متن درس
کاوشی در نقد توجیهات کلامی و عرفانی و تحلیل نسبت ماده و تجرد در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۶۸)
مقدمه: درآمدی بر نقد توجیهات و تحلیل ماده و تجرد
فلسفه اسلامی، چونان چراغی فروزان در سپهر اندیشه، همواره کوشیده است تا با استدلال عقلانی و تحلیلهای دقیق، نظام هستی را تبیین نماید. در این میان، مباحثی چون نسبت میان ماده و تجرد، و نیز توجیهات کلامی و عرفانی در تحلیل روایات مربوط به عوالم، از اهمیت ویژهای برخوردارند. درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در جلسه ۵۶۸، با نگاهی نقادانه به توجیهات ملاصدرا در مورد روایات ظاهراً متناقض درباره عوالم و تحلیل رابطه ماده و تجرد، راه را برای فهمی عمیقتر از فلسفه اسلامی هموار میسازد. این نوشتار، با تکیه بر محتوای درسگفتار مذکور، میکوشد تا با زبانی متین و علمی، نقدهای وارد بر توجیهات ملاصدرا را بررسی کرده و دیدگاه فلسفه اسلامی در باب ماده و تجرد را بهصورت جامع و دقیق ارائه دهد.
بخش اول: نقد توجیهات کلامی و عرفانی ملاصدرا در تحلیل عوالم
نقد توجیهات ملاصدرا در باب روایات ظاهراً متناقض
ملاصدرا در آثار خود، بهویژه در جلد نهم اسفار اربعه (صفحه ۳۲۸)، مدعی است که روایات ظاهراً متناقض درباره عوالم، نزد عرفا و اهل کشف تناقضی ندارند. او کوشیده است تا با توجیهاتی عرفانی و کلامی، این روایات را هماهنگ سازد. با این حال، این توجیهات، چونان بنایی بدون پی استوار، فاقد مبنای استدلالیاند. فلسفه، چونان جریانی زلال، باید بر استدلال عقلانی استوار باشد، در حالی که توجیهات ملاصدرا، به جای استدلال، به تأویلات عرفانی و استناد به روایات غیرمستند، مانند نقلهای ابنعباس و کعبالاخبار، متکی است.
درنگ: توجیهات ملاصدرا در تحلیل روایات ظاهراً متناقض، به دلیل فقدان مبنای استدلالی، از منظر فلسفی ناپذیرفتنیاند و به کلام عوامانه فروکاسته میشوند.
غیرفلسفی و غیرعرفانی بودن توجیهات ملاصدرا
توجیهات ملاصدرا نه در چارچوب فلسفه، که بر استدلال عقلانی استوار است، و نه در حوزه عرفان، که بر کشف و شهود مبتنی است، قرار میگیرند. این توجیهات، چونان سخنی در میانه راه، به کلامی عوامانه و استناد به روایات غیرمستند، مانند نقلهای ابنعباس و مجاهد، فروکاسته میشوند. چنین رویکردی، از فیلسوفی چون ملاصدرا، که مدعی پیوند فلسفه و عرفان است، شگفتآور و ناپذیرفتنی است.
مشکل روششناختی فیلسوف در استناد به روایات غیرمستند
فیلسوف، چونان معمار اندیشه، موظف است بنای معرفت را بر پایههای استدلال عقلانی استوار سازد. استناد به روایات غیرمستند، مانند نقلهای ابنعباس یا کعبالاخبار، که گاه ریشه در روایات اسرائیلی دارند، چونان خشتی خام در بنای فلسفه، سست و ناپایدار است. این رویکرد، نهتنها از اعتبار فلسفی میکاهد، بلکه مرز میان فلسفه و کلام را مخدوش میسازد.
جمعبندی بخش اول
نقد توجیهات ملاصدرا نشان میدهد که استناد به روایات غیرمستند و توجیهات کلامی و عرفانی، از منظر فلسفی ناپذیرفتنی است. فلسفه اسلامی، بهعنوان نظامی استدلالی، باید از کلام عوامانه و تأویلات بیاساس فاصله گیرد و بر استدلال عقلانی متکی باشد. این نقد، راه را برای بازاندیشی در روششناسی فلسفی و جدایی آن از کلام و عرفان غیرمستند هموار میسازد.
