متن درس
تبیین فلسفی اتحاد و وحدت در حکمت متعالیه: نقد و بررسی دیدگاههای مشائی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳۱)
مقدمه: درآمدی بر اتحاد و وحدت در فلسفه صدرایی
مفاهیم اتحاد و وحدت، بهمثابه دو گوهر درخشان در منظومه حکمت متعالیه صدرالمتألهین شیرازی، جایگاهی محوری دارند. این مفاهیم، که ریشه در وجود و حیات دارند، از ماهیتگرایی و مادهگرایی فاصله گرفته و در ظرف وجود، به تبیینی متعالی از هستی دست مییابند. درسگفتار شماره ۵۳۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه به دیدگاههای ابنسینا در فلسفه مشائی، به تحلیل عمیق این مفاهیم پرداخته و برتری نظریه اصالت وجود و حرکت جوهری را در فهم اتحاد و وحدت نشان میدهد. هدف، تبیین اتحاد و وحدت بهمثابه ظهور مراتب وجودی و نقد محدودیتهای فلسفه مشائی است که در ظرف ماهیت و کثرت گرفتار مانده است.
بخش یکم: نقد دیدگاههای مشائی در باب اتحاد
نفی اتحاد بهمثابه ترکیب
ابنسینا، در چارچوب فلسفه مشائی، اتحاد دو شیء را به ترکیب فروکاسته و ترکیب دو شیء به یک شیء را محال دانسته است. این دیدگاه، که ریشه در ماهیتگرایی دارد، اتحاد را در قالب کثرت و جدایی ماهوی بررسی میکند. استاد فرزانه قدسسره، با نقدی عالمانه، این دیدگاه را به چالش میکشند و تأکید میکنند که اتحاد در فلسفه صدرایی، نه در ظرف ماهیت، بلکه در ظرف وجود رخ میدهد. این نقد، بهسان کلیدی است که قفل محدودیتهای مشائی را میگشاید و راه را برای فهمی وجودی از اتحاد هموار میسازد.
درنگ: ابنسینا اتحاد را به ترکیب مادی یا ماهوی تقلیل داده و از فهم اتحاد وجودی در حکمت متعالیه بازمانده است.
اشکال ابنسینا در ظرف ماهیت و کثرت
ابنسینا اتحاد دو شیء را در ظرف ماهیت بررسی کرده و گمان برده که اتحاد یا به زوال یکی از دو شیء، یا زوال دیگری، یا زوال هر دو و پیدایش شیء سوم منجر میشود. این تصور، که ریشه در کثرت ماهوی دارد، از درک صیرورت وجودی عاجز است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این اشکال، نتیجه ناتوانی فلسفه مشائی در اولویتدادن به وجود بر ماهیت است. اتحاد در حکمت متعالیه، بهسان رودی است که در بستر وجود جاری میشود و از محدودیتهای ماهیت و کثرت فراتر میرود.
نقد ابنسینا به فرفوریوس
ابنسینا با لحنی تند، کتاب فرفوریوس را «حشوکلة» خوانده و پاسخهای او را بدتر از اصل مسئله دانسته است. این نقد، نشاندهنده حساسیت ابنسینا به مسئله اتحاد و ناسازگاری دیدگاههای فرفوریوس با فلسفه مشائی است. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به این نقد، نشان میدهند که ابنسینا، به دلیل گرفتاری در چارچوب ماهیتگرایی، از فهم عمق مسئله اتحاد بازمانده است. این محدودیت، بهسان دیواری است که ابنسینا را از حقیقت وجودی اتحاد جدا کرده است.
جهل ابنسینا به صیرورت وجودی
درسگفتار، ابنسینا را از درک صیرورت وجودی دور میداند، زیرا او اتحاد را در قالب مفاهیم و ماهیات تحلیل کرده است. این ضعف، ریشه در ناتوانی فلسفه مشائی در فهم پویایی وجود دارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که صیرورت وجودی، بهمثابه تحول در مراتب وجود، از کون و فساد مادی یا ماهوی متمایز است. این دیدگاه، بهسان مشعلی است که تاریکیهای ماهیتگرایی را روشن میسازد و وجود را بهعنوان محور اتحاد معرفی میکند.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با نقد دیدگاههای ابنسینا در باب اتحاد، نشان داد که فلسفه مشائی، به دلیل ماهیتگرایی، از فهم اتحاد وجودی عاجز است. ابنسینا، با تقلیل اتحاد به ترکیب و بررسی آن در ظرف کثرت و ماهیت، از حقیقت صیرورت وجودی بازمانده است. حکمت متعالیه، با تأکید بر اصالت وجود، راه را برای تبیینی متعالی از اتحاد گشوده و آن را در ظرف وجود ممکن دانسته است. این نقد، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم اتحاد و وحدت، بهسان پلی که از ماهیت به سوی وجود رهنمون میشود.
بخش دوم: تبیین اتحاد و وحدت در ظرف وجود
اتحاد در وجود، نه ماهیت
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که اتحاد، نه در مفهوم و نه در ماهیت، بلکه در وجود رخ میدهد. صیرورت انسان، تبدل وجود به وجود است، نه کون و فساد ماهوی. این دیدگاه، که ریشه در نظریه اصالت وجود و حرکت جوهری دارد، اتحاد را بهسان جریانی پویا در مراتب وجودی معرفی میکند. مفهوم و ماهیت، بهمثابه سایههایی هستند که از وجود حکایت میکنند، اما خود وجود نیستند.
درنگ: اتحاد در حکمت متعالیه، در ظرف وجود رخ میدهد و از مفاهیم و ماهیات بیگانه است.
تبدل وجود بدون کون و فساد
تبدل وجود به وجود، نه به معنای فساد یک وجود و ایجاد وجود دیگر، بلکه ظهور مراتب وجود است. این تبیین، که در قلب حکمت متعالیه جای دارد، وجود را بهسان نوری معرفی میکند که در مراتب گوناگون تجلی مییابد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر این اصل، نشان میدهند که اتحاد، تحول در مراتب وجود است، نه زوال و پیدایش ماهوی.
مراتب وجود و ثبات دوگانه
وجود دارای دو جهت است: ثبات یلالربّی (بهسوی حق) و ثبات یلالخلقی (بهسوی خلق). این تقسیم، به دو ساحت وجودی اشاره دارد که یکی به سوی حق و دیگری به سوی خلق جهتگیری دارد. استاد فرزانه قدسسره، با این تبیین، وجود را بهسان درختی میدانند که ریشه در حق دارد و شاخسار آن در خلق گسترده است.
حیات بهمثابه وجود
حیات هر موجود، همان وجود و هستی آن است. حیات، ظهور وجود در مراتب گوناگون است و بهسان جریانی است که همه هستی را سیراب میکند. این دیدگاه، که در فلسفه صدرایی ریشه دارد، حیات را با وجود یکی میداند و آن را محور اتحاد و وحدت معرفی میکند.
هویت ساریه و معیت قیومیه
هویت ساریه، که به ذات مظاهر جریان دارد، و معیت قیومیه، که در صفات مظاهر متجلی است، دو مفهوم کلیدی در تبیین وحدت وجودیاند. استاد فرزانه قدسسره، این اصطلاحات را بهسان دو بال میدانند که سالک را به سوی حقیقت وحدت پرواز میدهند.
درنگ: هویت ساریه و معیت قیومیه، دو جنبه از تجلی حق در مظاهرند که وحدت وجودی را تبیین میکنند.
نفی «من» مستقل
درسگفتار، با بیان «انف تو نگو، انف بگو»، وجود «من» مستقل را نفی میکند و همه ظهورات را وابسته به حق میداند. این نفی، بهسان آینهای است که حقیقت وجود را بازمیتاباند و نشان میدهد که هیچ موجودی جز در سایه حق هویتی ندارد.
ظهورات بهمثابه تعین وجود
ظهورات، تعینات وجودند و بدون حق بیمعنا هستند. هویت هر ظهور، در وجود حق ریشه دارد و بهسان شعاعی است که از خورشید وجود ساطع میشود. استاد فرزانه قدسسره، این اصل را بهعنوان پایه وحدت وجودی معرفی میکنند.
حرکت در وجود
در وجود، حرکت ممکن است و ماده، اجسام، عناوین، و ماهیتها در این حرکت متفاوت میشوند. این حرکت، که به نظریه حرکت جوهری اشاره دارد، وجود را بهسان رودی پویا معرفی میکند که در آن، همه چیز در حال تحول است.
مفهوم و ماهیت، بیگانه از وجود
مفهوم و ماهیت، تنها حاکی از شیء هستند و از وجود بیگانهاند. این تمایز، بهسان خطی است که میان حقیقت وجود و سایههای مفهومی آن کشیده شده است. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر این اصل، اصالت وجود را در برابر ماهیت برجسته میکنند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین اتحاد و وحدت در ظرف وجود، نشان داد که حکمت متعالیه، با تأکید بر اصالت وجود و حرکت جوهری، از محدودیتهای ماهیتگرایی فراتر میرود. حیات، بهمثابه وجود، محور اتحاد و وحدت است و هویت ساریه و معیت قیومیه، تجلی حق در مظاهر را نشان میدهند. نفی «من» مستقل و تأکید بر ظهورات بهعنوان تعینات وجود، راه را برای فهمی عمیقتر از وحدت وجودی هموار میسازد.
بخش سوم: تمایز اتحاد و وحدت در حکمت متعالیه
اتحاد وجودی و وحدت وجودی
اتحاد وجودی، مقدمه وحدت وجودی است. اتحاد در ظرف خلقی (مظهر و مُظهر) و وحدت در ظرف حقی رخ میدهد. استاد فرزانه قدسسره، با مثال «بحول الله و قوته أقوم و أقعد»، اتحاد را بهسان پلی میدانند که مظهر (قیام و قعود) را به مُظهر (حول حق) متصل میکند.
درنگ: اتحاد در ظرف خلقی و وحدت در ظرف حقی رخ میدهد، و تفاوت آنها در معرفت سالک است.
حول الحق: فاعلی و حقی
حول الحق دو معناست: فاعلی (معرفت فاعل به فعل حق) و حقی (فعل حق در همه موجودات). این تقسیم، بهسان دو شاخه از یک درخت است که یکی به معرفت و دیگری به حقیقت وجودی اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره، این تمایز را برای روشن ساختن نقش معرفت در سیر وجودی تبیین میکنند.
فعل حق در کافر و مؤمن
فعل کافر و مؤمن، هر دو بحول الله است، اما تفاوت در معرفت است، نه در فعل. این دیدگاه، بهسان آینهای است که وحدت فعل الهی را در همه موجودات نشان میدهد و نقش معرفت را در تحقق وحدت برجسته میکند.
جهل و عرفان در فعل
جاهل و عارف در فعل (که فعل الله است) تفاوتی ندارند، اما عارف به معرفت و وصول رسیده است. این تبیین، بهسان کلیدی است که درهای وحدت را به روی سالک میگشاید و نقش معرفت را در سیر وجودی روشن میسازد.
همه عالم، ظهور حق
همه عالم، مظهر حق است و مُظهر آن، حق تعالی بهصورت فاعلی است. این دیدگاه، بهسان دریایی است که همه هستی را در خود جای داده و حق را محور همه ظهورات معرفی میکند.
صیرورت وجودی و جامعیت
وقتی صیرورت در وجود رخ دهد، «کل شیء فی کل شیء» محقق میشود. این اصل، بهسان مشعلی است که جامعیت وجود و امکان وحدت در مراتب آن را روشن میسازد.
تفاوت وحدت و اتحاد
تفاوت وحدت و اتحاد در معرفت سالک است، نه در فعل یا ماده. این تمایز، بهسان خطی است که مسیر سلوک را از ماده به سوی وجود هدایت میکند.
اتحاد در نفس، نه جسم
اتحاد و وحدت در نفس رخ میدهد، نه در جسم، که محل ترکیب، اختلاط، یا امتزاج است. استاد فرزانه قدسسره، با این تبیین، نفس را بهسان آسمانی میدانند که در آن، ستارگان اتحاد و وحدت میدرخشند.
نفی ترکیب در اتحاد
اختلاط (نخود و لوبیا) و امتزاج (ماست و شیره) اتحاد نیستند، بلکه ترکیباند. این نفی، بهسان دیواری است که اتحاد وجودی را از ترکیب مادی جدا میکند.
اتحاد و وحدت در عشق
اتحاد و وحدت در نفس عاشق و معشوق ممکن است، حتی بدون تماس جسمانی. این دیدگاه، بهسان پلی است که نفس عاشق را به معشوق متصل میکند و وحدت را در ساحت وجود ممکن میسازد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین تفاوت اتحاد و وحدت، نشان داد که اتحاد در ظرف خلقی و وحدت در ظرف حقی رخ میدهد. نقش معرفت در سیر وجودی، بهعنوان عاملی کلیدی در تحقق وحدت، برجسته شد. همه عالم، ظهور حق است و صیرورت وجودی، جامعیت هستی را آشکار میسازد. این تبیین، دعوتی است به تأمل در پویایی وجود و نقش نفس در تحقق اتحاد و وحدت.
بخش چهارم: صیرورت وجودی و تحول مراتب
نطفه و علقه: وحدت یا کثرت؟
استاد فرزانه قدسسره، با طرح پرسش «نطفه و علقه دو چیزند یا یکی؟»، پاسخ میدهند که نطفه شکوفا شده و به علقه ارتقا یافته است. این پاسخ، بهسان نهالی است که از دانه به درخت تبدیل میشود و وحدت وجودی را در تحول مراتب نشان میدهد.
درنگ: نطفه و علقه یک حقیقتاند که با رشد و کمال، از نطفه به علقه تحول مییابد.
نفی ماهیت در تحول
تحول نطفه به علقه، نه به دلیل ماهیت انسانی، بلکه به دلیل وجود انسانی است. این نفی، بهسان آینهای است که حقیقت وجود را از سایههای ماهوی جدا میکند.
حیات، عامل وحدت
حیات نطفه، عامل صیرورت، تبدل، و وحدت است، نه ماهیت یا ماده. این تأکید، حیات را بهسان جریانی معرفی میکند که همه مراتب وجود را به هم پیوند میدهد.
بدنه حیات، نه خود حیات
ماده، جسم، و سلول، بدنه حیاتاند، نه خود حیات، گرچه خود دارای حیاتاند. این تمایز، بهسان خطی است که میان ظاهر و باطن حیات کشیده شده است.
تبدل انواع
تبدل انواع (مانند میمون به انسان یا انسان به میمون) ممکن است، زیرا ماده کاره نیست. این امکان، بهسان دری است که به سوی پویایی وجود گشوده میشود.
ماده، شرایط اعدادی
ماده، تنها شرایط اعدادی برای تحول است و میتوان هر مادهای را به ماده دیگر تبدیل کرد. این دیدگاه، ماده را بهسان بستری میداند که در خدمت وجود قرار دارد.
جهان رابطهای، نه ضابطهای
عالم، رابطهای است، نه ضابطهای، و با وصول به وجود، به همه چیز میتوان رسید. این اصل، بهسان کلیدی است که درهای هستی را به روی سالک میگشاید.
حیات، راز ناشناخته علم
علم مدرن، حیات را میشناسد، اما ماهیت آن را نمیداند. حیات، لُهَی الحیوان است و بهسان رازی است که در متافیزیک صدرایی گشوده میشود.
حیات الحق و مراتب آن
همه هستی، حیات است: حیات الحق، حیات الخلق، حیات الاسم، و حیات المظهر. این تقسیم، بهسان درختی است که شاخسار آن همه مراتب هستی را در بر میگیرد.
قرب و بُعد در فاعل
وحدت و اتحاد در همه هستی ممکن است، اما قرب و بُعد به فاعل (سالک) بستگی دارد. این تأکید، سالک را بهسان مسافری میداند که مسیر وحدت را با معرفت میپیماید.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین صیرورت وجودی و تحول مراتب، نشان داد که حیات، عامل وحدت و تبدل است. نطفه و علقه، یک حقیقتاند که در مراتب وجود تحول مییابند. ماده، تنها شرایط اعدادی است و عالم، رابطهای است که با وصول به وجود، همه چیز را در بر میگیرد. این تبیین، دعوتی است به تأمل در پویایی حیات و نقش آن در وحدت وجودی.
بخش پنجم: تمثیلات و تبیینهای عرفانی
تمثیل شیر و پرچم
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیل شیر پارچهای که با تصرف معصوم به شیر حقیقی تبدیل میشود، صیرورت وجودی را تبیین میکنند. این تمثیل، بهسان آینهای است که قدرت وجود و نقش اولیا در تسریع سیر وجودی را نشان میدهد.
درنگ: تصرف معصوم، سیر وجودی را در کمتر از ثانیه کامل میکند، برخلاف سیر عادی که سالها طول میکشد.
ساعت اتمی و نظم وجودی
درسگفتار، ساعت اتمی (با دقت یک ثانیه در یک میلیارد سال) را با تصرف معصوم مقایسه میکند که نظم وجودی را آشکار میسازد. این مقایسه، بهسان مشعلی است که نظم و انعطاف زمان در عرفان صدرایی را روشن میکند.
آثار باقیمان
آثار ماده، حتی پس از پاکسازی، باقی میمانند و قابل بازیابیاند. این اصل، بهسان سایهای است که بقای آثار وجودی را در مراتب هستی نشان میدهد.
آیات قرآنی و وحدت وجود
درسگفتار به آیه شریفه اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا [مطلب حذف شد] : «کتابت را بخوان، امروز حسابت خودت بر تو کافی است») اشاره میکند که وحدت وجود را در قیامت آشکار میسازد. همچنین، آیه وَبَصَرَكَ الْحَدِيدَ [مطلب حذف شد] : «و بصیرت تو آهنگداخته شد») تیزی بصیرت را در قیامت نشان میدهد. این آیات، بهسان مشعلهاییاند که حقیقت وحدت را در روز رستاخیز روشن میکنند.
وصول به حیات الحق
با اتصال به حیات الحق، انسان به همه هستی و وحدت و اتحاد میرسد. این اصل، بهسان قلهای است که سالک با وصول به آن، همه هستی را در آغوش میکشد.
نفی وحدت در ماده
ماده بهخود، وحدت و اتحاد نمیآورد، اما حیات آن، عامل وحدت است. این نفی، بهسان خطی است که حقیقت وجود را از ماده جدا میکند.
تمثیل سریریم
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیل سریریم (بامیه)، تفاوت بین فعل الهی ناقص و کامل را نشان میدهند. این تمثیل، بهسان آینهای است که مراتب فعل و نقش معرفت را بازمیتاباند.
جاهل، چون تختهسنگ
جاهل مانند تختهسنگی است که در هستی دور نمیزند و وجودش محدود است. این تمثیل، بهسان هشداری است که ناتوانی جاهل در سیر وجودی را نشان میدهد.
وجود کمتر از سنگ
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا [مطلب حذف شد] : «بلکه آنها گمراهترند»)، وجود برخی انسانها را کمتر از سنگ میداند. این دیدگاه، به محدودیت وجودی جاهل اشاره دارد.
مراتب مخلوقات
هر مخلوق، یک مرتبه است، اما برخی در همه مراتب دور میزنند و برخی محدودند. این تقسیم، بهسان نقشهای است که مراتب وجود و سیر در آن را نشان میدهد.
حقیقت محمدیه و دور کامل
حقیقت محمدیه، مرتبهای است که در همه عوالم دور کامل میزند. این دیدگاه، بهسان تاجی است که بر سر انسان کامل قرار میگیرد.
تمثیل پریز و برق
استاد فرزانه قدسسره، با استعاره پریز، سیر وجودی را تبیین میکنند که با اتصال، همه جا را روشن میکند. این استعاره، بهسان کلیدی است که ضرورت اتصال به وجود را نشان میدهد.
نطفه خام و کثارت
برخی نطفهها به دلیل کثارت زیاد، حتی پس از ۷۰ سال، به علقه نمیرسند. این تمثیل، بهسان آینهای است که موانع سیر وجودی را نشان میدهد.
تشخیص نطفه توسط عارف
عارف با نگاه، میزان پختگی روح و نطفه را تشخیص میدهد، نه با تردستی یا جادو. این دیدگاه، بهسان چشمی است که حقیقت وجود را میبیند.
جهان ربطی و مولانا
درسگفتار، با نقل شعر مولانا («آب کم جو تشنگی آور به دست»)، عالم را ربطی و حیات را جوشان میداند. این نقل، بهسان نسیمی است که پویایی حیات را به تصویر میکشد.
محبین و محبوبین
محبین از پایین به بالا و محبوبین از بالا به پایین در حیات جوشان حرکت میکنند. این تقسیم، بهسان دو مسیر است که سالکان در آن به سوی حق سیر میکنند.
نطفه و رشد نامتوازن
برخی نطفهها رشد میکنند، اما بدن رشد نمیکند، یا بالعکس. این تمثیل، بهسان درختی است که شاخسار آن بهصورت نامتوازن رشد میکند.
انطوی العالم الاکبر
درسگفتار، با اشاره به «وَفِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ»، انسان کامل را عالم اکبر میداند. این اصل، بهسان گوهری است که جامعیت انسان کامل را نشان میدهد.
حقیقت و فرد
حقیقت انسان (با کاف خطاب) از افراد (زید و عمر) متمایز است و فعلیت آن، انسان کامل است. این تمایز، بهسان خطی است که حقیقت را از افراد جدا میکند.
سیر و دور زدن
انسان با سیر در وجود، دور میزند؛ برخی کامل، برخی ناقص، و برخی مانند تختهسنگ دور نمیزنند. این سیر، بهسان سفری است که سالک را به سوی کمال میبرد.
معرفت نفس و رب
درسگفتار، با استناد به حدیث «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ»، معرفت نفس را معرفت رب میداند. این حدیث، بهسان مشعلی است که راه معرفت الهی را روشن میکند.
نقد عرفان سطحی
استاد فرزانه قدسسره، با نقل خاطرهای از میرزا هاشم، عرفان سطحی را نقد میکنند که به دلیل ترس، ناتمام میماند. این نقد، بهسان هشداری است که شجاعت در سیر عرفانی را ضروری میداند.
تشکیک در وحدت
وحدت و اتحاد دارای مراتب و تشکیکاند، و انسان در حیات یا ماده دور میزند. این تشکیک، بهسان نردبانی است که مراتب وجود را به هم متصل میکند.
قفل حیات برخی
حیات برخی انسانها قفل است و استارت نمیخورد، برخلاف اولیا که حیاتشان فعال است. این تمثیل، بهسان کلیدی است که موانع سیر وجودی را نشان میدهد.
اتحاد با گل بدون خوردن
اتحاد با گل، با نگاه و حضور، بدون خوردن یا بوییدن ممکن است. این امکان، بهسان دری است که به سوی تجرد نفس گشوده میشود.
خطر معصیت در نگاه
نگاه به معصیت، مصرف معصیت است، حتی بدون اقدام جسمانی. این دیدگاه، بهسان هشداری است که تأثیرات عرفانی نگاه را نشان میدهد.
دورهای کوتاه در حیات صافی
هرچه حیات صافتر شود، دورهای سیر وجودی کوتاهتر میشود تا به بینیازی از دور برسد. این اصل، بهسان قلهای است که سالک با صافیت حیات به آن میرسد.
نطفه اولیا و عشق
اولیا در نطفه، دور کامل را میزنند و از عشق میخوانند، نه نیاز. این دیدگاه، بهسان گوهری است که جایگاه خاص اولیا را در عرفان صدرایی نشان میدهد.
نقد ابنسینا در اتحاد عاقل و معقول
ابنسینا، اتحاد عاقل و معقول را به ماده فروکاسته، که نادرست است. این نقد، بهسان مشعلی است که برتری وجودگرایی صدرایی را بر ماهیتگرایی مشائی روشن میکند.
تأثیر غذا در روح و جسم
غذای مادی بر روح و جسم تأثیر متفاوتی دارد، و روح زودتر اثر میپذیرد. این دیدگاه، بهسان آینهای است که حساسیت روح را در برابر ماده نشان میدهد.
ناخودآگاه و تأثیرات
بسیاری از تأثیرات (مانند نگاه و حضور) در ناخودآگاه رخ میدهند، نه خودآگاه. این مفهوم، بهسان دریچهای است که روانشناسی عرفانی را در حکمت متعالیه باز میکند.
مواظبت ورزشکار از غذا
استاد فرزانه قدسسره، مواظبت ورزشکار از غذا را با ضرورت مواظبت عالم در معرفت مقایسه میکنند. این تمثیل، بهسان هشداری است که حساسیت در سیر معرفتی را نشان میدهد.
علم و آفات
علم بدون مراقبت، به ریا، تکبر، و فساد منجر میشود. این نقد، بهسان زنگ هشداری است که ضرورت اخلاق در کسب معرفت را تأکید میکند.
قرنطینه ورزشکار و عارف
ورزشکار با قرنطینه، خود را آماده میکند، اما عارف اغلب بدون قرنطینه به معرفت میرسد. این مقایسه، بهسان آینهای است که تفاوت سلوک عرفانی و جسمانی را نشان میدهد.
نقد ربطناپذیری
استاد فرزانه قدسسره، با نقل از جدمان، عدم ربطداری را مانع معرفت میدانند. این نقد، بهسان کلیدی است که ضرورت ربط در سیر عرفانی را نشان میدهد.
دعای پایانی
درسگفتار با دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ پایان مییابد. این دعا، بهسان ختامی است که بحث را به معارف شیعی پیوند میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با بهرهگیری از تمثیلات و تبیینهای عرفانی، پویایی حیات و وجود را در حکمت متعالیه نشان داد. تمثیلهایی چون شیر پارچهای، پریز برق، و سریریم، صیرورت وجودی و نقش معرفت را روشن ساختند. آیات قرآن کریم و معارف شیعی، وحدت وجودی را در چارچوبی الهی قرار دادند. این تبیینها، دعوتیاند به تأمل در نقش حیات و معرفت در سیر به سوی حق.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار شماره ۵۳۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مفاهیم اتحاد و وحدت در حکمت متعالیه پرداخت. نقد دیدگاههای ابنسینا نشان داد که فلسفه مشائی، به دلیل ماهیتگرایی، از فهم صیرورت وجودی عاجز است. حکمت متعالیه، با تأکید بر اصالت وجود و حرکت جوهری، اتحاد را در ظرف وجود و وحدت را در ظرف حق تبیین میکند. حیات، بهمثابه وجود، محور اتحاد و وحدت است و معرفت، کلید وصول به این حقیقت متعالی است. تمثیلات فاخر، از شیر پارچهای تا پریز برق، پویایی وجود و نقش اولیا را در تسریع سیر وجودی نشان دادند. آیات قرآن کریم، مانند اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا، وحدت وجود را در قیامت آشکار ساختند. این کتاب، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم اتحاد و وحدت، بهسان مشعلی که سالک را به سوی حیات الحق هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی