در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 637

متن درس






کاوش در علم و اطمینان: بازاندیشی در معرفت‌شناسی اسلامی

کاوش در علم و اطمینان: بازاندیشی در معرفت‌شناسی اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۷)

دیباچه

این نوشتار، به بازخوانی و تبیین درس‌گفتار شماره ۶۳۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ارائه‌شده در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۸۳، می‌پردازد. موضوع محوری این درس‌گفتار، کاوش در تمایز میان علم و اطمینان و نقش آن‌ها در شکل‌گیری فرهنگ، سنت، و باورهای اجتماعی در نظام اسلامی است. با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم‌السلام، این بحث به نقد غلبه باورهای غیرعلمی و ضرورت دستیابی به علم برد بلند در معرفت‌شناسی دینی می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین علم و اطمینان در معرفت‌شناسی اسلامی

تمایز علم و اطمینان

در معرفت‌شناسی اسلامی، علم و اطمینان دو مقوله بنیادین‌اند که هر یک کارکردها و ویژگی‌های متفاوتی دارند. علم، به‌عنوان دانش مبتنی بر دلیل و استدلال، در برد کوتاه خود کارایی عملی محدودی دارد، در حالی که اطمینان، به‌عنوان یقین نفسانی، در برد کوتاه و بلند تأثیر عمیقی بر رفتار و باورهای فردی و اجتماعی می‌گذارد. استاد فرزانه، با تمثیلی بدیع، علم را به الماسی تشبیه می‌کنند که در برد بلند، درخششی بی‌نظیر دارد، اما در برد کوتاه، نوری کم‌فروغ از خود ساطع می‌کند. در مقابل، اطمینان، مانند جویباری است که در هر زمینی، حتی زمین‌های خشک جهل، جریان می‌یابد و حیات می‌بخشد.

درنگ: علم در برد کوتاه کارایی عملی محدودی دارد، اما اطمینان در هر دو برد کوتاه و بلند، تأثیر عمیقی بر باورها و رفتارها می‌گذارد.

این تمایز، به تفاوت هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی میان این دو مقوله اشاره دارد. علم، با واقعیت خارجی همراه است و از خطای ناشی از جهل مصون می‌ماند، در حالی که اطمینان، به دلیل وابستگی به نفس، می‌تواند با جهل نیز جمع شود. این ویژگی اطمینان، آن را به عاملی قدرتمند در شکل‌گیری فرهنگ و سنت تبدیل کرده، اما در عین حال، خطای ناشی از جهل را نیز در خود نهفته دارد.

نقش اطمینان در فرهنگ و جامعه

اطمینان، به‌عنوان بنیان فرهنگ، سنت، و رفتارهای اجتماعی، نقشی محوری در جوامع اسلامی ایفا می‌کند. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف علم، که در شکل‌دهی به افکار و عقاید اجتماعی نقش کمرنگی دارد، اطمینان، مانند ریشه‌ای است که درخت فرهنگ و سنت را استوار نگه می‌دارد. این دیدگاه، به فراوانی باورهای غیرعلمی در میان جوامع اشاره دارد که اغلب بر پایه اطمینان شکل گرفته‌اند، نه بر اساس معرفت مستدل.

به گفته استاد، ۹۵ درصد افکار بشری، حتی در میان عالمان و بزرگان، بر پایه اطمینان استوار است، نه علم. این برآورد، مانند آینه‌ای است که حقیقت معرفتی جوامع را بازمی‌تاباند و نشان می‌دهد که چگونه باورهای غیرعلمی، به دلیل قدرت نفسانی اطمینان، بر فرهنگ و سنت غالب شده‌اند. این غلبه، گاه به اعتقادات و رفتارهایی منجر می‌شود که اگر ذره‌ای علم در آن‌ها حضور داشت، شکل دیگری می‌یافتند.

درنگ: اطمینان، بنیان فرهنگ و سنت است و ۹۵ درصد افکار بشری، حتی در میان عالمان، بر پایه اطمینان شکل گرفته، نه علم.

