متن درس
کاوشی در فلسفهی صدرایی: نقد مفهوم طبیعت و تبیین ربط حادث و قدیم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۱۳)
دیباچه
در گسترهی ژرف و بیکران فلسفهی اسلامی، مفهوم طبیعت و نقش آن در تبیین رابطهی میان حادث و قدیم، از مسائلی است که چونان گوهری درخشان در کانون تأملات فیلسوفان بزرگ جای دارد. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در درسگفتار شمارهی ۶۱۳، با نگاهی نافذ و عالمانه، به کاوش در این موضوع پرداخته و با نقدی دقیق بر آرای ابنسینا و ملاصدرا، بنیانهای مفهوم طبیعت را به چالش کشیدهاند.
بخش نخست: زمینههای تاریخی و فلسفی مفهوم طبیعت
پیچیدگی و اهمیت بحث طبیعت
مفهوم طبیعت، بهعنوان یکی از ارکان بنیادین فلسفهی طبیعی و متافیزیک در حکمت اسلامی، از پیچیدگی و ظرافتی برخوردار است که نیازمند تأمل عمیق و دقت نظر است. این مفهوم، که در آثار فیلسوفانی چون ابنسینا و ملاصدرا جایگاه ویژهای یافته، در تبیین حرکت، تغییر و رابطهی میان حادث و قدیم نقش محوری دارد. استاد فرزانه، با تأکید بر این پیچیدگی، بحث طبیعت را چونان دریایی ژرف توصیف میکنند که ورود به آن، نیازمند شناگری ماهر در اقیانوس اندیشه است.
درنگ: مفهوم طبیعت، به دلیل ارتباط عمیق با مبانی فلسفهی طبیعی و متافیزیک، از مسائل محوری حکمت اسلامی است که نیازمند بررسی دقیق و عالمانه است.
تفاوت رویکرد ابنسینا و ملاصدرا
ابنسینا و ملاصدرا، هر یک با رویکردی متمایز، به تبیین مفهوم طبیعت پرداختهاند. ابنسینا، با تکیه بر عقلگرایی، طبیعت را در چارچوبی منطقی و نظاممند بررسی کرده و از تعقل بیشتری در تحلیل خود بهره برده است. در مقابل، ملاصدرا، با بنیانگذاری حکمت متعالیه، کوشیده است تا با تلفیق فلسفه، عرفان و کلام، دیدگاهی نوین ارائه دهد. استاد فرزانه، با نقد هر دو دیدگاه، بر این نکته تأکید دارند که هرچند ابنسینا از منظری عقلانیتر به موضوع نگریسته، اما هر دو فیلسوف در برابر نقدهای بنیادین آسیبپذیرند.
نقد مفهوم طبیعت در فلسفهی سنتی
در نگاه استاد فرزانه، عالم ماده، جلوهای از وجود و ظهور است و مراتب وجودی آن، تعیینکنندهی ویژگیهایش هستند. ماده و ماهیت، به معنای سنتی، موجوداتی مستقل نیستند. طبیعت، بهعنوان امری جدا از جسم، جایگاهی در این نظام فکری ندارد. جسم، خود دارای حیات وجودی است و ظهورات آن، چه داخلی و چه خارجی، از این حیات نشأت میگیرند. این دیدگاه، چون نسیمی که پردههای ابهام را کنار میزند، مفهوم طبیعت را به چالش میکشد و بر وحدت وجودی در عالم تأکید دارد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به زمینهسازی برای فهم مفهوم طبیعت در فلسفهی اسلامی پرداخت. پیچیدگی این مفهوم، تفاوت رویکردهای ابنسینا و ملاصدرا، و نقد بنیادین استاد فرزانه بر مفهوم طبیعت، نشاندهندهی ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی فلسفه است. این دیدگاه، با تأکید بر حیات و وحدت وجودی جسم، بنیانهای جدیدی برای فهم فلسفهی طبیعی ارائه میکند.
بخش دوم: نقد مفهوم طبیعت در تبیین حرکت
تمایز جسم، ماده و صورت
در فلسفهی سنتی، جسم، ماده و صورت بهعنوان امور جداگانه تلقی میشوند. اما استاد فرزانه، با رد این تمایز، جسم را دارای حیات ذاتی میدانند که مراتب وجودی آن، ظهوراتش را تعیین میکنند. جسم، چونان موجودی زنده، نیازی به طبیعت بهعنوان مبدأ مستقل ندارد. این دیدگاه، مانند آینهای صاف، حقیقت وحدت وجودی را بازمیتاباند و هرگونه دوگانگی میان جسم و طبیعت را نفی میکند.
درنگ: جسم، بهعنوان مرتبهای از وجود، خود دارای حیات است و نیازی به طبیعت بهعنوان مبدأ مستقل حرکت ندارد.
نقد اثبات طبیعت توسط ملاصدرا
ملاصدرا، در جلد سوم اسرار (فصل بیستم، صفحهی ۶۴)، طبیعت را مبدأ قریب حرکت هر متحرک مادی میداند، اعم از حرکت طبیعی، قسری یا ارادی. او معتقد است که طبیعت، علت حرکت است و بدون آن، تبیین رابطهی میان حادث و قدیم ممکن نیست. استاد فرزانه، این دیدگاه را به چالش کشیده و فرض طبیعت را غیرضروری میدانند. به باور ایشان، اگر طبیعت از جسم حذف شود، عالم همچنان پابرجاست، زیرا جسم خود دارای حیات و تجدد است.
نقد مفهوم ثقل در فلسفهی قدیم
فلاسفهی قدیم، حرکت طبیعی را به ثقل اجسام نسبت میدادند و معتقد بودند که سنگینی جسم، عامل حرکت آن به سوی پایین است. استاد فرزانه، این دیدگاه را ناکارآمد میدانند و تأکید دارند که جسم، نسبت به بالا و پایین بیتفاوت است و حرکت آن تحت فشارهای خارجی، مانند جاذبه، رخ میدهد. این نقد، چون تیغی برنده، محدودیتهای فلسفهی قدیم را در فهم دینامیک حرکت آشکار میسازد.
حرکت افلاک و نقد نفس کلی و جزئی
فلاسفهی قدیم، برای تبیین حرکت افلاک، به دو نوع نفس قائل بودند: نفس کلی برای حرکت وضعی و نفس جزئی برای حرکت انتقالی (اوج و حضیض). استاد فرزانه، این دیدگاه را ناسازگار با علم مدرن میدانند و تأکید دارند که حرکت افلاک، نیازی به نفس یا طبیعت ندارد و به نیروهای خارجی، مانند جاذبه، وابسته است. این نقد، مانند ستارهای در آسمان دانش، مسیر تبیینهای علمیتر را روشن میکند.
درنگ: حرکت افلاک، بدون نیاز به نفس یا طبیعت، به نیروهای خارجی مانند جاذبه وابسته است، که نشاندهندهی ناسازگاری فلسفهی قدیم با علم مدرن است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، به نقد مفهوم طبیعت در تبیین حرکت پرداخت. رد تمایز جسم، ماده و صورت، نقد اثبات طبیعت توسط ملاصدرا، و نقد مفاهیم ثقل و نفس در حرکت افلاک، نشاندهندهی ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی فلسفه است. دیدگاه استاد فرزانه، با تأکید بر حیات ذاتی جسم و نفی طبیعت بهعنوان مبدأ حرکت، چارچوبی نوین برای فهم فلسفهی طبیعی ارائه میدهد.
بخش سوم: نقد ابنسینا و مسئلهی خلود
دیدگاه ابنسینا در باب خلود
ابنسینا در شفا، ماده را ذاتاً متغیر میداند و خلود (ثبات ابدی) را با تغییر ناسازگار میشمارد. او آیهی فِيهَا خَالِدُونَ (قرآن کریم، سورهی [مطلب حذف شد] : «در آن جاودانند») را صادق میداند، اما فهم آن را دشوار میشمرد. این اعتراف به نادانی، چون گوهری گرانبها، صداقت علمی ابنسینا را بیان میکند.
صداقت علمی ابنسینا
استاد فرزانه، ابنسینا را به دلیل آگاهی از محدودیتهای معرفتیاش ستایش میکنند. او، برخلاف کسانی که ادعای فهم کامل دارند، به نفهمیدن برخی مسائل اعتراف میکند، که نشانهی حکمت و عظمت فکری اوست. این دیدگاه، مانند مشعلی که تاریکی جهل را روشن میکند، اهمیت خودآگاهی در فلسفه را نمایان میسازد.
درنگ: اعتراف ابنسینا به نفهمیدن برخی مسائل، نشانهی صداقت علمی و حکمت اوست، که او را از مدعیان فهم کامل متمایز میکند.