بخش دوم: چالشهای فلسفه در مواجهه با مادیگرایی و غیبگرایی
دو شاخه چالش در فلسفه
فلسفه، چونان درختی تنومند، با دو شاخه اصلی چالش روبهروست: یکی در میان مؤمنان و عرفا، که به غیبگرایی افراطی گرایش دارند، و دیگری در میان متجددان و دانشمندان غربی، که به مادیگرایی مطلق پایبندند. این دو گرایش، چونان دو سوی یک طیف، فلسفه را از تعادل و حقیقتجویی دور میسازند.
مادیگرایی غربی و انکار تجرد
متجددان غربی، چونان مسافرانی که تنها سایه ماده را میبینند، مدعیاند که جز ماده و آثار آن، هیچچیز وجود ندارد. مفاهیمی چون روح و تجرد، در نگاه ایشان، چونان قصههای خیالی، خرافه تلقی میشوند. این دیدگاه، که ریشه در ماتریالیسم فلسفی دارد، وجود را به ماده و آثار مادی محدود میسازد و هرگونه واقعیت غیرمادی را انکار میکند.
استدلال ابنسینا علیه مادیگرایی
ابنسینا، در کتاب اشارات، با استدلالی سترگ، نشان داد که وجود مساوی ماده نیست. او، چونان کاوشگری که افقهای هستی را میگشاید، استدلال کرد که غیرماده نیز موجود است و وجود، اعم از مادی و غیرمادی است. این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، بنیانی برای نقد مادیگرایی در فلسفه اسلامی فراهم آورد.
درنگ: ابنسینا با استدلال عقلانی در اشارات، نشان داد که وجود اعم از مادی و غیرمادی است، و مادیگرایی مطلق با حقیقت هستی ناسازگار است.
پیشبینی تحول در پارادایمهای علمی غرب
جهان غرب، که در بند مادیگرایی گرفتار آمده، روزی به خطای خود پی خواهد برد. همانگونه که خورشید پس از شب تیره، طلوع میکند، علم تجربی نیز بهتدریج به پذیرش واقعیتهای غیرمادی گرایش خواهد یافت. این پیشبینی، چونان نویدی از تحول، به امکان همگرایی علم مدرن و فلسفه اسلامی اشاره دارد.
غیبگرایی افراطی در میان مؤمنان
در مقابل مادیگرایی، مؤمنان و عرفا گاه هر امر ناشناخته را به غیب نسبت میدهند. این غیبگرایی افراطی، چونان پنهان کردن اشیا پشت رختخواب، از تحلیل عقلانی و استدلالی بازمیماند و به تأویلات بیاساس منجر میشود. فلسفه اسلامی، باید از این افراط فاصله گیرد و تعادلی میان پذیرش غیب و استدلال عقلانی برقرار سازد.
تمثیل خانه بههمریخته
غیبگرایی افراطی، مانند پنهان کردن اشیای خانه درهمریخته پشت رختخواب است. همانگونه که این کار نظم خانه را بازنمیگرداند، نسبت دادن هر امر ناشناخته به غیب نیز معرفت را به پیش نمیبرد. فلسفه، چونان باغبانی که باغ را هرس میکند، باید از تأویلات بیاساس پیرایهزدایی نماید.
درنگ: فلسفه اسلامی باید از مادیگرایی مطلق و غیبگرایی افراطی فاصله گیرد و تعادلی میان استدلال عقلانی و پذیرش غیب برقرار سازد.
جمعبندی بخش دوم
فلسفه، در مواجهه با مادیگرایی غربی و غیبگرایی شرقی، با چالشهایی روبهروست. استدلال ابنسینا علیه مادیگرایی و نقد غیبگرایی افراطی، راه را برای تحقق فلسفهای متعادل هموار میسازد. این دیدگاه، فلسفه اسلامی را بهعنوان نظامی استدلالی معرفی میکند که وجود را اعم از مادی و غیرمادی میداند.
بخش سوم: تبدیل ماده و تجرد در فلسفه اسلامی
اصل تبدیل ماده و تجرد
فلسفه اسلامی، چونان جریانی پویا، وجود را نظامی تبادلپذیر میداند. ماده به تجرد و تجرد به ماده تبدیل میشود، همانگونه که انرژی و جرم در فیزیک مدرن به یکدیگر مبدل میگردند. این اصل، که در نظریه تبدل وجود ملاصدرا ریشه دارد، هستی را چونان رودی جاری معرفی میکند که در آن، صور و حالات پیوسته در تبادلاند.