نقل از قرآن کریم و محدودیت علم بشری

استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا [مطلب حذف شد] : «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است»)، به محدودیت معرفت بشری اشاره می‌کنند. این آیه، مانند نغمه‌ای الهی است که تواضع بشر را در برابر علم بی‌کران الهی گوشزد می‌کند. علم بشری، هرچند ارزشمند، در برابر علم الهی چون قطره‌ای در برابر اقیانوس است.

این محدودیت، به این معناست که بخش اعظم افکار و باورهای بشری، حتی در میان عالمان، بر پایه اطمینان و نه علم شکل گرفته است. استاد تأکید دارند که این آیه، واقعیتی بلند را بازگو می‌کند: علم در برد بلند، الماس وجود است، اما در برد کوتاه، از اطمینان عقب می‌ماند. این دیدگاه، دعوتی است به بازنگری در بنیان‌های معرفتی و تأکید بر ضرورت دستیابی به علم عمیق‌تر.

تقارب فلسفه و فقه در بحث علم و اطمینان

درس‌گفتار، به تقارب مباحث فلسفی علم و اطمینان با مسائل فقهی مانند شیاع و شهادت اشاره دارد. این تقارب، مانند پلی است که دو حوزه معرفتی را به هم پیوند می‌دهد. در فقه، شیاع و شهادت به‌عنوان ابزارهایی برای دستیابی به یقین در احکام شرعی مطرح‌اند، در حالی که در فلسفه، علم و اطمینان به‌عنوان مبانی معرفت‌شناختی بررسی می‌شوند. این هم‌افزایی، نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی مسائل معرفتی در علوم اسلامی است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، به تبیین تمایز میان علم و اطمینان و نقش آن‌ها در معرفت‌شناسی اسلامی پرداخت. علم، به‌عنوان دانش مستدل، در برد کوتاه کارایی محدودی دارد، در حالی که اطمینان، به دلیل نفوذ در نفس، در فرهنگ و سنت تأثیر عمیقی می‌گذارد. آیه شریفه وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا، محدودیت علم بشری را نشان می‌دهد و بر ضرورت تواضع در برابر علم الهی تأکید دارد. این بخش، مانند دریچه‌ای است که افق‌های معرفتی را گشوده و خواننده را به تأمل در بنیان‌های دانش و باور دعوت می‌کند.

بخش دوم: نقد باورهای غیرعلمی و محدودیت‌های علم برد کوتاه

نقد غلبه اطمینان بر علم

استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، به غلبه اطمینان بر علم در میان عالمان و جوامع اسلامی می‌پردازند. ایشان تأکید دارند که ۹۵ درصد افکار عالمان، حتی با سال‌ها تجربه در فلسفه، عرفان، و منطق، بر پایه اطمینان استوار است، نه علم. این دیدگاه، مانند نسیمی است که غبار از آینه حقیقت می‌زداید و نشان می‌دهد که چگونه باورهای غیرعلمی، به دلیل نفوذ اطمینان، به فرهنگ و سنت راه یافته‌اند.

این نقد، به پیامدهای خطرناک اطمینان جاهلانه اشاره دارد. اطمینان، هرچند می‌تواند به ایثار و فمی‌در راه خدا منجر شود، گاه با جهل همراه است و به اعتقادات نادرست می‌انجامد. استاد، با تمثیلی زیبا، اطمینان جاهلانه را به جویباری تشبیه می‌کنند که در زمین‌های خشک جهل جاری می‌شود، اما به جای حیات‌بخشی، گاه به گمراهی می‌انجامد.

درنگ: اطمینان می‌تواند با جهل جمع شود و به باورهای نادرست منجر گردد، در حالی که علم با جهل سازگار نیست.