نقد ذاتی بودن حرکت ماده
ابنسینا حرکت را ذاتی ماده میداند، اما استاد فرزانه این دیدگاه را رد میکنند و معتقدند که حرکت جسم، ذاتی نیست و به عوامل خارجی یا داخلی وابسته است. جسم میتواند تحت شرایط خاص، مانند سوختگیری هواپیما در آسمان، ثابت نگه داشته شود، که نشاندهندهی عدم ذاتی بودن حرکت است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به بررسی دیدگاه ابنسینا در باب خلود و نقد آن پرداخت. صداقت علمی ابنسینا، در کنار نقد دیدگاه او دربارهی ذاتی بودن حرکت ماده، نشاندهندهی ضرورت بازنگری در مفاهیم فلسفی با توجه به علم مدرن است. دیدگاه استاد فرزانه، با تأکید بر امکان ثبات جسم و نفی حرکت ذاتی، افقهای جدیدی در فلسفهی اسلامی میگشاید.
بخش چهارم: نقد حرکت ارادی و نقش طبیعت
تبیین حرکت ارادی در فلسفهی صدرایی
ملاصدرا در اسفار، نفس را عامل حرکت ارادی میداند که از طریق استخدام طبیعت، جسم را به حرکت درمیآورد. او طبیعت را اهرمی میخواند که نفس از آن برای فعالسازی قوهی محرکهی اعضا استفاده میکند. این تبیین، مانند نقشهای دقیق، مکانیزم حرکت ارادی را در فلسفهی صدرایی ترسیم میکند.
نقد فرض طبیعت در حرکت ارادی
استاد فرزانه، فرض طبیعت بهعنوان واسطهی حرکت ارادی را غیرضروری میدانند. به باور ایشان، نفس میتواند مستقیماً اعضا را حرکت دهد، و جسم، بهعنوان موجودی زنده، خود دارای حیات و تجدد است. این نقد، مانند تیری که به قلب مفاهیم زائد فرو میرود، ضرورت حذف واسطههای غیرضروری را نشان میدهد.
درنگ: نفس، بهتنهایی، قادر به حرکت دادن جسم است و نیازی به طبیعت بهعنوان واسطه ندارد.
حیات فراگیر در عالم
در نظام فکری استاد فرزانه، هیچچیز در عالم مرده نیست. جسم، حتی بدون نفس و طبیعت، دارای حیات وجودی است و تجدد در آن ذاتی است. این دیدگاه، مانند جویباری زلال، حیات را به همهی مراتب هستی تعمیم میدهد و جسم را جلوهای از وجود زنده میداند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به بررسی حرکت ارادی در فلسفهی صدرایی و نقد آن پرداخت. رد فرض طبیعت بهعنوان واسطه، و تأکید بر حیات ذاتی جسم، نشاندهندهی رویکردی نوین در فلسفهی اسلامی است که مفاهیم زائد را کنار گذاشته و بر وحدت وجودی تأکید دارد.
بخش پنجم: نقد مفاهیم صورت، طبع و ذات
نقد مفهوم صورت در فلسفه
استاد فرزانه، مفهوم صورت، چه در ذهن و چه در خارج، را رد میکنند. صورتهای ذهنی، تعینات ذهنیاند و نه تصاویر واقعی. این دیدگاه، مانند نسیمی که غبار از آینهی حقیقت میزداید، ناسازگاری مفهوم صورت با علم مدرن را آشکار میسازد.
نقد طبع در علوم طبیعی
مفاهیمی مانند طبع گرم و سرد، که در طب سنتی رایجاند، فاقد اساس علمیاند. سردی و گرمی، به شرایط خارجی وابستهاند و ذاتی مواد نیستند. استاد فرزانه، با این نقد، مانند مشعلی که تاریکیهای مفاهیم کهن را روشن میکند، بر ضرورت هماهنگی فلسفه با علم تأکید دارند.
درنگ: مفاهیم طبع گرم و سرد، فاقد اساس علمیاند و ویژگیهای مواد، به شرایط خارجی وابسته است.
نقد ذات در مواد
مواد، ذات ثابت ندارند. شیره، پنیر یا شیر برنج، همگی از اجزای یکسان تشکیل شدهاند و با تغییر شرایط، به چیز دیگری تبدیل میشوند. این دیدگاه، مانند رودی که مرزهای ثابت را میشوید، سیالیت و تغییرپذیری عالم مادی را نشان میدهد.
نقد مفهوم رنگ و نوع
رنگها و انواع، ثابت نیستند. با تغییر شرایط، مواد و رنگها به چیز دیگری تبدیل میشوند. استاد فرزانه، با این نقد، مانند نقاشی که بوم حقیقت را با رنگهای پویا میآراید، بر سیالیت عالم تأکید دارند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، به نقد مفاهیم صورت، طبع و ذات پرداخت. رد این مفاهیم، و تأکید بر سیالیت و تغییرپذیری عالم، نشاندهندهی رویکردی نوین در فلسفهی اسلامی است که با علم مدرن هماهنگ است و مفاهیم زائد را کنار میگذارد.
بخش ششم: وحدت وجودی و نقد دوگانههای سنتی
مثال گردو و نقد دوگانهی پوست و مغز
استاد فرزانه، با مثال گردو، به وحدت وجودی در عالم اشاره دارند. پوست و مغز گردو، هر دو ارزشمندند و جدایی آنها نادرست است. پوست نازک گردو، که در نگاه عامه بیارزش است، ارزش دارویی و کیمیایی بالایی دارد. این مثال، مانند گوهری که در صدف پنهان است، ارزش ذاتی همهی اجزای خلقت را نشان میدهد.
مثال تخم هندوانه
تخم هندوانه، که برای برخی بیارزش است، برای دیگران گرانبهاست. استاد فرزانه، با این مثال، مانند باغبانی که هر دانه را ارزشمند میداند، بر هدفمندی و ارزشمندی همهی اجزای عالم تأکید دارند.
درنگ: در عالم خلقت، هیچچیز زائد نیست و همهی اجزا، از پوست گردو تا تخم هندوانه، ارزشمند و هدفمندند.
نقد دیدگاه دراویش دربارهی شریعت
دراویش، شریعت را پوست و حقیقت را مغز میدانند، اما استاد فرزانه، این دوگانگی را گمراهکننده میخوانند. شریعت و حقیقت، هر دو ارزشمندند و جدایی آنها به گمراهی میانجامد. این دیدگاه، مانند پلی که دو ساحل را به هم متصل میکند، وحدت شریعت و حقیقت را در عرفان اسلامی نشان میدهد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تأکید بر وحدت وجودی، دوگانههای سنتی مانند پوست و مغز یا شریعت و حقیقت را به چالش کشید. مثالهای گردو و تخم هندوانه، نشاندهندهی ارزشمندی همهی اجزای خلقتاند و نقد دیدگاه دراویش، بر ضرورت وحدت شریعت و حقیقت تأکید دارد.
بخش هفتم: محدودیتهای علمی فلاسفهی قدیم
سادهانگاری فلاسفهی قدیم
فلاسفهی قدیم، به دلیل فقدان ابزارهای علمی، حرکت افلاک را به اراده و نفس نسبت میدادند، که نشاندهندهی سادهانگاری آنهاست. استاد فرزانه، با مثالهایی از گذشته، مانند تصور مردم از ماشین بهعنوان موجودی زنده، این محدودیتها را به تصویر میکشند.
مثالهای عامهفهم از محدودیتهای علمی
در گذشته، مردم به دلیل ناآشنایی با فناوری، ماشینها را موجوداتی زنده میپنداشتند. استاد فرزانه، این مثال را چون آینهای که جهل گذشته را بازمیتاباند، برای نشان دادن محدودیتهای فلاسفهی قدیم به کار میبرند.
درنگ: محدودیتهای علمی فلاسفهی قدیم، آنها را به تبیینهای سادهانگارانه دربارهی حرکت و طبیعت سوق داد، که با علم مدرن ناسازگار است.
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، به بررسی محدودیتهای علمی فلاسفهی قدیم پرداخت. سادهانگاری در تبیین حرکت و طبیعت، و مثالهای عامهفهم از جهل گذشته، نشاندهندهی ضرورت هماهنگی فلسفه با علم مدرن است.
نتیجهگیری
درسگفتار شمارهی ۶۱۳ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، کاوشی عمیق در مفهوم طبیعت و نقش آن در تبیین رابطهی حادث و قدیم ارائه میدهد. نقد آرای ابنسینا و ملاصدرا، با تأکید بر رد طبیعت بهعنوان مبدأ حرکت، وحدت وجودی جسم، و حیات فراگیر در عالم، افقهای جدیدی در فلسفهی اسلامی میگشاید. این دیدگاه، با رد مفاهیم زائد مانند طبیعت، صورت و ذات، و هماهنگی با علم مدرن، فلسفهی اسلامی را به سوی تبیینی سادهتر و عمیقتر هدایت میکند. آیهی فِيهَا خَالِدُونَ، که ابنسینا فهم آن را دشوار میداند، نشاندهندهی صداقت علمی اوست، اما دیدگاه استاد فرزانه، با تأکید بر حیات ذاتی جسم، راه را برای فهمی نوین از خلقت هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی