متن درس
تحلیل فلسفی تقدم، تأخر و معیت در فلسفه اسلامی: رویکردی روششناختی به مفاهیم نسبی و انتزاعی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۷۳)
دیباچه
در سپهر معرفت فلسفی، مفاهیم تقدم، تأخر و معیت چونان ستارگانی درخشنده، راهنمای اندیشمندان در فهم روابط وجودی و مراتب هستیاند. این مفاهیم، که در فلسفه اسلامی جایگاهی بنیادین دارند، نهتنها اوصاف نسبی و اضافی موجودات را بازمینمایانند، بلکه دریچهای به سوی بازسازی فلسفه بر مبنای اصالت وجود و تقدم ذاتی حق میگشایند. در این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در این مفاهیم پرداختهایم و با رویکردی روششناختی، انواع تقدم و تأخر را از منظر فلسفه اسلامی تحلیل کردهایم.
بخش نخست: مبانی مفهومی تقدم، تأخر و معیت
ماهیت نسبی و اضافی تقدم و تأخر
تقدم و تأخر، چونان دو روی یک سکه، اوصافی کثرتی و تضايفیاند که وجودشان در گرو کثرت موجودات است. بدون حضور دستکم دو شیء، سخن گفتن از تقدم بیمعناست، چنانکه خورشید بیجهان، نوری بیمعنا دارد. این اوصاف، که در ذات خود نسبی و اضافیاند، به رابطهای میان موجودات اشاره دارند که در آن، متقدم از متأخر بینیاز است، اما متأخر به متقدم وابستگی دارد. این رابطه، مانند پیوند ریشه و شاخه، بنیاد تحلیلهای فلسفی در باب مراتب وجود را تشکیل میدهد.
تقدم در شیء واحد: مراتب وجود
در یک شیء واحد، تقدم تنها در پرتو مراتب وجود معنا مییابد. برای مثال، ابتدا بر وسط تقدم دارد، چنانکه درختی که از ریشه به شاخه میرسد، مراتب رشدش را به نمایش میگذارد. این دیدگاه، ریشه در تحلیل مراتب وجود در فلسفه اسلامی دارد که مراتب، امکان فهم تقدم را در درون یک موجود فراهم میآورند.
تمایز تشخص و تمییز
تشخص، هویت ذاتی یک شیء است، مانند نوری که در ذات خود میدرخشد. اما تمییز، به تمایز میان دو شیء وابسته است و کثرت را پیشنیاز خود میداند، مانند تفاوت دو ستاره در آسمان. این تمایز، تفاوت میان هویت ذاتی و رابطه نسبی را آشکار میسازد.
معیت: وصف همزمانی و هممرتبه بودن
معیت، چونان رقص هماهنگ دو پرنده در آسمان، به رابطه همزمانی یا هممرتبه بودن اشیاء اشاره دارد. این وصف، مانند تقدم و تأخر، نسبی و اضافی است و در پرتو کثرت معنا مییابد.
عدم تقدم شیء بر خود
یک شیء، بهماهو شیء واحد، نمیتواند بر خود تقدم داشته باشد، چنانکه آینهای نمیتواند تصویر خود را پیش از خود بازتاب دهد. این اصل، بر غیرممکن بودن تقدم ذاتی در یک موجود تأکید دارد.
تعریف تقدم و تأخر
تقدم، حالتی است که در آن، متقدم از متأخر بینیاز است، اما متأخر به متقدم وابسته است. این رابطه، مانند پیوند علت و معلول، محور تحلیلهای فلسفی است که وابستگی را بهعنوان معیار تقدم معرفی میکند.
مثال عدد: وابستگی و تضايف
عدد یک، به دو وابسته نیست، اما دو به یک وابسته است، هرچند یک، در رابطه تضايفی، با دو مرتبط است. این مثال، مانند دو شاخه که از یک ریشه میرویند، تفاوت میان وابستگی علّی و رابطه تضايفی را نشان میدهد.
تضايف علّی و نفسی
در رابطه پدر و پسر، دو نوع تضايف وجود دارد: تضايف علّی، که پدر بهعنوان علت مطرح است، و تضايف نفسی، که عنوان پدر و پسر به یکدیگر وابستهاند. این تمایز، مانند تفاوت میان چشمه و جویبار، رابطه علّی و اضافی را روشن میسازد.
بخش دوم: انواع تقدم و تحلیلهای روششناختی
تقسیمبندی انواع تقدم
فیلسوفان اسلامی، با نگاهی ژرف به مراتب وجود، انواع تقدم را شناسایی کردهاند: زمانی، ذاتی، رتبی، شرفی، وجودی، طبعی، جوهري، ماهوي، حقيقي و بالحق. هر یک از این انواع، چونان کلیدی برای گشودن درهای معرفت، معیاری خاص برای تحلیل روابط وجودی ارائه میدهند.
تقدم زمانی: ظرف زمان
تقدم زمانی، که در ظرف زمان معنا مییابد، به ترتیب وقوع رویدادها اشاره دارد. برای مثال، پدر بر پسر مقدم است، چنانکه طلوع خورشید بر غروب آن تقدم دارد. این وصف، در فلسفه اسلامی، بهعنوان وصفی ظاهری تحلیل میشود.
تقدم شرفی: برتری در کمال
تقدم شرفی، چونان قلهای که بر دشت مشرف است، به برتری در کمال اشاره دارد. برای مثال، پسر عالم بر پدر غیرعالم مقدم است، زیرا کمال علم، معیاری فراتر از زمان ارائه میدهد.
تقدم رتبی: مراتب وجود
تقدم رتبی، به مرتبه وجودی اشیاء اشاره دارد، مانند طبقات یک عمارت که هر یک بر دیگری مشرف است. این نوع تقدم، که در حکمت متعالیه جایگاهی ویژه دارد، ممکن است با شرف یا زمان متفاوت باشد.
ترکیب انواع تقدم
انواع تقدم، مانند نغمههای یک سمفونی، ممکن است در یک شیء جمع شوند یا از یکدیگر جدا باشند. برای مثال، یک موجود ممکن است همزمان تقدم زمانی، رتبی و شرفی داشته باشد، یا تنها یکی از این اوصاف را دارا باشد.
تقدم طبعی: رابطه علّی
تقدم طبعی، چونان ریشهای که شاخه را میپروراند، به تقدم علت بر معلول اشاره دارد. حتی علت ناقصه، به دلیل وابستگی معلول به آن، از تقدم طبعی برخوردار است.
تقدم علت تامه
علت تامه، مانند چشمهای که جویبار را سیراب میکند، بر علت ناقصه مقدم است، زیرا بدون آن، علت ناقصه به کمال نمیرسد.
تقدم جوهري و ماهوي
تقدم جوهري و ماهوي، به تقدم جنس و فصل بر نوع اشاره دارد، مانند اجزای یک عمارت که پیش از ساخت آن فراهم میآیند. این نوع تقدم، ریشه در منطق ارسطویی و فلسفه اسلامی دارد.
نقد کلیات خمس
کلیات خمس، که در منطق سنتی پنج دسته شمرده شدهاند، در واقع چهار دستهاند: جنس، فصل، عرض عام و عرض خاص. نوع، چونان میوهای از این اجزا، مرکب از آنهاست.
نوع بسیط
نوع بسیط، مانند گوهری یکپارچه، فاقد جنس و فصل است و نمیتواند به اجزای ماهوی تجزیه شود. این دیدگاه، محدودیتهای تحلیل ماهوی را نشان میدهد.
تقدم حقیقت بر مجاز
حقیقت، چونان چشمهای زلال، بر مجاز مقدم است، زیرا مجاز به حقیقت وابسته است. این اصل، مانند رابطه نور و سایه، به فلسفه زبان اشاره دارد.
تقدم بالحق: بنیاد حکمت متعالیه
تقدم بالحق، که در حکمت متعالیه ملاصدرا جایگاهی والا دارد، به تقدم وجود کل (حق) بر موجودات معلول اشاره دارد. حق، مانند خورشیدی که همه کائنات را روشن میکند، مبدأ وجودی همه موجودات است.
بخش سوم: نقد مفاهیم و بازسازی فلسفه
انتزاعی بودن تقدمها
تقدم، تأخر و معیت، چونان سایههایی بر دیوار وجود، اوصافی انتزاعی و نسبیاند که فاقد ماهیت مستقلاند. فلسفه اسلامی، با تأکید بر اصالت وجود، این اوصاف را به حقیقت وجود ارجاع میدهد.
ضرورت کثرت در تقدم
تقدم، حتی در شیء واحد، نیازمند مراتب متعدد است، مانند طبقات یک عمارت که بدون تعدد، بیمعنا میشود. این اصل، کثرت را شرط لازم برای تحلیل تقدم معرفی میکند.
معیار تقدم
معیار تقدم، مانند قطبنمایی که جهت را نشان میدهد، تعیینکننده نوع تقدم است. زمان، کمال، رتبه یا طبع، هر یک معیاری خاص برای تحلیل تقدم ارائه میدهند.
تقدم شرفی و کمال
تقدم شرفی، مانند ستارهای که در آسمان علم و تقوا میدرخشد، به کمالاتی چون علم، تقوا یا ایمان وابسته است و از زمان متمایز است.
ارزش تقدم
ارزش تقدم، مانند وزن یک گوهر، به معیار آن وابسته است. تقدم زمانی به زمان، و تقدم شرفی به کمال وابسته است، و فلسفه باید این رابطه را تحلیل کند.
مثال رتبه و شرف
رئیس، مانند فرمانروایی بر تخت، بر آبدارچی تقدم رتبی دارد، اما ممکن است پدر آبدارچی، چونان گوهری درخشان، از نظر شرف مقدم باشد. این مثال، تمایز میان رتبه و شرف را آشکار میسازد.
تقدم مالي
تقدم مالي، مانند برتری کاخی بر کلبه، به ثروت وابسته است، اما در فلسفه، ارزشی ثانوی دارد.
معیت و ارزش
معیت، مانند همراهی دو همسفر، به معیاری خاص وابسته است و ارزش آن، مانند تقدم، به مابهالمعیت سنجیده میشود.
شناخت موجودات
شناخت موجودات، مانند گشودن گرههای یک طناب، به تحلیل مابهالتقدمها و تأخرها وابسته است. این تحلیل، معرفتشناسی را تقویت میکند و راه را برای فهم عمیقتر هموار میسازد.
مثال نبي
داستان نبی که از سگ به دلیل زیبایی دندانهایش ستایش کرد، مانند نگاهی که در میان خارها گلی میبیند، به ارزش نسبی اشیاء اشاره دارد. این داستان، ضرورت توجه به خصوصیات مثبت و منفی را در شناخت موجودات نشان میدهد.
معرفت اجتماعی
نقص معرفت اجتماعی، مانند تاریکی که از نبود نور پدید میآید، ناشی از عدم توجه به مابهالتقدمها و تأخرها در شناخت موجودات است. این نقد، به اهمیت تحلیل روابط نسبی در فلسفه اخلاق و جامعهشناسی اشاره دارد.
ارزش ذاتی اشیاء
تقدمشناسی و معرفتشناسی
تقدمشناسی، مانند نقشهای برای شناخت سرزمین وجود، یکی از زمینههای اصلی معرفتشناسی است. این دانش، شناخت موجودات را ممکن میسازد.
نقد تقدم ماهوي
با انکار ماهیت، تقدم ماهوي و جوهري به تقدم مفهومی تبدیل میشود و به تقدم وجودی ارجاع مییابد. این نقد، مانند نوری که تاریکی را میزداید، به اصالت وجود در حکمت متعالیه اشاره دارد.
تقدم وجودی
جنس، فصل، عرض عام و خاص، مانند رنگهایی بر بوم وجود، به تعینات وجودی اشاره دارند و تقدم آنها وجودی است.
تقدم ذاتی حق
حق، مانند سرچشمهای که همه رودها از آن جاریاند، بر همه هستی تقدم ذاتی دارد، زیرا مابقی، ظهوراتاند.
تمایز تقدم ذاتی و بالحقيقه
تقدم ذاتی حق، مانند قلهای که بر همه کوهها مشرف است، با تقدم بالحقيقه متفاوت است و نیازمند تحلیلی دقیق است.
