در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 547

متن درس

 

تحلیل و تبیین فلسفه عشق، عقل و نفس

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۴۷)

مقدمه: درآمدی بر مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی

مفاهیم عشق، عقل و نفس، چونان ستارگان درخشان در آسمان فلسفه و عرفان اسلامی، از دیرباز محور تأملات عمیق فیلسوفان و عارفان بوده‌اند. این مفاهیم، نه‌تنها در تبیین وضعیت وجودی انسان، بلکه در فهم رابطه او با مبدأ هستی و جهان پیرامون، نقشی محوری دارند. درس‌گفتار حاضر، که از بیانات استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره اقتباس شده، به کاوش در این سه مفهوم بنیادین می‌پردازد و با نگاهی عمیق و چندلایه، مراتب وجودی انسان را در سه فاز نفسانی، عقلانی و عاشقانه تحلیل می‌کند.

بخش اول: مراتب وجودی انسان و چالش‌های معرفتی

مباحث سنگین دیانت و دشواری‌های اجتماعی

بحث‌های مربوط به عقل و عشق، به دلیل عمق و پیچیدگی، از جمله موضوعات دشوار دیانت به شمار می‌روند. این مفاهیم، هرچند از منظر فلسفی و عرفانی منطقی و استوارند، در مواجهه با جامعه عام به دلیل دشواری پذیرش، ممکن است به سوءتفاهم یا حتی اتهام اهانت منجر شوند. این چالش، ریشه در فاصله معرفتی میان مباحث تخصصی فلسفه و سطح درک عمومی دارد. همان‌گونه که خورشید حقیقت در پس ابرهای نادانی پنهان می‌ماند، مفاهیم عمیق عقل و عشق نیز در برابر ذهن‌های ناآشنا به دشواری رخ می‌نمایانند.

درنگ: مباحث عقل و عشق، به دلیل پیچیدگی و عمق معرفتی، در جامعه عام با مقاومت مواجه می‌شوند، زیرا پذیرش آن‌ها نیازمند بستری معرفتی است که در اکثریت فراهم نیست.

سه فاز وجودی انسان: نفس، عقل و عشق

انسان، در ساحت وجودی خویش، دارای سه مرتبه متمایز است: فاز نفسانی، که در همه انسان‌ها فعال است و به نیازهای غریزی و اولیه بازمی‌گردد؛ فاز عقلانی، که در اکثریت به دلیل غرق شدن در امور نفسانی، خاموش می‌ماند؛ و فاز عاشقانه، که چون گوهری نایاب، تنها در اولیای الهی جلوه‌گر می‌شود. این تقسیم‌بندی، چونان نردبانی است که انسان را از خاک به افلاک می‌رساند، مشروط بر آنکه هر مرتبه به درستی طی شود.

درنگ: انسان در سه مرتبه وجودی تعریف می‌شود: نفس، که همگان در آن شریک‌اند؛ عقل، که در اکثریت خاموش است؛ و عشق، که مختص اولیای الهی است.

نقد فقدان عقل در اکثریت انسان‌ها

قرآن کریم در آیه‌ای روشنگر، با فونت «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» [مطلب حذف شد] : «بیشترشان تعقل نمی‌کنند») به صراحت اعلام می‌دارد که اکثریت انسان‌ها از فاز عقلانی محرومند. این سخن، هرچند تلخ، چون آینه‌ای است که حقیقت وجودی انسان را بازمی‌تاباند. اکثریت، در گرداب نیازهای نفسانی گرفتارند و موتور عقلشان، که باید آن‌ها را به سوی کمال رهنمون شود، راه نیفتاده است. این ادعا، به دلیل سنگینی و دشواری پذیرش، ممکن است در نگاه نخست به اهانت تعبیر شود، اما در حقیقت، دعوتی است به تأمل در محدودیت‌های معرفتی انسان.

درنگ: قرآن کریم با تأکید بر «اکثرهم لا یعقلون»، به خاموشی عقل در اکثریت انسان‌ها اشاره دارد، که ریشه در غرق شدن در امور نفسانی دارد.

عشق: گوهری مختص اولیای الهی

عشق، در معنای حقیقی و متعالی خود، چونان قله‌ای است که تنها اولیای الهی به آن دست می‌یابند. آنچه در میان عموم مردم به نام عشق شناخته می‌شود، اغلب محبت یا هوس است، نه عشق الهی. محبت به فرزند، وطن یا دیگر امور، هرچند ارزشمند، از جنس عشق حقیقی نیست. عشق، تجربه‌ای است که نیازمند اتصال به حقیقت الهی و معرفت عمیق است، و تنها در اولیای الهی، که قلبشان به نور حق روشن شده، متجلی می‌گردد.

درنگ: عشق حقیقی، مختص اولیای الهی است و آنچه در غیر ایشان دیده می‌شود، محبت یا هوس است، نه عشق متعالی.

چالش پذیرش عمومی فقدان عشق

ادعای فقدان عشق در غیر اولیای الهی، به دلیل سنگینی و غیرقابل‌قبول بودن برای عموم، با واکنش‌های منفی مواجه می‌شود. این سخن، حتی برای مؤمنان نیز دشوار است، زیرا محبت آن‌ها به خدا یا دیگران را نفی می‌کند. اما این تمایز، چونان خطی است که حقیقت را از مجاز جدا می‌سازد، و تنها با معرفت عمیق می‌توان به عمق آن پی برد.

درنگ: ادعای نادر بودن عشق حقیقی، به دلیل دشواری پذیرش، با مقاومت عمومی مواجه می‌شود، اما ریشه در تمایز میان محبت و عشق الهی دارد.

بخش دوم: پیوند عقل، نفس و عشق در فلسفه اسلامی

روایت امام صادق علیه‌السلام و مفهوم زخرف

روایت منسوب به امام صادق علیه‌السلام در کتاب کافی، که می‌فرماید: «كُلَّمَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ زَخْرَفٌ»، به معنای آن است که هر آنچه از بیت اهل‌بیت علیهم‌السلام خارج شود، زخرف است، یعنی ظاهری فریبنده دارد اما از حقیقت تهی است. این سخن، چونان شمشیری است که حقیقت را از باطل جدا می‌کند، اما به دلیل صراحت و سنگینی، برای عموم قابل‌قبول نیست. بیت اهل‌بیت، چونان کانون نور معرفت است که هر دانش و عملی خارج از آن، فاقد اصالت و حقیقت تلقی می‌شود.

درنگ: روایت امام صادق علیه‌السلام، هر دانش و عملی خارج از بیت اهل‌بیت را زخرف می‌داند، که این دیدگاه بر اصالت معرفتی اهل‌بیت تأکید دارد.

نقد دیدگاه ملاصدرا در باب عشق

ملاصدرا، فیلسوف بزرگ اسلامی، معتقد است که عشق مختص اولیای الهی است، اما این ادعا، به دلیل فقدان استدلال کافی، بیشتر به صورت ادعایی مطرح شده است. اثبات این مدعا، نیازمند برهان‌های روشن و استوار است. همان‌گونه که ستاره‌ای بدون نور، دیده نمی‌شود، ادعای فلسفی بدون استدلال نیز درخشش خود را از دست می‌دهد.

درنگ: دیدگاه ملاصدرا در باب عشق، هرچند عمیق، فاقد استدلال کافی است و نیازمند برهان‌های روشن برای اثبات است.

تأیید قرآنی ندرت عشق

قرآن کریم در سوره عصر، با آیات «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا [مطلب حذف شد] : «به‌راستی انسان در زیان است، مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند») بر ندرت افرادی که از خسران رهایی می‌یابند تأکید دارد. این ندرت، با دیدگاه ملاصدرا درباره نادر بودن عشق همخوانی دارد، زیرا عشق، چونان گوهری است که تنها در قلب‌های ایمان‌یافته و عمل‌کننده به صالحات می‌درخشد.

درنگ: قرآن کریم با تأکید بر ندرت رهایی‌یافتگان از خسران، نادر بودن عشق حقیقی را تأیید می‌کند.

تشبیه شهوت و عشق در کودکان و بزرگسالان

همان‌گونه که کودکان فاقد شهوت جنسی‌اند و این فقدان، نقص تلقی نمی‌شود، بزرگسالان نیز ممکن است فاقد عشق باشند بدون آنکه ناقص شمرده شوند. عشق، چونان قله‌ای است که تنها اولیای الهی، با معرفت و شهودشان، به آن دست می‌یابند. این تشبیه، چونان آینه‌ای است که تفاوت مراتب وجودی را بازمی‌تاباند.

درنگ: همان‌گونه که فقدان شهوت در کودکان نقص نیست، فقدان عشق در غیر اولیای الهی نیز نقص محسوب نمی‌شود.

نقش معرفت در تولید شهوت و عشق

معرفت و علم، چونان موتوری هستند که قوای نفسانی را به حرکت درمی‌آورند. اولیای الهی، به دلیل معرفت عمیق، دارای قوای نفسانی قوی‌تری هستند که به عشق الهی منجر می‌شود. علم، چونان آبی است که زمین نفس را بارور می‌سازد و از آن، گل‌های عشق می‌روید.

درنگ: معرفت، موتور تولید شهوت و عشق است و اولیای الهی، به دلیل معرفت عمیق، به عشق الهی دست می‌یابند.

بخش سوم: نقد و تحلیل ایثار و عشق در بستر عرفان اسلامی

نقد ایثار کافران

برخی کافران ممکن است ایثار کنند، اما این ایثار، به دلیل فقدان حب الهی، عشق حقیقی تلقی نمی‌شود. قرآن کریم در سوره حشر، آیه ۹، با فونت «يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ [مطلب حذف شد] : «دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند») به ایثار مؤمنان اشاره دارد که با ایثار کافران متفاوت است. ایثار مؤمنان، چونان گلی است که در باغ ایمان می‌روید، اما ایثار کافران، فاقد ریشه الهی است.

درنگ: ایثار کافران، به دلیل فقدان حب الهی، از عشق حقیقی تهی است و با ایثار مؤمنان متفاوت است.

نقد انگیزه‌های کافران در ایثار

کافران ممکن است ادعا کنند که انگیزه‌هایشان از مؤمنان قوی‌تر است، اما این انگیزه‌ها، به دلیل فقدان جهت‌گیری الهی، به عشق منجر نمی‌شوند. انگیزه‌های نفسانی، چونان سایه‌ای هستند که در برابر نور حقیقت رنگ می‌بازند.

درنگ: انگیزه‌های کافران، هرچند قوی، به دلیل فقدان حب الهی، به عشق حقیقی منتهی نمی‌شوند.

تفاوت محب و عاشق

محب ممکن است خدا را دوست داشته باشد، اما عاشق کسی است که خدا را بیش از همه می‌بیند و با او به‌صورت شخصی ارتباط برقرار می‌کند. قرآن کریم در سوره بقره، آیه ۱۶۵، با فونت

درنگ: عاشق، با رویت شخصی خدا متمایز می‌شود، در حالی که محب ممکن است خدا را دوست داشته باشد، اما به مرتبه عشق نرسد.

نقد اختلاط اشتیاق و عشق در دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا، اشتیاق را با عشق یکی دانسته و آن را به لقای الهی نسبت داده است، اما این اختلاط نیازمند بازنگری است. اشتیاق، چونان جرقه‌ای است که ممکن است به آتش عشق منجر شود، اما خود عشق نیست. عشق، مرتبه‌ای متعالی‌تر است که با شهود الهی تحقق می‌یابد.

درنگ: اشتیاق، مقدمه عشق است، اما با آن برابر نیست و نیازمند تمایز مفهومی است.

عشق به‌عنوان رویت شخص الهی

عاشق، کسی است که ابتدا خدا را به‌عنوان شخص می‌بیند و سپس دیگر موجودات را در پرتو او مشاهده می‌کند. این رویت، چونان کلیدی است که درهای عشق را می‌گشاید و عاشق را از دیگران متمایز می‌سازد.

درنگ: عشق، نتیجه رویت شخصی خدا است که عاشق را به مرتبه‌ای متعالی می‌رساند.

بخش چهارم: نقد شهوت و نفس در جوامع مدرن

نقد شهوت‌های غیرطبیعی در جوامع مدرن

در جوامع مدرن، شهوت به دلیل صنعتی شدن و استفاده از ابزارهای مصنوعی، از حالت طبیعی خارج شده و به انحراف کشیده شده است. این شهوت‌ها، چونان آتشی هستند که بدون سوخت حقیقت، به سرعت خاموش می‌شوند و فاقد شخص‌محوری و معشوق حقیقی‌اند.

درنگ: شهوت‌های مدرن، به دلیل صنعتی شدن، از طبیعت خود خارج شده و فاقد عمق و حقیقت‌اند.

تفاوت اولیای الهی در قوت نفسانی

اولیای الهی، به دلیل معرفت و عقل قوی، دارای نفسانیتی پاک و مطیع هستند که به عشق الهی منجر می‌شود. نفس آن‌ها، چونان اسبی رام است که در خدمت عقل و عشق به سوی کمال می‌تازد.

درنگ: اولیای الهی، با نفسانیتی قوی و مطیع، به عشق الهی دست می‌یابند.

نقد ساده‌انگاری اولیای الهی

تصور اولیای الهی به‌عنوان افرادی ضعیف یا فاقد نفس، خطایی است که باید تصحیح شود. آن‌ها دارای قوای نفسانی قوی هستند که در خدمت عقل و عشق قرار گرفته‌اند. این تصور نادرست، چونان غباری است که بر چهره حقیقت نشسته و باید زدوده شود.

درنگ: اولیای الهی، دارای قوای نفسانی قوی و مطیع‌اند که در خدمت عقل و عشق قرار گرفته است.

عقل به‌عنوان شارژر نفس

عقل، چونان موتوری است که نفس را شارژ کرده و به سوی کمال هدایت می‌کند. کسی که عقل دارد، لزوماً نفس قوی‌تری نیز خواهد داشت، زیرا عقل، قوای نفسانی را به سوی حقیقت جهت می‌دهد.

درنگ: عقل، با شارژ نفس، آن را به سوی کمال هدایت می‌کند.

افاده به‌عنوان معیار عقل

عقلانیت انسان، به میزان افاده و سودمندی عمر او سنجیده می‌شود. آنچه انسان با خود به برزخ می‌برد، معیار عقلانیت اوست، و آنچه در دنیا باقی می‌ماند، از مصادیق «لَا يَعْقِلُونَ» است. عقل، چونان ترازویی است که ارزش عمر را با افاده می‌سنجد.

درنگ: افاده، معیار عقلانیت است و آنچه در دنیا باقی می‌ماند، از مصادیق فقدان تعقل است.

نقد هدررفت عمر در اکثریت انسان‌ها

اکثریت انسان‌ها، عمر خود را بدون افاده سپری می‌کنند، که این مصداق «لَا يَعْقِلُونَ» است. این هدررفت، در روز تغابن (قیامت) آشکار می‌شود، هنگامی که انسان از نفله شدن زحماتش پشیمان می‌گردد.

درنگ: هدررفت عمر بدون افاده، مصداق فقدان تعقل است و در روز تغابن آشکار می‌شود.

عشق به‌عنوان رویت حق در اولویت

عاشق حقیقی، کسی است که ابتدا خدا را می‌بیند و سپس دیگر موجودات را در پرتو او مشاهده می‌کند. این رویت، چونان نوری است که قلب عاشق را روشن می‌سازد و او را از دیگران متمایز می‌کند.

درنگ: عشق، نتیجه اولویت دادن به رویت خدا و مشاهده جهان در پرتو اوست.

نقد ادعاهای کاذب عشق

ادعای عشق بدون رویت خدا، کاذب است. عاشق حقیقی، کسی است که خدا را بیش از همه می‌بیند و این رویت، او را از دیگران متمایز می‌سازد. ادعاهای کاذب، چونان سایه‌هایی هستند که در برابر نور حقیقت رنگ می‌بازند.

درنگ: ادعای عشق بدون رویت الهی، کاذب است و عاشق حقیقی با شهود خدا متمایز می‌شود.

نتیجه‌گیری: پیوند عقل، نفس و عشق در مسیر کمال

این نوشتار، با تأمل در مفاهیم عشق، عقل و نفس، چارچوبی فلسفی و عرفانی برای فهم مراتب وجودی انسان ارائه داد. نفس، چونان خاکی است که بذر عقل و عشق در آن کاشته می‌شود. عقل، موتوری است که نفس را به سوی کمال هدایت می‌کند، و عشق، قله‌ای است که تنها اولیای الهی با شهود حق به آن دست می‌یابند. قرآن کریم، با آیاتی چون «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» و «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ»، بر ندرت تعقل و عشق تأکید دارد و انسان را به تأمل در افاده عمر و رویت حق دعوت می‌کند. نقد دیدگاه‌های ملاصدرا و تمایز میان محبت و عشق، زمینه‌ساز بازنگری در مفاهیم عرفانی است. این تحلیل، با پیوند به آیات قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، دعوتی است به سوی معرفت عمیق‌تر و زندگی هدفمند در مسیر کمال.

با نظارت صادق خادمی