نقد عالمان باورمحور

استاد، با لحنی صریح، به نقد عالمانی می‌پردازند که با وجود سال‌ها مطالعه، به دلیل تکیه بر باور، سخنانی جاهلانه بر زبان می‌رانند. ایشان تأکید دارند که ۹۸ درصد عالمان، به جای علم، باور دارند و دانش آن‌ها، مانند کاسه‌ای است که تنها با حفظ پر شده، نه با معرفت حقیقی. این نقد، مانند آینه‌ای است که ضعف‌های معرفتی عالمان سنتی را بازمی‌تاباند و بر ضرورت بازنگری در نظام آموزشی حوزه‌ها تأکید می‌ورزد.

به گفته استاد، علم برد کوتاه، که در حوزه‌ها رایج است، تنها بی‌سوادی را رفع می‌کند، اما کارایی عملی ندارد. این علم، مانند سیاهی است که کاغذ را پر می‌کند، اما از عمق معرفت بی‌بهره است. در مقابل، باور، حتی در افراد کم‌سواد، می‌تواند به ایثار و فداکاری منجر شود، اما این باور، گاه ریشه در جهل دارد و به حقیقت نمی‌رسد.

باور و ایثار در حوزه‌ها

استاد فرزانه، با اشاره به محیط‌های حوزوی، تأکید دارند که باور در حوزه‌ها قوی‌تر از علم است. برخی طلاب، با وجود علم اندک، به دلیل باور قوی، حاضرند جان خود را در راه خدا فدا کنند. این ایثار، مانند شعله‌ای است که از باور برمی‌خیزد، اما فقدان علم، آن را از عمق و پایداری محروم می‌سازد. در مقابل، افرادی با علم بیشتر، ممکن است به دلیل ضعف باور، چنین ایثاری از خود نشان ندهند.

درنگ: باور در حوزه‌ها قوی‌تر از علم است و می‌تواند به ایثار منجر شود، اما فقدان علم، آن را از عمق معرفتی محروم می‌کند.

نقد عارف کامل و باور غیرعلمی

یکی از نکات برجسته درس‌گفتار، نقد دیدگاه عارفی است که خدا را ساکن و بی‌حرکت می‌داند: «لَيْسَ فِي الْوُجُودِ سَاكِنٌ إِلَّا اللَّه». استاد فرزانه، با تمثیلی قوی، این دیدگاه را به باور گاندی در پرستش گاو تشبیه می‌کنند که با وجود دانش، از جهل ریشه گرفته است. این عارف، با وجود کمال و عشق به خدا، به دلیل تکیه بر باور غیرعلمی، خدا را جامد و بی‌حرکت می‌پندارد. این دیدگاه، مانند سایه‌ای است که حقیقت پویای الهی را پوشانده و با آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») در تعارض است.

استاد، با اشاره به مرحوم الهی، تأکید دارند که ایشان، با وجود وارستگی و عشق به خدا، عالم نبودند، بلکه باور داشتند. این باور، مانند شعله‌ای سوزان بود که قلب ایشان را روشن می‌کرد، اما از علم برد بلند بی‌بهره بود. این نقد، به محدودیت معرفت عرفانی مبتنی بر باور اشاره دارد و بر ضرورت علم برای دستیابی به حقیقت تأکید می‌ورزد.

درنگ: باور عرفانی، حتی در عارف کامل، ممکن است از جهل ریشه بگیرد و با حقیقت پویای الهی در تعارض باشد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به نقد غلبه باورهای غیرعلمی در میان عالمان و جوامع اسلامی پرداخت. اطمینان، هرچند قدرتمند، می‌تواند با جهل همراه شود و به اعتقادات نادرست منجر گردد. در حوزه‌ها، باور قوی‌تر از علم است و به ایثار می‌انجامد، اما فقدان علم برد بلند، آن را از عمق معرفتی محروم می‌کند. نقد دیدگاه عارفی که خدا را ساکن می‌داند، نشان‌دهنده خطر باورهای غیرعلمی است که حتی در میان عارفان وارسته نیز دیده می‌شود. این بخش، مانند زنگ بیداری است که ضرورت بازگشت به علم حقیقی را گوشزد می‌کند.