تشکیک وجود
ملاصدرا وجود را تشکیکی میداند، مانند نوری که در درجات مختلف میدرخشد. واجب و ممکن هر دو وجودند، اما واجب بالحقيقه مقدم است.
تقدم مقسم بر اقسام
مقسم (وجود)، مانند ریشهای که شاخهها از آن میرویند، بر اقسام (واجب و ممکن) مقدم است.
اشکال در تقسیم وجود
وجود بهعنوان مقسم نمیتواند مفهوم باشد، زیرا واجب و ممکن واقعیاند و مقسم باید همجنس اقسام باشد. این اشکال، مانند گرهای در طناب منطق، نیازمند گشایش است.
مثال کلمه
کلمه، مانند درختی که شاخههای اسم، فعل و حرف از آن میرویند، مقسمی است که اقسامش از جنس آناند.
خدا و مقسم
خدا، مانند قلهای که فراتر از همه کوههاست، نمیتواند مقسم باشد، زیرا مقسم باید فراتر از اقسام باشد.
ظهورات و وجود
مابقی هستی، مانند روفرشی بر فرش وجود، ظهوراتاند. این استعاره، رابطه وجود و ظهور را در حکمت متعالیه نشان میدهد.
نقد واجب و ممکن
تقسیم وجود به واجب و ممکن، مانند نقشهای نادرست، غیرواقعی است، زیرا تنها یک وجود (حق) و ظهورات آن وجود دارند.
خدا و وجود
خدا، مانند سرچشمهای که همه هستی از آن جاری است، وجود حقیقی و ذاتی است و صفاتش منحصر به اوست.
ظهور و مظهر
واجب، ظهور یا مظهر خداست، نه علت یا معلول او، زیرا این تقسیم خدا را محدود میکند.
اشکال مقسم و قسم
مقسم و قسم نمیتوانند یکی باشند، مانند دو شاخه که از یک ریشه نمیتوانند خود ریشه باشند.
ضرورت بازسازی فلسفه
فلسفه، مانند عمارتی که نیازمند بازسازی است، بدون رفع اشکالات تقسیم وجود، کاربردی نخواهد بود.
خدا و شناخت
شناخت خدا، مانند قطبنمایی که راه را نشان میدهد، محور فلسفه است و بدون آن، فلسفه ناقص میماند.
بخش چهارم: ارزش علم و طلبگی
طلبگی و علم
طلبگی و علم، مانند گوهری که در دل سنگ نهفته است، مقدسترین کار است و ارزشی فراتر از امور مادی دارد.
علماء و انبیاء
علماء، مانند وارثان گنجهای معنوی انبیاء، جانشینان آنها در زمان غیبتاند.
تمایز طلبه و آخوند
طلاب و اهل علم، مانند ستارگانی درخشان، از آخوندها متمایزند و ارزش آنها در علم و تقواست.
توقع از علماء
مردم از علماء، مانند انتظار باران از ابر، علم و عمل به علم را انتظار دارند، که توقعی بجاست.
ارزش علم
علم و معرفت، مانند چراغی که راه سعادت را روشن میکند، بهترین کار برای دنیا و آخرت است.
جمعبندی
این اثر، با کاوش در مفاهیم تقدم، تأخر و معیت در فلسفه اسلامی، به بررسی انواع تقدم و نقد مفاهیم ماهوی و غیرواقعی پرداخته است. تأکید بر اصالت وجود و تقدم ذاتی حق، تلاشی است برای بازسازی فلسفه بر مبنای عقلانیت و حقیقت. نقد تقسیم وجود به واجب و ممکن، و تحلیل ظهورات بهعنوان تجلیات وجود، از محورهای کلیدی این بحثاند. همچنین، تأکید بر ارزش علم و طلبگی، نقش معرفت در سعادت انسانی را نشان میدهد. این نوشتار، با بهرهگیری از تمثیلات و اشارات ادبی، میکوشد تا مفاهیم پیچیده فلسفی را به زبانی روشن و متین برای مخاطبان متخصص تبیین کند.