شواهد علمی تبدیل
تحقیقات در شیمی و فیزیک کوانتومی، چونان شاهدی بر این اصل، نشاندهنده وجود انرژیهای غیرمادی است که از ماده آزاد میشوند. این انرژیها، که گاه در هستههای ماده پنهاناند و بهتدریج آشکار میگردند، تأییدی بر پویایی وجود و تبدیلپذیری آن در فلسفه اسلامیاند.
هستی بهمثابه تبدل
هستی، چونان نمایشنامهای عظیم، در تبدل دائم است. سنگ به غذا، غذا به روح، و روح به آثار جسمانی تبدیل میشود. این تبدل، که در نظریه وحدت وجود و تبدل صور ملاصدرا ریشه دارد، عالم را نظامی یکپارچه و پویا معرفی میکند.
درنگ: هستی در فلسفه اسلامی، نظامی تبادلپذیر است که ماده به تجرد و تجرد به ماده تبدیل میشود، همانگونه که انرژی و جرم در علم مدرن مبدل میگردند.
دعای مقلبالقلوب و پویایی وجود
دعای «یا مقلب القلوب و الابصار»، چونان آینهای که حقیقت هستی را بازمیتاباند، به پویایی و تبدیلپذیری وجود اشاره دارد. این دعا، که حالات قلب و دیده را در حال تحول میداند، با اصل تبدل وجود در فلسفه اسلامی همخوانی دارد.
انسان و تبدل وجودی
انسان، چونان نمونهای کامل از تبدل وجودی، غذا را به روح و روح را به آثار جسمانی تبدیل میکند. این فرآیند، که از لقمهای ساده آغاز میشود و به خون، استخوان، و حتی آثار معنوی میرسد، نشاندهنده پیچیدگی نظام وجودی انسان در فلسفه اسلامی است.
نقد محدود کردن انرژی به جرم
انرژی عالم، چونان جریانی بیکران، منحصر به جرم نیست. فلسفه اسلامی، با نقد ماتریالیسم علمی، بر وجود انرژیهای غیرجسمانی تأکید دارد که از ماده فراتر میروند و نظام هستی را غنا میبخشند.
جمعبندی بخش سوم
اصل تبدیل ماده و تجرد، بنیانی کلیدی در فلسفه اسلامی است که هستی را نظامی پویا و تبادلپذیر معرفی میکند. شواهد علمی و دعای مقلبالقلوب، این اصل را تأیید میکنند. انسان، بهعنوان نمونهای از این تبدل، نشاندهنده پیوند عمیق ماده و تجرد است.
بخش چهارم: نقد توجیهات عرفانی ملاصدرا در تحلیل مکانهای مقدس
توجیهات ملاصدرا در باب مکانهای مقدس
ملاصدرا در اسفار، برخی مکانها، مانند دیوار مسجد پیامبر یا آب فرات، را مظهر بهشت و جهنم میداند. او این مکانها را به آینهای تشبیه میکند که صور حسیه را بازمیتاباند. با این حال، این توجیهات، چونان نقشی بر آب، فاقد مبنای فلسفیاند و به تأویلات عرفانی فروکاسته میشوند.
روایت روضة من ریاض الجنة
روایت «ما بین قبر رسول و منبره روضة من ریاض الجنة»، به جایگاه ویژه میان قبر و منبر پیامبر اشاره دارد. ملاصدرا این مکان را مظهر بهشت میداند، اما این تفسیر، بدون استدلال فلسفی، به غیبگرایی منجر میشود.
مَا بَيْنَ قَبْرِ الرَّسُولِ وَمِنْبَرِهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ
(ترجمه: «میان قبر پیامبر و منبرش، باغی از باغهای بهشت است»)
درنگ: تفسیر عرفانی ملاصدرا از مکانهای مقدس، مانند میان قبر و منبر پیامبر، فاقد استدلال فلسفی است و به غیبگرایی افراطی منجر میشود.