بخش سوم: مراتب علم و یقین در قرآن کریم

مراتب علم در قرآن کریم

استاد فرزانه، با استناد به قرآن کریم، به مراتب علم اشاره می‌کنند. واژه علم و مشتقات آن، مانند اعلم، علمت، و علمنا، بیش از ۸۰ بار در قرآن کریم آمده است، که نشان‌دهنده اهمیت معرفت در نظام قرآنی است. علم، مقول به تشکیک است و از خدا تا موجودات پست، مانند زمین و خرگوش، مراتب گوناگونی دارد. این تنوع، مانند نردبانی است که از زمین تا آسمان امتداد یافته و هر پله آن، مرتبه‌ای از معرفت را نمایان می‌سازد.

آیه شریفه أَنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ [مطلب حذف شد] : «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید») به برتری علم الهی اشاره دارد. همچنین، آیه كُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ [مطلب حذف شد] : «ما به هر چیزی دانا بودیم») علم فراگیر الهی را نشان می‌دهد. واژه اعلم، با ۱۱ مورد، به علم برد بلند اختصاص دارد که تنها در خدا و اولیای او تحقق می‌یابد.

درنگ: علم در قرآن کریم مقول به تشکیک است و از علم الهی (اعلم) تا علم موجودات پست، مراتب گوناگونی دارد.

عقل و علم در قرآن کریم

استاد، با بررسی واژه عقل در قرآن کریم، تأکید دارند که عقل، برخلاف علم، کمتر در قرآن آمده است. واژه تعقلون ۲۴ بار، نعقل و نعقلها هر یک یک بار، و یعقلون ۲۲ بار ذکر شده است. این کمیابی، مانند گوهر نایابی است که در میان آیات قرآن کریم پنهان است. آیه شریفه وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ [مطلب حذف شد] : «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و جز دانایان آن‌ها را درنیابند») نشان می‌دهد که علم برد بلند تنها در عاقلان تحقق می‌یابد.

استاد تأکید دارند که علم، در برخی مراتب، به عقل وابسته نیست. دیوانگان عالم وجود دارند، و علم برد کوتاه ممکن است جنون‌زا باشد. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که محدودیت‌های علم سطحی را بازمی‌تاباند و بر ضرورت عقل برای دستیابی به علم عمیق تأکید می‌ورزد.

یقین در قرآن کریم

یقین در قرآن کریم، نادر است. واژه یقنون ۱۱ بار، یوقنون و مستيقنين هر یک یک بار، و موقنون و موقنين ۴ بار آمده است. آیه شریفه وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ [مطلب حذف شد] : «و پروردگارت را پرستش کن تا یقین به سویت آید») یقین را به معنای مرگ تفسیر می‌کند، که مانند مقصدی نهایی در مسیر حیات است. این کمیابی، به دشواری دستیابی به یقین حقیقی اشاره دارد، که تنها در اولیای الهی تحقق می‌یابد.

درنگ: یقین در قرآن کریم نادر است و تنها در اولیای الهی به کمال می‌رسد؛ علم برد بلند نیز منحصر به ایشان است.

علم الهی و محدودیت پیامبر

استاد، با استناد به آیه وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ [مطلب حذف شد] : «و من غیب نمی‌دانم»)، به محدودیت علم پیامبر اشاره می‌کنند. حتی پیامبر، در برابر علم غیب الهی، تواضع نشان می‌دهد. واژه علام الغیوب، با ۴ مورد، به انحصار علم غیب در خدا اشاره دارد. این دیدگاه، مانند دری است که به سوی علم بی‌کران الهی گشوده می‌شود و محدودیت علم بشری را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به بررسی مراتب علم و یقین در قرآن کریم پرداخت. علم، با مراتب تشکیکی، از خدا تا موجودات پست امتداد دارد، و اعلم به علم الهی اختصاص دارد. عقل، هرچند نادر، برای علم برد بلند ضروری است، و یقین، به‌عنوان مقصدی نهایی، در اولیای الهی تحقق می‌یابد. این بخش، مانند نقشه‌ای است که مسیر معرفت قرآنی را ترسیم می‌کند و بر ضرورت تکیه بر منابع اصیل دینی تأکید دارد.

بخش چهارم: نقد عرفان و فلسفه در پرتو وحدت وجود

نقد دیدگاه ساکن بودن خدا

استاد فرزانه، با نقد دیدگاه مرحوم الهی که می‌گوید: «لا سَاكِنَ سِوَى اللَّه»، به تناقض این باور با پویایی الهی اشاره می‌کنند. این دیدگاه، خدا را جامد و بی‌حرکت می‌داند، در حالی که آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (سوره الرحمن، آیه ۲۹) به پویایی ذات الهی اشاره دارد. این نقد، مانند شمشیری است که پرده‌های باور نادرست را می‌درد و حقیقت پویای الهی را آشکار می‌سازد.

استاد، با تمثیلی از زاهده‌ای که خدا را دارای خر می‌داند، به خطر باورهای جاهلانه در عرفان اشاره می‌کنند. مرحوم الهی، با وجود عشق به خدا، به دلیل تکیه بر باور، از علم برد بلند محروم بود. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که محدودیت‌های عرفان باورمحور را بازمی‌تاباند.

درنگ: ساکن بودن خدا با پویایی الهی (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) در تعارض است؛ باور عرفانی ممکن است از جهل ریشه بگیرد.

وحدت وجود و نفی تباین

استاد، با تأکید بر وحدت وجود، به نقد دیدگاه مرحوم الهی می‌پردازند که هستی را متباین و ذرات را مختلف می‌داند. در فلسفه اسلامی، تباین وجود ندارد و وجود تشکیکی است. آیه وَخَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا [مطلب حذف شد] : «و شما را به‌صورت مراتب آفرید») به مراتب تشکیکی وجود اشاره دارد. این دیدگاه، مانند جویباری است که همه اختلافات را به وحدت وجودی پیوند می‌دهد.

جذبه الهی، که مرحوم الهی آن را نگه‌دارنده ذرات متباین می‌داند، در حقیقت، همان حقیقت وحدت است که هستی را باز می‌کند. هر انقباضی، انبساط است، و هیچ‌چیز در هستی بسته نمی‌شود. این تبیین، مانند نغمه‌ای است که وحدت و پویایی هستی را به گوش جان می‌رساند.

درنگ: تباین در هستی وجود ندارد؛ وجود تشکیکی است و جذبه الهی، وحدت و پویایی هستی را باز می‌کند.

نقد نظام فلسفی باورمحور

استاد، با نقد نظام فلسفی مبتنی بر تباین و ساکن بودن خدا، تأکید دارند که این مفاهیم، نظام معرفتی را از کار می‌اندازد. تباین و ساکن بودن، مانند زنجیرهایی‌اند که حقیقت پویای هستی را در بند می‌کشند. در مقابل، وحدت وجود و پویایی الهی، مانند بال‌هایی‌اند که ذهن را به سوی حقیقت پرواز می‌دهند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به نقد عرفان و فلسفه باورمحور پرداخت. دیدگاه ساکن بودن خدا و تباین خلق، با حقیقت پویای الهی و وحدت وجود در تعارض است. آیات قرآنی، مانند وَخَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا، به مراتب تشکیکی وجود اشاره دارند. این بخش، مانند چراغی است که مسیر وحدت وجودی را روشن می‌سازد و بر ضرورت نفی باورهای نادرست تأکید دارد.

