متن درس
تحلیل وجودشناختی حدوث و قدم عالم در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۸۹)
دیباچه: درآمدی بر چیستی عالم و رابطه آن با خالق
بحث حدوث و قدم عالم، چونان گوهری درخشان در تارک فلسفه و کلام اسلامی میدرخشد. این مسئله، که به چیستی نظام هستی و رابطه وجودی میان خالق و مخلوق میپردازد، از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. آیا عالم، این گستره بیکران وجود، حادث است یا قدیم؟ آیا میتوان برای فیض الهی نقطه شروعی متصور شد؟ این پرسشها، چونان رودی خروشان، به سوی اقیانوس معرفت الهی جاریاند و هر پاسخ، دریچهای نو به سوی حقیقت میگشاید. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در این موضوع پرداختهایم. هدف، نهتنها تبیین مفاهیم بنیادین، بلکه ارائه نگاهی جامع و منسجم به این مسئله از منظر فلسفه اسلامی است که چونان آیینهای، نور حقیقت را بازمیتاباند.
بخش نخست: تبیین مفاهیم بنیادین حدوث و قدم
تعریف عالم در فلسفه اسلامی
نخستین گام در بررسی حدوث و قدم عالم، تعریف دقیق چیستی عالم است. آیا مراد از عالم، نظام کیهانی و عالم ماده است، یا شامل ما سوی الله، یعنی مجردات و عقول نیز میشود؟ این تمایز، چونان کلیدی است که قفل ابهامات را میگشاید. در دیدگاه برخی متکلمان، عالم به عالم ماده محدود میشود، حال آنکه فلاسفه، گاه آن را شامل تمامی موجودات غیر از حق تعالی میدانند. این تفاوت در تعریف، مبنای اختلافات عمیق در تحلیل حدوث و قدم است.
درنگ: تعریف عالم، بهعنوان محور بحث، تعیینکننده رویکرد متکلمان و فلاسفه در تحلیل حدوث و قدم است. عالم ماده یا ما سوی الله، هرکدام منظری متفاوت به این مسئله میگشاید.
معنای حدوث در کلام و فلسفه
حادث، در اصطلاح، به وجودی اطلاق میشود که مسبوق به عدم یا مسبوق به غیر باشد. متکلمان، حدوث را به معنای وجودی میدانند که پیش از آن، عدم مطلق حاکم بوده است. در مقابل، فلاسفه گاه حدوث را به مسبوق بودن به غیر، یعنی وابستگی وجودی به علت، تفسیر میکنند. این دو تعریف، چونان دو شاخه از یک درخت، هر یک به سویی متفاوت رهنمون میشوند.
اگر حدوث را مسبوق به عدم بدانیم، عالم پیش از خلقت در عدم غوطهور بوده است. این دیدگاه، ریشه در کلام اسلامی دارد که بر اساس آن، «كَانَ ٱللَّهُ وَلَمْ يَكُن مَّعَهُ شَىْءٌ» (خدا بود و هیچچیز با او نبود). اما فلاسفه، این فرض را با چالش مواجه میکنند، زیرا عدم مطلق پیش از خلقت، با فیاضیت ذاتی حق تعالی ناسازگار است.
نقد دیدگاه عدم مطلق
متکلمان بر این باورند که پیش از خلقت، هیچ مخلوقی وجود نداشته و عالم یکباره حادث شده است. این دیدگاه، چونان نقشی بر آب، با نقدهای فلسفی مواجه است. اگر عالم مسبوق به عدم باشد، چگونه میتوان فیاضیت ذاتی خدا را توجیه کرد؟ آیا میتوان خدایی را تصور کرد که زمانی از خلق بیبهره بوده است؟ چنین تصوری، چونان سایهای بر آفتاب، با کمال مطلق الهی ناسازگار است.
درنگ: فرض عدم مطلق پیش از خلقت، با فیاضیت ذاتی خدا منافات دارد، زیرا خدا نمیتواند فاقد فعل خلقت باشد.
بخش دوم: تحلیل وجودی فیض الهی و خلقت
امتناع نقطه آغاز برای فیض حق
یکی از اساسیترین مسائل در این بحث، امتناع تصور نقطه شروعی برای فیض الهی است. فیض حق، چونان جویباری ازلی، از سرچشمه ذات الهی جاری است و نمیتوان برای آن آغازی زمانی متصور شد. استاد فرزانه، با تکیه بر این اصل، تأکید دارند که خلقت، نه بهصورت حادث، بلکه بهعنوان ظهور مستمر ذات الهی فهمیده میشود.
سبق وجودی حق تعالی
حق تعالی بر همه موجودات، سبق وجودی دارد؛ سبقی که نه زمانی است و نه مکانی، بلکه حقی و وجودی. این سبق، چونان قلهای رفیع، خدا را از هر موجودی متمایز میکند. هیچ موجودی در عرض حق قرار ندارد، و این تمایز، گواه برتری وجودی خالق بر مخلوق است.
درنگ: سبق حق بر عالم، نه در ظرف زمان و مکان، بلکه در مرتبه وجودی است که خدا را از هر موجودی متمایز میسازد.
نقد خدای بیخاصیت
تصور خدایی که فاقد علم، قدرت یا جود باشد، چونان درختی بیریشه است که نمیتواند خدا باشد. صفات الهی، همگی فعلی و کاملاند. اگر فرض شود که خدا زمانی از خلق محروم بوده، این نقصان با کمال مطلق الهی ناسازگار است. استاد فرزانه تأکید دارند که خدای بیخاصیت، خدا نیست، زیرا ذات الهی، سرچشمه همه کمالات است.
مصلحت و خلقت
مفهوم مصلحت، که گاه بهعنوان مانع خلقت مطرح میشود، در مورد خدا بیمعناست. مصلحت، چونان واژهای است که برای موجودات ناقص به کار میرود. خدا، که کمال مطلق است، از مصلحتاندیشی مبراست. خلقت الهی، نه از سر مصلحت، بلکه از سر فیاضیت ذاتی است.
بخش سوم: اراده الهی و چیستی خلقت
اراده و مراد در خلقت
اراده الهی، صفتی ذاتی است که از مراد (خلقت) متمایز است. اراده خدا قدیم است، اما مراد میتواند حادث باشد. این تمایز، چونان خطی روشن میان دو مفهوم، مسئله حدوث خلقت را روشن میکند. اگر اراده خدا حادث باشد، خود ذات الهی نیز حادث خواهد بود، که محال است.
درنگ: اراده الهی، قدیم و ازلی است، اما مراد (خلقت) میتواند در ظرف وجود حادث باشد، بدون آنکه به ذات الهی نقصان وارد شود.
کن فیکون و خلقت بیواسطه
قرآن کریم در آیه
درنگ: خلقت الهی، نتیجه عشق ذاتی خداست که بیواسطه و از سر جود، عالم را به وجود میآورد.