متن درس
فلسفه عشق و بغض در اندیشه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۴۹)
مقدمه: تبیین فلسفی عشق و بغض در سپهر معرفت الهی
عشق، چونان گوهری درخشان در سپهر وجود انسانی، پیوندی ناگسستنی با مفاهیمی چون بغض، غضب، و غیرت دارد. این مفاهیم، که در فلسفه و عرفان اسلامی جایگاه ویژهای دارند، نهتنها اضداد ظاهری را در خود جمع میکنند، بلکه چونان دو روی یک سکه، وحدتی وجودی مییابند. این نوشتار، با تأمل در درسگفتار استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در نسبت میان عشق و بغض پرداخته و با نگاهی نقادانه به جریانهای فکری معاصر، چارچوبی فلسفی برای فهم این مفاهیم ارائه میدهد. همانگونه که گل با خار خویش معنا مییابد، عشق نیز در سایه بغض و غیرت، حریمی مقدس میسازد که دفاع از حقیقت را ممکن میسازد. این بررسی، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، به تبیین این حقیقت میپردازد که عشق بدون معرفت، راه به کوری میبرد و بغض بدون جهتگیری الهی، به دوری از حقیقت میانجامد.
بخش نخست: ماهیت عشق و بغض در فلسفه اسلامی
تمایز جوامع معرفتی، عادلانه و آلوده
در فلسفه اسلامی، جوامع انسانی بر پایه معیارهای وجودی و اخلاقی به سه دسته تقسیم میشوند: جوامع معرفتی، که در پرتو شناخت الهی شکوفا میشوند؛ جوامع عادلانه، که بر محور انصاف و دادگری استوارند؛ و جوامع آلوده، که در گرداب انحطاط اخلاقی گرفتارند. این تمایز، چونان آیینهای، جایگاه عشق را در هر یک از این جوامع روشن میسازد. جامعه معرفتی، عشق را در راستای شناخت حق متعال تعریف میکند، در حالی که در جوامع آلوده، عشق به انحرافات نفسانی گره میخورد.
پیوند عشق و بغض: وحدت اضداد
پرسش بنیادین این است که آیا عشق میتواند خالی از بغض یا غضب باشد، همانگونه که رحمت الهی میتواند بدون غضب تصور شود؟ در فلسفه اسلامی، عشق چونان جریانی جامع، اضداد را در خود جمع میکند. بغض، غضب، و غیرت، نهتنها از عشق جدا نیستند، بلکه لازمه وجود آناند. عشق به معشوق، چونان گلی که خار در بر دارد، مستلزم بغض به ضد معشوق است. این بغض، نه از سر کینهورزی، بلکه از سر دفاع از حریم مقدس معشوق سرچشمه میگیرد.
درنگ: عشق، بهعنوان پدیدهای جامع، نمیتواند از بغض و غضب خالی باشد، زیرا دفاع از معشوق، مستلزم رد غیر از اوست. این وحدت اضداد، ریشه در حکمت الهی دارد که رحمت و غضب را در ذات خویش جمع کرده است.
خداوند بهعنوان خیر محض: نقد دیدگاه شاعرانه
دیدگاهی شاعرانه، خداوند را خیر محض و عاری از هر تلخی میداند، گویی در ذات الهی جز شیرینی و لطافت نیست. این دیدگاه، که در برخی متون عرفانی و ادبی بازتاب یافته، از منظر فلسفه اسلامی نادرست است. خداوند، چونان آیینهای که همه صفات را در خود منعکس میکند، رحمت و غضب را توأمان داراست. خیر محض بودن خدا، به معنای نفی صفات غضب یا بغض نیست، بلکه این صفات در راستای حکمت الهی معنا مییابند. عشق الهی، که سرچشمه همه عشقهاست، بغض به ضد حق را در خود نهفته دارد.
خلأ بغض در متون فلسفی
متون فلسفی، از جمله اسفار اربعه ملاصدرا، کمتر به موضوع بغض در ظرف عشق پرداختهاند. این خلأ، که مانع از تبیین جامع عشق در فلسفه اسلامی شده، نیازمند کاوشی عمیقتر است. بغض، بهعنوان جلوهای از دفاع از حقیقت، شایسته بررسی در کنار عشق است تا تصویری کاملتر از این تجربه وجودی ارائه شود.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با کاوش در ماهیت عشق و بغض، نشان داد که این دو مفهوم، چونان دو بال یک پرنده، در فلسفه اسلامی جداییناپذیرند. عشق، بهعنوان جریانی وجودی، بغض به ضد معشوق را در خود جای داده و این بغض، نه از سر نفرت، بلکه از سر دفاع از حریم حقیقت است. نقد دیدگاههای شاعرانه و خلأهای متون فلسفی، ضرورت بازنگری در این مفاهیم را برجسته میسازد.
بخش دوم: تبیین غیرت و غضب در سپهر عشق
غيرت: رد غیر از محبوب
غيرت، که از ریشه زبانی «غير» به معنای غیر از محبوب گرفته شده، صفتی است نفسانی که مؤمن را به دفاع از حریم معشوق وامیدارد. مؤمن غيور، چونان نگهبانی است که در برابر تجاوز به محبوب خویش، حساسیت نشان میدهد. این حساسیت، ریشه در عشق به خدا دارد که هرگونه تعدی به حریم حق را برنمیتابد.
درنگ: غیرت، به معنای رد غیر از محبوب، لازمه عشق است. مؤمن غيور، با دفاع از حریم حق، عشق خود را به نمایش میگذارد.
غضب: گسترش قلمرو رحمت
غضب، برخلاف تصور رایج، نهتنها در تضاد با رحمت نیست، بلکه در راستای گسترش قلمرو آن عمل میکند. غضب الهی، چونان شمشیری است که باطل را از مسیر حقیقت کنار میزند. کسی که محبوب ندارد، فاقد غضب و غیرت است، زیرا غضب، تنها در سایه عشق به معشوق معنا مییابد.
رابطه محبوب و غیرت
محبوب، چونان چراغی است که غیرت را در دل عاشق روشن میکند. کسی که معشوق ندارد، از غیرت بیبهره است، زیرا غیرت، نیازمند وجود حریمی است که باید از آن دفاع شود. مؤمن، به دلیل عشق به خدا، غیور است و در برابر هر تجاوزی به حریم حق، ایستادگی میکند.
غيرت اولیای الهی
اولیای الهی، مانند امیرالمؤمنین علیهالسلام، به دلیل فنای در حق، غیرتی بیمانند دارند. این غیرت، که از شدت اتصال به خدا سرچشمه میگیرد، حتی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز در برخی موارد فراتر میرود. این غیرت، چونان آتشی است که هرچه را در برابر حقیقت قرار گیرد، میسوزاند.
تلخی در عشق: گل و خار
عشق، مانند گلی است که خار در بر دارد. این خار، همان بغض و غضب نسبت به غیریت محبوب است. تلخی عشق، نه از سر نقص، بلکه از سر کمال آن است، زیرا عاشق، در دفاع از معشوق، نمیتواند نسبت به تعدی بیتفاوت باشد.
درنگ: عشق، چونان گلی است که خار دارد. بغض و غضب، بهعنوان جلوههای تلخی عشق، در دفاع از حریم معشوق ضروریاند.
حساسیت عاشق نسبت به معشوق
عاشق، چونان مادری است که در برابر تهدید به فرزند خویش، بیقرار میشود. این حساسیت، ریشه در ماهیت عشق دارد که عاشق را به دفاع از معشوق وامیدارد. بیتفاوتی در برابر تعدی به معشوق، نشانه فقدان عشق است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر غیرت و غضب، نشان داد که این صفات، لازمه عشقاند و در دفاع از حریم معشوق معنا مییابند. غیرت مؤمن، چونان نگهبانی است که حریم حق را پاس میدارد، و غضب، چونان ابزاری است که قلمرو رحمت را گسترش میدهد. اولیای الهی، با غیرتی بیمانند، این حقیقت را به نمایش میگذارند.
بخش سوم: نقد نسبیگرایی و چالشهای معرفتی
بغض به ضد حق
بغض عاشق، باید متوجه ضد حق باشد، نه خود حق یا غیر حق. این بغض، چونان سپری است که حقیقت را از گزند باطل حفظ میکند. عشق به خدا، مستلزم بغض به هرآنچه در برابر حق ایستاده است، میباشد.
تمایز غیرت نسبی و غیرت حقیقی
غیرت نسبت به وطن، ناموس، یا دیگر ارزشهای نسبی، با تغییر شرایط ممکن است پایان یابد، اما غیرت نسبت به حق، چونان جریانی ابدی است که هرگز فروکش نمیکند. این غیرت حقیقی، ریشه در معرفت الهی دارد و از نسبیت به دور است.
درنگ: غیرت حقیقی، که ریشه در معرفت الهی دارد، از غیرت نسبی متمایز است و در دفاع از حقیقت، پایدار و جاودانه است.
نقد نسبیگرایی معاصر
دیدگاه نسبیگرایانه، که همه اعتقادات و خدایان را محترم میشمارد، به انکار حقیقت میانجامد. این دیدگاه، چونان مهی است که حقیقت واحد را در پس کثرت ظاهری پنهان میکند. نسبیگرایی، با نفی حقیقت مطلق، راه را برای انحراف معرفتی هموار میسازد.
تمایز نسبیگرایی معرفتی و حقیقتی
نسبیگرایی معرفتی، که به تفاوت در فهم انسانها از حقیقت اشاره دارد، پذیرفتنی است، اما نسبیگرایی حقیقتی، که حقیقت را نسبی میداند، مردود است. حقیقت، چونان کوهی واحد است که هر کس به اندازه ظرفیت خویش، بخشی از آن را درک میکند.
نقد ابنعربی: خلط معرفت و حقیقت
محییالدین ابنعربی، با خلط معرفت نسبی و حقیقت، هر فهمی را به خدایی مستقل نسبت داده است. این دیدگاه، که حقیقت را تابع فهمهای متفاوت میکند، از منظر فلسفه اسلامی نادرست است. حقیقت، واحد است و فهمهای متفاوت، تنها سایههایی از آناند.
درنگ: حقیقت، چونان کوهی واحد است که فهمهای متفاوت، تنها بخشی از آن را بازتاب میدهند. خلط معرفت و حقیقت، به انحراف فلسفی میانجامد.
نقد خشونتستیزی ظاهری
ادعای خشونتستیزی در جهان معاصر، اغلب از سر سیاست و فریب است. جوامعی که با زبان لطیف سخن میگویند، گاه خشنترین رفتارها را در نهان دارند. این تناقض، چونان نقابی است که حقیقت را میپوشاند.
روانشناسی اجتماعی خشونت و لطافت
هرچه در جامعهای زبان لطیفتر باشد، خشونت نهان در آن بیشتر است. این اصل روانشناختی، نشان میدهد که لطافت ظاهری، گاه پوششی برای خشونت واقعی است. جوامعی که با عباراتی چون «عزیزم» سخن میگویند، گاه در پس این لطافت، خشم و تعدی نهفته دارند.
نقد مقایسه اوستا و قرآن کریم
مقایسه اوستا با قرآن کریم، با ادعای فقدان خشونت در اوستا، نادرست است. اوستا نیز، مانند هر دین دیگر، شامل احکام تنبیه و تعزیر است. این مقایسههای سطحی، چونان جریانی گمراهکننده، حقیقت دین را مخدوش میکنند.
لزوم غضب در دین
دین، بدون غضب، غیرت، و تلخی نمیتواند وجود داشته باشد. دین، چونان نگهبانی است که برای حفظ حقیقت، باید در برابر باطل ایستادگی کند. فقدان غضب، به معنای فقدان دفاع از حقیقت است.
درنگ: دین، برای حفظ حقیقت، نیازمند غضب و غیرت است. بدون این صفات، دین از دفاع در برابر باطل بازمیماند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد نسبیگرایی و چالشهای معرفتی، نشان داد که بغض به ضد حق، لازمه عشق و دین است. تمایز میان غیرت نسبی و حقیقی، و نقد دیدگاههای ابنعربی و خشونتستیزی ظاهری، بر ضرورت معرفت در جهتدهی عشق و بغض تأکید دارد. حقیقت، واحد است و فهمهای متفاوت، تنها بخشی از آن را بازتاب میدهند.
بخش چهارم: معرفت، عشق و حب کور
نقد حب کور
حب کور، که بدون معرفت است، به خشونتهای بیمعنا منجر میشود. این حب، که در میان دینداران ناآگاه رایج است، چونان آتشی است که بهجای روشنایی، ویرانی میآفریند. حب کور، به جای دينآرایی، به دينزدایی میانجامد.
روایت «الحب لله و البغض لله»
حب و بغض مؤمن، باید برای خدا باشد. حب به غیر، اگر در راستای قربت به خدا باشد، پذیرفتنی است. قرآن کریم در این باره میفرماید: وَمَا إِنَّمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ (سوره بینة، آیه ۵)، به معنای «آنان جز این فرمان نیافتند که [مطلب حذف شد] ). این آیه، بر توحید در حب و بغض تأکید دارد.
درنگ: حب و بغض مؤمن، باید برای خدا باشد. حب به غیر، تنها در صورتی مقبول است که در راستای قربت به حق باشد.
نقد جنگهای بیمعنا در تاریخ
بسیاری از جنگها و خشونتها در تاریخ، ناشی از حب کور بودهاند. این جنگها، که بدون معرفت و در راستای دفاع از باطل شکل گرفتهاند، به انحطاط بشری انجامیدهاند. تاریخ، چونان آیینهای است که این انحرافات را به نمایش میگذارد.
عشق بهعنوان مقتضای معرفت
عشق، بدون معرفت ممکن نیست. عاشق، باید معشوق را بشناسد تا بتواند از او دفاع کند. معرفت، چونان کلیدی است که درهای عشق را میگشاید. بدون شناخت، عشق به کوری میانجامد.
تقسیمبندی انسانها در عشق
انسانها در سپهر عشق به سه دسته تقسیم میشوند: اولیای خدا، که عاشقان حقیقیاند و با معرفت به حق میرسند؛ تابعین، که دارای حب بینا هستند و از اولیا پیروی میکنند؛ و دیگران، که یا به حب کور مبتلا هستند یا از محبوبی بیبهرهاند. این تقسیمبندی، چونان نقشهای است که مراتب وجودی انسان را روشن میسازد.
درنگ: انسانها در عشق به سه دسته تقسیم میشوند: اولیای خدا با عشق حقیقی، تابعین با حب بینا، و دیگران با حب کور یا بیمحبوبی.
نقد انکار بغض و پیامدهای آن
انکار بغض در عشق و دین، به معنای انکار معشوق و حقیقت است. این انکار، چونان سایهای است که نور حقیقت را میپوشاند. بغض، لازمه دفاع از حریم معشوق است و بدون آن، عشق ناقص میماند.
تفاوت عارف و عالم
عارف، چونان شخصی است که معشوق را به ذات میشناسد، در حالی که عالم، به شناخت صفات اکتفا میکند. عارف، با شهود، به حقیقت حق میرسد، اما عالم، در سایه صفات باقی میماند. این تمایز، چونان خطی است که راه عارف را از عالم جدا میکند.
مشکلات تاریخی انسانها
مشکلات تاریخی انسانها، از دو گروه سرچشمه میگیرد: کسانی که بغض را انکار میکنند و همه را خوب میپندارند، و کسانی که به حب کور مبتلا هستند و بدون معرفت، برای باطل میجنگند. این دو گروه، چونان دو بال انحراف، بشریت را به سوی بحران سوق دادهاند.
دينآرایی در برابر دينزدایی
عشق و دین، باید دينآرا باشند، یعنی مبتنی بر معرفت و دفاع از حقیقت. جنگ بدون معرفت، به دينزدایی میانجامد. دينآرایی، چونان جریانی است که حقیقت را در دل جامعه زنده نگه میدارد.
درنگ: عشق و دین، باید دينآرا باشند و بر پایه معرفت استوار شوند. بدون معرفت، عشق و دین به انحراف میانجامند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تمرکز بر پیوند معرفت و عشق، نشان داد که حب کور، به انحرافات تاریخی و دينزدایی منجر شده است. اولیای خدا و تابعین، با معرفت به حقیقت، عشق حقیقی را تجربه میکنند، در حالی که حب کور، راه به باطل میبرد. روایت «الحب لله و البغض لله» و آیات قرآن کریم، بر این حقیقت تأکید دارند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با کاوش در درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین فلسفه عشق و بغض در اندیشه اسلامی پرداخت. عشق، چونان جریانی جامع، بغض، غضب، و غیرت را در خود جای داده و بدون این صفات، ناقص میماند. نقد نسبیگرایی معاصر و حب کور، بر ضرورت معرفت در جهتدهی عشق و دین تأکید دارد. اولیای خدا، با شناخت حقیقت، به عشق حقیقی میرسند که در آن حب و بغض، برای خدا و در راستای قربت به اوست. این بررسی، دعوتی است به بازنگری در مفاهیم عشق و بغض، با تکیه بر معرفت و دفاع از حقیقت، تا راه دينآرایی هموار گردد.
با نظارت صادق خادمی