بخش پنجم: ضرورت علم برد بلند در نظام اسلامی

نقد ادعای علم و تکبر عالمان

استاد فرزانه، با نقد ادعای علم در میان عالمان، به خطر تکبر علمی اشاره می‌کنند. ایشان تأکید دارند که ۹۸ درصد عالمان، به جای علم، باور دارند و این باور، مانند بادی است که بادبان غرور را پر می‌کند. روایت «نَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَشِيعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ وَسَائِرُ النَّاسِ قَصَارٌ» نشان می‌دهد که علم حقیقی در معصومین است و دیگران، در برابر ایشان، متعلم یا ناقص‌اند.

درنگ: علم حقیقی در معصومین است؛ ادعای علم، عالمان را از حقیقت دور می‌کند.

نیاز نظام اسلامی به علم برد بلند

استاد، با تأکید بر نیاز نظام اسلامی به علم برد بلند، به کاستی علم برد کوتاه و باورهای اجتماعی اشاره می‌کنند. باورهای اجتماعی، مانند شعار و تظاهرات، هرچند قدرتمند، برای حل مسائل معاصر کافی نیستند. مردم ایران، با باور قوی، حتی در شرایط سخت، مانند برف، به میدان می‌آیند، اما این باور، مانند شعله‌ای است که بدون علم، پایداری ندارد.

علم برد بلند، که در قرآن کریم و سنت معصومین نهفته است، مانند گنجی است که نیازمند سال‌ها تلاش و خون دل برای استخراج است. این علم، در برابر علم جغول و بغول (سطحی)، می‌تواند نظام اسلامی را در رقابت جهانی سربلند کند. استاد تأکید دارند که علم هزارساله عالمان، برد کوتاه بوده و برای نظام اسلامی کافی نیست.

درنگ: نظام اسلامی نیازمند علم برد بلند است که در قرآن و سنت نهفته است، نه باور یا علم سطحی.

ضرورت مستندسازی علم

استاد، با تأکید بر ضرورت مستندسازی علم در حوزه‌ها، به نیاز شفافیت و اعتبار علمی اشاره می‌کنند. علم حوزوی، مانند درختی است که باید ریشه‌هایش در اسناد قرآنی و روایی محکم شود. ایشان پیشنهاد می‌کنند که هر حرف و ادعایی باید مستند شود، مانند قباله‌ای که مالکیت حقیقت را به صاحبش بازمی‌گرداند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، به ضرورت علم برد بلند در نظام اسلامی پرداخت. ادعای علم، عالمان را از حقیقت دور کرده و باورهای اجتماعی، هرچند قدرتمند، کافی نیستند. علم برد بلند، که در قرآن کریم و سنت معصومین نهفته است، نیازمند تلاش و مستندسازی است. این بخش، مانند فراخوانی است به سوی تحول علمی در حوزه‌ها و نظام اسلامی.

نتیجه‌گیری کلی

درس‌گفتار شماره ۶۳۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، کاوشی عمیق در تمایز علم و اطمینان و نقش آن‌ها در معرفت‌شناسی اسلامی ارائه می‌دهد. علم برد کوتاه، به دلیل محدودیت‌های شناختی، کارایی عملی ندارد، در حالی که اطمینان، به دلیل نفوذ در نفس، فرهنگ و سنت را شکل می‌دهد. با این حال، اطمینان جاهلانه، گاه به باورهای نادرست منجر می‌شود، مانند دیدگاه ساکن بودن خدا یا تباین خلق. آیات قرآن کریم، مانند وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا و كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ، به محدودیت علم بشری و پویایی الهی اشاره دارند.

علم برد بلند، که در اولیای الهی و معصومین علیهم‌السلام تحقق می‌یابد، مانند گنجی است که نظام اسلامی را به سوی پیشرفت هدایت می‌کند. این درس‌گفتار، با نقد عالمان باورمحور و تأکید بر مستندسازی علم، راهی برای تحول علمی و اجتماعی ارائه می‌دهد. این اثر، مانند آینه‌ای است که حقیقت معرفتی را بازمی‌تاباند و خواننده را به تأمل در بنیان‌های دانش و باور دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی