که همه موجودات را در خود جای میدهد و هیچ مرتبهای را از قلمرو خود خارج نمیسازد. این دیدگاه، نشاندهنده کمال عشق در انسانهای کامل است که قادرند عشق به حق و خلق را در خود جمع کنند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با بررسی پیامدهای عملی تلقیهای نادرست از عشق، نشان داد که چگونه دیدگاههای خطی و دوگانهساز، به انزواطلبی و از دست رفتن منابع جوامع اسلامی منجر شدهاند. در مقابل، عشق اولیا و انبیا، بهعنوان الگویی جامع، نشاندهنده حضور عشق در همه مراتب و ضرورت حفظ ارتباط با ناسوت است.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بازخوانی انتقادی آرای صدرالدین شیرازی و حاجی سبزواری در باب عشق، حقیقتی نوین از این مفهوم بنیادین در حکمت متعالیه ارائه داد. برخلاف دیدگاههای سنتی که عشق را در سلسلهمراتب طولی قرار داده و آن را به حقیقی و مجازی تقسیم میکنند، استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، عشق را حقیقتی دوری و پویا معرفی میکنند که همه مراتب هستی، از ناسوت تا ملکوت، را در برمیگیرد. این حقیقت، با نوسان بین اوج و حضیض، مانند قلبی تپنده در هستی عمل میکند و هیچ مرتبهای را از قلمرو خود خارج نمیسازد. شواهد قرآنی و روایی، از جمله آیات «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»، و حدیث نبوی «اخترت من دنیاکم ثلاث»، این تلقی را تأیید میکنند. نقدهای استاد، نهتنها به بازسازی مفهوم عشق در حکمت اسلامی کمک میکند، بلکه پیامدهای منفی تلقیهای نادرست را در حکمت عملی و زندگی اجتماعی آشکار میسازد. این کتاب، با ارائه فهمی جامع و پویا از عشق، راهی نوین برای تأمل در این حقیقت بنیادین میگشاید.