نقد ادعای مظهر بودن مکانها
ادعای ملاصدرا مبنی بر اینکه مکانهایی مانند قم یا آب فرات مظهر بهشتاند، نیازمند سند معتبر و استدلال عقلانی است. این ادعاها، بدون پشتوانه فلسفی، چونان کلاهی ترمه که تنها حلالزادگان میبینند، فاقد اعتبارند.
تمثیل کلاه ترمه
ادعای وجود بحر معنوی یا مکانهای مظهر بهشت، مانند داستان کلاه ترمه است که تنها حلالزادگان آن را میبینند. این تمثیل، چونان آینهای، پوچی ادعاهای غیرمستند را نشان میدهد و بر ضرورت استدلال عقلانی تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
توجیهات عرفانی ملاصدرا در تحلیل مکانهای مقدس، به دلیل فقدان استدلال فلسفی و استناد به روایات غیرمستند، ناپذیرفتنیاند. فلسفه اسلامی باید از تأویلات بیاساس فاصله گیرد و بر استدلال عقلانی متکی باشد.
بخش پنجم: نقد بحر مسجور و روایات غیرمستند
تفسیر ملاصدرا از بحر مسجور
ملاصدرا در تحلیل آیه شریفه قرآن کریم:
وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
[مطلب حذف شد] : «و سوگند به دریای افروخته»)بحر مسجور را دریایی معنوی و غیرمحسوس تفسیر میکند. این تفسیر، که از ظاهر آیه فاصله دارد، به غیبگرایی افراطی منجر میشود و با روش فلسفی ناسازگار است.
نقد استناد به روایات غیرمستند
ملاصدرا در توجیهات خود به روایات غیرمستند، مانند نقلهای ابنعباس و کعبالاخبار، استناد میکند که جهنم را در هفت دریا یا زیر آن میدانند. این روایات، که گاه ریشه در نقلهای اسرائیلی دارند، چونان شاخهای خشک، فاقد اعتبارند و نباید مبنای تحلیل فلسفی قرار گیرند.
درنگ: استناد به روایات غیرمستند، مانند نقلهای ابنعباس و کعبالاخبار، در تحلیل فلسفی ناپذیرفتنی است و به غیبگرایی افراطی منجر میشود.
نقد بحر معنوی
ادعای ملاصدرا مبنی بر وجود بحر معنوی غیرمحسوس، چونان نقشی بر آب، فاقد مبنای استدلالی است. بحر مسجور در قرآن کریم به دریاهای مادی اشاره دارد، و تأویلات عرفانی ملاصدرا از ظاهر آیه فاصله میگیرد.
جمعبندی بخش پنجم
تفسیر ملاصدرا از بحر مسجور و استناد به روایات غیرمستند، به غیبگرایی افراطی منجر میشود. فلسفه اسلامی باید از تأویلات بیاساس و روایات غیرمعتبر پیرایهزدایی کند و بر استدلال عقلانی متکی باشد.
بخش ششم: ماده و تجرد در عالم آخرت
عالم آخرت بهعنوان ادامه عالم دنیا
عالم آخرت، چونان ادامهای صافشده از عالم دنیا، از ماده و تجرد درهمتنیده تشکیل شده است. این دیدگاه، که با نظریه «الدنیا مزرعة الآخرة» همخوانی دارد، عالم آخرت را نه جهانی جدا، بلکه تکاملیافته عالم دنیا میداند.
تمثیل خشت و کریستال
عالم دنیا، مانند خشتی خام است که هنوز از خواب طبیعت بیدار نشده، در حالی که عالم آخرت، چونان کریستالی صاف و شفاف، مادهای پخته و کامل است. این تمثیل، چونان آینهای، تفاوت درجات وجودی میان دنیا و آخرت را به تصویر میکشد.
درنگ: عالم آخرت، ادامه صافشده عالم دنیاست، مانند کریستالی که از خشت خام تکامل یافته است.
نقد جدایی ماده و تجرد
ماده و تجرد، چونان دو روی یک سکه، از یکدیگر جدا نیستند. عالم آخرت، تجرد صافشده عالم دنیاست، و این دیدگاه با نظریه وحدت وجود در فلسفه اسلامی همخوانی دارد.
ماده و ازلیت
ماده، چونان جریانی ازلی و ابدی، در تبدل دائم است. صور آن تغییر میکنند، اما جوهر ماده باقی میماند. این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا سازگار است که ماده را در حال تحول دائم میداند.
نقد دیدگاه ارسطو و افلاطون
ارسطو ماده و صورت را جدا میداند، در حالی که افلاطون آنها را یکی میبیند. فلسفه اسلامی، با تکامل این بحث، ماده و تجرد را در نظامی یکپارچه و تبادلپذیر معرفی میکند.
آیه هدایت و نقش اختیار
آیه شریفه قرآن کریم:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا
[مطلب حذف شد] : «ما راه را به او نمایاندیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس»)به هدایت همگانی و نقش اختیار در تعیین سرنوشت انسان اشاره دارد. این آیه، چونان مشعلی، پیوند میان ماده، تجرد، و اختیار را روشن میسازد.
جمعبندی بخش ششم
عالم آخرت، ادامه صافشده عالم دنیاست و ماده و تجرد در آن درهمتنیدهاند. فلسفه اسلامی، با نقد دیدگاههای ارسطو و افلاطون، و با استناد به آیات قرآن کریم، وجود را نظامی تبادلپذیر معرفی میکند که ماده و تجرد در آن پیوسته در تحولاند.
بخش هفتم: وظیفه فیلسوف و پیرایهزدایی از فلسفه
وظیفه فیلسوف در تحلیل وجود
فیلسوف، چونان کاوشگری که حقیقت را از دل سنگ استخراج میکند، موظف است از وجود، علّت، و سبب سخن بگوید و از توجیهات غیرمستند پرهیز کند. فلسفه اسلامی، باید با استدلال عقلانی، نظام هستی را تبیین نماید.
ضرورت پیرایهزدایی از روایات غیرمستند
روایات غیرمستند، مانند نقلهای کعبالاخبار، چونان شاخههای خشک، باید از درخت فلسفه هرس شوند. این پیرایهزدایی، فلسفه را از تأویلات بیاساس پاک میسازد و به استدلال عقلانی استحکام میبخشد.
درنگ: فیلسوف موظف است با استدلال عقلانی، از وجود و علل آن سخن بگوید و از روایات غیرمستند پیرایهزدایی کند.
نقد ترکیب قرآن کریم و فلسفه
ملاصدرا با استناد به آیاتی مانند بحر مسجور، توجیهات غیرفلسفی خود را پیش میبرد. این ترکیب، که ظاهر آیات را به تأویلات عرفانی فرومیکاهد، با روش فلسفی ناسازگار است. قرآن کریم باید با تفسیر ظاهری و استدلال عقلانی تحلیل شود.
تمثیل ارگ بم و نان امروزی
ارگ بم، که با ترکیب دقیق خشتها مقاوم شده، نمونهای از مادهای پخته و کامل است، در حالی که نان امروزی، به دلیل عدم ترکیب کامل، چونان مادهای خام است. این تمثیل، به ضرورت تکامل وجودی در فلسفه اسلامی اشاره دارد.
جمعبندی بخش هفتم
وظیفه فیلسوف، تبیین نظام هستی با استدلال عقلانی و پرهیز از توجیهات غیرمستند است. پیرایهزدایی از روایات غیرمعتبر و حفظ روش استدلالی، فلسفه اسلامی را بهعنوان نظامی علمی و معتبر تقویت میکند.
نتیجهگیری کلی
این کاوش، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نشان داد که توجیهات ملاصدرا در تحلیل روایات ظاهراً متناقض درباره عوالم، به دلیل گرایش کلامی و عرفانی، فاقد مبنای فلسفیاند. فلسفه اسلامی باید از مادیگرایی مطلق و غیبگرایی افراطی فاصله گیرد و وجود را بهمثابه نظامی پویا و تبادلپذیر تحلیل کند. ماده و تجرد، چونان دو روی یک سکه، در یکدیگر تبدیل میشوند، و عالم آخرت ادامه صافشده عالم دنیاست. روایات غیرمستند، مانند نقلهای ابنعباس و کعبالاخبار، باید از فلسفه پیرایهزدایی شوند. وظیفه فیلسوف، التزام به استدلال عقلانی و تبیین نظام علّی و تبادلپذیر هستی است. این نوشتار، با ارائه تحلیلی جامع و علمی، کوشید تا این مفاهیم را در چارچوبی آکادمیک و با زبانی متین و روشن به تصویر کشد.
با نظارت صادق خادمی